آناهیتا اردوان: موج سواری بورژوازی مستاصل و کتمانِ رذیلانۀ ماهیتِ «نه» و «مرگ» بر جمهوری اسلامی
رادیکالیسم موقعیت و آگاهی طبقۀ کارگر ایران در تشدید بحران سرمایه داری جای هیچگونه مفری برای کارزار و کمپینهای فسیل شدۀ آری به حمایت و تجدید شیوۀ تولید سرمایه داریِ جمهوری اسلامی در دورانِ پایانِ دوران شکوفایی سرمایه داری، انقضاء بهره برداری طبقۀ کارگر از سنگرهای بورژوازی و پایان عصر انقلاب سیاسی به رهبری بورژوازی، باقی نگذاشته است. این، امیدی فسیل شده است. هر امیدی به کمپینها و کارزارهایی از این دست به معنای آری به نفیِ منافع اقتصادی- سیاسی پرولتاریاست و در تضاد فاحش با ماهیتِ نه و مرگ بر جمهوری اسلامی، زنده باد انقلاب و سوسیالیسم است. ….
———————————————————–
براستی که سعادت و مکنت بورژوا همنشین مسکنتِ معرفت و لکنت زبانش است و عسرت و نقمتِ پرولتاریا قرین نعمتِ معرفت و سلاستِ زبان و همت انقلابی اش است. از مسکنت و لکنت بورژوازی (کتمان رذیلانه، اغواگری عامه پسند و موج سواری) سرکوب و گفتمان زاییده می شود و از نعمت و سلاست و همت پرولتاریایی پراکسیس و انقلاب آفریده می شود. *
لگدکوب شدگان از اعماق جامعه و جمعی یا جمع هایی منظم و سازمندۀ انقلابی، در اعتراضات سراسری دیماه شعار دادند «مرگ بر جمهوری اسلامی، مرگ بر دیکتاتور، جمهوری اسلامی نمی خواهیم». این شعار از جنبۀ رادیکالترین وجه تحلیل جنگ طبقاتی به معنای «مرگ بر سرمایه داری، سرمایه داری نمی خواهیم» است. زیرا، کلیۀ نظام ها و دولت های سرمایه داری در ذات خود استبدادی و دیکتاتوری اقلیت اند. بدین سان، اساسی ترین و رادیکالترین مطالباتِ طبقاتی، اعتراض به گرانی، فقر، بیکاری، بیگاری منتج از تضاد کار و سرمایۀ خصوصی را با گلوی خونین به سوی نور فریاد کشیدند. شایان توجه است که شعار استراتژیکِ مرگ بر جمهوری اسلامی برعکس چپ رفرمیست و شرمسار، قدمتی بسیار طولانی و به مبارزات انقلابی و مارکسیست لنینیستها، فرزندان شورا و رهبران کمونیست و فدایی خلق ترکمن صحرا، کردستان و خوزستان و سراسر دهۀ شصت برمی گردد و تا کنون ادامه دارد. بسیاری از کنشگران کمونیست، با شعار مرگ بر جمهوری اسلامی، زنده باد انقلاب و سوسیالیسم، سرخ و گردن فراز به مسلخ و جوخه های اعدام و تیرباران جمهوری اسلامی رفتند. بعلاوه، از شعارهای ایجابیِ اعتراضات دیماه و مشخصا برخوردار از سازماندهی از پیش بود. شعار مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر دیکتاتور هر دو شعار تئوریک و استراتژیک هستند و به هیچ وجه در پارادایم توهم زایی و سفسطه های وزارات اطلاعات در راستای تئوریزه کردن انفعال، رفرم و رفراندم و نفی قهر انقلابی و خشم پرولتاریایی به موازات تحریف بورژوایی از مارکسیسم- لنینیسم به معنای برپایی جوخه های اعدام نیست. بلکه، به معنایِ مرگ بر خشونت و سرکوب سیستماتیکِ بورژوازی، مرگ بر فقر، مرگ بر تبعیض طبقاتی- جنسیتی، بیکاری و بیگاری، چپاولگری بی حد و حصرِ سرمایه داری جمهوری اسلامی به ویژه مرگ بر سوداگری، عیش و عشرتِ نئولیبرالیستیِ نمایندگان، نسلِ نوینِ غارتگر آن، دلال و رانت خوارشان در دهه های اخیر برآمد تقسیم طبقاتی جامعه و مالکیت خصوصی سرمایه داری نئولیبرال ست. مضاف بر این، فراخوان به سازماندهی و مبارزۀ جدی برای تحقق عدالت اجتماعی و سوسیالیسم است. زیرا، مبحث تحول بنیادین در جوامع سرمایه داری- طبقاتی، مساله ای سیاسی و اقتصادی است. بنابراین، حاکمیت و مالکیت در پیوندی دیالکتیکی قرار می گیرند و کسب قدرتِ اقتصادی پرولتاریا شرط ابتدایی هر تغییر بنیادین در حاکمیت سیاسی برای تحقق عدالت اجتماعی ست.
ستمدیدگان و رزمندگان انقلابی نیز در اعتراضات دیماه و سراسر حیات جمهوری اسلامی از مرکز ستم و نه در شکل بیانیه، اطلاعیه در ساخت صوری، رادیو و تلویزیونهای تحت زعامت رسانه های اعضاء اصلی نظم نوین جهانی ( امپریالیستی) یا در آپاراتوس بصری شبکه های ارتباط جمعی، و کاناپۀ میزگردها، گفتگوها، مستندات رویه نگر و گفتمان هیستریک کسب قدرتِ ابژه های تشنۀ نگاه خیرۀ ارتش سایبریِ خود، به مصاف بورژوازی جمهوری اسلامی رفتند و شکست سیاستهای نئولیبرالی را نظیرِ ستمدیدگان سایر کشورهای جهان، اعلام کردند. این مولفۀ تعیین کننده بیخ گوش سرمایه داری و غوطه ور در انبوه معاضیل اقتصادی- اجتماعی با شعار (مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر جمهوری اسلامی، نه رفراندم، نه اصلاح، انقلاب، اعتصاب، نه شاه میخواهیم، نه پاسدار، مرگ بر این دو کفتار، از تهران تا بغداد، مرگ بر ستمگر، آخوند سرمایه دار پول ما را پس بیار، اصلاحات، رفراندم، رمز فریب مردم، از ایران، تا بغداد، فقر، ستم، استبداد، کار، نان، آزادی..) باعث تجلی بیشتر و انباشت فزایندۀ تضادهای ذاتی سرمایه داری شدند. تئوری تحلیل جنگ طبقاتی از رادیکالترین وجه آن با الغای هر گونه تدبیر، اصلاح و مماشاتی با سرمایه داری(جمهوری اسلامی) در عمل پیوند خورد، در سراسر شهرهای کشور طنین افکند و به منصه ظهور رسید. یک « نه» بزرگ و پویا به عیش و عشرت سرمایه داری حاکم و فقر دم افزون کارگران و زحمتکشان گفتند و پایان سرمایه داری را با مرگ بر جمهوری اسلامی، در کنش قهری، پوییدند. احراز مطالبات طبقاتی اعتراضات دیماه، آبانماه و ..نابودیِ گرسنگی،گرانی، بیکاری، و بیگاری و بسیار مصائب و مشکلات عمیق و اساسی تابع الغاء مالکیت بورژوایی و نفی کار مزدی است و به تضاد بین خصلت اجتماعی تولید و شکل تصاحب خصوصی سرمایه دارانه مربوط می شود. به بیان صریحتر، تحقق خواستهای مزبور در چارچوب شیوۀ تولید سرمایه دارانه با هر رنگ و لعاب، اغواگری، جرح و تعدیلی محال و غیرممکن است. اساساً، فقر، بیکاری، تورم، رکود، گرانی ماحصلِ تقسیم طبقاتی نعمات مادی و معنوی در اقتصاد سیاسی سرمایه داری است و تا زمانیکه بورژوازی و تحریفات بورژوایی از مارکسیسم – لنینیسم در درون طبقۀ کارگر امحاء نگردند، ماندگارند. تکوین عدالت اجتماعی و رهایی از ستم طبقاتی، احراز حقوق طبقاتی در اعتراضات دیماه و در پی آن با منطق مقدس و محتوم کالایی سازی، مالی گرایی، شلاق سرمایه بر گردۀ کارگران و زحمتکشان برای کسب ارزش اضافی مثل جن و بسم الله با یکدیگر در تضادند. کلیۀ دولتهای سرمایه داری، نحله ها و سویه های راست و به اصطلاح چپ، از ناسیونال بورژوازی رذل، لیبرال محافظه کار، سکولار، سوسیال دمکرات و .. با توجه به نقش دولت به ویژه در فازِ سرمایه داری نئولیبرال، از آبشخورِ شی وارگی و وارونگی همه چیز و تبدیلشان به زائدۀ منطق سرمایه و ارزش، تغذیه میکنند. دنائت وارونه سازیها، استتار مطالبات و شعارهای رادیکال، ساده سازیهای عوام فریبانه، تقلیل آنان به خواستهای بورژوایی و کذب و کتمانِ ماهیت رخدادها و پدیدارها نیز در راستای ثبات و تداوم حفظ موقعیت ناعادلانۀ پویش سرمایه است. فرارو، هنر علم مارکسیسم- لنیسنیسم گذار از این وارونه سازیهاست. از همین رو، بدایت، ماهیت شعارها و خواستهای اعتراضات دیماه و کنونی در خیابانهای کشور، خواستهای بورژوایی و خرده بورژوایی نبودند و نیستند. حقوق طبقاتی بودند و دو دوشمن خود، بورژوازی و خرده بورژوازی را در کنش، به چالش کشیدند. موضع پیشتازان، زبده ترین و آهیخته ترین کمونیستها در میانۀ کار و کارزار و درگیرِ فرایند تبدیل دانش انقلابی – طبقاتی به نیروی مادی و تجهیز نیروی مادی معترض و پراکنده به دانش طبقاتی بر علیه جمهوری اسلامی نیز از زبان و موضع پرولتاریاست. به دیگر سخن، رهایی اقتصادی- سیاسی کارگران و زحمتکشان، آن هدف کبیری است که جنبش سیاسی به مثابۀ افزار باید تابع آن شود.
اما، وزارت اطلاعات و اتاق فکرسازی تئوریسینها، اقتصاددانان و جامعه شناسان بورژوازی از دیماه به عنوانِ سرفصلی جدید در تاریخ مبارزۀ طبقاتی علیه اسارتِ جمهوری اسلامی ( از نئولیبرال ترین نظامهای جهان) تا کنون برای نجات و تداوم یکه سالاری سرمایه از هر حربه و ترفندی، وارونه سازی برای بازگشت به دوران مبارزۀ مدنی سبز و بنفش رنگ، هشتاد و هشت و ممانعت از نضج یافتگی و گسترش پیکار علیه سرمایه داری، ارجحیت دستیابی به حقوق طبقاتی نسبت به حقوق بورژوایی و نهایتاً استتار ضرورت و ارجحیت حل تضاد اصلی تضاد کار و سرمایۀ خصوصی، خالی کردن خواستهای بنیادین کارگران و زحمتکشان از بن مایۀ و نهایتاً مسخ واقعیتها به نفع بورژوازی که جمهوری اسلامی در ایران نمایندۀ آن است، استفاده می کنند. مطمح نظر است که پس از سرکوب تمام عیار اعتراضات دیماه نشستی اضطراری و الزامی از سوی اقتصاددانان، جامعه شناسان از جمله فرشاد مومنی، محمد امینی قانعی راد، علی دینی ترکمان، محمد فاضلی به همراه سایر تئوریسینهای جمهوری اسلامی و فرماندهان عالی رتبۀ سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات برای بحث و گفتگو پیرامون چگونگی برون شد از بحران اعتراضات غیرقانونی تشکیل شد. این نشست به دلیل اختلاف عقیده پیرامون اتخاذ شیوههایِ رویارویی و چگونگی حفظ هدف مشترک، حفظ منافع بورژوازی در ایران تا سرحد مشاجره تند و تیز پیش رفت. آنچه در این کشمکشها بسیار حائز اهمیت است، نام بردن از رهبر یا رهبران گرایشات بورژوایی مخالف رژیم، با پلاتفرم تجدید حیات بورژوازی، اعتقاد و التزام به مالکیت خصوصی بر افزار تولید، تجازت آزاد تحت اسامی مجعول و منسوخ برای حکومت آیندۀ ایران و همچنین رضا پهلوی، بود. برخی اقتصاددانان جمهوری اسلامی قاطعانه معتقد بودند که برای نجات قدرت سیاسی- اقتصادی بورژوازی و ممانعت از رستاخیز مجددِ اعتراضات دیماه با ماهیت ضد سرمایه داری، البته به مثابۀ امکانی برای کارسازان، پراتیسین، مبلغ و مروجان انقلابی مجهز به علم رهایی طبقۀ کارگر و فراتر، ساختاریافته های انقلابی و کمونیستهای میانجی باید با رهبران گرایشات بورژوازی مخالف، آشتی، همکاری و همپیمان شوند. تواقفهای پشت پرده در پی این نشست رسانه ای نشدند. اما، همین دستپاچگی و لکنت زبان در راستای گفتمان سازی با انواع و اقسام گرایشات بورژوایی و خرده بورژوایی، بحران یارگیری از قدرت و بحران یارگیری قدرت از سایر گرایشات با برنامه های بورژوایی، ( بحران یارگیری از قدرت: چشم پوشی از پوتینهای غرق به خون بنی صدر دهها قبل تا راه اندازی کمپین و کارزار کنونی در دوران زوال سرمایه داری در جهان و تعمیق بحران ساختاری سرمایه داری بر این اصل خلل ناپذیر مهر تایید می زند که بورژوازی با هر رنگ و لعابی به عنوان [ یک طبقه] و چپ بورژوایی موجد شقاق در طبقۀ کارگر، دشمن منافع اقتصادی و سیاسی بنیادین پرولتاریا هستند. بلوک بورژوازی تا زمانیکه پرولتاریا می جنگد، به کلنجار رفتن با حقوق بورژوایی و منفعت دائمی به رغم عدم اتحاد دائمی به سوی قدرت می خزد. این، در شکل گفتمان سازی، موج سواری بر خون سرخ ضد سرمایه داری دیماه، در رقابت هیستریک با اتکاء به همپوشانی (یارگیری)، مشمئزکننده ادامه خواهد داد. باری، سرمایه در تشدید بحران ساختاری به هر رنگ و جامه ای در آمده و در می آید، از یونیفورم های پر زرق و برق و پوشیده از مدالهای افتخار گرفته تا خرقه و سجاده، گاه عمامه برمی دارد، گاه عمامه و نشان ذوالفقار، درجه افتخار سرهنگ- پاسداری می گیرد و گاه از آن روی برمی تابد، به هر سنت و آیینی خرافی- مذهبی، از مراسم شاهنشاهی هخامنشی- ساسانی گرفته تا درویش و عرفان و چهره های نورانی ریاضت کشیدگان، به هر کجا سر می زند، از میکده و بتخانه گرفته تا مسجد و خانقاه، کاخ سفید و اطراف کنگرۀ آمریکا، مجلس خبرگان تا کرسیِ موسسه های به ظاهر مشتکل از تاریخ نگار و پژوهشگر، در حقیقت چهره بزک شدگان برای تخطئه و تحریف تاریخ باشکوه پیکار طبقاتی. سرمایه لباس عزا و شیون بر تن می کند، نعره های مستانه می کشد، موج می سازد، موج سواری می کند، گفتمان راه می اندازد، نویسنده، شاعر، هنرمند، اقتصاددان و جامعه شناس تولید و بازتولید می کند، سکولار میشود، طرفدار جامعه مدنی می شود، مدنیت بورژوایی را در دورۀ زوال جهانی سرمایه داری در بوق و کرنا می کند، میهن پرست و حامی حقوق بشر و دمکراسی می گردد. اما، دمکراسی به تنهایی نه تنها عبارت ابلهانه ایست. بلکه، حربۀ ناسیونالیستهای عوام پسندِ رذل است که قصد تحمیق مبارزه کارگران و زحمتکشان را دارند. والا، یک کیلوگرم گوشت هم یک کیلوگرم گوشت است و تا زمانیکه شارلاتانها و دلالان سیاسی مشخص نکنند برای کدامین طبقه؟! کلاه سوراخ خود را با مقوا تعمیر میکنند. دمکراسی خالص حقیقتِ بنیادین و عقلانی سیاست دشمن پرولتاریاست و معمای حل شدۀ همۀ قانونهای اساسی شان یعنی «مالکیت خصوصی بر ابزار تولید» آزاد است.
کنش انقلابی علیه جمهوری اسلامی که نیروی محرکۀ خود را از سازماندهی کارگران و زحمتکشان می گیرد و انقلاب، پدیده ای اجتماعی و پویا علیه جمهوری اسلامی را به براندازی، شورش، سرنگونی نمایندگان تقلیل داده، محمل کنش کور و کار مُرده می کنند و قصد دارند که ماهیت ضد سرمایه داریِ اعتراضات و شعارها را در رقابت هیستریک گفتمان قدرت، با راه اندازی کارزار و کمپین، بیانیه و اطلاعیه در آپاراتوس رسانه های امپریالیستی و شبکه های ارتباط جمعی بی پایه و اساس کنند، آشتی طبقاتی را آژیته و نقش رهبریت و راهبردی پرولتاریا را مخدوش می سازند. اما، هیچ سازمان یا گروهی با اطلاعیه، بیانیه، مباحثه، میزگرد، کمپین و کارزار و حتی برخورداری از پایگاه اجتماعی به اپوزیسیون بدل نمی گردد. اپوزیسیون مفهومی بسیار فراتر از تعاریف عامیانه و ژورنالیستی- اپورتونیستی دارد. اپوزیسیون نه هلهله و دست افشان پشت هر اعتراض اطلاعیه صادر میکند، نه اعتراضات ضد جمهوری اسلامی را از فاصلۀ زیاد و مهمتر، بدون ارتباط با نیروی معترض و عدم سازماندهی پایگاه اجتماعی خود به شکل مضحکی به انحصار می کشد و نه مردم معترض را گله ای به حساب می آورد که نیازمند فرمانهای مهندسی شده و تزریقی – تضییقی هستند. در آپاراتوس شبکه های ارتباط جمعی نیز به رقابت هیستریک بورژوایی با راه اندازی کارزار و امضاء و کمپین متشکل از مهره های سوخته، مشغول نیست. اپوزیسیون نیروی ساختاریافته، منظم، با برنامۀ مشخص از پیش است و صرفاً بر اساس کمیت و سیاهی لشکر و ارتش سایبری شناسایی و ارزیابی نمی شود. بلکه، بر اساس کیفت به معنای درگیری در فرایند دردناک و پر فراز و نشیب مبارزۀ طبقاتی ( مبارزه با جمهوری اسلامی) از یکسو و مبارزه درون طبقاتی ( طبقۀ کارگر با چپ بورژوایی و دیگر علفهای هرز) از سوی دیگر، متکی به سازماندهی رزمنده ترین کارگران و زحمتکشان، برپایی نهادها و سازمانهای اجتماعی، تبلیغات وسیع سیاسی و انقلابی زیرزمینی، هر جا که رژیم حضور دارد، به نضج، بسط و اعتلاء مبارزۀ طبقاتی مشغول است. این نیرو مترصد است تا با کنش انقلابی بسیار عظیم تر و توانمندتر برابر دستگاه حاکمۀ بورژوازی جمهوری اسلامی قد علم کند، جنگ ضد مالکیت خصوصی، را تا نهایت خلع سلاح بورژوازی پیش ببرد. در این مسیر، نه می تواند از آهن قراضه های استبداد پیشین یارگیری کند و نه از قدرت جمهوری اسلامی. ساختاریافته ای ساختار آفرین که قصد زمین کوبیدنِ بورژوازی دشمن طبقۀ کارگر را در برنامه و پلاتفرم گنجانده است و جای عمل را به مباحثه نداده است. مسلماً، باید در داخل کشور باشد هر چند به دلیل بغرنجی فعالیت وزارت اطلاعات تا زمانیکه رهبری اعتراضات را ازآن خود سازد تقریباً ناشناخته و نادانسته باقی خواهد ماند. فروغ بشارت آفرین فردا در فراسوی افق پنهان است. همانطور که لنین رهبر انقلاب اکتبر می گوید، این نیرو همانطور که در پَسِ اعتراضات لنگ لنگان گام بر نمی دارد، به سفسطه و ارتقاء کمبودها تا حد فضیلت روی نمی آورد. مضاف بر این، کپی برداری یا به انقلابات گذشته نیز بسنده نمی کند. زیرا، زندگی و تغییر شرایط سوژه های جدیدی را بوجود آورده است. هنگامیکه، ماشین دولتی را خرد و در هم می شکند همانا جنبش انقلابی ست که دشمن خود را به زمین کوبیده تا قویتر برابر آن برخیزد. اپوزیسیون انقلابی در پایان دوران شکوفایی سرمایه داری، جنبش طبقاتی- انقلابی طبقۀ کارگر برای رهایی از یوغ سرمایه و مالکیت خصوصی است.
از این گذشته، گرایشات گوناگون بورژوازی نیز مانند بورژوازی حاکم به علاوۀ عناصر مضطرب از بحران ساختاری جمهوری اسلامی و ذینفع در ابقای نظام سرمایه داری در این گیرودار وظیفۀ تاریخی مشخصی دارند. این وظیفه پابوسی در در سجدۀ آستان سرمایه است تا کوچکترین حرکتی در تکوین جنبش مذکور را مهار کنند. از همین روست که شکست خوردگان تاریخ، جریانات اپورتونیستی و بورژوازی متلون دیوانه وار با واژه لخت و عریان دمکراسی تحت لفافۀ میهن، جامعۀ مدنی، سکولاریسم، جامعۀ مدنی و .. کلنجار می روند. ذهنیت بورژوایی، دولت را برای حفظ یا برپایی مجدد استثمار طبقاتی تنها بر اساس در اختیار داشتن قدرت قهریه و صرفاً پایگاه طبقاتی و نه بر اساس شکل سرمایه دارانه و مبنای طبقاتی آن تبلیغ می کند. از این حیث، در برنامه های آتی به چیزی جز تفاوت در اشکال حکومت نمی رسد و سخت مایلند دولت بورژوایی خود را با اتکاء به دمکراسی، حقوق بشر و ترفند آشتی طبقاتی…به کارگران و زحمتکشان چیره سازد. لذا، تمامی مردگان خود را از گورستان و مبرز تاریخ استثماری و استعماری سرمایه داری برای صیانت از قانون مقدس ارزش، سود و سرمایه به کمک فرا می خوانند و با همۀ آشغالها از سر آشتی در می آیند. صیرورت و سیالیت سرمایه در هنگام تشدید بحران ساختاری سرمایه و خطر اعتلاء ناگزیر پرولتاریا از سطح زندگی خویش، برای تضمین ماندگاری سرمایه داری در بزک چهرۀ گرایشات بورژوایی و خرده بورژوایی نمود پیدا می کند. اینگونه است که مثلا رضا پهلوی نه از بابتِ پسر مستبد سابق بودن، بلکه منفعت و پایگاه طبقاتی و موج سواری به یک شورشی بدل می سازند. ایده آلیسم بورژوایی کاری جز آراستگی و به صف کردن پدیدهها و گرایشات کاذب در راستای حراست از وضعیت کاذب ندارد. لکنتِ زبان سرمایه داری گرفتار در منگنۀ بحران ساختاری اقتصادی در زبانپریشی انواع و اقسام گرایشات، اغواگری، تقلیل گرایی و کتمان ماهیت شعارها، از شعار تئوریک و استراتژیک مرگ به جمهوری اسلامی و مرگ بر دیکتاتور تا یک « نه »، صرفاً به روبنای مذهبی و چشمپوشی از درون مایه و زیربنا و روابط تولیدی، ( بخوانید یک آری مفتضحانه) به حراست از شیوۀ تولید سرمایه داری جمهوری اسلامی، هویدا می گردد. بورژوازی کلید حل همۀ معماها را در بحران ساختاری سرمایه داری پیدا می کند و تمام کبکهای سرخ حقیقت را به یکباره می بلعد و تمامی خلاء و کمبودهای سیستم بورژوایی که بحرانش مثل برج بابل سر به فلک کشیده را با کمپین و کارزارهای تجدید حیات بورژوایی، پر می کند. این نوعی اغواگری ست که میخواهند از سرمایه داری راه برون شد برای حل بحران ساختاری سرمایه داری آنهم با اتکاء به انگلی ترین عناصر و مهره های ریز و درشت، استنتاج کند و شکلی آرمانی به سرمایه داری بدهند. شلاق سرمایه و منطق شی وارگی سوژه، ستم دو هزار و پانصد ساله را در آپاراتوس های ایده آلیستی، ارتجاعی و دنائت ناسیونالیستی با اتکاء به واژه میهن، خاک و سرزمین، دمکراسی، همبستگی ملی
( ابقاء نظام سرمایه داری) آژیته کنند. دانش طبقاتی کارگران و زحمتکشان را تیره و تار ساخته، حافظه تاریخی را با اتکاء به افتخارات چند هزار ساله تخت جمشیدی و رضا شاهی دستکاری کنند و اعتراض به عدم تحقق وعده های بورژوازیِ را در بیرون از ساحتِ تضاد تعیین کننده و عامل برنده تا حد بیانیه و اطلاعیه مخدوش سازند.
بدین ترتیب است که ایپزود موج سواری گرایشات درمانده و مستاصل بورژوازی پس از شکست پروژۀ رفرم و رفراندم وزارت اطلاعات در ضدیت با رادیکالترین و بنیادی ترین خواست ستمدیدگان دیماه و آبانماه در پی کارناوالهای ناکارآمد و سوخته ای مانند فرشگرد، شورای ملی ایرانیان، بیانیۀ چهارده نفر، مدیریت گذار و … در شکل مضحکۀ دیگری به نام کمپینی تحت نام همبستگی ملی ( بخوانید همبستگی عناصر و گرایشات ذینفع در حفظ و ابقاء نظام سرمایه داری) با شعاری ظاهرا پرطمطراق،سلبی، شدیداً عوام فریبانه و پوپولیستی به همراه کتمانِ مزورانۀ ماهیتِ ضد سرمایه داری شعار تئوریک و استراتژیک مرگ بر جمهوری اسلامی برابر خواسته ها و شعارهای رادیکال پیشتازان طبقۀ کارگر، جنجال استخوان پوک برپا می کنند. بازار مکاره ای متشکل از کلان دزدان بی مغز اصحاب پهلوی، فعلان سبز و بنفش تحت نام کنشگر و هنرمند مدنی ( بخوانید آکروبات بازان عرصۀ هنری جمهوری اسلامی- هنر سیاه)، بانکدار و چاکران سابق سازمان سیا، کاریکاتور فوئرباخ، گماشتگان و عمال خودفروختۀ رسانه های امپریالیستی، کاسابکاران و دلالان سیاسی، مطرب،خواننده، ساده لوح، لیبرال محافظه کار و دمکرات، مبتکر آزادی یواشکی، فتادگان در گردباد پروژۀ وزارت اطلاعات مبتنی بر تحریف تاریخ مبارزۀ طبقاتی و جنبش پیشتاز فدایی، چاکران قلم در جراید اندیشه پویا و مهرنامه، مدافعین پرو پا قرص میرحسین موسوی و از امضا کنندگان بیانیه “دانشگاهیان و کنشگران سیاسی ” به طرفداری از “اطلاعیه شماره هفده موسوی”، دمل های چرکین طرفدار مبارزه مدنی و مسئول تخریب و تخطئۀ انقلاب اکتبر، انقلاب، مارکسیسم روسی، سوسیالسم، تاریخ انقلاب اکتبر، راستگرایان محافظه کار در لباس پژوهشگر، محقق و عده ای سرهنگ و ستوان قپه انداخته، دولت بورژوایی سوسیال دمکرات با چیدمان مهرههای چهره بزک کرده، ولی، بی باک اسبق از حکومت اسلامی که بت می شکند و سکولار امروزی صدها هزار مرتبه مادون سوسیال دمکراسی غربی که نهایتاً پرولتاریا را گردن زد. قدر مسلم، تمامی این جریانات با کتمان ماهیت ضد سرمایه داریِ شعار دیرینۀ جمهوری اسلامی نمی خواهیم به موازات ژرفایش بحران سرمایه داری و دفاع ناگزیر و متقابل طبقۀ کارگر از سطح معیشتی خویش، قصد مهار تکوین جنبشی را دارند که ضرورتاً با اهتمام کنشگران درگیر جنگ درون طبقاتی با چپ بورژوایی برای تثبیت جایگاه خویش و همچنین جنگ طبقاتی با جمهوری اسلامی، اعتلاء می یابد. خوشبختانه، عناصر همساز را کنار یکدیگر می گذارد و صف بندی طبقاتی برای کارسازان و نه کارپذیران تاریخ، شفافتر می سازد.
جامعۀ ایران کاملا دو قطبی شده است و هیچ راهی جز سوسیالیسم در چشم انداز برای کارگران و زحمتکشان باقی نگذاشته است. بیانیه ها، کمپین ها، مصاحبه ها و گفتگوهای رسانه ای، تبلیغات ارتش سایبری در شبکه های ارتباط جمعی در شکل پوستر، توئیت و هشتک سانتی مانتال بلوک بورژوازیی، موج سواری بورژوازی مستاصل بخشی از گفتمان سازی سرمایه داری، خمیده و کشدار در پیِ استهلاک سرمایه داری در ایران می باشد. این کارزارها و کمپین های به ظاهر شورشگرانه و عامه پسند بسیار زیرکانه به حربۀ رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی برای انحراف و به حاشیه کشاندن مبارزات کارگری و رادیکال در میدان اصلی و تعیین کننده تبدیل شده است. مضاف بر رسانه های غربی، روزنامه مشرق نیوز، تلویزیون و رادیوهای جمهوری اسلامی در طول روزهای گذشته به شدت به اسب تراوای «رضا شاه، روحت شاد» دیماه روی آورده اند و آن را در چارچوب پوسترهای فکاهی، ارجاع به تاریخ و …برجسته می کنند. وزارت اطلاعات بسیار بغرنج کار می کند و هرگز مسیری مستقیم و سرراست برای تیره و تارساختن دانش طبقاتی، طی نکرده و نمی کند.
رادیکالیسم موقعیت و آگاهی طبقۀ کارگر ایران در تشدید بحران سرمایه داری جای هیچگونه مفری برای کارزار و کمپینهای فسیل شدۀ آری به حمایت و تجدید شیوۀ تولید سرمایه داریِ جمهوری اسلامی در دورانِ پایانِ دوران شکوفایی سرمایه داری، انقضاء بهره برداری طبقۀ کارگر از سنگرهای بورژوازی و پایان عصر انقلاب سیاسی به رهبری بورژوازی، باقی نگذاشته است. این، امیدی فسیل شده است. هر امیدی به کمپینها و کارزارهایی از این دست به معنای آری به نفیِ منافع اقتصادی- سیاسی پرولتاریاست و در تضاد فاحش با ماهیتِ نه و مرگ بر جمهوری اسلامی، زنده باد انقلاب و سوسیالیسم است.
در نهایت، هر چند نابکارانی هستند آنسو و اینسو، چیره دستانی در حرفۀ کت بسته، ( طبقۀ کارگر) را به مقتل بردن، هستند دلیرانی دریا دل اینسو، چرب دستانی
(کمونیست و انقلابی) در صنعت زیبا مردن!
* دیوید یفه، اقتصاددان انگلیسی، مارکسیست- لنینیست و سازمانده، ترجمه م. برنا.
———————————————————–
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.