ادامه اعتراض کارگران قند یاسوج نسبت به بلاتکلیفی شغلی و معیشتی
۱۵ بهم, ۱۳۹۹ ۱۲:۴۱
اعتراض کارگران قند یاسوج
کارخانه قند یاسوج
ادامه اعتراض کارگران قند یاسوج نسبت به بلاتکلیفی شغلی و معیشتی
روز سهشنبه ۱۴ بهمن ماه ۹۹، اعتراض کارگران قند یاسوج نسبت به بلاتکلیفی شغلی و معیشتی، در ادامه سلسله اعتراضات قبلی، ادامه یافت.
کارگران قند یاسوج در برابر استانداری کهگلیویه و بویراحمد و بانک تجارت دست به تجمع اعتراضی زده و خواستار تعیین تکلیف هر چه سریعتر وضعیت این کارخانه و بازپسگیری آن توسط بانک تجارت شدند.
به گزارش یک منبع خبری محلی، کارگران کارخانه قند یاسوج گفتهاند: «چندین ماه از آخرین حکم باطل شدن معامله این کارخانه میگذرد، اما تاکنون بانک تجارت به دلایلی که مشخص نیست، برای بازپسگیری کارخانه سهلانگاری و تعلل میکند.»
کارگران قند یاسوج افزودند: «کار انتقال کارخانه قند یاسوج بعد از حکم باطل شدن این انتقال از سوی دستگاه قضاییه در اداره کل ثبت و اسناد استان کهگلیویه و بویراحمد انجام گرفته است، اما مدیران بانک تجارت کشور و استان کهگیلویه و بویراحمد برای برگرداندن کـارخانه قند یاسوج کمکاری میکنند و مدتها است این موضوع بلاتکلیف باقی مانده است.»
اعتراض کارگران قند یاسوج
عکس از آرشیو
یکی از معترضین در تجمع اعتراضی کارگران قنـد یاسوج گفت: «بانک تجارت بایستی هرچه سریعتر این سرمایه عظیم استان کهگیلویه و بویراحمد را به دست بگیرد و برای کارگران فراخوان داده تا به سر کارشان برگردند و با سر و سامان دادن، کارخانه قند یاسوج را به مدار تولید باز گرداند.»
لازم به یادآوری است که پیش از این، در ۲۶ آذر ماه ۹۹، کـارگران قنـد یاسوج نسبت به بیکاری و بلاتکلیفی خود اعتراض داشتند.
آنها اظهار داشتند: «با وجود این که کارخانه تولیدی قند یاسوج از بخش خصوصی گرفته شده است، اما کارگران همچنان بیکار و در بلاتکلیفی شغلی قرار دارند.»
از آن زمان که قرار بود پس از باطل شدن پرونده واگذاری غیرقانونی این واحد تولیدی به بخش خصوصی، مجددا کارگران را جذب کار سابقشان کرده و تولید کارخانه شروع شود، متاسفانه تاکنون اقدامی صورت نگرفته است.
این در حالی است که ۳۰۰ کارگر بیکار شده این کارخانه در وضعیت سخت معیشتی قرار دارند.
روز سهشنبه ۱۴ بهمن ماه ۹۹، اعتراض کارگران قند یاسوج نسبت به بلاتکلیفی شغلی و معیشتی، در ادامه سلسله اعتراضات قبلی، ادامه یافت. …. (دنباله…)
ارسال شده با موضوع »
کارگران |
دیدگاهها خاموش
مادران پارک لاله: دست جنایت کاران را از زندگی مردم ایران کوتاه کنیم!
اخبار روز
سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۹
ساعت ۱۵:۰۳
خبرهای کوتاه
هر روز خبرهای تلخ و هولناک چون آوار بر سرمان خراب میشود و یک روز نیست که بتوانیم نفس تازه کنیم. جنایت کاران حکومت اسلامی ایران با بیشرمی تمام، زندگی را به مردم سیاه کرده و خون ما را در شیشه می کنند. سرکوب، بازداشت، جنایت، تبعیض، نابرابری و فساد روز به روز بیشتر میشود و واقعاً در شگفت ایم که مردم چگونه میتوانند این وضعیت را تاب بیاورند و گذران زندگی کنند. در چنین شرایطی که تاب و توان را از ما مردم گرفته اند، ولی صدای اعتراض مردم مدام بلند است و با وجود شیوع گسترده کرونا، جان شان را به خطر میاندازند و به خیابان میآیند و روزی نیست که صدای اعتراض و تجمع جنبش های مستقل و مردمی را نشنویم. اعتراض هایی از کارگران، کشاورزان، معلمان، بازنشستگان، نویسندگان، پرستاران، زنان، خانوادههای دادخواه و حتی اعتراض زندانیان سیاسی از درون زندان ها و غیره که میرود همه گیر شود.
نمونههایی از سرکوب ها، بازداشت ها و جنایت های اخیر حکومت:
اعدام زندانیان سیاسی و عادی:
– به گفته وبینار زمانه: در یک ماه گذشته دستکم ۱۶ زندانی بلوچ بدون امکان دسترسی به وکیل و روند دادرسی عادلانه در سکوت اعدام شدند.
– جاوید دهقان خلد، زندانی بلوچ که با اتهامات سیاسی و امنیتی به اعدام محکوم شده بود، روز شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۹ در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد.
– الیاس قلندرزهی، در ۱۴ دی ۱۳۹۹ در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد. او هنگام اعدام ۲۱ سال داشت.او پیش از اعدام از زندان یک فایل صوتی به بیرون فرستاد و از اعمال شکنجه برای اعتراف اجباری توسط ماموران امنیتی گفت.
– حسن دهواری، در ۱۴ دی ۱۳۹۹ در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد. او هنگام اعدام ۲۸ سال داشت.
– سه زندانی اهل سنت به نام های؛ محمدعلی آرایش، حمید راست بالا و کبیر سعادت جهانی که توسط دادگاه انقلاب مشهد به اتهام «بغی» از طریق عضویت در گروه سلفی حزب الفرقان و جبهه همبستگی ملی اهل سنت ایران به اعدام محکوم شده بودند، در ۱۱ دی ۱۳۹۹ در زندان مرکزی مشهد اعدام شدند.
– عبدالحمید میربلوچزهی، از فعالین مذهبی اهل سنت در سیستان و بلوچستان در ۶ دی ۱۳۹۹ در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد.
خطر اعدام زندانیان سیاسی و عادی:
– مولوی امان الله بلوچی و حافظ عبدالرحیم کوهی، دو زندانی سیاسی بلوج هستند که حکم اعدام دریافت کردهاند. این دو زندانی سیاسیــامنیتی بلوچ ۲۷ دی ماه سال جاری جهت اجرای حکم به سلول انفرادی منتقل شدند، اما ۳۰ دی ماه با توقف مشروط اجرای حکم به بند عمومی بازگردانده شدند. با وجود این آنها همچنان در خطر اعدام قرار دارند.
– یک زندانی بلوچ در زندان دستگرد اصفهان به نام «مهران نارویی، فرزند خداداد، اهل نصرت آباد زاهدان» که پیشتر در ارتباط با جرایم مربوط به مواد مخدر بازداشت شده بود، در حال حاضر در خطر اجرای حکم اعدام قرار دارد.
بازداشت و اجرای احکام ظالمانه:
– نازی اسکویی مدیر مسئول نشر دیگر، دوشنبه ۱۳ بهمن خودش را برای اجرای یک سال حبس به زندان اوین معرفی کرد. علی اکبر امینی همسرش نیز در ۱۸ آذر ۹۹ بازداشت شد. نازی اسکویی و علی اکبر امینی، مدیر اجرایی نشر دیگر، به اتهام هایی چون همکاری با «کانون نویسندگان ایران» در سال ۹۱ هر کدام به یک سال حبس محکوم شدند و مجوز نشر دیگر را لغو کردند. نازی اسکویی فشار و چربی خون دارد و به ارتروز شدید مبتلاست و ماندن در زندان برایش خطرناک است.
– یک شهروند اهل اشنویه به نام عزیز قادر تاج، یکشنبه ۱۲ بهمن در منزلش توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
– دو شهروند اهل اشنویه به نامهای آوات محمدپور و حسین محمدپور، شنبه ۱۱ بهمن توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند. آوات محمد پور پس از اتمام بازجوییها آزاد شد.
– محمود محمودی روزنامهنگار، شنبه ۱۱ بهمن توسط ماموران امنیتی در سنندج بازداشت شد.
– اسرافیل فتح الله زاده فعال ترک (آذربایجانی)، شنبه ۱۱ بهمن جهت اجرای حکم ۷ ماه حبس، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد، وی در مهرماه سال ۹۶ بازداشت شده بود.
– خلیل اسدی بوژانی، در ۱۱ بهمن جهت اجرای حکم ۴ ماه حبس، راهی زندان دیزل آباد کرمانشاه شد. وی در جریان اعتراضات آبان ۹۸ بازداشت شده بود.
– فیصل علی آبادی از شهرستان اشنویه، شنبه ۱۱ بهمن توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
– شورش برهم از شهرستان اشنویه، جمعه ۱۰ بهمن توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
– جبرئیل شعبانی از شهرستان اشنویه، پنج شنبه ۹ بهمن توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
– سازمان حقوق بشری ههنگاو در ۸ بهمن از بازداشت ۷۴ نفر از شهروندان کرد در ۱۴ شهر از جمله تهران، کرج، کرمانشاه و سنندج در طول ۱۶ روز گذشته توسط سازمان اطلاعات سپاه و سایر نهادهای امنیتی خبر داد.
– ایوب خدیر از شهرستان راسک واقع در سیستان و بلوچستان، در ۸ بهمن توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
– منصور ولی پور از شهرستان مریوان، در ۴ بهمن توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
– آرش گنجی، مترجم و عضو کانون نویسندگان ایران در ۱۰ دی ماه ۹۹ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب در دادگاه بدوی به ۱۱ سال حبس محکوم شد. ناصر زرافشان وکیل او گفته است که مصداق تمامی اتهامها علیه آرش گنجی ترجمه کتابی درباره تحولات کردستان سوریه با عنوان «کلید کوچک دروازهای بزرگ» است و در صورت تأیید حکم او در دادگاه تجدید نظر، ۵ سال آن قابل اجراست.
محکوم به حبس و شلاق:
– عباس دهقان از دراویش گنابادی؛ توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی ایران به ۱۱ سال و ۶ ماه حبس، ۷۴ ضربه شلاق و دیه محکوم شد.
– سه شهروند بهایی به نام های مهوش عدالتی علی آبادی، سپیده کشاورز و فرید اسماعیلی؛ توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی تهران هر یک به ۴ سال و ۳ ماه حبس تعزیری محکوم شدند.
– بابک آقازاده، کارگر شهرداری ملکان که در حین کار بازداشت شده بود، در ۹ بهمن در دادگاه انقلاب مراغه به ۵ سال زندان محکوم شد.
– نجمه (نادیا) میرآخورلی، در ۷ بهمن در دادگاه انقلاب تهران به اتهام «عضویت در سازمان فداییان خلق (اقلیت)» به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد.
پرونده سازی جدید و شکنجه زندانیان سیاسی:
– گلرخ ابراهیمی ایرایی، در ۲۳ آذر با ضرب و شتم از زندان قرچک ورامین به بازداشتگاه اطلاعات سپاه معروف به ۲ الف منتقل شد و پس از ۴۳ روز بازجویی و شکنجه او و خانواده اش، در ۵ بهمن در زندان اوین برای پرونده جدیدی مورد بازپرسی قرار گرفت. او از زندان قرچک به زندان آمل تبعید شده است. وی پیشتر پس از تحمل دو سال و نیم حبس در ۱۹ فروردین ۹۸ با وثیقه آزاد شد زیرا پرونده جدیدی برای او گشوده بودند. در آن پرونده نیز به ۲ سال و یک ماه حبس محکوم و در ۱۸ آبان ۹۸ بازداشت شد. جنایت کاران بیشرم باز هم میخواهند پرونده دیگری برای این زن مبارز باز کنند.
– صبا کردافشاری، فعال حقوق زنان در ۷ بهمن همراه با ضرب و شتم از بند ۸ زندان قرچک ورامین به بند ۶ این زندان منتقل شد. او به ۲۵ سال حبس محکوم شده است که ۱۵ سال آن قابل اجراست.
– سعید سنگر زندانی سیاسی که بیش از ۲۰ سال است در زندان ارومیه بسر میبرد، در ۳ بهمن بر اساس پرندهی جدیدی که در زندان برایش گشودند، به ۱۱ ماه حبس دیگر محکوم شد.
زندانیان بازداشت شده و بلاتکلیف:
– مهران رئوف، فعال کارگری به اتهام «عضویت در گروههای کمونیستی» با گذشت بیش از ۱۰۰ روز از بازداشت در ۲۵ مهر ۹۹، همچنان در بند ۲-الف بازداشتگاه سپاه زندان اوین محبوس است.
– تهمینه مفیدی، فعال حقوق زنان با گذشت یک ماه از زمان بازداشت، هم چنان بلاتکلیف در بازداشتگاه اطلاعات سپاه موسوم به بند دو الف زندان اوین محبوس است.
– ناهید تقوی فعال جنبش زنان، در ۲۵ مهر ۹۹ در منزل بازداشت شد و هم چنان بلاتکلیف در بند ۲-الف بازداشتگاه اطلاعات سپاه زندان اوین محبوس است. دخترش مریم کلارن گفته است که ناهید تقوی پس از گذشت ۱۰۰ روز از بازداشت، در ۵ بهمن با خانواده اش ملاقات کابینی داشته است.
– ایوب سلاحورزی، شهروند اهل شهرستان دره استان ایلام از ۱۰ دی ماه به صورت بلاتکلیف در زندان دره شهر ایلام در بازداشت است.
– حدود پنج ماه از اعدام نوید افکاری، کشتیگیر بازداشت شده در جریان اعتراضات مرداد ۹۷ در شیراز میگذرد و دو برادرش، وحید و حبیب افکاری همچنان در سلول انفرادی زندان عادلآباد محبوس هستند.
اعتصاب غذای زندانیان سیاسی:
– جاسم حیدری، علی خسرجی، حسین سیلاوی، علی مطیری و علی مجدم، ۵ زندانی سیاسی در زندان شیبان اهواز در ۴ بهمن با دوختن لبهای خود در اعتراض به ممنوعیت ملاقات و بد رفتاری مسئولان زندان، اقدام به اعتصاب غذا کردند.
تهدید و آزار خانواده ها:
– آرش صادقی زندانی سیاسی با ۱۵ سال محکومیت، در زندان گوهردشت محبوس است. او در زندان به نوع بدخیم سرطان استخوان به نام کندروسارکوما دچار شده و تحت عمل جراحی قرار گرفته است. وی از زندان در نامهای سرگشاده در ۲۴ دی نوشته است: «هفته گذشته مادر همسرم در پی بیخبری از وضعیت دخترش و تهدیدهای بازجو و در حالی که آخرین خبر از فرزندش، خبری مبنی بر ضرب و شتم وی با باتوم و شوکر بود به خاطر فشارهای عصبی دچار حمله قلبی و در بیمارستان بستری شد. سوال اینجاست که در سیستم قضایی جمهوری اسلامی ایران، یک مهره سپاه که خود را کارشناس معرفی میکند، تا کجا قدرت مانور دارد؟ آیا بازجو حق تهدید و آزار خانواده زندانی را دارد؟ به نظر میرسد که با بازگشت ساختار قضایی جمهوری اسلامی به دهه ۶۰، روشهای شکنجه هم به همان دههها برگشته و عریانی و گستردگی ویژهای به خود گرفته است. مواردی که نشان از رویه ۴۰ ساله جمهوری اسلامی و دستگاه قضایی بازجوسالار آن علیه زندانیان سیاسی و خانوادههای آنها دارد.».
خودکشی:
هرانا: سهم نوجوانان ایرانی از خودکشی های سالانه از سوی سازمان پزشکی قانونی بیش از ۷ درصد اعلام شده است.
– روز دوشنبه ۱۲ بهمن، یک کودک کار در شهرستان ماهشهر از طریق حلق آویز کردن اقدام به خودکشی کرد و جان خود را از دست داد. انگیزه خودکشی این پسر که چهارده سال داشت، فقر و تنگدستی عنوان شده است.
– روز پنجشنبه ۹ بهمن، یک زن ۲۸ ساله در مشهد با حلق آویز کردن خود اقدام به خودکشی کرد و جان باخت. علت خودکشی این زن مشکلات اقتصادی عنوان شده است.
– روز شنبه ۶ بهمن، یک نوجوان ۱۶ ساله در تبریز، با پرتاب کردن خود از طبقه ششم یک ساختمان اقدام به خودکشی کرد و جان باخت.
– روز شنبه ۶ بهمن، دو دختر دانش آموز ۱۷ ساله در شهرستان دزفول خوزستان، از طریق خوردن قرص برنج اقدام به خودکشی کردند و جان باختند.
قتل های دولتی ناشی از ابتلا به کرونا و دیگر جنایت های حکومتی:
بر مبنای اظهارات رسمی کشور که به هیچ وجه نمیتوان به آن اتکا کرد و گفته میشود که میزان مرگ و میر ناشی از کرونا در ایران سه برابر تعداد اعلام شده رسمی است، سیما سادات لاری، سخنگوی وزارت و بهداشت در ۷ دی ۱۳۹۹ اعلام کرد که آمار کل قربانیان کرونا در ایران به ۵۴ هزار و ۶۹۳ نفر رسید. اگر تعداد تلفات انسانی اعلام شده رسمی در ایران را در نظر بگیریم، با تعداد کشته شدگان در انقلاب ۵۷ نزدیک است. گفته میشود که ۶۰ هزار نفر کشته شده اند.
واقعیت تلخ این جاست که میزان مرگ و میر و تلفات انسانی در ایران تنها به شیوع کرونا و سرکوب ها ختم نمیشود. با وجود یک نظام فاشیستی- سرمایه- مردسالار که نابرابریهای شدید اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و حتی فرهنگی را ایجاد کرده، جان مردم مدام و به اشکال مختلف در معرض خطر است. مرگ و میرهایی ناشی از قتل های دولتی در زندان ها و در خیابان، فقر، بی خانمانی، اعتیاد، خودکشی، قتل های ناموسی، آتش سوزی، تصادف، آلودگی هوا و هزاران جنایت دیگر که در حق مردم روا میدارند، بدون اینکه هیچ تعهدی به پاسخگویی به مردم داشته باشند.
این حکومت جنایت کار برای خرید واکسن کرونا و دارو نیز با جان مردم بازی می کند. دستور ممنوعیت خرید واکسن های ساخت آمریکا و انگلستان شامل سه واکسن فایزر، مدرنا و آکسفورد استرازنکا که مورد تأیید سازمان بهداشت جهانی است، محرومیت دیگری است که میتواند جان بسیاری از مردم ایران را به خطر بیاندازد.
ما بر این باوریم که هیچ یک از افراد و نهادهای حکومتی و هیچ کشوری و نهادهای وابسته به آن کشورها نیز دل شان به حال مردم ما در ایران نسوخته است. از سرمایه داری جهانی و وابستگان شان گرفته تا سرمایه داری و زالو صفتان حاکم بر ایران که همه متحدانه خون مردم ایران و جهان را در شیشه کرده و از آن ارتزاق میکنند تا دمی بیشتر بر قدرت بمانند و بر سرمایه خود بیافزایند. فردا در گفت و گوهای برجام نیز هیچ صحبت جدی ای از رعایت حقوق بشر مردم ایران نخواهد شد و باز ما را در یک دور طولانی تفسیرها و تحلیلها رسانههای تحت اختیارشان غرق میکنند و هر روز برای ما داستانهای تازه ساخته و پرداخته میکنند تا مردم را از برداشتن قدمهای مستقل برحذر دارند. در زد و بندهای ارسال واکسن کرونا برای مردم ایران و دیگر کشورهای جهان سوم نیز ابتدا منافع سیاسی،اقتصادی مد نظرشان است تا منافع اجتماعی و تأمین سلامتی مردم.
بر ماست که وارد بازی قدرتها نشویم و خودمان آستین ها را بالا بزنیم و دستهای مان را به هم گره کنیم و با گام های محکم تر به جلو برویم. بی تردید تنها با ایمان به قدرت، همت و توان مبارزاتی متحد خودمان در سراسر ایران است که میتوانیم از شر سرمایه داران و زالو صفتان رهایی یابیم و دست جنایت کاران و ستم کاران را از زندگی مردم ایران کوتاه کنیم.
ما مادران پارک لاله ایران، به عنوان صدایی از جنبش دادخواهی مردم ایران، این چرخه ی آزادی کشی، تبعیض و بیعدالتی را به شدت محکوم میکنیم و خواهان: ۱) لغو مجازات اعدام و شکنجه؛ اعدام، ترور، کشتار خیابانی، شلاق، سنگسار و قصاص، ۲) آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی، ۳) محاکمه و مجازات آمران و عاملان تمامی جنایتهای صورت گرفته توسط مسئولان جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تا به امروز در دادگاه هایی علنی و عادلانه هستیم. ما هم چنین برای؛ ۴) حق آزادی بیان و اندیشه، ۵) حق داشتن تجمع، تشکل و اعتصاب، ۶) رفع هرگونه تبعیض و ۷) جدایی دین از حکومت مبارزه می کنیم، زیرا علت اصلی این بیعدالتیها و نابرابریها را در ساختار ناعادلانه و تبعیض آمیز حکومت اسلامی ایران و قوانین آزادی ستیز آن می دانیم.
مادران پارک لاله ایران – ۱۳ بهمن ۱۳۹۹
ما مادران پارک لاله ایران، به عنوان صدایی از جنبش دادخواهی مردم ایران، این چرخه ی آزادی کشی، تبعیض و بیعدالتی را به شدت محکوم میکنیم و خواهان: ۱) لغو مجازات اعدام و شکنجه؛ اعدام، ترور، کشتار خیابانی، شلاق، سنگسار و قصاص، ۲) آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی، ۳) محاکمه و مجازات آمران و عاملان تمامی جنایتهای صورت گرفته توسط مسئولان جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تا به امروز در دادگاه هایی علنی و عادلانه هستیم. ما هم چنین برای؛ ۴) حق آزادی بیان و اندیشه، ۵) حق داشتن تجمع، تشکل و اعتصاب، ۶) رفع هرگونه تبعیض و ۷) جدایی دین از حکومت مبارزه می کنیم، زیرا علت اصلی این بیعدالتیها و نابرابریها را در ساختار ناعادلانه و تبعیض آمیز حکومت اسلامی ایران و قوانین آزادی ستیز آن می دانیم. …. (دنباله…)
ارسال شده با موضوع »
سیاسی |
دیدگاهها خاموش
مادر سمیه کارگر، طی اولین ملاقات حضوری با فرزند خود، بهدلیل صحبت کردن به زبان کردی، تحت فشار ماموران امنیتی قرار گرفته است. …. (دنباله…)
ارسال شده با موضوع »
سیاسی |
دیدگاهها خاموش
شرکت داروسازی «فایزر» روز سهشنبه ۱۴ بهمن اعلام کرد که درآمدش از فروش واکسن کرونا در سال ۲۰۲۱ به حدود ۱۵ میلیارد دلار خواهد رسید که معادل یک چهارم کل درآمد سالانه آن خواهد بود. …. (دنباله…)
ارسال شده با موضوع »
گوناگون |
دیدگاهها خاموش
نماینده ایران نزد سازمانهای بینالمللی مستقر در وین روز سهشنبه ۱۴ بهمن در یادداشتی توئیتری از نصب سانتریفوژهای نسل جدید در نطنز و فردو خبر داد. …. (دنباله…)
ارسال شده با موضوع »
سیاسی |
دیدگاهها خاموش
از زمان بازداشت از رسیدگی پزشکی و دسترسی به داروهای خود محروم مانده است، امری که منجر به وخامت حال، کاهش قوای بینایی و افزایش نگرانی خانواده وی شده است. …. (دنباله…)
ارسال شده با موضوع »
سیاسی |
دیدگاهها خاموش
محمد جواد ظریف پیشنهاد کرد که جوزپ بورل، رئیس سیاست خارجی اتحادیۀ اروپا، «هماهنگی تصمیماتی را که آمریکا باید به اجرا گذارد و آنچه را که ایران باید انجام دهد» بر عهده گیرد. ….. (دنباله…)
ارسال شده با موضوع »
سیاسی |
دیدگاهها خاموش
بزرگترین کنفدراسیون اتحادیه های کارگری اسپانیا موسوم به “کمیسیون های کارگران” با بیش از یک میلیون عضو با انتشار بیانیه ای همبستگی خود را با مهران رئوف و فعالین کارگری مجتمع نیشکر هفت تپه که به دادگاه احضار شده اند اعلام کرد …. (دنباله…)
ارسال شده با موضوع »
کارگران |
دیدگاهها خاموش
درسهایی که از جنبش سیاهکل آموخته نشد؟
اصغر ایزدی از سه آموزه حرکت چریکی فدائیان مینویسند که میتوانست سرنوشت چپگرایان را پس از انقلاب تغییر دهد: ۱- نگاه جنبشی و غیرفرقهگرایانه به مبارزه ۲- بازیابی مداوم انتقادی در پاسخ به پرسش «چه باید کرد؟» ۳- حفظ موجودیت خویش در داخل کشور به هرقیمت.
پنجاه سال پس از رخداد سیاهکل، متاسفانه هیچ یک از بنیانگذاران، نظریهپردازان، رهبران و سازمانگران جنبش چریکی در میان ما نیستند تا خود بتوانند با یک فاصله تاریخی پنجاه ساله نگاهی به آن داشته باشند.
در نگاه به سیاهکل بهعنوان نقطه شروع و نماد جنبش چریکی ایران، برای من این پرسش مطرح است که: عنصر اصلی آن، چه بود که توانست بسیاری از گروهها و محافل مارکسیستی را به مسیر مبارزه مسلحانه سوق دهد و به یک جنبش تاثیر گذار بر فضای سیاسی دوره دیکتاتوری شاه فرا روید؟
فهم مبارزه چریکی ، بدون توجه به تاثیرات کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بیعملی و عدم مقاومت در برابر آن، بیاعتمادی توأم با یاس و نا امیدی از نیروهای سیاسی و تشدید فضای سرکوب و خفقان از یکسو و به بن بست رسیدن فعالیت های سیاسی «قانونی»، شکست و بیثمر بودن فعالیتهای گروه ها و محافل سیاسی چپ از سویدیگر، دشوار است.
با آگاهی به این وضعیت، جنبش چریکی پاسخ مناسب را در نیاز جامعه بهعمل، عمل در حد حماسه آفرینی برای شکستن «آن دو مطلق» دریافت. و تلاش کرد نیاز سیاسی جامعه به عمل انقلابی را تئوریزه کرده و گفتاری برای اقدام بر مبنای وحدت نظریه وکردار –همان عنصر اصلی رخداد سیاهکل و سیمای چریک های فدایی خلق—ارائه دهد.
اما جنبش چریکی به لحاظ سیاسی در کشاندن مردم به مبارزه مستقیم با رژیم شاه ناکارآمد بود؛ و این امر سبب شد که بسیاری از چریک ها و طرفداران مبارزه مسلحانه چه در زندان و چه در درون سازمان چریک های فدائی خلق بهتدریج به انتقاد و رد مشی چریکی بپردازند، هر چند که نتوانستند یا بضاعت فکری آن را نیافتند که مشی سیاسی دیگری را برای مبارزه انقلابی ارائه دهند.
اما جنبش چریکی توانست یک همدلی، گرچه منفلانه، را از طرف مردم بدست آورد و همین در روزهای انقلاب به یک همدلی فعالانه و حمایت سیاسی فرارفت و چریکها با استقبال عمومی روبه رو شدند. طبعا این همدلی در آستانه قیام و انقلاب متاثر از ارزش های انقلابی چون ایثار و شجاعت، صداقت میان گفتار و کردار در بین آنها و نیز به اهداف آزادیخواهانه و برابریخواهانه آنها و حقانیت مبارزه علیه رژیم شاه برمیگشت. چریکهای فدایی خلق با چنین ارزشهایی به حافظه مردم راه یافته بودند. مهمترین دستاورد تاریخی آن دوره از مبارزه چریکهای فدایی خلق، بهرغم ناکامیشان در مبارزه علیه دیکتاتوری شاه و در جلب حمایت آنان از جنبش چریکی و کشاندن مردم به مبارزه مستقیم علیه رژیم شاه را باید در برتری اخلاقی نسلی از مبارزینی دید که با هویت فکری چپ و مارکسیستی پا به عرصه مبارزات سیاسی کشور نهادند.
دادگاه ۲۳ نفر از رهبران و کادرهای اصلی چریکهای فدایی در دیماه ۱۳۵۰
اما اگر انقلاب ۵۷ نمیرسید جریان چریکی به چه سرنوشتی دچار میشد؟
سه آموزه جنبش چریکی فدائی
مبارزین چپ در فردای یک انقلاب شکست خورده و برآمدن یک رژیم ارتجاعی سرکوبگر، چه درسهائی میتوانستند از از آن جنبش چریکی کسب کنند، که نکردند؟
۱-جنبش چریکی با درسگیری از تاثیر زیانبار عدم مقاومت حزب توده در مقابل رژیم کودتا و فرار بسیاری از رهبران و اعضا و کادرهای آن از کشور که موجب بیاعتمادی و یاس خیلی از روشنفکران و هواداران آنها شد، مصمم بود که به هر قیمت موجودیت و مبارزه خود را در داخل کشور ادامه دهد. در حالی که، بعداز شکست انقلاب و تهاجم فاشیستی حکومت اسلامی به تمامی دستاوردهای انقلاب، تمام سازمانهای سیاسی، پس از سرکوب خونین به خارج از کشور سرازیر شدند و برای دههها دور از کشور بهسر می برند. شاید همین امر سنتی شده باشد که بسیاری از فعالان سیاسی و فعالان جنبشهای اجتماعی در دهه ۸۰ و ۹۰ که با سرکوب مواجه شدند، راه خارج از کشور را در پیش گیرند و ما شاهد گسست در جنبشهای اجتماعی باشیم و این امر باعث شده که انباشت کادرسازی در داخل کشور صورت نگیرد.
۲-جنبش چریکی مصمم بود که برای فائق آمدن بر بنبست سیاسی و ادامه کار راهگشائی کند و بتواند به راهبرد و راهکار نوینی دست یابد و به الزامات آن صادقانه پاسخ دهد؛ این که استراتژی و تاکتیک مبارزاتی آنان به چه نتایجی منجر شد، نباید اهمیت تلاش آنان برای درهم شکستن بنبست سیاسی و بر ضد فرصتطلبیِ که گروهها و محافل سیاسی چپ طی بیش از دو دهه با آن دست بهگریبان بودند، مورد کمتوجهی قرار گیرد. برای آنان صداقت انقلابی حکم می کرد که پرسش «چه باید کرد؟» را در مقابل خود قرار دهند و از نتایج آن نهراسند تا بتوانند یک جریان سیاسی نو بیافریند؛ آنها خود آگاه بودند که در این مبارزه دیر یا زود از پا درخواهند آمد، اما آنچه که برای آنها مهم بود ادامه راهشان بود. همه اینها می توانست یک درس بزرگی برای آینده باشد. در حالی که چنین آگاهی و اراده سیاسی در میان سازمانهای سیاسی برای مواجه با رژیم فاشیسم مذهبی دیده نشد. آنان به جد چه در آغاز و چه پس از شکستهای پی درپی، خود را با سوال «چه باید کرد؟» به چالش نکشیدند و عقبنشینی آنها به هنگام گسترش سرکوب، مبتنی بر یک استراتژی و تاکتیک ادامه کاری در داخل کشور نبود؛ آنها هیچگاه خود را به جد با این پرسش مواجه نکردند که چگونه باید موجودیت سازمانی خود را در شرایط سرکوب فاشیستی حفظ و ادامه کاری را در داخل کشور به هرقیمتی تضمین کنند؟
۳-یکی از مهمترین درسها از جنبش چریکهای فدائی خلق، بهویژه در سالهای نخستین آن، فقدان روحیه و تفکر فرقهگرایانه بود. اینکه آن جریان بهمثابه یک حزب و سازمان وارد عرصه مبارزه نشد و خود را چریکهای فدائی خلق و نه سازمان چریکهای فدائی خلق نامید، نه ناشی از بیاطلاعی آنان از مفهوم حزب و سازمان، و نه ناشی از فروتنی، بلکه مشخصه خصلت جنبشی آنها و آگاهی به آن بود. آنان خود را جزئی – هر چند بنیانگذار و آغازگر— جنبشی تلقی میکردند که همه کسانی که با قلم و قدم و هرگونه حمایت مادی و معنوی که به آرمان چپ (کمونیسم) و حقانیت شیوه مبارزه مسلحانه وفادار میبودند، در برمیگرفت و همه آنها میتوانستند خود را متعلق به جنبش چریکهای فدائی خلق بدانند و در مسیرآن به مبارزه خود معنا بخشند. پس از انقلاب با سردرآوردن دیگر سازمانهای بزرگ و کوچک، دیواری دور خود کشیدند، و بدترین نوع فرقه گرائی در میان سازمانهای چپ انقلابی و رادیکال ریشه دوانید و آنها هیچگاه نتوانستهاند از فرقه گرائی رهائی یابند.
اصغر ایزدی از سه آموزه حرکت چریکی فدائیان مینویسند که میتوانست سرنوشت چپگرایان را پس از انقلاب تغییر دهد: ۱- نگاه جنبشی و غیرفرقهگرایانه به مبارزه ۲- بازیابی مداوم انتقادی در پاسخ به پرسش «چه باید کرد؟» ۳- حفظ موجودیت خویش در داخل کشور به هرقیمت. …. (دنباله…)
ارسال شده با موضوع »
مقالات |
دیدگاهها خاموش
این آزادی موقت و با تودیع وثیقه یک و نیم میلیارد تومانی انجام گرفته است …. (دنباله…)
ارسال شده با موضوع »
سیاسی |
دیدگاهها خاموش
کارگران شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت تپه با انتشار یک اطلاعیه عمومی، درباره آخرین وضعیت این شرکت اطلاعرسانی کردند. …. (دنباله…)
ارسال شده با موضوع »
کارگران |
دیدگاهها خاموش
اعتراضات دانشجویان دانشگاه بغازیچی استانبول که از یک ماه پیش آغاز شده، با بازداشت چهار دانشجو به دلیل خلق یک اثر هنری شدت گرفت. دانشجویان به انتصاب رییس دانشگاه که برای اولین بار مستقیم از سوی اردوغان صورت گرفته معترضند. …. (دنباله…)
ارسال شده با موضوع »
جهان |
دیدگاهها خاموش
حادثه سیاهکل و تجربه مبارزاتی فداییان از منظر حال
نسیم خاکسار ــ حادثه سیاهکل، نبردی کماندویی از سوی یک عده جوان شورشی نبود که به پاسگاهی حمله کردند و استواری را در آن پاسگاه ژاندرمری کشتند و تمام. حادثه سیاهکل بازخوانی یک نسل در یک دوره تاریخی کشور ما از خود بوده است.
پیش از حادثه سیاهکل که در فرهنگ سیاسی معاصر ما تبدیل شده است به نماد توانائی گروهی کوچک از روشنفکران مبارز در شکستن دیوار بتونی استبداد، تاریخ ما در گذشته بارها شاهد مبارزه گروههای کوچک فراوانی بوده که با هدف استقلال طلبی، عدالتخواهی و آزادیخواهی علیه استبداد برخاسته بودند. نخستین حلقه این زنجیره شاید برگردد به مبارزه اسطوره ای فریدون و مخفی کردن او نزد گاو پرمایه از سوی مادرش فرانک، تا در آینده مبارزه مردم ایران راعلیه ضحاک بیدادگر رهبری کند. در طی تاریخ نیز این شیوه از مبارزه با نام بسیاری از مبارزان مردمی چون مزدک، به آفرید، ابومسلم خراسانی، سنباد، بابک خرمدین، یعقوب لیث صفاری و نیز مبارزه فرقههای اسماعیلیه با خلافت عباسی و قیام سربداران علیه استیلای مغول و بیداد آنان و از جنبش مشروطه به بعد با نام کلنل تقی خان پسیان و میرزای جنگلی و حیدر عمواوغلی گره خورده است.
حادثه سیاهکل، نبردی کماندویی از سوی یک عده جوان شورشی نبود که به پاسگاهی حمله کردند و استواری را در آن پاسگاه ژاندرمری کشتند و تمام. محدود کردن دید در این دایره، با همه انتقادی که میتوان بر این نوع از نبردها داشت، چشم بستن بر اثرگذاریهای این رویداد در اندیشه نسل اندیشهورز اواخر دهه چهل و ابتدای دهه پنجاه ایران است. با نگاهی به متنهای ادبی داستانی و آثار منثور آن دوره چه در عرصه نقدهای ادبی و مقالههای پژوهشی و دقت کردن در زبان و واژههایی که در این متنها بهکار رفته و خوانشهایی که از آثار ادبی در آن هنگام میشده، می توان به این فکر رسید که حادثه سیاهکل بازخوانی یک نسل در یک دوره تاریخی کشور ما از خود بوده است. نوعی نوزایی یا رنسانس در عرصه اندیشه، تا این نسل بداند کی هست؟ چه میخواهد؟ و خود را در موقعیتی تازه تعریف کند.
در پیوندهای واژگانی بین متنهای خدایگان و بنده هگل اثر الکساندر کوژو و تئوری رد بقای پویان می توان رد پای این اندیشهورزیها را دید. اگر هگل در جهان اندیشگی خود با طرح نبرد بین خدایگان و بنده به نفس پویای تاریخ و اندیشه اشارت دارد، پویان با استفاده از آن در تئوری رد بقا، پویائی طبقه کارگر را میبیند. در واقع روشنفکر انقلابی او، یک مرحله از حرکت تطور پذیر وجودی طبقهای می شود که به تعبیر هگلی برای آن که از درخود بودن محض به برای خودبودنی مستقل درآید، باید وجودش را در این مرحله، در پیکاری تا پای جان به داو بگذارد.
بازخوانیهای آن دوره از متنهای ادبی، از جمله خوانشی که از ماهی سیاه کوچولوی بهرنگی انجام گرفت، گونهای بازنگری و بازخوانی رفتار روانی و جمعی ماست در یک دوره زمانی که در زبانی استعارهای در لابلای داستان ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی وجود دارد. در این دوره منتقدی در بازخوانی آثار گذشته سراغ داستان تازیانه بهرام در شاهنامه میرود، تا بر ایستادگی فردی و خویشکاری انسانی پیکارگر که ننگ میداند نامش روی تازیانه به دست دشمن بیافتد، پرتوی تازه بیافکند. در تاثیر سیاهکل و جنبش مبارزه مسلحانه بر شعر معاصر ایران جستارهای زیادی نوشته شده که نشان دهنده بازتاب گسترده این حادثه در گستره ادبیات ما و اندیشه ورزی در تاریخ معاصر ما داشته است.
ادبیات فارسی در طول تاریخ خود چه در عرصه شعر و چه در عرصه نثر در ثبت و نگهداری این مبارزههای مردمی همیشه آغوشی گشاده داشته و نه تنها سبب حفظ این خاطرهها از گزند آفت ایام شده است بلکه با بازتاب واقعیت وجودی آنها در آینه خیال و اندیشه، توانسته سیمایی روشنتر از آنچه در گزارشها آمده برابر دیدگان نسلهای بعدی بگذارد.
وقتی اکنون بعد از سالها، تصویرهای بهجامانده از مبارزههای چریکهای فدایی خلق را در دهه ۵۰ خورشیدی در برخی از متنهای داستانی و نمایشی و ادبی کنار هم میچینم، به این نتیجه از زندگانی مبارزاتی خودمان در آن دوره میرسم که، اگرچه عمل روشنفکر چریک در آن زمان، عملی بیشتر سیاسی بود اما در کلیت خود حرکتی بود در جهت شناختن خود و اثبات وجود خود چون یک انسان شهروندِ دارای حق در جامعه و جهان و گونهای شورش یا عصیانی فلسفی بود در کشف وجود خود تا حرکتی بهطور مطلق سیاسی. او هرجا که از خودش و از کوشش برای شناختن خودش چون وجودی که در عمل آن را یافته است دور می شود، خطا میکند.
دنبالهروی چشم بسته بسیاری از مبارزان این نسل، در بعد از انقلاب، از آموزههای سیاسی ِسنگ شده و قبول این آموزهها چون ارزشهایی پایا و بیاعتناییشان به اندیشیدن مستقل و به آنچه بودنشان را در آن سالهای گذشته چون وجودی مرگ آگاه هستی بخشیده بود، این نسل را در ادامه حیات خود به دستیابی به راههای درست مبارزاتی و شناختی نو از وجود خود بازداشت و جان جوانشان را خیلی زودتر از آن که باید پیر کرد.
بازماندگان این نسل که هنوز هم آمادگی زیادی برای آموختن داشتند، در شتابی که انقلاب و تقاضاهایش بر آنها تحمیل کرد به جای آن که برای بارور شدن، بازگشت کنند به همان پرسشهای پیشین فلسفیشان که میتوانست نقد گذشته هم باشد و نیز طرح پرسشهای تازه تر از هستی سیاسی و اجتماعیشان که هنوز به تعبیر هگلی یک هستی محض بود، با یقینی تجربه نشده به خود به باورهایی روی کردند که خود تجربه نکرده بودند، باورهایی که بی آینده بودند.
حادثه سیاهکل، نبردی کماندویی از سوی یک عده جوان شورشی نبود که به پاسگاهی حمله کردند و استواری را در آن پاسگاه ژاندرمری کشتند و تمام. حادثه سیاهکل بازخوانی یک نسل در یک دوره تاریخی کشور ما از خود بوده است. …. (دنباله…)
ارسال شده با موضوع »
مقالات |
دیدگاهها خاموش
سئوالاتی از رفیق «بهرام رحمانی» در رابطه با جهتگیری دولتها و نیروهای سیاسی در رابطه با واکسن کرونا (سایت آزادی بیان) …. (دنباله…)
ارسال شده با موضوع »
مقالات,
گوناگون |
دیدگاهها خاموش