سیزده تز در باره مارکسیسم – فمینیسم – نوشته فریگاه هاگ – ترجمه آزاده ارفع

این تزها را باید سنگ پایه ها برای بنائی دانست که در روند ساخته شدن است، باید آن ها را همچون شالوده هائی در نظر گرفت که به آن دست یافته ایم، به عنوان صداهای “مانیفست” ما، به مثابه فمینیست های مارکسیست. آنها را باید مانند یک چمدان سفری درنظر بگیریم، که همیشه در فوروم های بزرگ و هر بار با جمعی متفاوت میتوان آن را باز کرد به بحث نهاد و به شکل مفیدی از آن ها استفاده کرد. بسیاری از پیشنهادات کنفرانس وین (در مورد فن آوری بازتولید، ادغام فرهنگ های بومی، معلولیت  )هنوزدر انتطار وارد شدن در این تزها هستند. تزها یک ابزار کار و در عین حال ضمانتی است بر آن که، ما که هستیم و می خواهیم به کجا برویم و این که هم مسیر راه وهم هدف همچنان برای بحث مشترک و تغییر باز است. ….

——————————————————————

frigga_haug

Frigga Haug

Source: website of the International Marxist Feminist Conference

سیزده تز در باره مارکسیسم – فمینیسم

فریگاه هاگ
ترجمه آزاده ارفع

شالوده نظریه و عملکرد مارکسیست فمینیستی که توسط فریگا هاگ فرموله شده حاصل یک فرایند جمعی است که در ارتباط با کنفرانس های مارکیسست فمینیست ها سازماندهی  شده است. [۱] با مقدمه ای از فریگا هاوگ

با توجه به بحران های عمیق سرمایه داری، که علیرغم باز شدن همه دریچه های اطمینان برای مهار بحران باز هم هر بحرانی شدیدتر از بحران های قبلی سرباز میکند؛ و تاثیر فزاینده آن بر زندگی روزمره و شرایط زندگی شمارهر چه بیشتری از زنان که ناچارند در شرایطی که پیش بینی آینده هر چه مشکل ترمیشود باردوگانه بحران را به دوش بکشند، من مارکسیست های فمینیست را که از جنبش دهه هفتاد، گردهمائی ها، سفرها، ملاقات با استادان مهمان می شناختم، فرا خواندم که در باره این وضعیت پیش آمده به طور مشترک به مشاوره بپردازیم. درآن دوره از نظر ما مارکسیست های فمینیست، زمان برای یک انترناسیونال مارکسیستی- فمینیستی فرا رسیده بود زیرا بحران سرمایه داری بحرانی جهانی بود و ما نیز باید در سطح جهانی گرد هم می آمدیم.

چهل زن از نقاط مختلف جهان طی یک هفته به اولین نامه من پاسخ دادند و۳۴سخنرانی برای کنگره  پیشنهاد شد. اولین کنگره با حضور بیش از ۵۰۰ زن از ۲۰ کشور در برلین (۲۲-۲۵ مارس ۲۰۱۵) برگزار شد. برای آن که این بین الملل به یک رویداد یکباره مبدل نشود بلکه زمینه ادامه آن فراهم شود من ۱۲ تز برای پلنوم پایانی نوشتم که چکیده نقطه نظرات مشترک درهر۳۴ سخنرانی بود. درارائه این تزها من ازامتیاز برگزارکننده کنفراس که امکان دسترسی قبلی به متن ۳۴ سخنرانی را در اختیار من نهاده بود، استفاده کردم. درجریان بحث بر روی این تزها در پلنوم پایانی صد اهای بسیاری از زنان شنیده شد و من نیز پیشنهادات ارائه شده برای تغییرات، اصلاحات و بسط تزها را یادداشت کرده و آن ها را در نسخه جدید تزها وارد کردم. در مورد ادامه این کنگره هیچ اختلاف نظری وجود نداشت. این بار کنگره با بیش از ۵۰۰ زن از ۳۰ کشور جهان در وین برگزار شد و تزهای تنظیم شده نیز بهبود یافت.

این تزها را باید سنگ پایه ها برای بنائی دانست که در روند ساخته شدن است، باید آن ها را همچون شالوده هائی در نظر گرفت که به آن دست یافته ایم، به عنوان صداهای “مانیفست” ما، به مثابه فمینیست های مارکسیست. آنها را باید مانند یک چمدان سفری درنظر بگیریم، که همیشه در فوروم های بزرگ و هر بار با جمعی متفاوت میتوان آن را باز کرد به بحث نهاد و به شکل مفیدی از آن ها استفاده کرد. بسیاری از پیشنهادات کنفرانس وین (در مورد فن آوری بازتولید، ادغام فرهنگ های بومی، معلولیت  )هنوزدر انتطار وارد شدن در این تزها هستند. تزها یک ابزار کار و در عین حال ضمانتی است بر آن که، ما که هستیم و می خواهیم به کجا برویم و این که هم مسیر راه وهم هدف همچنان برای بحث مشترک و تغییر باز است.

————————

۱۳ تز درباره مارکسیسم – فمینیسم

اول
مارکسیسم و ​​فمینیسم دو روی یک سکه هستند ، اما باید اضافه کرد، این سکه باید تغییر شکل دهد. مارکسیسم فمینیستی قویاً به میراث مارکسی و اهمیت تجزیه و تحلیل کار در شکل کار مزدی و در نتیجه به عنوان نیروی محرکه جنبش کارگری پایبند است. اما در تلاش برای انتقال سایر فعالیتهای زنان به مرکز تحلیل، مارکسیسم فمینیستی مسئله کارخانگی و غیرخانگی را از دائره تلاشهای فلج کننده ای که یا این دو را یکی تلقی میکند یا برعکس آنها را کاملاً دربرابر هم قرار میدهد (بحث اقتصاد دوگانه ، بحث کار خانگی) خارج ساخته و دربرابر چالش اساسی”تصرف” مفهوم مناسبات تولیدی و انطباق آن برای پاسخ به مسائل فمینیستی قرار می دهد.

دوم
به این ترتیب دو عرصه تولید در نظر گرفته میشود عرصه تولید زندگی و تولید وسائل زندگی. هردوی آنها به یکدیگر وابسته هستند پس به این ترتیب این امکان وجود دارد که عملکرد هر یک از این عرصه ها و تاثیر متقابل آن ها بر یکدیگر را مورد آزمون قرار دهیم. این رویکرد قلمرو عظیمی برای پژوهش می گشاید که میتوان درباره  اشکال ویژه سلطه به پژوهش پرداخت و امکانات دگرگونی از طُرق مختلف و در شرایط متفاوت تاریخی و فرهنگی را جستجو کرد.

سوم
واضح است که مناسبات جنسیتی، مناسبات تولیدی است نه عاملی اضافه شده بر آن. تمام عملکردها،هنجارها، ارزش ها ، اتوریته ها،  نهادها،  زبان، فرهنگ وغیره در روابط جنسیتی رمزگذاری شده اند.این فرضیه پژوهش فمینیستی-مارکسیستی را به اندازه کافی پربار میسازد. همزمانی و پیوند تنگاتنگ مناسبات جهانی و به موازات آن ناهمگن بودن اشکال تاریخی مشخص ستم علیه زنان، مبادله دانش و تجربه میان فعالان بین المللی را ضروری میسازد.

چهارم
مارکسیسم نه برای جامعه سرمایه داری مفید است و نه برای آن عرصه علمی که به سلطه، مشروعیت می بخشد. مارکسیسم فمینیسم معتقد است که انسان ها تاریخ خود را(خودشان ) می سازند- و آن جا که مانع از این کار شوند، انسان ها باید برای دست یافتن به این قدرت خود را توامند کنند – بنابراین مارکسیسم-فمینیسم برای ساختار مبتنی بر فرماندهی بالا به پائین نامناسب است.ازاین نظرخاطرات(۳) به عنوان منابعی برای پژوهش و همچنین برخورد تاریخی-انتقادی فرد در جمع، و بهمین ترتیب اندیشه خود انتقادی، در شمار نیروی های مولد قرار دارند.

پنجم
از آنجایی که همه اعضای جامعه در اقدامات خود باید وارد مناسبات سلطه شوند پس باید در مورد گره گاه های سلطه که موجب فلج شدن اراده و یا به بند کشیدن کامل آن، برای دگرگون ساختن مردسالاری سرمایه داری میشود، پژوهش های مشخص صورت گیرد. فمینیست ها در اینجا  این مزیت را دارند که از امتیاز کمتری برای مشارکت در قدرت برخوردارند.بنابراین آنها  چیزی برای از دست دادن ندارند و متقابلاً دارای تجربه بیشتری برای دیدن جهان از پائین هستند.

ششم
همه اعضای جامعه سرمایه داری تحت تاثیر مناسبات مبتنی بر سلطه
/ و انقیاد قرار گرفته اند؛ و درست به همان اندازه، همه از زندگی در یک جامعه آزاد فاصله دارند. در زمانه ای که زندگی میکنیم، کماکان اشکال تاریخی جاافتاده قدرت و خشونت وجود دارند که نمیتوان آنها را به یک مسیرتکرارشونده تکامل و یا به یک تضاد اصلی، کاهش داد. اشکال وحشیانه خشونت (علیه زنان)، سبعیت، جنگ طلبی و غیره را باید به مثابه اشکال مختلف خشونت در نظر گرفت که از مناسبات کهن نشات می گیرند. از نظر فمینیست های مارکسیست، این مناسبات خشونت آمیز از نظر نظری و عملی باید بخش اصلی مبارزه آنها برای رهایی باشد برای فراتر رفتن و دست یابی به جایگاه کسانی که برفراز و علیه عقب ماندگی ناشی از مناسبات انسانی مردسالارانه قرار دارند. ولی خشونت فقط تجلی مناسبات سنتی و منسوخ نیست بلکه همچنین تجلی مناسباتی است که در شرایط حاضر تولید میشود. بنابراین نیاز به درک خاصی از انتقاد و تحلیل وجود دارد بطوریکه از ذات گرایی پرهیز شود. وحشیانه ترین اشکال خشونت که فکر می کردیم  دوره آنها سپری شده است به شکل هراس انگیزی بازگشته اند چرا که آنها محصول تولید مناسبات حاکم در شرایط حاضر هستند.

هفتم
از نظر مارکسیسم – فمینیسم جنبش کارگری به مثابه فاعل تاریخی و عامل دگرگونی نقش تعیین کننده دارد. وارد کردن فمینیسم به مارکسیسم و بنابراین دگرگون ساختن هر دوی آنها بطور اجتناب ناپذیر به نگاه انتقادی به مارکسیسم سنتی می انجامد که تنها به جنبش کارگری استناد می کند. مارکسیسم، انتقاد مارکس از اقتصاد سیاسی به اضافه جنبش کارگری است که آن را به شکل غیر قابل مقایسه ای قدرتمند می سازد و درعین حال محدودیت های آن را باز می نمایاند. سرنوشت طبقه کارگرهمچنین نشان دهنده ناتوانی طبقه برای شناخت و رهیابی بیشتر مسائلی است که فراتر از افق تاریخی مبارزه طبقاتی قرار دارد. مارکسیسم سنتی نه قادر به درک مسائل جدید فمینیستی است و نه دریافت مسائل مربوط به محیط زیست ، بنابراین ما باید بر روی آنها کار کنیم. غنای جنبش های گوناگون و همچنین غنای استفاده نشده میراث فرهنگی مارکس نیاز به کار مداوم برای شرایط حاضر دارد.این یک چالش برای همه فمینیست های مارکسیست است و آن ها تقریباً در همه سخنرانی ها یشان  دراین مورد هم نظر هستند .

هشتم
باید بازهم به بحث مربوط به ارتباط بین نژاد، طبقه و جنس
/جنسیت (و تاثیر متقابل آن ها بر هم) بپردازیم.ارتباط بین طبقه و جنسیت در همه جوامع سرمایه داری باید به شکل دقیق مورد پژوهش قرار گیرد. در هر جامعه و فرهنگ به ”مسئله نژادی” باید به طور جداگانه و در ارتباط با دو شکل دیگر ستم بصورت مشخص پرداخته شود. و ضروری است که در این عرصه از تفکر خطی اجتناب شود.

نهم
تحولاتی که پس از بحران فوردیسم به وجود آمده است
خود را در زنجیره ای از بحران ها در اقتصاد جهانی شده پرشتاب نشان می دهد که مردم را هر چه بیشتر به شرایط  ناامن زند گی سوق می دهد و در این میان زنان نیز مانند سایر گروه های به حاشیه رانده شده درشمار بازندگان این دگرگونی قرار دارند.

دهم
برچیده شدن دولت های رفاه درغرب در متن اقتصاد جهانی شده، مراقبت از زندگی را به کار خانگی زنان، بدون پرداخت حقوق یا کاربا دستمزد کم واگذار کرده است
پدیده ای که میتوان آن را در زنجیره جهانی خدمات مراقبت(Global care chain) مشاهده کرد. بنابراین بحران خدمات مراقبت را میتوان به مثابه پیامد گریزناپذیر جامعه سرمایه داری درک کرد که با تغییر جهت فعالیت اقتصادی به بخش خدمات، به سود اندوزی شدت هر چه بیشتری می بخشد وبرای مقابله با بحران ها با دامن زدن به نابرابری در سطح ارزش ها، به روش های هرچه بربرمنشانه ترمتوسل میشود.

یازدهم
وجه مشترک همه ما آن است که زندگی را در مرکز مبارزات خود قرار دهیم و مبارزات را برای یک زمان مشترکاً تعیین شده تنظیم کنیم.(۴) ما همچنین می توانیم به این پیشنهاد توجه کنیم که بحران هائی که زندگی را تحت تاثیر قرار میدهند به مثابه پیامد منطق نابرابرزمان، در مناطق سازماندهی شده براساس سلسله مراتب، مورد تجزیه وتحلیل قرار گیرند. هاگ  پیشنهاد می کند به عنوان یک سیاست هر چهارعرصه را در یک چشم انداز قرار دهیم، بطوریکه سازوکار تصمیم گیری سیاسی درباره  کمیت زمانی را که در اختیار داریم  نه از طریق تجدید سازماندهی برای تغییر نسبت عرصه ها به یکدیگر، بلکه تابع رها ساختن این عرصه ها از قید همه سلسله مراتب، از طریق تعمیم آنها باشد. تنها زمانی که همه در همه زمینه ها فعال شوند، یک جامعه آزاد ممکن خواهد شد.

دوازدهم
مبارزات ما بر ضد سلطه و عمیقاً دموکراتیک است – و این نیاز به سیاست از پایین دارد. شیوه های مقاومت ما از نظر فرهنگی و زمانی متفاوت است. اما برای”سرنگونی همه مناسباتی که انسان را به موجودی حقیر، برده، بی پناه و نفرت انگیز مبدل میسازد ” ما متحد مارکس هستیم. تشکیل کنگره مارکسیست- فمینیست ها و بررسی راههای مختلف همکاری و حل اختلافات در درون آن وسیله ای است برای تبدیل مقاومت مان به تکوین یک جنبش مارکسیستی-فمینیستی دائمی .

سیزدهم
فمینیست های مارکسیست دیگر نمیخواهند در آن جایگاهی که جنبش کارگری برای آنها تعیین کرده بود بگنجند،
جایگاهی که بر مبنای آن تقسیم کاری بین زنان و مردان وجود داشت که زنان می بایست مسئول حفظ صلح بوده و از آن پاسداری کنند در حالی که مردان می بایست جنگ ها را ادامه میدادند. ما اجازه نخواهیم داد که ما را به این سطح از سیاست تقلیل دهند بلکه می خواهیم همه مسئولیت را به عهده بگیریم. درشرایط کنونی جهان که وجه مشخصه آن بحران ها و جنگ ها است ما قدرت فمینیستی را اجتناب ناپذیر میدانیم.ما مسئولیت را به عهده می گیریم و دارای امکانات بسیار قدرتمند هستیم.

۲۰ نوامبر ۲۰۲۰

————-

ملاحظات

۱٫ این گزارش در Argument 323 ، Crisis des Politischen I ، شماره ۳ ، ۲۰۱۷ منتشر شده است

۲٫ به کتاب راه های مارکسیسم فمینیسم ، شماره ۳۱۴، چاپ شده توسط Argument Verlag مراجعه شود. بیشتر سخنرانی ها دراین کتاب آورده شده است.

۳٫(توضیح مترجم) فریگا هاوگ خاطرات زنان را منبع مهمی برای پژوهش های فمینیستی میداند.

در این زمینه مراجعه شود به

Linke:Wege aus der Defensive Jahrbuch 2019  transform europe

Frigga HaugWidersprüche im marxistischen Feminismus

Erinnerungsarbeit

صفحه ۱۳۰

۴٫ (توضیح مترجم)  فریگا هاگ برای از میان برداشتن تضادهای چندگانه ای که زنان از آن رنج میبرند پیشنهاد میکند که زنان فعالیت های خود را در طول روز به چهار قسمت مساوی تقسیم کنند. چهارساعت کار، چهارساعت پرداختن به بازتولید(امور خانوادگی)،چهارساعت ارتقاء استعدادهای فردی از نظر عملی، فرهنگی و …، و چهارساعت شرکت در سیاست از پائین.عملی ساختن این تقسیم کار مستلزم دگرگونی های اساسی در جامعه سرمایه داری معاصر در همه عرصه های مهم آن میباشد.

———————

“فریگا هاگ”
فیلسوف، جامعه شناس و روانشناس اجتماعی برجسته ترین نظریه پرداز فمینیسم سوسیالیستی آلمان است. فریگا هاگ در ۲۸ نوامبر ۱۹۳۷ در مولهایم آلمان چشم به جهان گشود. او در دانشگاه آزاد برلین به تحصیل  فلسفه و جامعه شناسی و سپس روانشناسی اجتماعی پرداخت.

در زمان دانشجوئی در جنبش ضد جنگ ویتنام در صفوف “اتحادیه دانشجویان سوسیالیست آلمان” به فعالیت پرداخت. او همچنین در جنبش ضد سلاح های هسته ای فعال بود که نشریه “آرگومنت”( Das Argument) از درون همین جنبش متولد شد و او همراه رفیق و همسر دوم خود، فیلسوف مارکسیست آلمانی “ولفگانگ هاک” از جمله ناشر این نشریه و انتشاراتی وابسته به آن تا امروز میباشد. از “فریگا هاگ” ۲۰ کتاب به قلم خودش،۲۷ کتاب همراه با دیگر نویسندگان، ۱۱ کتاب به قطع جیبی و تعداد بیشماری مقاله منتشر شده است. او از جمله ناشر”فرهنگ تاریخی انتقادی فمینیسم” به زبان آلمانی،( Historisch-kritisches Wِrterbuch des Feminismus) اثری عظیم و منحصر بفرد در تعریف وتشریح مفاهیم فمینیستی از دید گاه مارکسیستی و سوسیالیستی است که تا کنون سه جله آن( تاکلمه ال) منتشر شده است. “فریگا هاگ”همچنین درکنارفعالیت های دیگر خود از جمله ویراستاران “فرهنگ تاریخی- انتقادی مارکسیسم”(Historisch-kritisches Wِrterbuch des Marxismus) به سرپرستی “ولفگانگ هاک” در پانزده جلد است که کار انتشار آن از سال ۱۹۹۴ شروع شده و  تا کنون نه جلد آن( از جلد ششم هر جلد در دو کتاب با فاصله دو سال منتشر میشود) انتشاریافته است. این فرهنگ به تشریح پانزده هزار مفهوم تاریخی از نظر مارکسیستی میپردازد و زیر نظر” انستتوی تئوری انتقادی برلین” منتشر میشود.

———————
ترجمه ها از آزاده ارفع درباره فمینیسم سوسیالیستی

۱٫    فمینیسم سوسیالیستی چیست، نوشته: باربارا اهرن رایک – ترجمه آزاده ارفع

۲٫    فمینیسم چپ امروز نوشته : ماری پازبالی برا- ترجمه آزاده ارفع

۳٫    به سوی یک پلاتفرم سیاسیِ مارکسیستی- فمینیستی نوشته: هاریت فراد – ترجمه آزاده ارفع

۴٫     پروژه سوسیال فمینیستی، نوشته : نانسی هولمستروم – ترجمه آزاده ارفع

۵٫    برای گنجاندن دستور کار فمینیستی در برنامه های چپ، نوشته: سینتیا کوک بورن-  ترجمه آزاده ارفع

مقاله های ردیف ۲ تا ۵ از کتاب نامه هائی از دور نوشته فریگا هاوگ برگرفته شده است:

——————————————————————–

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.