محمود قزوینی: خلع ید از اسدبیگی مناسبترین امکان جهت گشایش مبارزه کارگران

رژیم و جناحهایش در صورت پذیرش خلع ید با آمادگی کامل در میدان حاضر میشوند. امید این است که رهبران و فعالین کارگری هم با آمادگی نقشه های آنها را خنثی کنند و زمینه های پیشروی مبارزاتی را فراهم کنند. خلع ید از اسدبیگی یک فرصت برای رهبران و فعالین کارگری هفت تپه میباشد. آینده را به آینده و شرائط اینده واگذار کنیم. باز نشدن این فرصت در حال حاضر شرائط دشواری را برای رهبران و فعالین معترض کارگری ایجاد میکند. از نقطه نظر مبارزاتی امروز، بدترین حالت ماندن اسدبیگی است. ….

—————————————————————–

7tapeh-neyshekar

خلع ید از اسدبیگی مناسبترین امکان جهت گشایش مبارزه کارگران

محمود قزوینی
Ghazvini.m@gmail.com

اخبار روز:

در خبرهای هفت تپه که توسط “کانال مستقل هفت تپه” منتشر شده است، خبر از صدور حکم قضائی در باره خلع ید از حاکمیت اسد بیگی بر هفت تپه آمده است.
بنا بر آخرین خبر از کانال تلگرامی هفت تپه مستقل  آمیلی و امجدی از مدیران گوش به فرمان اسدبیگی تلاش دارند شرائطی ایجاد کنند تا ”هرکونه اعتراض کارگری رو طوری خفه کنن و صدای کسی در نیاد”.

فعلا مشکل همه نیروهای دشمن کارگران از مالک هفت تپه و مدیرانش تا دستگاههای جهنمی امنیتی رژیم و جناحهای مختلف آن مسئله مبارزه جویی کارگران هفته است. کمر همت بسته اند تا بتوانند ” شر” یک نسل از رهبران و فعالین معترض هفت تپه را از سر هفت تپه دور کنند. اسدبیگی به جناحهای مختلف رژیم میگوید من بهتر از همه شما میتوانم این کار را انجام دهم. به تاریخ و دستاوردهای من نگاه کنید. الان هم به جای خلع ید فرصت دهید تا من تکلیف این ” بی قانونیها” ” ضد تولید مقاومتیها” و “ضد انقلابها” روشن کنم. صدها پرونده برایشان درست کردم و سیاستهایی بکار میبرم که با کمک حداقلی  دولت و قوه قضائیه مشکل هفت تپه را پشت سر بگذاریم. برای نظام هم مناسب نیست مستقیم درگیر کارگران شود، بلکه بهتر است به عنوان حامی تولید به من کمک کند.

اقدامات استبدادی شدیدتر در شرکت بر علیه کارگران و رهبران و فعالین آنها و احتمالا تصفیه آنها در آینده یک هدف مشترک اسدبیگی و همه باندهای حکومتی است. شدت بخشیدن بر فشار به رهبران و فعالین کارگری و محدودتر کردن آنها بخشی از سیاست مشترک همه است. حتی اگر حکم قضایی صادر شده باشد انتظار قوه قضائیه و دولت این است که اسد بیگی و مدیران هفت تپه در جریان انتقال همکاری کنند و مهمترین عنصر این همکاری جلوگیری از پرو و بال گرفتن رهبران و فعالین کارگری است.

دستگاههای دولتی و امنیتی همچنین اعتمادی به اسدبیگی ندارند و فکر میکنند با عدم پذیرش او از طرف رهبران و فعالان کارگری وضعیت هفت تپه به آینده مبارزاتی ناروش کارگران سپرده میشود. بخصوص اینکه بقول اقای مرتضی کاظمی ” اقتصاددان” سوپرلیبرال و ضد کارگر و حامی اسدبیگی و تهیه کننده مستند “بخشی از حقیقت نزد دیگری است” با نقش اولی رضا رخشان و نیکوفر، هفت تپه معدن کمونیستهاست و اقای اسد بیگی اشتباه کرد آن را خرید و این ” حقیقت” را نمیدانست( از نظر سرمایه داران و متخصصین فکریش هر کارگر مبارز فطرتا کمونیست است). بالاخره همه باید همت کنند و از شر این ” کمونیسم” خلاص شوند.

با فرض وقوع خلع ید از اسدبیگی در شرائط کنونی باید با دید باز به آینده هفت تپه،  مبارزات کارگران و آبشنهای آن نگاه کرد.

از نقطه نظر وضعیت مبارزاتی کارگران بهترین ابشن خلع ید فوری اسدبیکی است. آنچه واقعه خلع ید را در هفت تپه برجسته میسازد نه نفس خلع ید از اسدبیگی، بلکه تاثیر خلع ید بر مبارزه کارگران هفت تپه و مبارزه سراسری کارگران ایران است.

مسلما دولت و ارگانها ی سیاسی و امنیتی رژیم تمام تلاش خود را میکنند تا خلع ید از اسد بیگی و تعیین سرنوشت مالکیت آن منجر به تقویت مبارزه کارگران و پیشروی آنها نشود. رژیم میخواهد واقعه خلع ید و دوره انتقالی با سرعت، با اقتدار و نظم مورد نظر آنها و احتمالا به همراه ابتکاراتی جهت خنثی کردن تحرک کارگران باشد.  با احتمال زیاداعلام نکردن حکم قضایی خلع ید و همچنین سفر اعضای شورای اسلامی کار هفت تپه به تهران در رابطه باشد. میخواهند فرصت کافی برای آمادگی داشته باشند و نیروهای خود را طبق سیاست و نقشه خود بکار اندازند.  خانه کارگر و دنبالچه آنان شورای اسلامی کار یکی از ارگانهایی است که میتواند نقش بازی کند و میخواهند در جریان خلع ید آنها را بازی دهند تا رهبران و فعالین کارگری را منزوی کنند. اگر جناههای رژیم به خلع ید از اسدبیگی گردن گذاشته باشند، تلاش میکنند تا اختلافات خود را در جریان خلع ید و دوره انتقالی کنار بگذارند تا اختلافات آنها و سردرگمی و گیجی که میان خود ایجاد میکنند، روزنه ای برای دخالت کارگران فراهم نیاورد. آنها از ” سوء استفاده” کارگران از مانور برخی نمایندگان مجلس درس گرفته اند.

رژیم و جناحهایش در صورت پذیرش خلع ید با آمادگی کامل در میدان حاضر میشوند. امید این است که رهبران و فعالین کارگری هم با آمادگی نقشه های آنها را خنثی کنند و زمینه های پیشروی مبارزاتی را فراهم کنند. خلع ید از اسدبیگی یک فرصت برای رهبران و فعالین کارگری هفت تپه میباشد. آینده را به آینده و شرائط اینده واگذار کنیم. باز نشدن این فرصت در حال حاضر شرائط دشواری را برای رهبران و فعالین معترض کارگری ایجاد میکند. از نقطه نظر مبارزاتی امروز، بدترین حالت ماندن اسدبیگی است.

از نقطه نظر مطالباتی، امید به وضعیت بهتر در شرائط مالکیت دولتی و مسئول دانستن دولت در مقابل وضعیت تولید و ورشکستگی شرکت، خودبخود توقعات کارگران را بالا میبرد و روحیه مبارزه و مقاومت را تقویت میکند، اما بطور فوری کارگران با جنگ دیگری بر زمین هفت تپه روبرویند. آن هم جلوگیری از میداندار شدن کارگران، بالارفتن روحیه مبارزاتی و خنثی کردن توقعات و امید آنها توسط خود رژیم در جریان خلع ید.

ارجحیت شرائط رهبران و فعالین بر سرنوشت مالکیت هفت تپه

سرنوشت مالکیت هفت تپه بعد از خلع ید از اسدبیگی مهم است، اما فوری تر از آن سرنوشت مبارزه کارگران و بخصوص جایگاه رهبران کارگری است. ماندن اسدبیگی مساوی با بدترین وضعیت برای رهبران و فعالین کارگری است که با او جنگیدند. او دیگر دشمن زخم خورده ای است که حاضر است هست و نیست خود را برای ضربه به رهبران و فعالین کارگری بگذارد. او کینه عمیقی از رهبران و فعالین کارگری در دل دارد. مبارزه مستقیم و رودرو رهبران و فعالین کارگری با اسدبیگی که با شرکت وسیع توده کارگران همراه بوده است او را به دشمن خونی آنها بدل نموده است.  تنها از این نقطه نظر هم باشد باید با تمام تلاش بر رفتن اسدبیگی کوبید. برای هر فعال جنبش کارگری و هر ناظر سمپات کارگران هفت تپه وضعیت اتحاد و انسجام رهبران و فعالین کارگری بر هر فعل و انفعال دیگری، از جمله مسئله مالکیت و مطالبات…، ارجحیت دارد. کاملا روشن است که تثبیت اسدبیگی بر هفت تپه به معنای به حاشیه راندن، ساکت کردن و اخراج رهبران و فعالینی است که از سال ۹۶ تاکنون خوردن یک لیوان اب در آسایش را برای این زالوی هفت تپه دشوار ساخته اند. خلع ید از اسدبیگی حتی موقتا هم شده فشار بر فعالین و رهبران فعالین کارگری را پایان میدهد و مطالبه بازگشت بکار اسماعیل بخشی و خنیفر و.. به جلو رانده میشود.

اما آینده مالکیت هفت تپه بعد از خلع ید از اسد بیگی کاملا باز است و به توازن قوای کارگران و رژیم و توازن قوای جناحها بستگی دارد. الان مهمترین مسئله برای رژیم و دستگاههای سیاسی و امنیتی آن پیشبرد خلع ید و دوره انتقالی با اقتدار و با کمترین ” ضایعه” یعنی کمترین دخالت کارگران میباشد. اینکه آینده هفت تپه چه میشود، بستگی به این دارد که دوره انتقالی چگونه طی میشود. آیا با اقتدار سیاسی و امنیتی و مدیریتی کامل رژیم طی میشود و یا این دوره با دخالت کارگران، با بالا رفتن روحیه آنها به خاطر پیروزی کسب شده و مقاومت آنها در مقابل اقتدار و نظم مدیرتی و امنیتی رژیم همراه میشود.

شرائط کنونی از منظر وضعیت رهبران و فعالین

اعتصاب طولانی چند ماهه بهار و تابستان امسال با پیروزی دریافت حقوق معوقه پایان یافت. توده کارگر هفت تپه در شرائط دشوار اقتصادی و کرونایی  با پرداخت حقوق معوقعه و پرداخت چند ماه حقوق ماهانه ،  طبیعتا به کار روزمره چسبیده است و نمیتواند و قادر نیست تا به مسائل دیگری بپردازد. او وضعیت بیکاران و وضعیت هم طبقه ایهایی که در وضعیت بدتری بسر میبرند را میبیند و ترس از بیکاری و سرنوشت نامعلوم آینده او را وامیدارد تا به حال بسنده کند و اینده را به امان خدا بسپارد. با پرداخت دستمزدها این وضعیت ادامه خواهد داشت. در این میان زالو اسدبیگی و مدیران و کارشناسان و مزدورانش موقعیت را مناسب دیدند تا به سراغ رهبران و فعالین کارگرانی بروند و با آنها تعیین تکلیف کنند. تعلل در خلع ید از اسدبیگی، مدیران و مزدورانش را جری نمود و احساس استحکام کردند. شکایت و دستگیری ۴ نفر از رهبران و فعالین کارگری عباسی، بهمنی، ممبینی و حیوری و پشت سر آن اخراج ۱۵ نفر از رهبران و فعالین کارگری و جلوگیری از ورود آنها به شرکت در ۱۵ ابان ۹۹ چشمه ای از این احساس استحکام بود. فکر میکردند از آنجا که توده کارگر دستمزدش را دریافت میکند و سخت به کار روزمره چسبیده است، پشت رهبران و فعالین خود را خالی میکند و آنها در اقدام خود موفق میشوند، اما برخلاف تصور آنها توده کارگر با همه مشقات روزمره خود در مقابل این تعرض ایستاد و تعرض اسدبیگی و جیره خوارانش را با تعرض جواب داد و رهبران و فعالین کارگری را با نیروی اعتراض خود وارد شرکت نمود. در مقابل حمایت بیدریغ کارگران و تعرض آنها، همه دستگاه سرکوب مجبور شده بودند همت کنند تا بحران دست پخت اسدبیگی را فیصله دهند. دوباره سر و کله امام جمعه، شورای تامین استان، نمایندگان مجلس و …پیدا شد. اما ۱۵ آبان فقط اسد بیگی را محتاط کرد. فشار به فعالین و رهبران کارگری ادامه یافت. آخرین اقدامات اسدبیگی برای فشار به فعالین توطئه چینی برای اخراج ابراهیم عباسی که باز هم با اعتراض رهبران و فعالین مجبور به مسکوت گذاشتن آن شدند و دیگری شکایت از نزدیک به ۳۰ نفر از رهبران و فعالین معترض به عنوان اخلال در نظم عمومی بوده است که بر صدها پرونده دیگر کارگران معترض در هفت تپه اضافه شده است.

ادامه حاکمیت اسدبیگی بر هفت تپه یعنی ادامه این روند، یعنی ساکت کردن و اخراج رهبران و فعالین کارگری که در سالهای اخیر توانستند مبارزات باشکوه هفت تپه را رهبری کنند، یعنی از دست رفتن دهها رهبر و فعال کارگری موثر در جنبش کارگری ایران.

خلع ید از اسد بیگی برعکس فرصتی را برای فعالین و رهبران فراهم میاورد. پایان حاکمیت اسدبیگی بمعنای پایان تعقیب و اذیت و آزار فعالین کارگری معنا میشود. رهبران و فعالین کارگری معترض روحیه میگیرند و اتوریته آنها در چشم توده کارگران و جامعه بالا میرود. برای همین انتظار میرود که با خلع ید از اسدبیگی تمام پرونده ها بر ضد فعالین و رهبران کارگری مشمول خلع ید شود. خواست برگشت به کار اسماعیل بخشی و خنیفر و سالار بیژنی و ایمان اخضری به خواست فوری و بدون اما و اگر برمیگردد و باید برگردد.

شرائط دوره انتقالی علارغم تلاش رزیم و دستگاههای امنیتی و سیاسی آن، خودبخود فضای دوره انتقالی و تق و لق شدن  را با خود میاورد و این موقعیتی جدیدی را برای سر و سامان دادن به خود فراهم میکند. در این سر و سامان دادن در درجه اول انسجام بیشتر و اتحاد رهبران و فعالین رهبران کارگری قرار دارد. شرائط و امکان بهتری برای برگزاری مجمع عمومی و مجمع نمایندگان کارگران فراهم میشود.

اگر تنها و تنها از منظر وضعیت و موقعیت رهبران و فعالین کارگری که مهمترین فاکتور حال در برخورد به مسائل روز کارگران میباشد به مسئله خلع ید نگاه کنیم، خلع ید نه تنها الزامی است، بلکه اجرایش برای مبارزه کارگران حیاتی میباشد.

همانطوری که در بالا توضیح دادم، رژیم خود را آماده میکند تا کارگران کمترین سهم را از موقعیت خلع ید ببرند. یعنی خلع ید نباید موجب ” پررو” شدن کارگران شود. نباید موجب بالا رفتن روحیه آنها شود، نباید رهبران و فعالین معترض دارای ارج و قرب و اتوریته بیشتر نزد توده کارگران شوند. نباید جشن و اجتماع بزرگ و سخنرانی در هفت تپه و شهر شوش برگزار شود، نباید اسماعیل بخشی در میان کارگران ظاهر شود و…….بلکه باید با اقتدار و نظم دلخواه آنها از یک دست به دست و یا ارگان دیگر منتقل شود. در صورت تصمیم رزیم بر خلع ید، همه تلاش آن هم اکنون برای مقابله با چنین وضعیتی استوار است.

شکست سیاست خصوصی سازی و مسئله هفت تپه

برخلاف تصورات رایج خصوصی سازی برای رژیم سیاستی ” ناموسی” نیست. هر الگوی اقتصادی که بتواند مناسبتر نظام سیاسی جمهوری اسلامی را حفظ و نجات دهد، رژیم به آن دست میزند. رژیم اسلامی و جناحهای آن خصوصی سازی را نه بخاطر خصوصی سازی، بلکه راهی برای برون رفت نظام جمهوری اسلامی از بن بست اقتصادی میدانند. تصور و یا بهتر است بگویم توهم آنها این بود که خصوصی سازی میتواند بن بست اقتصادی آنها را بشکند. بدنیا نگاه کردند و الگوی اقتصادی همه جا مرسوم  و ” موفق” را مناسبترین الگو برای نظام سیاسی خود دیدند و تازه با بلندپروازی ژاپن شدن خاورمیانه را در سر میپروراندند. اما مشکل اقتصادی جمهوری اسلامی، خودش یعنی نظام سیاسی آن است. اقتصاد کاپیتالیستی ایران در چهارچوب رژیم اسلامی شکوفا نمیشود که هیچ، دیگر باید گفت از بن بست و ورشکستگی هم خارج نمیشود. بن بست اقتصادی رژیم اسلامی بر سر الگوها و سیاستهای اقتصادی آن نیست، بلکه سیاسی است و به نظام سیاسی آن، به اسلام سیاسی مربوط میباشد و راه خلاصی در چهارچوب رژیم اسلامی ندارد. امروز حتی کسی مثل اسحاق جهانگیری معاون روحانی که همه او را مدافع سرسخت خصوصی سازی میدانند، شکست سیاست خصوصی سازی را اعلام کرده و گفته است مشکل اقتصاد ایران ساختاری است. او از جمله در ۴ بهمن در اجلاس انجمن بهره برداری ایران گفت ” بیماری‌های مزمن اقتصاد کشور ساختاری است و گاهی حتی با انتقال برخی مجموعه‌ها به بخش خصوصی نیز بهره وری افزایش نیافته است در حالی که تصور می‌شد با مدیریت بخش خصوصی و اقتصاد رقابتی‌تر، بازدهی سرمایه و نیروی کار افزایش یابد.” ( ایلنا ۴ بهمن ۹۹)

میتوان درک کرد وقتی جهانگیری از شکست سیاست خصوصی سازی حرف میزند، نباید برگرداندن هفت تپه به دولت از نقطه نظر اقتصادی مشکل باشد. اگر خصوصی سازی راهی برای برون رفت از بن بست و فروپاشی اقتصادی بود، حتما جمهوری اسلامی بر سر آن مقاومت میکرد. اگر تا حالا مقاومت در مقابل خلع ید صورت گرفت احتمالا  این را تنها راه برای راحت شدن از ” دردسر” ورشکستگیها و درگیریهای آینده کارگران با دولت میدانند.

الان بنظر میاید به دلائل مختلف، از جمله عدم پذیرش پیشروترین کارگران از وجود اسدبیگی و عدم موفقیت اسدبیگی در ایجاد آرامش در هفتت تپه، علارغم کمکهای بی دریغ سازمانهای اطلاعتی و امنیتی و قضایی، رای حاکمیت بر این قرار گرفته است که اسد بیگی برود.

دولت میتواند از سیاست خصوصی سازی در اینجا و آنجا دست بکشد. دیگر همه میدانند  دوای درد ” بیماری مزمن” خصوصی سازی نیست. اما تحمیل شدیدترین اسثثمار به کارگران و فقیر سازی کارگران و مردم تا آخرین درجه ممکن سرجایش است. همه اذعان دارند که مقررات زدایی نئولیرالیستی به افراطی ترین شکل خود و در ابعادی که در کشور دیگری نظیر ندارد، در ایران اجرا شده است، بطوری که ۹۰ درصد کارگران دارای قرادادهای موقت و سفید امضاء میباشند. این مقررات زدایی تنها بخاطر سیاستهای دیکته شده بانک جهانی نیست، بلکه راه ناگزیر اقتصاد کاپیتالیستی ایران در چهارچوب نظام سیااسی جمهوری اسلامی است. سودآوری کاپیتالیستی در نظام سیاسی که نمیتواند شرائط یک حداقل رشد و انباشت ممتد را در یک دوره کوتاه مدت فراهم کند، راهی به جز تحمیل شدیدترین فقر به کارگران و مردم زحمتکش ندارد. رژیم هم میداند که حتی رساندن مزد کارگران به صفر هم بن بست اقتصادی ایران را نجات نمیدهد. زمانی که روحانی به ریاست جمهوری رسید، اعلام کرد ” تاکنون اقتصاد ما تابع و در خدمت سیاست ما بوده و از حالا باید سیاست ما تابع و در خدمت اقتصاد باشد”. امروز خودش هم اذعان دارد که نتوانست قدمی در راه این سیاست بردارد. کارگران هفت تپه و کارگران ایران با چنین وضعیتی روبرو هستند. خصوصی سازی در ایران بیشتر در شکل outsourcing ( برونسپاری) صورت گرفته است. مالکیت شرکتها در اختیار دولت است، اما تقریبا همه بخشهای تولید به شرکتهای مقاطعه کار واگذار شده است که شدیدترین استثمار در آنها جریان دارد. تنها معیار وضعیت مبارزاتی کارگران و امکانات آن  میباشد. طلای هفت تپه صفی از رهبران و فعالین مبارز کارگران هستند.  با هر تغییر و تحولی که موجب بدتر شدن وضعیت آنها و موجبات فشار بیشتر به آنها شود باید مخالفت کرد و هر تغییر و تحولی که موجب بهتر شدن وضعیت مبارزاتی آنها و باز شدن دستشان شود، باید مورد حمایت قرار گیرد. اگر رهبران و فعالین باشند و دستشان باز باشد میتوان انتظار داشت که شرائط بعد از خلع ید بنفع شرائط مبارزاتی کارگران، بنفع مطالبات کارگران رقم بخورد. اگر دست و بالشان بسته شود آینده کارگران هفت تپه و مبارزه آن تیره میشود.

قدرت کارگران و شکل مالکیت آینده

اگر کارگران در جریان خلع ید و دوره انتقالی قدرتمند شوند و برگزاری مجمع عمومی در شرکت شروع شود و مجمع نمایندگان خود را اعلام کنند، جنگ و جدال بر سر دخالت کارگران در امور مدیریت و شرکت، جنگ و جدال بر سر همه حق و حقوق کارگران، جنگ و جدال بر سر تبدیل قراردادهای موقت به دائم، جنگ و جدال بر سر امنیت و بهداشت محیط کار، جنگ و جدال بر سر مسکن، جنگ و جدال بر سر عدم ورود پیمانکاران و…..جایگاه خود را مییابد. همه اینها به قدرتمندی و مبارزه کارگران و توازن قوا بستگی دارد و هیچ چیز داده شده از پیشی وجود ندارد. قدرتمندی کارگران تعیین میکند مالکیت شرکت چه شکلی بیابد. اگر زورشان برسد از انتقال مجدد به مالک  خصوصی دیگر، به سپاه و یا بنیادها جلوگیری میکنند و دولت را مجبور و موظف میکنند تا مالکیت آن را به عهده بگیرد. اگر نرسد ممکن است مالک جدید و یا ارگانهای نظامی و بنیادها آن را ببلعند.

کنترل کارگری، نظارت کارگران بر تولید و توزیع و….
پیشروترین بخش کارگران هفت تپه خواهان خلع ید و نظارت کارگران بر تولید و توزیع و مدیریت میباشند. خلع ید یک فرصت است تا رهبران و فعالین معترض  برای دخالت در امور شرکت باردیگر توده کارگران را با خود همراه کنند. دخالت در امور شرکت و اعمال نظارت هم مساوی با “یا همه و یا هیچ” نیست. در صورت برگزاری مجمع عمومی منظم امکان دخالتگری فراهم میشود. دخالت کارگران در امور شرکت میتواند تنها با نظارت بر استخدام و اخراج و ایمنی کار معنی شود. همین هم بی شک به تثبیت نسبی مجمع عمومی و هیئت نمایندگی و یا مجمع نمایندگان کارگران وابسته است. اولین قدم برای دخالتگری در امور شرکت استفاده از فرصت دوره انتقالی برای تشکیل مجمع عمومی و انتخاب مجمع نمایندگان است. جشن پیروزی میتواند اولین مجمع عمومی بزرگ هفت تپه در دوره جدید باشد. همه چیز به عمل و ابتکار عمل رهبران کارگری وابسته است.

کنترل کارگری شعار و مطالبه روز کارگران هفت تپه نیست و نمیتواند باشد. کنترل کارگری نیاز به توازن قوای دیگری دارد. تا زمانی که دستگاه سرکوب رژیم اقتدار دارد و تا زمانی که کارگران به تشکل مستقل خود دست نیافتند کنترل کارگری ممکن نیست و بیمعنا است.

طرح مجدد شعار مدیریت شورایی هم احتیاج به توازن قوای دیگر دارد. مدیریت شورایی هم نظیر کنترل کارگری به دستیابی به آزادی سیاسی و یا توازن قوای دوفاکتو احتیاج دارد. احتیاج به در اختیار گرفتن مالکیت شرکت دارد که در شرائط کنونی خواب و خیالی بیش نیست. خوبی طرح این شعار در هفت تپه در سال ۹۷ نه از اجرایی بودن آن در شرائط کنونی، بلکه از پوش کردن و دمیدن  در یک جنبش معین در جنبش کارگری ایران، یعنی جنبش شورایی کارگران توسط  اسماعیل بخشی بوده است. طرح این شعار و مطالبه در سخنرانیها و اجتماعات در هر زمان و هر جایی که برای رهبران کارگری ایران ممکن باشد، کمک میکند تا جنبش شواریی کارگران را به صف مقدم تشکلیابی کارگران ایران برانند. اما امکان اجرایی آن در شرائط کنونی وجود ندارد.

خلع ید فوری اسد بیگی در شرائط کنونی شعاری است که میتواند امکاناتی برای راهگشای مبارزه روز کارگران، افزایش اعتماد رهبران کارگری به خود و افزایش اتوریته آنها میان کارگران، امکان دخالتگری آنها در اینده شرکت و …فراهم بیاورد. با فرض اینکه رهبران و فعالین کارگری ضمن خنثی کردن توطئه های اختناقی دستگاههای رژیم در دوره انتقالی و بعد از آن، با بهرهبرداری سیاسی جناحهای رژیم را نیز مقابله میکنند.

————————————————————–

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.