تولید کمتر بدون فقیر شدن مردم جهان؟ سراب کاهش (وا) رشد اقتصادی – نویسنده Leigh Phillips

از یک سو رئیس جمهور فرانسه امانوئل ماکرون ، طرفداران صرفه جویی داوطلبانه را به باز گشت به « چراغ نفتی» متهم می کند و از طرف دیگر ، مدیران شرکت های آلوده کنند محیط زیست، اشیای اکثرا بی فایده را تولید می کنند که به خود بیگانگی مصرفی دامن می زند. آیا گفتمان سخره آمیز و کاریکاتوری بر سر مسئله رشد ما را از تأمل در مورد نیت اصلی فعالیت اقتصادی محروم نمی کنند؟ ….

—————————————————————

2287

تولید کمتر بدون فقیر شدن مردم جهان؟

سراب کاهش (وا) رشد اقتصادی
نویسنده Leigh Phillips
برگردان باقر جهانبانی

Le Monde diplomatique

برای برخی از طرفداران محیط زیست ، بحران زیست محیطی به حدی رسیده است که فقط یک راه باقی میما ند: کاهش رشد اقتصادی(وا رشد اقتصادی). آنها استدلال می کنند که تغییر آب وهوا ازشیوه تولید بی منطق مبتنی بر بازار ناشی نمی شود. این بحران نتیجه مستقیم رشد بوده که تقاضای مصرف انرژی را افزایش می دهد و از کربن زدائی اقتصاد جلوگیری می کند. و از آنجا که کاهش تولید کالا مصرف انرژی را کاهش می دهد، بنابراین باید فعالیت اقتصادی کاهش یابد. این تجزیه و تحلیل چندین مشکل دارد.

بعضی اوقات فراموش می کنیم که انسانها همیشه در برابر نابسامانی هائی که ایجاد می کنند ناتوان نیستند.در دهه ١٩٨٠ ، تهدید زیست محیطی در «حفره لایه ازون» وجود داشت ، لایه ای که ما را در برابر اشعه خورشید محافظت می کند ، اما حضور آن در جو در حال کاهش است. تهدید این پدیده برای بشریت کمتر از تهدید زیست محیط نیست: ایجاد سرطان پوست، اپیدمی های نقص سیستم ایمنی ، تخریب ذخایر آب ، اختلال در چرخه های بیوشیمیایی و کاهش تولید محصولات کشاورزی. اینجا نیز مقصر انتشار گازهای تولید شده توسط انسان بود. عمدتا کلروفلوئورکربن که در رسانه ها فقط به استفاده از آنها در یخچال و فریزر اشاره می شد. از زمان امضای پروتکل مونترال در سال ١٩٨٧ و لازم الاجرا شدن آن از اول ژانویه ١٩٨٩ انتشار این گازها ٩٨٪ کاهش یافته است(١). پدیده تخریب ازن در دهه ٢٠٠٠ معکوس شد و انتظار می رود لایه گاز تا سال ٢٠٧۵ به وضع ابتدائی خود بازگرد(٢).

همه کسانی که در دهه ١٩٨٠ بزرگ شده باشند ممکن است گاهی بخاطر آورند که مادرانشان را سرزنش می کردند تا از خرید فیکساتور موی سر خود داری نماید. همه مادران تسلیم نشدند.اما رهبران سیاسی نیز تسلیم نشدند. پروتکل مونترال به جای تکیه بر ابتکارات فردی، و بی تفاوت به گلایه لابی های استخدام شده در صنایع، مستقیماً در بازار برای وضع مقررات مداخله می کند.

برای مثال ، اگر بجای اعمال قوانینی که تغییر تکنولوژیکی را تحمیل می کند سعی کرده بودیم از افزایش تعداد یخچالها در دنیا جلوگیری کنیم ، یا حتی سعی می کردیم مقدار کل آن را در مقیاس جهانی کاهش دهیم، احتمالاً به سمت یک فاجعه پیش می رفتیم. اعلام « ایجاد یک تعداد مشخص یخچال و نه حتی یک یحچال بیشتر» شاید راه حلی برای مشکل رشد انتشار گازها می بود ولی نه قطع کلی انتشار کلروفلوئورکربن که با تغییرات تکنولوژیکی میسر شد، به همین شکل امروز مسئله بر سر از بین بردن گازهای گلخانه ایست و نه کاهش آنها.

استعداد انسان برای نوآوری
کشورهای شمال با چه مشروعیتی می توانستند به کشورهای جنوب توضیح دهند که آنها نباید برای خنک نگه داشتن غذاهای خود اقدام نمایند ؟ آیا برعکس ، گفتمان مترقی این نبود که ما در جهان با کمبود یخچال روبرو هستیم ؟ خوشبختانه اکنون شاهد افزایش استفاده از آن هستیم ، بدون اینکه هیچ تاثیری روی لایه ازون بگذارد ، زیرا ما از طریق فناوری هایی که دیگر هیچ تاثیری روی لایه ازون ندارد به این مهم دست یافته ایم.

توانایی منحصر به فرد انسان برای تغییر شیوه زندگی تعیین کننده است و اشتباه مالتوس و مریدانش را توضیح می دهد. ما مانند باکتری در لوله آزمایش نیستیم: بر خلاف سایر موجودات از منابع طبیعی پیوسته بشکلی ثابت استفاده نمی کنیم. به لطف پیشرفت فناوری و انتخاب های سیاسی ، اگر بخواهیم می توانیم پیشرفت کنیم. و زمانی که با محدودیت های طبیعی روبرو می شویم ، می توانیم برای غلبه بر آنها نوآوری کنیم. تاریچه نوع انسان می تواند با این خصلت خلاصه شود. برای آنچه می توانیم به دست آوریم، تنها مرزهای غیر قابل عبور قوانین فیزیک و منطق می باشد: می توان تصور کرد که روزی دورنوردی (Teleportation) امکان پذیر شود زیرا این تصور هیچیک از قوانین فیزیک را زیر سوال نمی برد: بر عکس به همین دلیل تصور اختراع یک ماشین حرکت دائم* که قوانین فیزیکی را زیر سوال میبرد امکان پذیر نیست.

براحتی قابل در ک است که حامیان کاهش رشد(وا رشد) از مقایسه خویش با مالتوس خشنود نباشند. حتی اگر اقلیتی از میان آنها از انسانیت متنفر باشند و آنرا با ویروس مسموم کننده کره زمین مقایسه کنند، اکثر آنها کوره معتقداتشان را با شعله مبارزه با بی عدالتی های اجتماعی ناشی از بحران محیط زیست گرم می کنند. آنها همچنین یادآوری می کنند که برعکس کشیش انگلیسی، جنبش آنها علاقه ای به مسئله افزایش جمعیت ندارند: این جنبش بدنبال محدود کردن رشد اقتصادیست و نه رشد جمعیتی.

اما تصور کنیم که ما حد بالایی برای مقدار کالاهایی که می توانند بدون ایجاد فاجعه زیست محیطی تولید شوند را شناسائی کرده ایم. تصور کنیم اکنون، اقتصاد جهانی به همین حجم تولید بسنده کرده است. سرانجام ، تصور کنیم که جامعه توزیع کاملاً برابری خواهانه این تولید را در مقیاس جهانی انجام دهد، اما محدودیتی برای رشد جمعیت وجود نداشته باشد. چه اتفاقی می افتد ؟

هر ساله ، کودکان جدیدی متولد و کالاهای موجود به صورت عادلانه توزیع می شود ، اما در مقیاسی کمتر، پس از مدتی خود بخود محرومیت همه گیر می شود مگر اینکه جامعه سقف جمعیتی اعمال نماید. اینکه بگوئیم کالاهای زیادی در گردش است یا تعداد مردم در روی کره زمین یاد است در نهایت یک چیزرا بیان می کند.

برخی از طرفداران کاهش رشد ، مانند تروی وتس ، به آسانی تصدیق می کنند که ، از نظر آنها تهدید بحران زیست محیطی میزانی از «ریاضت اقتصادی –زیست محیطی» برای مردم شمال را توجیه می کند:« یافتن راه حل برای بحران زیست محیطی به این معنی است که بورژوازی جهان ، چند صد میلیون از ثروتمند ترها ، سطح زندگی خود را کاهش دهند (٣)». تروی وتس مشخص نمی کند این «میلیون ها نفر» که « بورژوازی جهانی » را تشکیل می دهند چه کسانی هستند. اما از آنجا که جمعیت اروپای غربی و ایالات متحده نزدیک به ٨٠٠ میلیون نفر است ، خوانندگان وی می توانند تصور کنند که او فقط از برنار آرنو(ثروتمند ترین میلیاردر فرانسه.م.) و ملکه انگلستان سخن نمیگوید.

برخی دیگر مانند جیسون هیکل انسان شناس معتقدند که کاهش رشد اقتصادی ، نه یک سیاست ریاضت اقتصادی بلکه فراوانی کالاها است.آنها توضیح می دهند که می توان کاهش برنامه ریزی شده تولید در کشورهای پردرآمد را به منظور حفظ یا حتی بهبود سطح زندگی تصور کرد. به گفته هیکل ، این میتواند به عنوان مثال شامل توزیع مجدد ثروت موجود باشد.

بیایید نگاهی دقیق به آنچه در غیاب رشد اقتصادی رخ خواهد داد ، بیاندازیم. خوشبختانه برانکو میلانوویچ ، اقتصاددان، یکی از کارشناسان جهان در موضوع نابرابری، با تحقیقات خود کار ما را ساده کرده است: طبق محاسبات وی ، متوسط درآمد سالانه در سال ٢٠١٨ حدود ۵ هزار و ۵٠٠ دلار بود(۴). بنا براین با پیشنهاد هیکل بایست تمام درآمد بیش از این مبلغ کاهش یابد تا درآمد فقیرترین افراد به این سطح برسد.

۵ هزار و ۵٠٠ دلار معادل ۴٧٠٠ یورو در سال ؟ اکثر غربی ها بیش از این و گاهی خیلی بیش از این درآمد دارند. در فرلنسه، طبق گزارش موسسه ملی آمار و مطالعات اقتصادی، متوسط حقوق خالص سالانه ٢۶ هزار و ۶٣۴ یورو در سال ٢٠١۵ بوده است ( آخرین آمار موجود). اینها البته فقط تخمین های تقریبی است ، اما رسیدن از ٢۶٠٠٠ به ۴٧٠٠ یورو یعنی کاهش سطح زندگی کارگران که جناح راست آلن مادلن و فرانسو فیون یا برونو لو مر حتی در رویا هم جرات تصور آنرا ندارند. طبق محاسبات میلانوویچ، ٢٧٪ از مردم جهان بیش از میزان متوسط میلانوویچ در آمد دارند که در این صورت دو سوم آنرا از دست می دهند.

حامیان رشد اقتصادی توضیح می دهند که این تحول شامل انتقال بودجه از شمال به جنوب نخواهد بود: یکسان سازی بزرگ نتیجه مکانیزمی است که به جنوب امکان می دهد تولید خود را توسعه دهد در حالی که شمال به تدریج تولید خود را کاهش می دهد. به عبارت دیگر ، این به معنای کاهش حدود دو سوم تولید ثروت در کشورهای پیشرفته می باشد. میلانوویچ جنین خلاصه می کند:« کارخانه ها ، قطارها ، فرودگاه ها فقط یک سوم وقت کنونی در روز کار می کنند؛ برق ، شوفاژ ، آب گرم فقط هشت ساعت درروز در دسترس خواهد بود؛ دارندگان اتومبیل مجاز ند استفاده از اتومبیل شان را به یک سوم تقلیل دهند؛ و ساعات کار در هفته به ١٣ ساعت کاهش می یابد».

طرفداران کاهش تولید پاسخ می دهند، این نظر را مسخره نکنید ! کاهش تولید،به این صورت در پهنای غرب انجام نمی شود. برعکس: هر آنچه به نفع جامعه است مانند گذشته ادامه خواهد یافت در حالی که موارد غیر ضروری از بین می روند. هیکل لیست این بخش ها را معرفی می کند « مخرب زیست محیطی و کم وبیش بی فایده برای جامعه»: بازاریابی ،اتومبیل های شاسی بلند، گوشت گاو، پلاستیک های یکبار مصرف و سوخت های فسیلی.

بدون شک ما بسیاری از اجناس و خدمات غیرضروری تولید می کنیم ، اما آیا واقعاً می توان گفت که دو سوم فعالیت های تولیدی غرب اضافی است و چیزی جزکالاهای غیر ضروری و پیش پا افتاده نیستند ؟ اما هیکل راه حلهای دیگری تصور کرده است: کاهش هفته کار ، گسترش اوقات فراغت و گسترش خدمات اجتماعی. اگر چه هر فرد پیشرو شایسته این نام چنین چشم اندازهایی را تحسین می کنند اما هیچ نشانه ای وجود ندارد که اینها کاهش در آمد افراد آنچنان که او پیشنهاد می کند را جبران نماید و یا اینکه تولید اقتصادی را کاهش دهند.

پیش از هر چیز، هیچ اندازه از اوقات فراغت عوارض فقر را جبران نمی کند: امکان رهایی از محدودیت های حرفه ای ، اگر به معنای غذا نخوردن باشد، هم اکنون هم در اختیار همگان است بدون اینکه اشتیاقی بیش از حد ایجاد کند.« در جامعه سرمایه داری تنها چیزی که دشوارتر از استثمار شدن است، استثمار نشدن است»

علاوه بر این ، این عقیده که اوقات فراغت و خدمات اجتماعی، گازهای گلخانه ای کمتری منتشر می کنند ، بر این نظر استوار است که آنها شامل استفاده از محصولات تولیدی نیستند و بنابراین به انرژی یا استخراج منابع طبیعی احتیاج ندارند. با این وجود بخشهای تفریحی و خدمات اگرچه کمتر از صنایع سنگین «آلوده» هستند ولی بدون آلودگی نیستند: آلات موسیقی از چوب ، فلز و پلاستیک ساخته شده اند؛ بیمارستان ها مملو از تجهیزاتی است که نیاز به صدها ماده معدنی مختلف و مشتقات نفتی دارند؛ تجهیزات کوهنوردی ، کایاک ها و دوچرخه ها در نهایت از موادی که از زمین استخراج شده اند حاصل می شوند.

اگرچه بازسازی و توسعه خدمات عمومی ، به ویژه برای غلبه بر بحران مسکن که جوامع توسعه یافته از آن رنج می برند ، امری حیاتی است ولی تنها منبع رفاه ما نیست: سینما ، اسباب بازی ،وسائل آشپزی ، تلویزیون نیز مورد نیاز است. این توهم که نبود همه این کالاهای مصرفی – بازگشت به «زندگی ساده» – راه کار خوشبختی است بخش ثروتمندتر بورژوازی را اغوا می کند، زیرا رویای محرومیت وقتی همه نیازهایت برآورده شده ، آسانتر است. یکی از جدی ترین انتقادها به اتحاد جماهیر شوروی بی روح ویکنواخت بودن زندگی بود:کمبود لباسهای رنگی، موسیقی وآناناس. ما نان می خواهیم، بله، اما ما گل رز هم می خواهیم.

* یک حرکت دائمی نمی تواند به یک منبع انرژی تبدیل شود: در واقع ، این به معنای مصرف انرژی بدون افزودن انرژی است ، در حالی که طبق اولین اصل ترمودینامیک ، انرژی نه می تواند ایجاد شود و نه از بین برود بلکه فقط تغییر شکل می یابد.

١-
« Annual records », Ozone Watch. Un rebond dans les émissions non déclarées a toutefois été enregistré depuis le début des années 2010 en Asie orientale, suggérant que quelqu’un triche dans la région.

٢- « The Antarctic ozone hole will recover », NASA, 4 juin 2015, https://svs.gsfc.nasa.gov

٣- Troy Vettese, « To freeze the Thames », New Left Review, no 111, Londres, mai-juin 2018.

۴-
Branko Milanović, « The illusion of “degrowth” in a poor and unequal world », Global Inequality, 18 novembre 2017, http://glineq.blogspot.com

Leigh Phillips
نویسنده کتاب Auteur d’Austerity Ecology and the Collapse-porn Addicts : A Defence of Growth, Progress, Industry and Stuff, Zero Books, 2015.
——–
khizesche@

———————————————————

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.