باب آواکیان: یک سیاستمدار کمونیست، الگوی رهبری کمونیستی

من فکر می‌کنم اکثر مردم هیچ ایده‌ای درباره این‌که رهبری انقلابی چیست ندارند. بیشتر مردم فکر می‌کنند یک رهبر انقلاب، یک نوع رهبر “اکتیویست” (فعال سیاسی) است، چیزی مثل رهبر یک تظاهرات، منظورم رهبری تاکتیکی است. ولی یک رهبر همه‌جانبه انقلابی بیشتر از یک رهبر تاکتیکی است. مسلم است که نیاز به رهبران تاکتیکی در عرصه‌های مختلف وجود دارد و من قصد ندارم آن را بی‌ارزش جلوه دهم. ….

——————————————————–

باب آواکیان: یک سیاستمدار کمونیست، الگوی رهبری کمونیستی

مصاحبه نشریه انقلاب با آردی اسکایبریک

گزیده‌ای از علم و انقلاب، دربارۀ اهمیت علم و به کاربست علم در بررسی جامعه، سنتز نوین کمونیسم و رهبری باب آواکیان

نشریه انقلاب ۱۳ مارس ۲۰۱۷

در اوایل سال ۲۰۱۵، طی چند روز ، نشریه انقلاب  یک مصاحبه گسترده با آردی اسکایبریک (Ardea Skybreak) انجام داد. او دانشمندی با آموزش حرفه‌ای در زمینهٔ اکولوژی و زیست‌شناسی تکاملی (فرگشت)، و مدافع سنتز نوین کمونیسم که توسط باب آواکیان به‌پیش گذاشته شد، است. اسکایبریک نویسنده جندی کتاب، ازجمله آثاری همچون “علم فرگشت و افسانه خلقت: دانستن آنچه واقعی است و چرا مهم است، و مراحل اولیه و جهش‌های آینده: مقاله‌ای در مورد ظهور انسان‌ها، منبع ظلم و ستم زنان و راه رهایی. این مصاحبه برای اولین بار به‌صورت آنلاین در وب‌سایت انقلاب https://revcom.us/a/378/Ardea-Skybreak-2015-Interview-en.pdf منتشر شد.

این گزیده مصاحبه از آن مصاحبه (بخش چهارم از کلیت مصاحبه‌ای است که به‌صورت یک کتاب منتشر شد) تحت عنوان “یک سیاستمدار کمونیست، الگوی رهبری کمونیست” برای همه‌کسانی که می‌خواهند انقلابی کنند و جهانی کاملاً متفاوت و به‌مراتب بهتر ایجاد

یک سیاستمدار کمونیست، الگوی رهبری کمونیستی

سؤال: من فکر می‌کنم این نکته مهمی است و به چیزی که یک دقیقه قبل گفتی که تو این حس را داشتی که باب آواکیان به‌عنوان یک سیاستمدار[۱]

در دیالوگ[i] ظاهر شد، مربوط است. جا دارد که کمی بیشتر توضیح بدهی، زیرا من فکر می‌کنم این مسئله خیلی مهمی است و میدانم که قبلاً گفتی که تو واقعاً در زمان دیالوگ چنین حسی داشتی و چنین چیزی را تجربه کردی که او رهبر انقلاب است، کسی که می‌تواند جامعه آینده را رهبری کند. نمی‌دانم آیا مایلی که کمی بیشتر دراین‌باره صحبت کنی؟

آردی اسکایبریک: بله، علت این‌که این جنبه سیاستمدار بودن را حس کردم این است که ما در دورۀ  بسیار پیچیده‌ای زندگی می‌کنیم که در این دوره سرشار از چالش‌های واقعی برای پیشبرد مبارزه انقلابی است، پیشبرد و برخورد با جنبه واقعی جنگیدن- “با قدرت بجنگیم و مردم را برای انقلاب دگرگون کنیم” هم‌اکنون به صورتی در جریان است که تاکنون به این شدت نبوده است، به‌ویژه حول کشتار جوانان به دست پلیس. باب آواکیان رهبری فرایند و عملیات حزب کمونیست انقلابی به عهده دارد، و مطمئنم حتی یک مورد ابتکار پیش گذاشته‌شده درزمینهٔ اینکه حزب کمونیست انقلابی آمریکا تأثیر گذاریش در  برخورد به قضایای پیش رو و معضلات متناقضی که سربلند می‌کنند چیست، وجود ندارد که مهر رهبری باب آواکیان در سطح بالای حزب بر آن نخورده باشد. از تنوع اموری که توسط این حزب به آن برخورد می‌شود و بر روی تارنمای نشریه انقلاب (us. Revcom) منعکس می‌شود، می‌توانید متوجه شوید که چقدر تضادهای چالش‌انگیزی هست که باید به آن برخورد شود و حلشان کرد. و این‌ها فقط نشانه‌هایی ازآنچه این رهبری درگیر آن است، به شما می‌دهد.

من فکر می‌کنم اکثر مردم هیچ ایده‌ای درباره این‌که رهبری انقلابی چیست ندارند. بیشتر مردم فکر می‌کنند یک رهبر انقلاب، یک نوع رهبر “اکتیویست” (فعال سیاسی) است، چیزی مثل رهبر یک تظاهرات، منظورم رهبری تاکتیکی است. ولی یک رهبر همه‌جانبه انقلابی بیشتر از یک رهبر تاکتیکی است. مسلم است که نیاز به رهبران تاکتیکی در عرصه‌های مختلف وجود دارد و من قصد ندارم آن را بی‌ارزش جلوه دهم. نیاز زیادی به کسی که در یک تظاهرات که ممکن است تهییج ‌کند( شوراندن-agitating) وجود دارد تا مثلاً کمک کند مردم درک بهتری ازآنچه برایش می‌جنگند به دست بیاورند و مردم را حتی به‌صورت تاکتیکی در خیابان‌ها، مثلاً در یک تظاهرات رهبری کند. ولی نکته بسیار مهمی در مورد رهبر انقلاب و رهبری یک جامعه نوین باید گفته شود. این رهبر باید یک سیاستمدار همه‌جانبه باشد و بیشتر شبیه یک فرمانده استراتژیک برای کل انقلاب باشد. فرمول‌بندی نوینی هم اخیراً مطرح‌شده است و آن این است که رهبران کمونیست (منظور فقط رهبری سطح بالا نیست بلکه هر فرد انقلابی کمونیست است) باید به خودشان به‌عنوان یک رهبر استراتژیک برای انقلاب نگاه کنند و برای تبدیل‌شدن به آن جدوجهد کنند، آن‌ها باید “یک فرمانده استراتژیک باشند و نه صرفاً یک رهبر تاکتیکی و نه صرفاً یک فیلسوف استراتژیک.” این نکته خیلی مهم است. به‌عبارت‌دیگر، اگر شما می‌خواهید انقلاب را رهبری کنید، فرایند کسب قدرت سیاسی را رهبری کنید و رهبر یک جامعه نوین بشوید -و این همان چیزی است که من از سیاستمدار مدنظر دارم- شما باید کاملاً آنچه را در حال انجام آن هستید، تشخیص دهید و با پیچیدگی‌ها و سطوح و لایه‌های مختلفی که با  آن کار می‌کنید و با تضادهای متنوع موجود بین مردم دست‌وپنجه نرم کنید. شما باید این واقعیت را بپذیرید که در هر زمان مشخص و تعیین شده(در فرایند جنگ با قدرت حاکم-م) از آزادی مطلق برخوردار نیستید، اما بااین‌حال تلاش می‌کنید امور را در جهت معینی به حرکت دربیاورید. تلاش می‌کنید به اصولتان وفادار باشید و این اصول را آشکارا تبلیغ می‌کنید و همزمان شما با مردمی که رهبریشان میکنید طرف هستید که آنچه شما هنگام رهبری آن‌ها مطرح میکنید و به پیش میبرید را غالباً درک نمی‌کنند (حداقل نه بطور عمیق)، و یا کسانی که تمایل دارند آن چیزی را که شما به‌پیش می‌گذارید، تحریف کنند زیرا یا به‌قدر کافی خوب مسائل را درک نمی‌کنند یا تحت تأثیر سایر برنامه‌ها، جهان‌بینی‌ها و روش‌ها دیگری هستند.

بنابراین، رهبری استراتژیک، وظیفه‌ای بسیار بسیار پیچیده‌ای است و همانطور که قبلا اشاره کردم این امر نیز ارتباط دارد با اینکه چرا بسیاری از دانشمندان علم طبیعی، وقتی می‌خواهند درباره تحولات اجتماعی صحبت کنند کاملاً به بیراهه می‌روند و به نظر می‌رسد ناگهان همه آنچه را که در مورد روشهای اساسی علمی می دانند فراموش میکنند! بخشا این مسئله ازآن‌روست که بسیاری از مردم در حوزه اجتماعی و به‌ویژه وقتی پای تغییرات انقلابی اجتماعی به میان می آید بطور کلی دید کاملاً غلطی در مورد رهبری دارند. اکثراً فکر می‌کنند رهبر سیاسی فردی با یک بلندگوی دستی در تظاهرات است. ولی این رهبری تاکتیکی است و نه رهبری همه‌جانبه از نوع فرمانده استراتژیک که بتواند از طریق انقلاب و ساختن جامعه‌ای نوین با بنیادهای اقتصادی اساساً متفاوت و هر آنچه از آن ناشی می‌شود، کل جامعه را در تحقق یک دگرگونی رادیکال رهبری کند. این نوع رهبری چندوجهی(چندبُعدی-multi-faceted[2]) وظیفه‌ای بسیار پیچیده‌ای است و رک بگویم اکثر مردم دانش بسیار ناچیزی دراین‌باره دارند که این رهبری چه چیزی را در برمی‌گیرد.

و مسئله سروکله زدن با حضار (مخاطبان) هم وجود دارد. حضار بسیار متنوعی هستند. و شما نباید تلاش کنید برای همه مردم همه‌چیز باشید. باید سعی کنید منافع عینی و اهداف اساسی پرولتاریای بین‌المللی(انترناسیونالیسم) را نمایندگی کنید، که منظورم از پرولتاریای بین‌المللی هیچ فرد پرولتر موردنظری نیست. یک طبقه پرولتاریای بین‌المللی، یک طبقه جهانی از مردمی وجود دارد که مالک ابزار تولید نیستند، کسانی که تحت این نظام دارای هیچ قدرتی برای اداره جامعه نیستند؛ کسانی که به‌طور اساسی واقعاً فقط می‌توانند خودشان را تحت نظام سرمایه‌داری-امپریالیست بفروشند. آن‌ها به‌مثابه یک طبقه-چه به‌عنوان افراد پرولتر از آن آگاه باشند، چه نباشند- در مقایسه با هر طبقه دیگر، بیشترین منفعت را درحرکت به‌سوی کمونیسم و گذشتن از همه این تمایزات طبقاتی و روابط ستم و استثمار دارند. ولی آیا تنها طبقه‌ای است که قرار است بخشی از فرایند باشد؟ خیر. طبقه حاکم سرمایه‌دار-امپریالیست بخش بسیار کوچکی از جامعه جهانی یا هر جامعه معین است، ولی شما با نیروهای گوناگونی در جامعه طرف هستید در حین آنکه یک‌پایشان در سیستم است اما یک پای دیگرشان ممکن است در آرزوی دنیای بهتری داشتن، باشد. و آن‌هایی که قشرهای “میانی”تر(قشر متوسط) هستند که خیلی باثبات(پایدار) نیستند و در هرروز مشخصی از این‌سو به آن‌سو در نوسان‌اند! به این وضعیت مشکل دیگری را هم اضافه کنید که در این جامعه به افراد به‌سختی تعلیمات علمی داده‌شده است و به‌سختی کسی تلاش می‌کند با مشکلات با یک متد(روش) منسجم و دقیق برخورد کند. به‌این‌ترتیب، آدم‌ها در تفکر و عملشان به همه طرف کشیده می‌شوند. باب آواکیان از چالش “رفتن تا مرز چهار شقه شدن”، هم درزمینهٔ کسب انقلابی قدرت سیاسی و هم ازلحاظ ساختن یک جامعه نوین، صحبت کرده است- که انواع و اقسام مردم با افکار و ایده‌های متفاوت و متضاد هستند که می‌خواهند فرایند (پیشروی به هدف نهایی کمونیسم-م) را به جهات مختلفی (در تقابل و مغایر با منافع اساسی طبقه بین‌المللی پرولتاریا-م) بکشند و غیره.

این نیز علت دیگری است که چرا شما به علم نیاز دارید. بدون علم، چگونه می‌توانید بدانید که بهترین امر برای جامعه چیست؟ شما چگونه می‌توانید بدانید که بهترین برای اکثریت بشریت چیست؟ مبنای حرکت امپریالیست‌های سرمایه‌دار  این است که چه چیزی برای سیستمشان بهترین است. مسئله فقط حرص و آز شرکت‌های سرمایه‌داری نیست بلکه بیشتر از آن است. آن‌ها سیستمی دارند که باید حفظش کنند، سیستمی که بر مبنای سود بنا شده است. ما می‌توانیم درباره تضاد اساسی سرمایه داری-امپریالیستی صحبت کنیم و ارزش آن را دارد که کمی به آن بپردازیم. ولی نکته این است که آن‌ها سعی می‌کنند نظامشان را حفظ و بقایش را تضمین کنند، اما حقیقت این است که حتی کسانی که این جامعه را اداره می‌کنند، قوانین عمیق‌تر سیستم خودشان را نمی‌شناسند. ولی اگر شما بخواهید جامعه‌ای کاملاً نوین جامعه‌ای که واقعاً بیش‌ازپیش منافع عینی و نیازهای اکثریت بشریت را برآورده نماید، به وجود بیاورید، باید خیلی کار کنید و باید در مقابل بسیاری از تصورات غلط، پیش‌داوری‌ها، تعصبات و دیدگاه‌های ضد علمی بایستید. شما باید با عقاید و دیدگاه‌های متنوع و مردمی که(فرایند را) به جهات مختلف می‌کشانند، برخورد کنید و درعین‌حال مهار خود فرایند را از دست ندهید. این همان‌جایی است که نقش فرمانده استراتژیک ظاهر می‌شود. اگر شما به رویکرد علمی خود مطمئن باشید، ازاین‌رو می‌توانید با اعتمادبه‌نفس بگویید که فکر می‌کنید تعیین آنچه درواقع به نفع منافع عینی اکثریت بشریت است امکان‌پذیر هست، و حرکت در این مسیر چه راهکاری را می‌طلبد. این شبیه اسب‌سواری است. شما دست‌هایتان را روی مهار(افسار) اسب نگه می‌دارید و اجازه نمی‌دهید که اسب شما را به هر مکان قدیمی آشنایی که می‌شناسد بکشاند. منظور از اسب در اینجا نه مردم بلکه فرایند، و بله فرایند انقلابی است. اما اگر شما سوار اسب شوید و افسار اسب را خیلی محکم به داخل(دهان اسب) بکشید و سر اسب را خیلی محکم بکشید و قطعه ای از دهان اسب را ببرد و به او اجازه هیچ گونه آزادی راندن ندهید، بنابراین اسب مثل یک سنگ مرده درجایش متوقف میشود یا جفتک خواهد انداخت، درهرصورت قادر نخواهد بود که بخشی از حرکتِ آزادانه به جلو و پیشروی فرایند باشد.

بنابراین همیشه تنشی وجود دارد. دلیل نیاز و الزام بر “انعطاف‌پذیری زیاد (کشسانی-الاستیسیته) بر اساس هسته مستحکم “همان‌طور که باب آواکیان تأکید کرده است، این نیست که بعضی‌ها به‌اشتباه استدلال می‌کنند که گویا فقط به این دلیل که اقشار متوسط مردم” جفتک خواهند انداخت” و برای شما مشکل ایجاد می‌کنند و ناراضی خواهند شد، و بنابراین شما باید اینجاوآنجا یک استخوان یا چیزی به آن‌ها بدهید (امتیازاتی به آن‌ها بدهید) که آن‌ها را از مبارزه با شما بازدارد. خیر! این تهوع‌آور خواهد بود. دلیل واقعی که شما باید اجازه دهید و انعطاف‌پذیری واقعی(کشسانی واقعی) بر مبنای هسته مستحکم را ایجاد کرده و به هم بیامیزید، این است که جامعه به آن نیاز دارد، فرایند انقلابی به آن نیاز دارد. خود فرایند انقلابی به نفس کشیدن نیاز دارد، جامعه انقلابی باید نفس بکشد، وگرنه خوب نخواهد بود(فرجام خوبی نخواهد داشت). هم فرآیند رسیدن به قدرت انقلابی و همچنین روند ساختن جامعه نوین نیاز به تنفس دارد. و اگر سعی کنید خیلی محکم و خیلی سخت آن را کنترل کنید- حتی اگر در هر زمان مشخص کاری که انجام می‌دهید درست باشد، اگر خیلی سختگیر و کنترل‌کننده باشید، این فقط مردم را دلسرد و روحیه‌شان تضعیف می‌کند، و به مردم ابزار علمی داده نمی‌شود تا آن‌ها خودشان به‌اندازه کافی بتوانند مسائل را کشف و حل کنند، و شما درنهایت با یک جامعه سرکوبگر، یک جامعه راکد(ایستا) و یک فرایند غیرقابل انعطاف (غیر کشسانی- منجمد) روبرو خواهید شد.

و باب آواکیان واقعاً این را می‌فهمد و تشخیص می‌دهد، زیرا او به‌اندازه کافی دانشمند خوبی است که درک کند تنش مادی موجود است، به‌طور عینی، از یک‌سو بین آنچه هسته مستحکم، قطعیت(اطمینان داشتن)، اطمینان در تشخیص فاکتورهایی(عناصری) همچون: جامعه کنونی چه مشکلی دارد و به چه چیزی در جامعه آینده نیاز است که به نفع بشریت باشد، نامیده می‌شود، و از سوی دیگر و هم‌زمان درک این مسئله که فرایند باید به‌گونه‌ای جهت داده شود که بتواند گسترده‌ترین دیدگاه‌ها و رویکردهای متنوع ممکن را در میان اقشار مختلف توده‌های مردم در جامعه در بربگیرد و متحد کند.

من نمی‌دانم که آیا توانستم این را به‌اندازه کافی خوب بیان ‌کنم، اما او(آواکیان) مطمئناً این را در بسیاری از نوشته‌ها و صحبت‌های خود به‌خوبی بیان کرده است، و من مردم را تشویق می‌کنم که به کندوکاو کلیت این جنبه از هسته مستحکم با کشش زیاد(کشسانی-انعطاف پذیری زیاد) بر اساس هسته مستحکم بپردازند. و درک این قسمت آخر-بر اساس هسته مستحکم- بسیار مهم است. شما بدون هسته مستحکم نمی‌توانید نوع الاستیسیته(کشسانی-انعطاف پذیری) درست و مناسبی داشته باشید. شما نمی‌خواهید فرجام کارتان مثل‌اینکه سعی می‌کنید گربه‌ها را  به‌صف کنید، درحالی‌که همه‌چیز و همه‌کس به همه‌جا رهسپار می‌شوند، باشد. لازم است یک هسته مستحکم وجود داشته باشد. در حقیقت، هرچه شما بیشتر بتوانید علم را محکم(قاطعانه) بکار ببرید، علم را به‌طور دقیق بر اساس آن هسته مستحکم، بر اساس آن تئوری علمی، بر اساس آن هسته دانش و تجربه جمع شده، و بر اساس آن هسته قطعیت در تشخیص(فاکتورها) پافشاری کنید و بکار ببرید، درواقع به همان نسبت امکان بیشتر خواهید داشت برای این‌که الاستیسیته و ابتکار گسترده‌تری را در میان مردم دامن زده و تشویق کنید چه در فرایند انقلابی کنونی و چه در جامعه سوسیالیستی آینده، ازجمله در رابطه با آن نوع نارضایتی و جوش‌وخروش گسترده اجتماعی که می‌تواند فعالانه به پیشرفت جامعه در یک‌جهت خوب کمک کند.

سؤال: در صحبت‌های شما یک‌چیز مطرح شد که وحدتی هست، ارتباطی هست میان رویکرد هسته مستحکم با الاستیسیته بسیار، هم در فرایند انقلاب کردن برای رسیدن به جامعه آینده در مسیر کمونیسم و هم در خود آن جامعه آینده. و گفتید در جریان دیالوگ رابطه میان این رویکرد و باب آواکیان به‌عنوان رهبر آن جامعه آینده را می‌توان حس کرد. همچنین قبلاً به نکته دیگری اشاره کردید که چرا باب آواکیان این دیالوگ را با کرنل وست انجام می‌دهد، اگر او قرار نبود واقعاً مدل و رویکرد هسته مستحکم با الاستیسته بسیار زیاد را به کار بگیرد؟ و بنابراین می‌خواهم  این نکته را در مورد باب آواکیان کمی بیشتر تفحص و کاوش بکنم که در  این دیالوگ و در کلیه بدنه کارهایش حقیقت را پنهان نمی‌کند و کاملاً درکش از علم کمونیسم و واقعیت را ارائه می‌دهد، و سعی نمی‌کند طفره برود یا اختلاف‌نظرش را رقیق کند و ازآنچه بکاهد ازجمله با کورنل وست، درحالی‌که هم‌زمان وحدت بینشان و ضرورت گسترش آن را تشخیص می‌دهد. او حتی زمانی که وارد بحث اختلافاتشان می‌شود این رویکرد را حفظ می‌کند که شخصی مانند کورنل وست، که بینش زیادی دارد و باوجوداینکه آن‌ها بر سر اختلافات صحبت می‌کنند، می‌تواند به فرایند انقلابی خدمات بسیاری بکند. بنابراین، آیا می‌خواهید بیشتر درباره کاربرد هسته مستحکم با الاستیسیته(انعطاف‌پذیری-کشش) زیاد، حتی در رابطه‌ای بااینکه چگونه باب آواکیان در این دیالوگ با کورنل وست ارتباط برقرار می‌کند، بگویید؟

آردی اسکایبریک: خوب، من فکر می‌کنم می‌توانید کاربرد و طراحی”هسته مستحکم با الاستیسته بسیار زیاد بر اساس هسته مستحکم” باب آواکیان را در رابطه‌ای با هر دو،  کورنل وست از یک‌سو و همچنین آنچه من قبلاً گفتم در ارتباط‌ با مخاطب-یا مخاطبین(منظور اسکایبریک اشاره به‌کل جمعیت مخاطب است-م) ببینید؛ زیرا در میان مخاطبین دیدگاه‌ها و اقشار بسیار متنوعی است، در اینجا قطعیتی می‌بینید که بر اساس تجربه و دانش است. به علوم طبیعی فکر کنید: اگر یکنفر پیدا شود که در حوزه علمی خود پیشروترین باشد، یا در هر زمان مشخص و تعیین‌شده در تحولات معین علوم طبیعی واقعاً پیشرفته(به‌روز شده)، کسی که واقعاً مبتکر و خلاق(پرمایه و پرمغز در ابداع  و نوآوری  در سطح تئوریک-م) باشد و واقعاً یک نقش رهبری کننده داشته باشد، مضحک است اگر طوری رفتار کنند که چیزهایی را که می‌دانند نمی‌دانند یا مردم را به چالش نگیرند و شواهد و اسنادی که در این مورد مشخص طی دهه‌ها گردآورده و تحلیل کرده‌اند را به مردم ارائه نکنند. درست است؟ پس حتی در عین این‌که با کورنل همکاری می‌کند، نظراتش را از او مخفی نمی‌کند، اول‌ازهمه به این دلیل که او به‌اندازه کافی به مردم احترام می‌گذارد که برای اینکه دل کسی را بدست آورد و آنها را خشنود و راضی کند،  نظراتش را رقیق نکند یا تظاهر به ندانستن آنچه واقعاً می‌داند، نکند. او فقط به کسانی که استعمارگران و سرکوبگران رأس جامعه هستند احترام نمی‌گذارد. ولی او برای دیگران، حتی برای کسانی که با آن‌ها در زمینه‌های مهمی دارای اختلاف‌نظر است، آن‌قدر احترام قائل است که با آن‌ها صادق باشد و به جای رقیق کردن نظراتش یا با جلب محبت مردم یا تظاهر به توافق بیشتر از آنچه واقعا با آنها توافق دارد بپردازد، تفاوت‌ها را به شیوه اصولی و با صداقت بررسی کند.

او هر چیز را آن‌طور که هست خواهد گفت. او به مردم، ازجمله به مخاطبین خواهد گفت که او می‌داند که این مخاطبین دیدگاه‌های بسیار متفاوت و تصورات غلط زیادی دارند که به نظر وی بسیار مضر هستند. ازجمله بسیاری از این دیدگاه‌های مذهبی که مردم را از درک واقعیت به همان‌گونه که هست و چگونه می‌تواند آنرا تغییر داد، بازمی‌دارد. موضع وی نسبت به مذهب قطعاً بی‌طرفانه نیست، او فقط خطاب به آن‌ها نمی‌گوید، نگاه کنید من این را قبول ندارم ولی هیچ ایرادی ندارد، بروید و به آنچه می‌خواهید باور داشته باشید. او مطمئناً چنین چیزی نمی‌گوید. به‌جای آن وی بر روی زمین(در تقابل با تلاش مذهب که می خواهد توجه مردم را به آسمان و ماوراءالطبیعه جلب کند-م) با مخاطبان مبارزه می‌کند، و به مخاطبان می‌گوید شما واقعاً باید دست از بعضی از این عقاید مذهبی بردارید چراکه واقعاً مضر هستند؛ دید شما نسبت به آنچه واقعاً واقعیت هست را مخدوش می‌کند؛ زیرا این عقاید دیدن راه پیشروی و راه تغییر دادن جامعه در جهت درست را برای شما دشوار می‌کند. پس باید از شر این چیزها رها شوید. و او چنین چیزهایی را به مخاطبانی می‌گوید که اکثر آن‌ها مذهبی هستند، به‌ویژه در میان کسانی که جزء ستمدیده‌ترین مردم هستند، همان مردمی که بیشترین نیاز را دارند که در مسیر فرایند انقلابی به‌پیش گام بردارند. او به‌اندازه کافی نسبت به مردم احترام می‌گذارد و به آن‌ها اعتماد استراتژیک دارد که این چیزها را به همان صورتی که هستند به آنان بگوید.

حال در موقعیتی که وی با کورنل وست کار و برخورد می‌کند را بررسی کنیم، کورنل وست یک روشنفکر مجرب، پیشرفته و مترقی است. او تجربیات بسیار زیاد در زندگی کسب کرده است، و او همچنین موارد مختلف زیادی را مطالعه کرده و فلسفه‌های متفاوتی را تحلیل کرده است. باب آواکیان به این فرایند نیز احترام می‌گذارد. ولی در اینجا نیز مسئله را همان‌طوری که هست بیان می‌کند و برایش شواهد ارائه می‌دهد. کتاب مقدس چه چیزی گفته شده است؟ نقش مذهب چیست؟ بیایید به آن بپردازیم!

بعضی‌ها ممکن است بگویند، لزومی نمی‌بینم که این چیزها را بشنوم، چون پیشاپیش اعتقادی به خدا ندارم. بسیار خوب، اما نیاز دارید به همه این چیزها گوش بدهید، میدانید چرا؟ برای این‌که میلیاردها انسان درروی این سیاره تحت تأثیر این یا آن مذهب هستند و آن‌ها از پنجره و از درون عدسی مذهب خاص خودشان به‌کل واقعیت می‌نگرند و با آن برخورد می کنند. این چارچوبی است که اکثر مردم این سیاره، و اگر می خواهید آنرا چهارچوب تئوریک بنامید، سعی می‌کنند با اتکاء به آن(چارچوب تئوریک-م) جهان را درک کنند، بفهمند اشکالش چیست و در رابطه با آن، چه می‌توان یا نمی‌توان کرد. مذهب مسئله بسیار اساسی هم در ایالات‌متحده و هم در سایر نقاط جهان است. خوب همان‌طوری که در دیالوگ می‌بینید، باب آواکیان از یک‌سو با کورنل وست مبارزه می‌کند، ولی با یک شیوه(متد) صحیح، با یک متد خوب و صمیمانه، چراکه این دو نفر کسانی هستند که به همدیگر احترام می‌گذارند و همدیگر را دوست دارند ولی قصد دارند که صادقانه به یکدیگر و به مخاطبان بگویند که در کجاها نقاط اختلافات قابل توجه دارند. و به این دلیل که آن‌ها باصداقت و درستکار هستند، قادر هستند نکات مهم اختلافشان را روشن کرده و مطرح کنند تا مخاطبان، وقتی از محل برگزاری دیالوگ به خانه می‌روند بهتر بتوانند خودشان با این مسائل دست‌وپنجه نرم کنند.

درعین‌حال، فکر می‌کنم باب آواکیان دارد برای بخش الاستیسته(انعطاف‌پذیر) طراحی(مدل‌سازی) می‌کند، به‌این‌ترتیب که: ببینید، این فرایند انقلابی یک فرایند بسیار غنی، پیچیده و متنوع است که باید دربرگیرنده طیف وسیعی از مردم باشد. در حقیقت یکی از نکاتی که باب آواکیان بارها و بارها بیان کرده این است که، در زمان انقلاب و کسب قدرت سیاسی واقعی، بیشتر افراد که در فرایند انقلاب درگیر هستند، همچنان مذهبی خواهند بود! در کشوری مانند ایالات‌متحده، در صحت این مسئله تردیدی نیست. اکثر مردم دست از دین خود نخواهند کشید- حتی اگر آن‌ها تصمیم گرفته باشند که با روش‌های مختلف در جنگ برای انقلاب و سوسیالیسم شرکت کنند، اکثر آن‌ها هنوز هم با همه آن(روش‌های مذهبی-م) کاملاً گسست نخواهند کرد. و این فقط یک نمونه از داشتن درک علمی ماتریالیستی از واقعیت است، و این‌که پیچیدگی آن چقدر است، و این فرایند چقدر پیچیده است. اما شما سعی نمی‌کنید با پنهان کردن نظرات خود افرادی را که با شما مخالف هستند را فریب دهید تا درروند انقلابی در کنار شما بمانند و قدم بزنند. نه! چنین کاری را نباید کرد، به‌جای این، شما به‌عنوان یک کمونیست انقلابی، باید در مورد این تفاوت‌ها صادق باشید. اما، اگر می‌خواهید جامعه را به نفع بشریت دگرگون کنید، باید تشخیص دهید فرایندی که برای آن استدلال می‌کنید، و برای کمک به رهبری استراتژیک به آن کمک می‌کنید، باید بتواند افراد کاملاً متنوعی را شامل شود، افرادی که همه‌شان قرار نیست در مورد تعدادی از سؤالات مختلف و مهم چشم به گفته‌ها بدوزند و با شما موافق باشند. و این در تمام طول مسیر وجود خواهد داشت، حتی وقتی مردم به‌طور فزاینده‌ای باهم متحد می‌شوند تا با دشمن مشترک بجنگند، قدرت را به دست بگیرند و نهادها و ارگان‌های نوین جامعه نوین را بسازند.

آواکیان به علت درک این مسئله است که می‌تواند هم‌زمان صادقانه و صمیمانه کسی مانند کورنل وست را به آغوش بکشد و احساس صمیمی به او داشته باشد(و مطمئنم این احساسات متقابل است(، و درعین‌حال درباره اهمیت مهم گفتگو در مورد اختلافات بسیار شفاف باشد، و بگوید اگر می‌خواهید جامعه را به سمت بهتری دگرگون کنید لازم است همواره(همیشه-بطور پیوسته-م) روش و رویکرد علمی را دنبال و اتخاذ کنید(ممارست کردن یعنی به‌طور پیوسته به کاری پرداختن-م). و آری! او به‌صراحت به مردم خواهد گفت که چرا باید از مذهب، از همه مذاهب دست بکشند، زیرا عقاید مذهبی مانعی درراه پیشروی هستند. این‌یک واقعیت است که همه مذاهب در سراسر جهان مدت‌ها پیش توسط بشر ابداع(اختراع) ‌شده‌اند تا مواردی که بشر در آن زمان نمی‌توانست بفهمد را توضیح دهند و سعی کنند نیازهایی که اکنون می‌توانند برطرف شوند برآورده نمایند. در سراسر دنیا مردم اعتقادات ماوراءالطبیعه مختلفی را ابداع(اختراع) ‌کرده‌اند تا خلأهایی که در درکشان از امور اجتماعی و طبیعی بود و به‌عنوان مکانیسمی برای کنار آمدن با مسائلی نظیر مرگ و از دست دادن، پر ‌کنند. اگر شما هنوز دانش علمی لازم برای درک تکامل زندگی را ندارید و اینکه شواهد واضحی وجود دارد که نشان می‌دهد انسان‌ها(بشریت) به‌سادگی در یکسری طولانی‌مدت از  گونه‌های قبلی تکامل‌یافته‌اند، شما احتمالاً می‌خواهید نوعی نیروهای ماورای طبیعی برای رسیدن بشریت به اینجا و در زمان کنونی درگیر کنید! [خنده]. در جهان هر مذهبی آن نقاط مشترک را دارد درعین‌حال هرکدام افسانه‌های آفرینش خاص خودشان و غیره را دارند. و کتاب مقدس موارد متفاوت خود، و  بقیه مذاهب پیامبران و مواردی ازاین‌دست را دارند. و آواکیان می‌گوید، خوب بیایید جدی باشیم. بیایید کتاب مقدس (انجیل) را باز کنیم و ببینم که چه چیزی می‌گوید. یک انقلابی دگماتیک ممکن است بگوید، خوب، من به خدا اعتقادی ندارم و فکر می‌کنم که مذهب برای مردم بد است و بنابراین نمی‌خواهم به آن توجه کنم. اما باب آواکیان به‌جای چنان برخوردی می‌گوید دین یک مسئله بسیار مهم در جهان است، سؤال بسیار بزرگی است و میلیاردها نفر انسان به‌نوعی از خدا یا مذهب اعتقاددارند و ما باید به این مسئله بپردازیم. او همچنین در این زمینه تکالیفش را هم انجام داده است. او کتاب مقدس(انجیل) را خوب می‌شناسد. او برخلاف بسیاری از افراد می‌تواند به شما بگوید که چه چیزی در انجیل است. و می‌تواند به شما بگوید که  این نیروهای مذهبی چه استدلال کرده‌اند و چه دلایلی آورده‌اند. او می‌تواند به شما بگوید که چگونه در تاریخ، بشریت مذاهب گوناگونی را اختراع کرد. او همچنین می‌تواند دراین‌باره چرایی انگیزه داشتن وجدان اخلاقی‌شان در افراد بر اساس برخی از مواردی که در کلیسا، یا مسجد یا معبد آموخته‌اند، صحبت کند. درعین‌حال، وی به‌صورت علمی آسیبهایی که متوسل شدن به مذهب به بار می‌آورد و غیرضروری بودن آن را نشان داده و می‌گوید شما می‌توانید آن را رها کنید(دست از آن بکشید). شما می‌توانید آن شیوه‌های قدیمی تفکر را پشت سر بگذارید و فلسفه و روش علمی درباره دگرگون ساختن جهان به نفع کل بشریت که مملو از زندگی، لذت، روح و فرهنگ و هنر است و به هیچ وجه منجمد و مرده نیست و نیازی به این  تله های مذهبی و ماورالطبیعه و کلیه موارد قدیمی را که بخشی از آن است، اتخاذ کنید.
—————

[۱] – سیاستمدار: اشاره به یک رهبر سیاسی یا شخصیتی ماهر، باتجربه و قابل‌احترام است. توضیح مترجم

[۲] – multi-faceted- چندوجهی یا چندبُعدی: به فرد اطلاق می‌شود که استعدادهای گوناگون و ویژگی‌ها زیادی را در زمینه‌ها و موضوعات مختلف دارد. شخصی که استعدادهای گوناگون در انواع زمینه‌ها و موضوعات مختلف دارد، نمونه‌ای از کسی است که چندوجهی یا چندبُعدی توصیف می‌شود. توضیح  مترجم

[i]-  ”دیالوگ” (یا “گفتگو”) مورداشاره در اینجا رویدادی است که در نوامبر ۲۰۱۴ در کلیسای تاریخی ریورساید شهر نیویورک رخ داد و ۱۹۰۰ نفر در آن شرکت کردند. این دیالوگ تحت عنوان: انقلاب و دین: جنگ برای رهایی و نقش دین – گفتگویی بین کرنل وست و باب آواکیان، انجام شد.

2284

۸ بهمن ۱۳۹۹

از انتشارات:
گروه کمونیست‌های انقلابی سنتز نوین کمونیسم در ایران

———————————————————–

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.