فراتر از فمینیسم؟ ژنولوژی و جنبش آزادی زنان کورد / ژنولوژی و جنبش آزادی زنان کورد – نوشتهی: نادیه العلی و ایزابل کیسر
ژنولوژی یا علم زنان که توسط جنبش آزادی زنان کورد پیشنهاد و توسعه داده شده است، به مؤلفه اصلی سازماندهی فراملیاش در خاورمیانه و اروپا و آمریکا تبدیل شده است. فعالان جنبش زنان کورد به اشکال اثباتگرا و مردمحور تولید دانش و نیز فمینیسم لیبرال انتقاد میکنند. آنها در عوض، ژنولوژی را پیشنهاد میکنند که هدف از آن کشف دوباره تاریخ زنان و بازگرداندن جایگاه اصلی زنان در جامعه است. این مقاله براساس یک سری مصاحبه با زنان کورد درگیر در توسعه ژنولوژی، ابتدا ژنولوژی را در چارچوب رویکردهای فمینیستی فراملی و ضداستعمارگرا قرار میدهد و سپس ایدههای اصلی تشکیلدهنده ژنولوژی را استخراج میکند. ….
———————————————————–
فراتر از فمینیسم؟ ژنولوژی و جنبش آزادی زنان کورد
ژنولوژی و جنبش آزادی زنان کورد
نوشتهی: نادیه العلی و ایزابل کیسر
ترجمهی: فرزانه جلالی
ژنولوژی یا علم زنان که توسط جنبش آزادی زنان کورد پیشنهاد و توسعه داده شده است، به مؤلفه اصلی سازماندهی فراملیاش در خاورمیانه و اروپا و آمریکا تبدیل شده است. فعالان جنبش زنان کورد به اشکال اثباتگرا و مردمحور تولید دانش و نیز فمینیسم لیبرال انتقاد میکنند. آنها در عوض، ژنولوژی را پیشنهاد میکنند که هدف از آن کشف دوباره تاریخ زنان و بازگرداندن جایگاه اصلی زنان در جامعه است. این مقاله براساس یک سری مصاحبه با زنان کورد درگیر در توسعه ژنولوژی، ابتدا ژنولوژی را در چارچوب رویکردهای فمینیستی فراملی و ضداستعمارگرا قرار میدهد و سپس ایدههای اصلی تشکیلدهنده ژنولوژی را استخراج میکند. ما بر راههایی تمرکز میکنیم که ژنولوژی به بحثهای جاری در تولید دانش فمینیستی فراملی میپردازد. مقاله ما بهطور انتقادی ادعای فعالان زن کورد را ارزیابی میکند که ژنولوژی را بهعنوان یک علم و پارادایم جدید معرفی میکنند که فراتر از فمینیسم است درحالیکه استدلال ما این است که ژنولوژی نشاندهندهی تداوم مهم مداخلات انتقادیای است که توسط فعالان زن و دانشگاهیان بهحاشیه راندهشده، صورت گرفته است. علاوه بر این، مقاله ما نشان میدهد که ژنولوژی، بنیان و اساس ایدئولوژیک و معرفتشناختی مفیدی برای مبارزه سیاسی زنان کورد برای برابری و عدالت مبتنی بر جنسیت فراهم میکند.
در سالهای اخیر مفهوم ژنولوژی، که اغلب از آن بهعنوان علم یا پارادایم بدیل زنان یاد میشود، در مرکز فعالیتهای زنان کورد ازجمله کارزارهای بینالمللی همبستگی قرارگرفته است. در سراسر خاورمیانه کورد، اما عمدتا در فدراسیون دموکراتیک شمال سوریه (یا روژاوا) و همچنین در اردوگاههای ژنولوژی در سراسر اروپا، ژنولوژی بهعنوان شکلی از تحلیل تاریخی با هدف درک ریشههای ستم به زنان و بهحاشیه راندهشدن آنها انجام میشود. کژال، یکی از پاسخدهندگان ما در ژنتیوی در هلند به ما گفت: «من فکر میکنم که ژنولوژی میتواند یک فمینیسم جدید باشد، در واقع در حال تبدیل شدن به آن است.» واژه ژنولوژی ریشه در کلمه کوردی ژن (زن) دارد که با ژین (زندگی) و لوگوس، یونانی «دلیل» یا «کلمه» پیوند دارد (Jineolojî Committee Europe 2018). درحالیکه تعاریف و برداشتهای متفاوتی از این واژه وجود دارد، ازجمله در میان زنانی که ما برای این پژوهش با آنها صحبت کردیم، مشخص است که ژنولوژی برای چشمانداز، مبارزات و کارزارهای جنبش زنان کورد که توسط حزب کارگران کردستان یا پ.ک.ک رهبری و الهام بخشیده میشود، ضروری است (Partiya KarkerênKurdistanê).
این چشمانداز انقلابی جامعهای جدید با محوریت برابری زنان توسط اعضای جنبش زنان کورد در کنار مبارزه آنها در صفوف پ.ک.ک در طول ۴۰ سال گذشته توسعه داده شده است (Käser 2020). بااینحال، شبهنظامیگری زنان کورد تنها از زمان مبارزه جنبش سیاسی کورد علیه داعش (ISIS) در شمال شرقی سوریه (روژاوا) و شمال عراق (کردستان عراق) در سال ۲۰۱۴ مورد توجه بینالمللی قرارگرفته است. علاقه به شبهنظامیگری زنان کورد عمر کوتاهی داشت و تبدیل به چالشکشیدن جرمانگاری پ.ک.ک در بسیاری از فضاهای غربی یا سرکوب سیستماتیک جنبش سیاسی گستردهتر کورد توسط دولت ترکیه، ازجمله نمایندگان منتخب نشد. ضمنا، فضای سیاسیای که این جنبش در بخشهایی از شمال سوریه، که اکنون فدراسیون دموکراتیک شمال سوریه نامیده میشود، ایجاد کرده است، موردحمله مکرر داعش، رژیم سوریه و ترکیه قرارگرفته است. اخیرا در سال ۲۰۱۹، تحت اسم رمز «عملیات بهار صلح»، شهرهای مرزی توسط نیروهای مسلح ترکیه مورد هدف قرار گرفتند و صدها هزار شهروند را که بخشی از یک جامعه جدید اتوپیایی با محوریت برابری جنسیتی بودند، آواره کردند.
اگرچه مطالب زیادی در فضاهای آکادمیک، رسانهای و کنشگری در مورد تاریخ جنبش سیاسی کورد به رهبری پ.ک.ک نوشته شده است (Bozarslan 2000, 2014; Gunes 2012; Jongerden and Akkaya 2013; Marcus 2007)، پروژه انقلابی آن در شمال سوریه/روژاوا (Grojean 2017; Knapp, Flach, and Ayboga 2016; Schmidinger 2018) و ظهور و توسعه جنبش زنان کورد (Al-Ali and Tas 2018b; Cağlayan 2012; Flach 2007; Käser 2020)، تعامل محدودی با مفهوم ژنولوژی وجود داشته است (Al-Ali and Tas 2018b; Exo 2020; Isik 2019; Neven & Schäfers 2017; Sirman 2016). [1] در این مقاله، به بررسی تاریخچه، اهمیت و نقش رو به رشد ژنولوژی در جنبش زنان کورد میپردازیم.
هدف از پژوهش ما درک بیشتر معانی پیچیده و متنوع وابسته به ژنولوژی، نقشی که این مفهوم در مبارزه سیاسی گستردهتر زنان کورد ایفا میکند و سهم آن در تولید دانش فمینیستی فراملی است. همانطور که بعدا با جزئیات بیشتر به آن میپردازیم، روش پژوهش ما از بیانات اخیر نظریه دیدگاه فمینیستی و از رویکردهای فمینیستی فراملی و ضداستعمارگرا که به معرفتشناسی تغییرپذیر و اقدامات سیاسی علاقهمند هستند، الهام گرفته است. با آگاهی از بحثهای گستردهتر در نظریه فمینیستی، پیوندها و تقاطعیافتگیهای بین مبارزات سیاسی مختلف مرتبط با ساختارهای قدرت چندگانه را تشخیص میدهیم و به استعمار قدرت و جنسیت توجه میکنیم. علاوه بر این، مقاله ما به بحثهای گستردهتری در درون کنشگری پژوهشی فمینیستی در مورد معنا و چالشهای همبستگی کمک میکند.
با کارمان، در تلاش هستیم تا بهطور سازنده درگیر دوراهی اخلاقی متعهدبودن به همبستگی فمینیستی فراملی شویم که اهمیت مبارزه سیاسی و تولید دانش زنان کورد را تصدیق میکند، اما درعینحال به بررسی انتقادی فرضیات و ادعاهایی میپردازیم که زمینهساز مفهومپردازیهای ژنولوژی هستند. همانطور که دیلار دیرک، فعال و دانشگاهی کورد، این مسئله را در یک گفتگوی عمومی به شکل متقاعدکنندهای مطرح کرد، بازنماییهای مبارزات سیاسی، مانند مبارزه زنان کورد، پیامدهای قابل لمسی برای زنان درگیر دارد و راهی را شکل میدهد که آنها قادر به فکر کردن و صحبت کردن برای خودشان هستند (Dirik 2019). دیریک خواستار عدالت معرفتشناختی است که در تعامل با مفاهیم محوری در مبارزه مردم برای آنچه هستند، قرار میگیرد. اگرچه ما سعی داریم از بازتولید سلسلهمراتب تولید دانش اجتناب کنیم و علاقهمند به یادگیری از زنانی هستیم که با آنها صحبت کردیم، اما همچنان از این ادعا انتقاد میکنیم که ژنولوژی یک معرفتشناسی جدید ارائه میدهد. در عوض، استدلال میکنیم که ژنولوژی با اصول معرفتشناختی بیانشده در نظریه دیدگاه فمینیستی و در فمینیسم فراملی و ضداستعمارگرا همخوانی دارد و بدین لحاظ باید بهعنوان مشارکتکننده در این رویکردها شناخته شود. علاوه بر این، مقاله ما نشان میدهد که باوجود طیف وسیعی از معانی وابسته به ژنولوژی از نظر پاسخدهندگان ما و جنبش وسیعتر، این مفهوم نقشی کلیدی در ارائه ابزارهای ایدئولوژیک و سیاسی به فعالان زن کورد برای به چالش کشیدن سلطهی مردانه در جنبش سیاسی کورد ایفا میکند.
پس از بحث مختصری در مورد چارچوب روششناختی و مفهومی خود، زمینه تاریخی و تجربی مفهوم ژنولوژی را در ارتباط با ظهور جنبش آزادی زنان کورد قید میکنیم. ایده ژنولوژی بهعنوان ارائهکننده یک الگوی علمی بدیل با محوریت تجربیات زنان کورد بهصورت یک کانون توجه کلیدی در گفتگوهای ما با پاسخدهندگانمان و همچنین در متون تولیدشده توسط این جنبش به چشم میخورد. ما درک جنبش را از پارادایم غالب علوم اجتماعی و روشی که ژنولوژی تولید دانش اثباتگرا، مردمحور و استعماری را به چالش میکشد ارائه میدهیم. پس از این بحث گستردهتر در مورد معرفتشناسی بدیل، این مقاله بر سه موضوع تمرکز میکند که مکررا در مصاحبههای ما مطرح شدند: ژنولوژی در مقابل فمینیسم، به چالش کشیدن مردانگی و بازاندیشی سکسوالیته. اول، با برخی از بازنماییها و برداشتها از معرفتشناسی و سیاست فمینیستی مخالفت میکنیم درحالیکه همزمان کمکهای ویژه و دستاوردهای کنشگری [در راستای احقاق] حقوق زنان کورد را به رسمیت میشناسیم. فراخوان «کشتن مردانه» و بازنگری زنانه دیگر کاربری محوری ژنولوژی است. درنهایت، مقاله ما در مورد مفهومسازی و نگرش فعالان زن کورد نسبت به جنسیت بحث میکند که اساس بازنگری وابستگیهای زنانه و کلید ایدههای رهایی و آزادی است.
فرایند و روش تحقیق
هر دو نویسنده در مورد بسیج زنان کورد در فضاهای مختلف برای چند سال قبل از نوشتن این مقاله تحقیق کرده بودند. نادیه العلی بهطور مشترک بر روی رابطه بین فمینیسم و ناسیونالیسم در کردستان عراق (Al-Ali and Pratt 2011) و اخیرا در ترکیه (کردستان شمالی) کار کرده و نوشته است (Al-Ali and Tas 2018a, 2018b, 2019). در فضای ترکیه و پراکندگی کوردها در ارتباط با آن در برلین و لندن، او همچنین تقاطعیافتگی کنشگری فمینیستی و [در راستای] صلح را مورد بررسی قرار داده است (Al-Ali and Tas 2017). ضمنا، ایزابل کیسر تحقیقاتی اتنوگرافیک را در سه بخش کردستان با تمرکز بیشتر بر عراق و ترکیه بهعنوان بخشی از پروژه بزرگترش در مورد اهمیت زنانگی مبارزه در جنبش زنان کورد انجام داده است (Käser 2018, 2019, 2020). در سراسر کار مربوطهمان در این فضاهای مختلف، مفهوم ژنولوژی بهطور فزایندهای بهعنوان محوریت گفتمانها و اقدامات فعالان زن کورد نمایان شد. تحقیقات و یافتههای قبلیمان منجر به سوالات دقیقتری در مورد تاریخ، درک و اهمیت ژنولوژی شد.
همزمان بااینکه از تحقیقات کیفی قبلیمان، شامل رصد شرکتکنندگان، تاریخچه شفاهی، بحثهای گروهی متمرکز و مصاحبههای غیررسمی با بیش از ۱۲۰ فعال زن کورد میانمان (۱۸-۲۰۱۵) اطلاعات کسب کردیم، ۱۲ مصاحبه نیمه ساختاریافته دیگر با فعالان زن کورد انجام دادیم که بهطور مستقیم در توسعه یا مشارکت در ژنولوژی درگیر هستند. این مصاحبهها در تابستان سال ۲۰۱۹ در ژنتیوی، ایستگاه تلویزیونی جدید زنان در هلند که توسط فعالان زن جنبش آزادی کورد به منظور جمعآوری، پیوند دادن و به اشتراکگذاری نظرات، تجربیات و دیدگاههای زنان با مخاطبان جهانی ساخته شده است، صورت گرفت. علاوه بر این، ما با فعالان کورد و اعضای کمیته ژنولوژی اروپا در لندن به صورت حضوری و در قاره اروپا و مناطق کورد از طریق اسکایپ مصاحبه کردیم. مصاحبهها به زبانهای انگلیسی، آلمانی و کرمانجی (کوردی) انجام شد و بین یک تا سه ساعت به طول انجامید.
اکثر مصاحبههایی که بهطور مستقیم در این مقاله به آنها اشاره میکنیم براساس گفتگوهایمان با فعالان در جمعیتهای پراکنده است، اگرچه برخی از پاسخدهندگانمان زندگی چندملیتی دارند که مطابق آن بین اروپا و خاورمیانه در حرکت هستند. برخی از آنها پیش از اینکه کنشگر ژنولوژی شوند، چریک بودند، درحالیکه برخی دیگر، که بیشتر آنها نسل دوم کوردها بودند که در اروپا بزرگ شده بودند، قبل از اینکه خود را تماموقت وقف ژنولوژی یا ساخت ژنتیوی کنند، در شاخههای سیاسی یا رسانهای جنبش فعال بودند. به دلیل ماهیت حساس این موضوع و سرکوب مداوم فعالان مرتبط با جنبش گسترده آزادی کوردها در اروپا، تمامی نامها، مگر اینکه در منابعی که پیشازاین منتشر شدهاند، ذکر شده باشند، ناشناسسازی شدهاند.
علاوه بر انجام تحقیقات تجربی، نوشتههای بنیانگذار و رهبر پ.ک.ک، عبدالله اوجلان که ایدههای او تا حد زیادی همچنان بر جنبش زنان تاثیر میگذارد و همچنین اسناد چاپشده و آنلاین مربوطه که توسط کمیته ژنولوژی و جنبش زنان کورد بهطور گستردهتر تهیه شدهاند را نیز در برگرفتهایم. این مقاله بهجای ارائه گزارشی جامعهشناختی از نقش زنان در جنبش کورد، به دنبال درک معانی مختلفی که فعالان زن کورد به مفهوم ژنولوژی پیوند میدهند و چگونگی پیشبینی آنها از نقش آن در شکل دادن و دگرگون ساختن جنبش، است. در اینجا، ما بهطور ویژه علاقهمند به درک روایتهای فعالانی هستیم که خودشان در توسعه، انتشار و دفاع از ژنولوژی مشارکت دارند و اینکه چگونه این روایات به هدف سیاسی بزرگتر جنبش آزادی زنان کورد مرتبط میشوند.
از تئوری دیدگاه تا فمینیسم فراملی ضداستعمارگرا
محققان و فعالان کورد در حمایت و توسعه ژنولوژی، آن را در مخالفت با پارادایم مسلط علوم اجتماعی مبتنی بر تولید دانش اثباتگرا، غربگرا و مردمحور میدانند. فراخوان آنها برای تمرکز بر تجربیات زنان و استعمارزدایی از دانش با نظریه دیدگاه فمینیستی و با روششناسی و اقدامات فمینیستی فراملی ضداستعمارگرا که در طول دهه گذشته توسعهیافته است، همخوانی دارد. اگرچه نظریه دیدگاه بحثبرانگیز است و اغلب درست فهمیده نمیشود و به شیوهی نادرست نمایش داده میشود، اما در بیانات مختلف خود که توسط پیشگامان آن توسعهیافته است (Collins 1990; Harding 1986; Hartsock 1983; Smith 1974) بهعنوان نقطه شروع، این فرضیه را در نظر میگیرد که کسانی که در معرض ساختارهای سلطه هستند بهطور تاریخی از تولید دانش به حاشیه رانده شدهاند، اگرچه پوزیشنالیتی آنها ممکن است به آنها اجازه دهد که چیزهایی را بهطور متفاوت بدانند، و یا حتی برخی چیزها را با اقتدار بیشتری نسبت به آنهایی که در موقعیتهایی با امتیازات بیشتر قرار دارند، بدانند (Wylie 2003, 27). جنسیت و سیستمهای مربوطه حاشیهایسازی، مردمحوری، سکسیسم، پدرسالاری و طبقه، کلید اصلی بیانات متقدم نظریه دیدگاه بودند. پاتریشیا هیل کالینز (۱۹۹۰) نه تنها نژاد و نژادپرستی را بهعنوان مقولههای مهمی معرفی کرد که با جنسیت و طبقه اجتماعی در تقاطعاند بلکه در مورد پوزیشنالیتی خود بهعنوان فردی خودی/بیگانه نیز بازنگری کرده و به تناقضات تجربیاتش بهعنوان یک زن سیاهپوست و بهعنوان یک محقق آموزشدیده با مجموعه کتب سنتی جامعهشناسی پرداخته است. تحقیقات او، مانند دیگر محققان فمینیست، در ابتدا ایده علوم اجتماعی بیطرف را به چالش کشید (Wylie 2003, 42).
فمینیسم فراملی، مشابه نظریه دیدگاه فمینیستی، پارادایمی برای تجسم نمودن فعالیتهای تحقیقاتی ارائه میدهد که مدلهای تحقیقاتی مردمحور، غربی و با تسلط سفیدپوستان را به چالش میکشد. با اذعان به پویاییهای پیچیده و چندگانه قدرت در هر زمینه تاریخی و تجربی معین درحالیکه از نفوذپذیری و انعطافناپذیری متغیر مرزها و دوگانگی بین سکولاریسم و معنویت آگاه هستیم، محققان فمینیست فراملی وظیفه دارند تا روابط، پیوندها و تقاطعیافتگیهای میان مبارزات سیاسی مرتبط مختلف را شناسایی کنند، بهویژه پدرسالاری، نژادپرستی، سرمایهداری، استعمارگرایی و دگرهنجارگرایی (Alexander and Mohanty 2010; Bacchetta and Haritaworn 2016; Nagar and Swarr 2010). م. جاکویی الکساندر (۲۰۰۵، ۳۲۶)، با توجه به تعداد رو به رشد محققان فمینیست، ما را نسبت به اهمیت مقدسات برای فمینیسم فراملی و پروژههای تحقیقاتی مربوطه، فراتر از ارزش استفاده نهادینهشدهی تئوریزه کردن حاشیهایسازی، و درنتیجه به چالش کشیدن هستیشناسیهای مدرنیستی که معنویت را از تولید دانش جدا میکند و آن را بیارزش میکند، هوشیار میسازد.
پژوهشها و کنشگری مرتبط با فمینیسم فراملی با تلاش برای یافتن شیوههای جدید تحقیق که در تضاد با دانش فردی یا نهادینهشده، دانش جمعی و اجتماعسازی را توانمند میسازد، نیز در ارتباط است. همبستگی فمینیستی کلید رسیدن به این اهداف بوده است (Al-Ali and Pratt 2009a, 2009b; Falcón 2016; Mohanty 2003; Soto 2005). در طول فرآیند پروراندن ایده و مشارکت در پژوهش و به اشتراکگذاری یافتههای تحقیقاتی، فمینیستهای فراملی در مورد موقعیتهای امتیازی نسبی خود تامل و گفتگو میکنند. بااینحال، برخی از فمینیستهای غیرسفیدپوست و فعالان متعلق به جنبشهای بومی در آمریکا، سفیدپوستی رایج در پژوهشها و کنشگری فمینیستی فراملی را به چالش کشیده و از نبود درگیری با سرمایهداری و استعمار ابراز تاسف کردهاند. یک سیاست فراملی فمینیستی و معرفتشناسی حساس به این انتقادات، مسئله ضدیت با استعمار را محوریت قرار میدهد. رویکردها و سیاستهای ضداستعماری، پژوهشگران را ملزم میسازد تا شیوههای اثباتگرایانه تولید دانش که بر عینیت علمی تاکید دارند را متزلزل سازند و همزمان ریشههای امپریالیستی، استعماری و پسااستعماری تولید دانش مبتنی بر غرب را مورد توجه قرار دهند و افشا سازند (Lugones 2010; Santos 2014; Segato 2018; Smith 1999). رویکردهای ضداستعماری عمدتا با سیاست و تحقیقات پژوهشگران و کنشگران بومی در آمریکا و دیگر فضاهای مستعمراتی مهاجرنشین (Runyan 2018)، زنان غیرسفیدپوست (سوتو ۲۰۰۵)، و کوییرهای غیرسفیدپوست (El-Tayeb 2012; Muñoz 1999) مرتبط بودهاند. گذشته از فلسطین، پژوهشهای محدودی بر اندیشه و اقدامات ضداستعماری در رابطه با خاورمیانه و پراکندگیهای آن متمرکز شده است.
فمینیستها با آگاهی به نظریه دیدگاه و رویکردهای فراملی فمینیستی و ضداستعماری، بهطور فزایندهای به دنبال معرفتشناسی و روششناسی و اقدامات سیاسی بدیل هستند، همزمان بااینکه خود را با فرآیندها و نیروهای باززایی، تجدید حیات، به خاطر آوردن و چشماندازسازی همسو میسازند (Simpson 2011, 148). همانطور که بحث ما نشان میدهد، این امر با فرآیندها و اهداف مرتبط با پروژه ژنولوژی طبق بیانات فعالان زن کورد که با آنها صحبت کردیم همخوانی دارد، اگرچه آشکارا این ارتباطات را برقرار نمیسازند. در تجزیهوتحلیل و کار انتقادیمان در ارتباط با ژنولوژی، از رویکردهای فمینیستی ضداستعماری و فراملی که قبلا ذکر شد اطلاعات کسب کردیم و الهام گرفتیم، بااینحال تجزیهوتحلیل ما از توسعه و اهداف ژنولوژی علاوه بر این به دنبال یافتن [پاسخ این سوال] است که چگونه ژنولوژی میتواند به معرفتشناسی و روششناسیهای موجود که توسط فمینیستهای فراملی و ضداستعماری توسعه داده شدهاند، با ارائه یک مدل بدیل برای دولت – ملت پدرسالار که عدالت جنسیتی را در محوریت خود قرار میدهد، کمک کند.
ژنولوژی: تاریخچهای کوتاه
عبدالله اوجلان، رهبر زندانی جنبش آزادی کورد، در کتاب خود با عنوان جامعهشناسی آزادی (۲۰۰۹، ۲۰۲۰) پیشنهاد کرد که زنان، علم زنان را پایهگذاری کنند و آن را ژنولوژی بنامند. بااینحال، تاریخ ژنولوژی مدتها پیش از این آغاز شده و از مباحثات مداوم میان کادر زنان در ساختارهای سیاسی و مسلح جنبش آزادی کورد که در آکادمیهای آموزشی پ.ک.ک در سوریه و لبنان، در زندانهای ترکیه و همچنین در اردوگاههای چریکی در کوهستان شکل میگیرد، سر بر آورده است. این مباحثات از طریق نامهنگاری پس از دستگیری اوجلان و زندانی شدن وی در جزیره امرالی در سال ۱۹۹۹ ادامه یافت (مصاحبه، بنفش، ۳۱ ژوئیه، ۲۰۱۹). ژنولوژی از ایدئولوژی آزادی زنان این جنبش سر برآورد که بهنوبه خود از تاریخ درگیری بین دولت ترکیه و پ.ک.ک از سال ۱۹۷۸ شکل گرفته است.
پ.ک.ک از دهه ۱۹۸۰ به بعد در دره بقاع مستقر شد، جایی که اوجلان آکادمی معصوم کرکماز را تاسیس کرد که مرکز آموزشهای ایدئولوژیک برای شبهنظامیان کارآموز شد. درنتیجهی نقشی که زنان در مبارزه مسلحانه در اوایل دهه ۱۹۹۰ ایفا کردند، [۲] مقاومتی که زنان در زندانها نشان دادند مانند سکینه جانسیز (Cansız 2014) یا گلتان کیساناک (Al-Ali and Tas 2016; Kişanak 2018) در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ و همچنین فعالان زنی که شروع به سازماندهی پیرامون زندان دیاربکر کردند، مانند لیلا زانا (Cağlayan 2012)، زنان بیشتری به پ.ک.ک و احزاب مرتبط سیاسی مرتبط با آن پیوستند. [۳] بسیاری از چریکهای زن چند ماه را تحت آموزش با اوجلان در آکادمی لبنان گذراندند، جایی که ستم سهگانه زنان مورد بحث قرار میگرفت: پویاییهای متقاطعی که از سرمایهداری، پدرسالاری و دولت – ملت تکوین یافتهاند (Cansız 2018).
رصد توسعه تاریخی پیچیده و بغرنج تولید ایدئولوژیک و جلوههای عملی آن در جنبش زنان بهعنوان بخشی از جنبش آزادی کورد (پ.ک.ک) [۴] در کوهستان (مبارزه مسلحانه) و شهر (مبارزه سیاسی) در بخشهای مختلف خاورمیانه کورد، فراتر از دامنه این مقاله است. [۵] بااینحال، شایان توجه است که در دهه ۱۹۸۰ و بهویژه در دهه ۱۹۹۰، به نظر میرسد اوجلان از قبل علاقهمند به پرداختن به هنجارها و مناسبات جنسیتی محافظهکارانه در جامعه کوردها، بهموازات بسیاری از پروژههای مدرنیزه کردن دولتسازی پسااستعماری بوده است. در اوایل سال ۱۹۹۶، او بر اهمیت اینکه مردان «مردانگی خود را بکشند» تاکید کرد، به این معنا که مردان باید بر تمایلشان به سلطه و ستم غلبه کنند (Öcalan 2013, 51). او در سال ۱۹۹۸، کمی قبل از دستگیریاش، «ایدئولوژی آزادی زنان» خود را منتشر کرد که اهمیت زنان را در سازماندهی پیرامون اصول میهنپرستی، آزادی اراده، خودسازماندهی، اراده به مبارزه و زیباییشناسی شرح میدهد. [۶] همانطور که در جای دیگر نشان دادیم، درحالیکه زنان به نمادهای ملت کورد و ناموس (افتخار) آن تبدیل شدهاند، هم اعضای سیاسی و هم اعضای مسلح جنبش در طول دهههای اولیه آن بهحاشیه راندهشدن و تبعیض را تجربه کردهاند (Al-Ali and Tas 2018a, 2018b; Käser 2020).
این مباحثات ایدئولوژیک اولیه و تجربیات عملی آنها، هم در عرصه سیاسی و هم در عرصه مسلحانه، زنان را بر آن داشت تا سازمانهای خود را تاسیس کنند. اولین ارتش زنان در سال ۱۹۹۳ تشکیل شد، پیش از این که اتحادیه زنان آزاد [کردستان] (Yekîneyên Azadiya Jinên Kurdistanê) در سال ۱۹۹۵ و پس از آن اولین حزب زنان در پ.ک.ک (Partiya Jinên Karkerên Kurdistanê, PJKK) در سال ۱۹۹۹، حزب کارگران زن کردستان تاسیس شود. تاسیس پ.ژ.ک.ک به شدت توسط اعضای مرد پ.ک.ک مورد اعتراض قرار گرفت، بهویژه به این دلیل که تاسیس آن با دستگیری اوجلان در فوریه ۱۹۹۹ همزمان شد، زمانی که حزب آشفته بود و این امر بهعنوان خیانت برای ایجاد چنددستگی بیشتر در حزب با اصرار بر ساختارهای مستقل زنان دیده میشد(Käser 2020). اوجلان در سالهای پس از دستگیری خود در مورد مسائل زنان نسبتا ساکت بود. بااینحال، این امر مانع از آن نشد که زنان خواستار حضور برابر در جناح سیاسی و مسلح جنبش شوند. برای مثال، زنان در احزاب سیاسی در ترکیه در سال ۱۹۹۶ شروع به ایجاد ساختارهای سازمانی خودمختار کردند همزمان بااینکه پیرامون سهم زنان سازماندهی میکردند. حزب پرو-کورد دموکرات خلق (Halkın Demokrasi Partisi, HADEP, 1994–۲۰۰۳) اولین حزب سیاسی در ترکیه بود که در سال ۲۰۰۰ سهم ۲۵ درصدی داوطلبانه زنان را به خود اختصاص داد. در طول چند سال آینده، زنان تلاش کردند تا این سهم را تا ۳۵ درصد افزایش دهند قبل از اینکه این سهم در سال ۲۰۰۵ پس از اعلان کنفدرالیسم دموکراتیک به ۴۰ درصد برسد (Çağlayan 2020, 97).
اوجلان، پیش از دستگیری، ولی با صراحت بیشتری در زندان انفرادی در جزیره امرالی، ایدئولوژی رهایی خود را از نو صورتبندی کرد. او مبارزه برای یک کردستان مستقل را برای مبارزه گستردهتر علیه چیزی که آن را مدرنیته سرمایهدارانه نامید رها کرد، و به جای آن، کنفدرالیسم دموکراتیک را پیشنهاد کرد: یک سیستم اجتماعی از پایین به بالا خودگردانی براساس برابری جنسیتی، دموکراسی رادیکال و توسعه اکولوژیک (Jongerden and Akayya 2013; Öcalan 2011, 2017). زنان اقلیت، ستمدیدهترین افراد در ساختارهای دولت-ملت، طبق نظر اوجلان تبدیل به نشانههای این ملت بیدولت (Nonstate) جدید شدند و با پیشنهاد او برای ایجاد سیستم مدیریت مشترک و سهمیه ۴۰ درصدی زنان حمایت شدند. بنابراین، زنان بهطور همزمان وظیفه رهاییبخشی به خود و ملت بیدولت کنفدرال دموکراتیک را برعهده داشتند. [۷] لازم به ذکر است که با وجود تایید رهبری پ.ک.ک، هیچچیز از سوی رهبری مرد [حزب]، صرفا و تنها به زنان در مبارزهشان برای برابری و عدالت جنسیتی بیشتر داده نشده است. در عوض، ایدئولوژی و تولید دانش جنبش زنان از طریق مبارزه هرروزه علیه دشمنان داخلی و خارجی، که اغلب مردانی شکاک از درون صفوف خود آنها هستند که فعالانه مانع پیشرفتهای زنان شدهاند، توسعه یافت (Al-Ali and Tas 2018b, Käser 2020). بنفش(Binefş)، یکی از اعضای جنبش زنان در دهه ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، بیان میکند که باوجوداینکه اوجلان سیستم مدیریت مشترک را پیشنهاد کرد، مردان این جنبش با قطعیت این تصمیم را رد کردند، با این استدلال که زنان برای برعهده گرفتن این مسئولیت آماده نیستند و باید ابتدا چند سال آموزش ببینند و تجربه کسب کنند (مصاحبه، بنفش، ۳۱ ژوئیه، ۲۰۱۹).
درحالیکه اوجلان، ژنولوژی را بهعنوان راهی برای به نگارش درآوردن تجارب زنان و دانش زنان در سال ۲۰۰۹ پیشنهاد کرد، بنفش بیان کرد که پیشازاین در اواسط دهه ۱۹۹۰، زمانی که در حال گذراندن دوران محکومیت زندان و تحقیق در مورد فمینیسمهای مختلف بود، مباحثاتی پیرامون نیاز به فمینیسم کورد در زندانها وجود داشته است. یکی از زندانیان که پیش از دستگیریاش نیمی از سال را با اوجلان در سوریه گذرانده بود، پیشنهاد داده بود که [این علم] باید ژنولوژی خوانده شود:
ما فمینیسم را در این زمینه برای پوشش دادن تمام سازمانهای زنان یا تمام جنبشهای زنان در جهان کافی ندانستیم. ما گفتیم که فقط یک سوسیالیسم وجود ندارد بلکه چند سوسیالیسم وجود دارد، بنابراین باید بیش از یک فمینیسم وجود داشته باشد. و بهعنوان یک کورد ما فمنیسممان را «ژنولوژی» نامیدیم … اما در آن زمان دوستان [رفقای] ما این ترمینولوژی را نپذیرفتند زیرا به فمینیسم بهعنوان یک ایدئولوژی بورژوایی لیبرال نگریسته میشد. آنها نمیتوانستند چشمانداز تاریخی گسترده سازمانهای زنان را ببینند. وای شما دارید حزب را چند دسته میکنید، در ایدئولوژی ما تفرقه میافکنید، زیرا که یک حزب فقط یک ایدئولوژی را نمایندگی میکند، و این نگرششان به این بحث ما بود … پس این امر مخاطرهآمیزی برای مباحثه بود. و پس از آن دوستان من دیگر درباره ژنولوژی صحبت نکردند. (مصاحبه، بنفش، ۳۱ جولای، ۲۰۱۹)
حتی امروز، جنبش زنان کورد، همانطور که بعدا نشان خواهیم داد، مبارزه خود را با اصطلاح فمینیسم چارچوببندی نمیکند، بلکه این امر با اصطلاح رهایی زنان صورت میگیرد. ژنولوژی به نوبه خود از سال ۲۰۰۹، زمانی که اوجلان این مفهوم را مطرح کرد، هم از نظر محتوا و هم از نظر دامنه، توسعه و گسترش یافته است. مباحثات رسمی در مورد چگونگی مشارکت در تولید دانش و عمل ژنولوژی در اردوگاههای کوهستانی چریکی در سال ۲۰۱۲ آغاز شد و پس از آن اولین کنفرانس ژنولوژی در کلن آلمان در سال ۲۰۱۴ برگزار شد. نیاز به ایجاد «پارادایم زنان» برای اولین بار در یک بستر اروپایی مورد بحث قرار گرفت. پس از این مباحثات اولیه، جنبش زنان دو کتاب در مورد ژنولوژی در ترکیه (Jineolojî Tartışmaları [مباحثات ژنولوژی]، ۲۰۱۶؛ Jineolojiye Giriş [مقدمهای بر ژنولوژی]، ۲۰۱۶)، یک نشریه ژنولوژی در ترکیه (Jineolojî Dergisi [مجله ژنولوژی]، ۲۰۱۶-) و همچنین بروشورهایی به زبان انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، اسپانیایی و فلمیش در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ منتشر کرد. جنبش زنان کورد یک مرکز ژنولوژی در دیاربکر تاسیس کرد که بهعنوان بخشی از سرکوب گسترده احزاب پرو-کورد و اپوزیسیون گستردهتر در ترکیه که در سال ۲۰۱۵ آغاز شد و تا به امروز ادامه دارد، منحل شد. [۸] بیشتر تحقیقات ژنولوژی در روژاوا انجام میشود، جایی که دولت خودمختار ژنولوژی را در برنامه آموزشی رسمی آموزش و پرورش قرار داده و یک آکادمی ژنولوژی با هیئت علمی ژنولوژی در دانشگاه روژاوا در قامشلی بنیاد نهاده شده است (Çağlayan 2020; Isik 2019).
یکی از اهداف جنبش زنان کورد همواره بینالمللی ساختن مبارزه خود بودهاست: ایجاد شبکههای فراملی همبستگی با دیگر جنبشها که فراتر از راهپیمایی در اعتراضات همراه با یکدیگر پیشروی میکنند اما براساس رابطه متقابل در جهت احترام، درک و دفاع از یکدیگر هستند (مصاحبه، زریان، ۳۰ جولای ۲۰۱۹). بخشی از این تلاش منجر به تاسیس کمیته ژنولوژی اروپا در سال ۲۰۱۶ شد. در مرحله اول، این کمیته بر روی معرفی ژنولوژی به گروههای اروپایی فمینیستی، ضد سکسیسم، ضد نژادپرستی و ضد سرمایهداری بهطور عمده از طریق کارگاهها، کنفرانسها و اردوگاههای ژنولوژی کار کرد. نخستین اردو در سال ۲۰۱۷ در آلمان برگزار شد؛ از آن پس، کمیتههای ژنولوژی در اسپانیا، ایتالیا، سوئد، آلمان و بلژیک در میان دیگر فضاها تاسیس شدهاند.
در سال ۲۰۱۸، جنبش آزادی زنان کورد هدفی جدید را اعلام کرد: ایجاد کنفدرالیسم دموکراتیک زنان جهان، اتحاد جهانی گروههای کنشگر ضد سرمایهداری و ضد سکسیسم، تا دوشادوش ایجاد کنفدرالیسم دموکراتیک پیش روند. زریان، نماینده جنبش زنان در سلیمانیه (کردستان عراق)، مانند دیگر پاسخ دهندگان استدلال کرد که زنان کورد در تحلیل پدرسالاری و بنا نهادن ساختارها و مکانیزمهای بدیل، رادیکالتر و موثرتر از دیگر فمینیستها هستند. این موارد شامل واحدهای مسلح جداگانه زنان، مدیریت مشترک در همه پستهای رهبری و سیستم سهمیهبندی برای اطمینان از نمایندگی زنان است که به آنها نقش مهمی در مبارزه بیش از پیش جهانی زنان، بهطور ایدهآل تحت عنوان کنفدرالیسم دموکراتیک زنان جهان دادهاست (مصاحبه، زریان، ۳۰ جولای، ۲۰۱۹).
ضمنا همه پاسخ دهندگان ما تاکید کردند که ژنولوژی و روششناسیهای آن هنوز در یک مرحله توسعه شامل مباحثه با فعالان زن، سازمانهای فمینیستی و گروههای ال.جی.بی.تی در اروپا و همچنین با هیئتهای بازدیدکننده از فدراسیون دموکراتیک سوریه شمالی (روژاوا) است. در آکادمی ژنولوژی در روژاوا همه تحقیقاتی که توسط کمیتههای مختلف در سراسر اروپا و خاورمیانه در حال انجام است گردآوری شده است. در اروپا، کمیته ژنولوژی در حال حاضر به دنبال تاسیس یک آکادمی مشابه است که بتواند بهعنوان مرکزی برای تلاشهای تحقیقاتی انجامشده توسط تعداد رو به رشد کمیتههای ژنولوژی عملکرد داشته باشد.
ژنولوژی، یک پارادایم علمی جدید؟
اسناد مکتوب تولیدشده توسط جنبش زنان کورد، ژنولوژی را بهعنوان یک پارادایم جدید تولید دانش توصیف میکند که منتقد علوم اجتماعی سنتی است که بهعنوان غرب محور و مردمحور و همچنین اثباتگرا توصیف میشود. به گفته ژنولوژی، کتابچه تهیهشده توسط کمیته ژنولوژی اروپا، این رویکرد جدید از اعتراضهایی به علوم اجتماعی سر بر آورده است: روششناسی آنها، همکاری آنها با قدرت و تاثیرات شرقشناسانه آنها (کمیته ژنولوژی اروپا ۲۰۱۸، ۵). دیگر هدف عمده ژنولوژی که در اسناد مربوطه و از سوی پاسخ دهندگان ما بیان شده تمرکز یافتن بر زنان، تجربیات آنها و سازمان نمایندگی آنها است. زیربنای نقد نهفته در این پارادایم در حال ظهور جنبش زنان کورد، درک علوم اجتماعی براساس تفکر روشنگری خطی، مفهومسازی انعطافناپذیر از مدرنیته و پیشرفت، تعصب پوزیتیویستی مداوم، و فرض هنجاری تولید دانش عینی بیطرفانه و همچنین به حاشیهراندن زنان بهعنوان تولیدکنندگان و موضوع دانش است. نقد معرفتشناسی پوزیتیویستی با انتقاد از روشهای کمی غالب در ارتباط است که به جای آن جنبش پیشنهاد میدهد تاریخ، فلسفه، مذهب و اساطیر مورد ملاحظه قرار بگیرند (کمیته ژنولوژی اروپا ۲۰۱۸).
نقد جنبش زنان کورد به اثباتگرایی بهعنوان یک پارادایم هستیشناختی، معرفتشناختی و روششناختی، تا حد زیادی، بر مفهومسازی غیرمسئلهساز عینیت و تحقیقات بیطرفانه تمرکز میکند، درحالیکه اثباتگرایی را با برتری دادن به تولید مردانه دانش به صورت فردی یا نهادیشده مدلسازی شده بر اساس علوم طبیعی مرتبط میداند. این نقد با چالشهای معرفتشناختی مختلف پیش روی اثباتگرایی که توسط نظریه انتقادی، پستمدرنیسم، نظریه دیدگاه فمینیستی، نظریه پسااستعماری و پساساختارگرایی ایجاد شدهاند، همخوانی دارد.
اوجلان، که اصطلاح ژنولوژی را معرفی کرد، از فمینیسم به جهت نخبهگرایی انتقاد کرد (Öcalan 2013, 55) و عینا زمینه تولید دانش نهادیشده را به چالش کشید. بدیل دیگر، طبق پیشنهاد اوجلان، توسعه یک پارادایم علمی جدید است که ارتباط نزدیکی با تجربیات زنان و پدیدههای موجود در جامعه در مقابل تولید دانش در موسسات دانشگاهی دارد. تولید دانش، از دیدگاه پاسخ دهندگان ما، برای فروش نیست و نباید به دانشگاهیان و دانشمندان واگذار شود – همه باید درگیر شوند (مصاحبه، روجان، ۲۴ می ۲۰۲۰). در عوض، ژنولوژی به دنبال کشف دانش محلی مرتبط با زندگی روزمره زنان است: نقشهای زنان در تاریخ و جوامع طبیعی و همچنین دانش در مورد جهان طبیعی، مانند طب سنتی (مصاحبه، ززال، ۲۹ جولای، ۲۰۱۹).
جداشدن از بسترهای نهادیشده دانشگاهی به معنای «ساخت آکادمیهایی پای هر درخت است»، همانطور که معروف است که اوجلان پیشنهاد کرده است. هدف، طبق گفته پاسخ دهندگان ما، گرد هم آوردن مردم و به رسمیت شناختن این امر است که همه بهطور همزمان یک دانشآموز و یک معلم هستند که با فلسفههای آموزشی و اقدامات دیگر جنبشهای انقلابی، مانند زاپاتیستها در مکزیک همخوانی دارد (Baronnet and Breña 2008). روناهی، یک فعال مشارکتکننده در ساخت ژین تیوی در هلند، استدلال میکند که ما باید از مادران در مورد تحصیل کودکان سوال کنیم نه از افرادی که تحصیل کردهاند اما هرگز واقعا خودشان بچه نداشته اند. او به چالش کشیدن ایده مرزهای رشتهای را ادامه میدهد، که او، مانند دیگران، آن را بهعنوان یک ذهنیت پوزیتیویستی که از واقعیتهای پیچیده زندگی اجتماعی جدا است، میبیند (مصاحبه، روناهی، ۲۴ آوریل، ۲۰۱۹). روناهی دیدگاهها و تجربیات زنان را ترجیح میدهد و طرفدار گنجاندن معنویت است. اسطوره شناسی، متافیزیک و دین بهعنوان یک شکل بدیل از درک و تولید دانش و کلید به چالش کشیدن روشهای مرتبط با علم پوزیتیویستی دیده میشوند، شبیه به روشی که فمنیستهای فراملی و ضداستعمارگرا، تجربه و معنویت را در هستیشناسیها و معرفتشناسیهای بدیل خود ادغام کردهاند. بهطور خاص داستانهای مربوط به دوران بینالنهرین، سومری و بابلی بهعنوان عوامل مهم در شکل دادن به تاریخ و طرز تفکر افراد برجسته و تجلیل میشوند. به اسطوره شناسی اغلب برای تجلیل از جوامع مادرسالار و آزادی و قدرت زنان پیش از آغاز ساختارها و دولتهای پدرسالار، توسل میشود. سلسلهمراتب جنسیتی در این دیدگاه در دوره نوسنگی توسعه یافته است که بهعنوان زمان برابری جنسیتی و آزادی زنان آغاز شد. به این دوره تاریخی در بسیاری از نشریات جنبش و کارگاههای آموزشی ژنولوژی برای به چالش کشیدن ارجحیت عقلانیت و تفکر علمی و تصدیق اهمیت هوش عاطفی و پیوند غریزی زنان با جهان طبیعی توسل شده است (Jineolojî Committee Europe 2018; Öcalan 2013).
ژنولوژی و فمینیسم
این انتقاد که علوم اجتماعی بهطور تاریخی دانش و تجربیات زنان را نادیده گرفته، به حاشیه رانده و کنار گذاشتهاست، همراستای فعالیتهای محققان فمینیستی است که در مراحل اولیه مطالعات زنان با تلاش برای آشکارکردن تاریخ و مشارکت زنان و با انتقاد از آکادمی جریان اصلی آغاز کردند (Anderson 1987; Boxer 2002). از دهه ۱۹۶۰ به بعد، عمدتا در دانشگاههای ایالاتمتحده و اخیرا در اروپا، خاورمیانه و شمال آفریقا و همچنین در فضاهای مختلف آفریقا، آسیا و آمریکایلاتین، فعالان و محققان فمینیست در به چالش کشیدن تولید دانش مردمحور تاثیرگذار بودهاند (Abdo 1993; Alvarez et al. 2002; Pesole 2012; Xu 2009).
در سطح جهانی، دانشگاهیان فمینیست بهطور انتقادی با محتوای آموزش عالی و همچنین ساختارها و روشهای آکادمیک که جایگاه درجهدوم زنان را بازتولید کردهاند، درگیر شدهاند. محققان فمینیست با دورههایی مخالفت کردهاند که تجارب و دیدگاههای زنان را نادیده گرفته و عقاید کهنه درباره کمبودهای فکری زنان را به طرز نامحسوسی تقویت کردهاند و در عین حال به حاشیه راندن اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زنان را نیز تداوم میبخشند (Boxer 2002, 43). رویکردهای فراملی و ضداستعمارگرای فمنیستی نیز با تقاطعهای حاشیهایسازی مبتنی بر جنسیت با سرمایهداری، نژادپرستی و استعمارگرایی درگیر شدهاند (Dhamoon 2015; Mohanty 2003; Soto 2005).
دپارتمانها و پروگرامهای مطالعات زنان و جنسیت در خاورمیانه و شمال آفریقا برای اولین بار در فلسطین، لبنان، مصر، ترکیه، مراکش و یمن پدیدار شدند. برای مثال، موسسه مطالعات زنان در دانشگاه بیرزیت در رامالله، فلسطین، که در سال ۱۹۹۴ تاسیس شد، یکی از اولین مراکز دانشگاهی در منطقه بود که از کنشگری زنان سر برآورد. این موسسه نقش مهمی در تولید دانش در مورد زنان و جنسیت با اشاره به فلسطین و خاورمیانه بهطور گستردهتر ایفا میکند، اما همچنین ارتباط نزدیکی با پیشگامیهای اجتماع و همچنین فعالیتهای مربوط به حقوق مبتنی بر جنسیت و همچنین حقوق ملی دارد. مراکز مشابهی که در بیروت، قاهره، عمان، صنعا و استانبول پدیدار شدهاند تعدادی از مواردی هستند که میتوان به آن اشاره کرد. [۹] براساس مستندات رسمی تولیدشده توسط جنبش زنان کورد و برخی از مصاحبههای ما، کنشگری سیاسی فمینیستی و همتایان آکادمیک آن، مطالعات زنان و جنسیت، بهعنوان منابع مهم الهامبخش مقاومت زنان کورد به رسمیت شناخته میشوند. به اصطلاح «قیام کهنترین مستعمره، فمینیسم، به قول اوجلان، رادیکالترین جنبش ضد سیستم بودهاست (کمیته ژنولوژی اروپا ۲۰۱۸، ۴۰). بااینحال، فمینیسم، که توسط جنبش کورد درک و در نشریات آن منعکس میشود، نیز بهعنوان امری محدود و مسئلهساز دیده میشود. یک نقد حول محور گسستگی معرفتشناسی فمینیستی میچرخد که تفرقهانداز تلقی میشود، درحالیکه اتحاد برای مبارزه با پدرسالاری، سرمایهداری و علوم اجتماعی مرد محور مورد نیاز است (ژنولوژی ۲۰۱۸، ۴۲). بااینحال، کشمکش بین به رسمیت شناختن تفاوتها در تجربیات زنان و تقاطعیافتگی مبارزات که هر دو را زنان کورد تصدیق میکنند و ایده یک جنبش و چشمانداز واحد به نظر میرسد که حلنشده است.
ضمن اینکه نقد گسستگی نظریهها، روششناسیها و سیاستهای فمینیستی، بیشتر انتقاد از فمینیسم منوط به تلفیق آن با شکل لیبرال فمینیسم دولتی است:
بزرگترین مسئله این است که برخی از جنبشهای بزرگ زنان بخشی از نهادهای دولت هستند. و تحت لوای دولت کار میکنند؛ آنها تحت لوای سیستمی کار میکنند که آنها را تحت ستم قرار میدهد. میگویند سگ دستی که از آن غذا میخورد را گاز نمیگیرد و من در اروپا فمینیسم را به این شکل میبینم. هنوز برخی گروهها و جنبشهای فمینیستی وجود دارند که رادیکال هستند، اما بسیار کم هستند و من میگویم که آنها تسلیم شدهاند. (مصاحبه، کژال، ۲۳ می، ۲۰۱۹)
پذیرفتن دولت بهعنوان همکار در بسیج فمینیستی که کژال، یکی از اعضای تیم ژین تیوی، در اینجا از آن انتقاد میکند دوراهی همیشگیای بوده است که سازمانها و فعالان فمینیست در سطح جهانی با آن روبرو بودهاند. این موضوع بهطور گسترده در فضای خاورمیانه، بهویژه در رابطه با آزادسازی سیاسی در مصر (Hatem ۱۹۹۲)، سکولاریزاسیون و اقتدارگرایی دولت در تونس (Mhadhbi ۲۰۱۲) و فرایندهای حکومت قانونی در اماراتمتحدهعربی (Hasso ۲۰۱۱) مستند شده است. در زمینه مدرنسازی، دموکراسی سازی و سیاستها و فرآیندهای نئولیبرال، دولتهای منطقهای اغلب از بسیج فمینیستی استفاده ابزاری کردهاند. اخیرا، هند احمد زکی (۲۰۱۵) محدودیتهای فمینیسم دولتی را در بستر رژیم استبدادی رو به رشد مصر تحلیل کردهاست. بااینحال، ما استدلال میکنیم که سازمانهای فمینیستی در خاورمیانه و جاهای دیگر، ازجمله اروپا، در امتداد یک پیوستار از آنهایی که با دولت کار میکنند، تا آنهایی که ممکن است در مسائل خاص همکاری کنند، تا آنهایی که نه تنها از کار با دولت امتناع میکنند بلکه خود را در مخالفت مستقیم با دولت میبینند، وجود دارند. برای مثال در مصر، عراق، ترکیه، سوریه و لبنان، بسیاری از سازمانهای فمینیستی در خط مقدم به چالش کشیدن استبداد، فرقهگرایی و سرکوب گستردهتر دولت قرار دارند (Al-Ali and Pratt 2009a; Arat and Pamuk 2019; Magdy 2017). متون مرتبط درباره جنبشهای اعتراضی در سراسر خاورمیانه، بهویژه از سال ۲۰۱۰ بر مرکزیت جنسیت و سیاست بدن در این مبارزات تاکید دارند (El Said, Meari, and Pratt 2015; Hasso and Salime 2016).
فعالان کورد حقوق زنان نیز از تمرکز بر حقوق لیبرال مبتنی بر مسائل قانونی و قانون اساسی در مقابل رویکرد و فعالیت سیستماتیکتر انتقاد میکنند:
معرفتشناسیهای فمینیستی که در طول این سه موج تولید شده است برای ما بسیار مهم است، آنها منابع مهمی هستند. ما این را رد نمیکنیم. از نقطه نظر فمینیسم خاورمیانه، ما تحقیق خود را انجام میدهیم، تجزیه و تحلیل میکنیم و آن را گردآوری میکنیم. اما ما همیشه این کار را با دیدگاهی انتقادی انجام میدهیم. برای مثال، ما این امر را بهطور کلی در مورد فمینیسم و فمینیسم خاورمیانه نقد میکنیم: اول، چرا آنها همیشه سعی کردهاند در چارچوب قانونی تغییراتی ایجاد کنند؟ چرا آنها همیشه بر روی قانون اساسی متمرکز هستند و برای تغییر امور در سطح جامعه کار نمیکنند؟ (مصاحبه، روکن، عضو کمیته ژنولوژی اروپا، ۹ سپتامبر ۲۰۱۹)
فمینیسم لیبرال قطعا یکی از گرایشهای اصلی فمینیسم در خاورمیانه و در بسیاری از زمینههای جهانی برجسته بودهاست. بااینحال، از نظر تاریخی، کنشگری فمینیستی در خاورمیانه نیز از گذرگاههای مارکسیستی، سوسیالیستی و اسلامی پدیدار شده است، که از همان ابتدا، منتقد گرایشهای لیبرال بودهاند. علاوه بر این، نسلهای جوانتر فمینیستها که بیشتر در مصر، ترکیه، لبنان، فلسطین و عراق برجسته هستند، گرایش به انتقاد از فمینیسم لیبرال مبتنی بر جناح راست و دولتی دارند و به مراتب در نقدشان رادیکال تر هستند (Al-Ali and Sayegh 2019). خارج از خاورمیانه، یک فمینیسم نهادیشدهتر، که اغلب با چارچوبها و نهادهای بینالمللی و ملی، مانند سازمان ملل متحد در ارتباط است، در کنار سازمانها و فعالان فمینیست رادیکالتر، که برخی از آنها به شدت از رویکردهای لیبرال مبتنی بر حقوق انتقاد میکنند، وجود دارد (Kandiyoti, Al-Ali, and Poots 2019). در تحقیقات فمینیستی، تاریخی طولانی از اشاره به محدودیتهای فمینیسم لیبرال وجود دارد (Brown 1995; MacKinnon 1989; Pateman 1988) که شامل انتقادات فراملی اخیر فمینیسم به لیبرالیسم و نئولیبرالیسم است (Lewis 2018; Mohanty 2013). بهعنوان مثال، چاندرا موهانتی سالها در نقد جامع اشکال لیبرال و نئولیبرال بسیج فمینیستی و تولید دانش پیشگام بودهاست. آثار او از ما میخواهد تا به سیاستهای اجتماعات فمینیستی کنشگر در مکانهای مختلف در جنوب و شمال جهانی توجه کنیم، نظر باینکه همبستگی فرا مرزی فمینیستی را در بنیاد مبارزاتی که در صحنهی عمل هستند تجسم و خلق میکنند (Mohanty ۲۰۱۳، ۹۸۷). واضح است که سیاستها و رویکردهای فمینیستی فراملی و ضداستعمارگرا که در بستر چندین مبارزه فمینیستی دیگر، ازجمله جنبشهای بومی در آمریکایلاتین توسعهیافته اند، با بسیاری از ایدههای جنبش زنان کورد و ژنولوژی همپوشانی و همخوانی دارند. روکن در رابطه با جنبشهای زنان در خاورمیانه پرسید: «چرا زنان تلاش نکردند مردان را تغییر دهند؟ به این ترتیب مردان همیشه موفق به بازتولید مردانگی می شوند. اگر این امر را تئوریزه نکنید، اگر به صورت مستقل سازماندهی نکنید، اگر مردان را تغییر ندهید، دگرگونی طولانیمدت بسیار دشوار است» (مصاحبه، روکن، ۹ سپتامبر، ۲۰۱۹). در اینجا با توجه به تاریخ طولانی بسیج و مبارزه که شامل مقاومت مسلحانه (فلسطین و الجزایر) و همچنین بسیج سیاسی علیه استبداد است، همانطور که قبلا بحث شد، توصیف پاسخ دهندگانمان از فمینیسم خاورمیانه را به چالش میکشیم.
تاکنون، تندترین و تلخترین انتقاد از فمینیسم که توسط جنبش زنان کورد بیان شد، به مشکلات و تواناییهای محدود برای تبدیل تفکر، تحلیل و نقد فمینیستی به سیاستهای واقعی، تغییر و تحول، مرتبط است. همانطور که کژال میگوید، «ما در ژنولوژی چیزی میسازیم. ژنولوژی تنها یک علم نیست، بلکه راهی برای زیستن است؛ جستجوی چطور زندگیکردن است. و در این زمینه، بسیار توسعهیافتهتر از سازمانهای فمینیستی است که ۴۰ سال است که وجود دارند.» در این مرحله، ژنولوژی دو عملکرد دارد: اول، یک ابزار آموزشی است که به زنان در مورد تاریخ خود آموزش میدهد و آنها را نسبت به اهمیت ایجاد اتحاد فراملی هوشیار میسازد، و دوم، از طریق تولید دانش زنان، مبارزه مستمر برای آزادی زنان و چشمانداز گستردهتر کوردها از کنفدرالیسم دموکراتیک و کنفدرالیسم دموکراتیک زنان جهان به موازات را شکل میدهد و مشروع میکند.
کشتن مردانه و بازیابی زنانه
آنچه اوجلان بهعنوان کشتن مرد سلطهگر توصیف میکند به یکی از ویژگیهای اصلی ایدئولوژی جنبش آزادی کورد و یک اصل کلیدی سازماندهی برای جنبش زنان کورد تبدیل شده است. در تجزیه و تحلیل تاریخی دقیقش، اوجلان تاریخ تمدن را از بینالنهرین بالایی پیشا تاریخ تا نظم جهانی سرمایهداری امروزی دنبال میکند و بر روشهایی که در آنها برداشت غلطی از مردانگی با ظهور سرمایهداری و دولت – ملت شکل گرفته است، تمرکز میکند (Öcalan 2010). در چارچوب ایدئولوژیک گستردهترش، اوجلان استدلال کردهاست که برای این که زنان ستمی که تحت سیستم فعلی که زیر سلطه مردان است، متحمل میشوند را درک کنند، نه تنها نیاز به جدا شدن از «ذهنیت مردانه» دارند بلکه باید گامهایی را که منجر به بردگی آنها و چالش مردانگی در همه اشکال آن میشود را بازبینی کنند: «بدون درک این که چگونه مردانگی از نظر اجتماعی شکل میگیرد، فرد نمیتواند نهاد دولت را تجزیه و تحلیل کند و بنابراین قادر به تعریف دقیق فرهنگ جنگ و قدرت در ارتباط با دولت نخواهد بود» (Öcalan 2010, 28). پاسخ دهندگان ما متقاعد شدهاند که سیستم فعلی تنها در صورتی میتواند تغییر کند که مردان بر تمایل خود به سلطه بر دیگران غلبه کنند. زنان نیز از این تفکرات درونی در امان نیستند، زیرا بسیاری از تصورات غلط درباره اینکه زن بودن به چه معناست و یا مرد بودن چه چیزهایی میطلبد را درونی کردهاند:
اوجلان همیشه از زنان میپرسید: آیا مردی که در سرت است را کشتی؟ و این سوال واقعا خوبی است. اگر موفق نمیشوی که در ذهن خود مردانگی را بکشی، نمیتوانی موفق شوی که خودت باشی. این نظریه xwebûn است، که خودت باشی. اگر نمیتوانید خودتان باشید، نمیتوانید در یک جمع باشید، نمیتوانید با دیگران به شیوهای همزیستانه ارتباط برقرار کنید. (مصاحبه، روکن، ۹ سپتامبر ۲۰۱۹)
آنچه در اینجا روکن به آن اشاره میکند، در میان چیزهای دیگر، عمل نقد و خودانتقادی است که هر عضو جنبش آزادی کورد بهطور منظم، معمولا پس از یک واحد آموزشی و کارآموزی، عهدهدار آن میشود که عمل انقلابی و اعتقاد راسخ ایدئولوژیک مردم را رصد کند. [۱۰]
کشتن مردانگی اولین بار توسط اوجلان در سال ۱۹۹۶ پیشنهاد شد و بخش جدایی ناپذیری از آموزش حزبی تا اواخر دهه ۱۹۹۰ شد. بین سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۰۵، دورههای آموزشی برای اعضای مرد پ.ک.ک توسط آکادمی آموزش زنان برگزار شد. برخی از مردان داوطلبانه در این دوره شرکت کردند، برخی دیگر توسط همرزمان زن خود دعوت شدند، درحالیکه برخی دیگر با آن مخالفت کردند (مصاحبه، بنفش، ۳۱ ژوئیه، ۲۰۱۹). بازخوردهایی که پس از پایان این جلسات گردآوری شدند، به کتابهایی تبدیل شدند که بعدها در آموزش حزبی مورد استفاده قرار گرفتند.
واضح است که زنان جنبش میدانستند که این نبردی دشوار علیه مردان خواهد بود، که یا مردانگی جدید خود را بجا آوردند یا از مشارکت در تلاش مورد نیاز خودداری کردند. بااینحال، «کشتن مردانگی» به زنان ابزار قدرتمندی برای انتقاد از رفقای مرد خود و علاوه بر این، نظام سرمایهداری، نژادپرستی و تبعیض جنسیتی که آنها بازتولید میکنند، داد. تا به امروز، جنبش زنان نه به رهبری یک مبارزه جداگانه برای زنان، بلکه به تغییر و آموزش همزمان مردان متعهد شده است. ززال در طول مصاحبه با ما متقاعد شده بود که:
ما نمیتوانیم مردان را به حال خودشان بگذاریم تا خودشان را تغییر دهند زیرا آنها با پدرسالاری در پیوند قرار دارند و از این قدرت برای اعمال سلطه بر زنان در زندگی خصوصی استفاده میکنند. اما سوال اصلی این است که ما چگونه میخواهیم آنها را وادار کنیم تا با مردانگی شان مقابله کنند. برای این کار ما دو چیز داریم. باید یک سازمان بسیار قوی و خودمختار داشته باشیم تا در برابر این مردانگی فریبکارانه (manipulative) قوی باشیم … و از سوی دیگر، باید آنها را آموزش دهیم. (مصاحبه، ززال، ۲۹ جولای ۲۰۱۹)
از نظر تاریخی و بینفرهنگی، جنبشهای رهاییبخش انقلابی همیشه یک برنامه آموزش مجدد موضوعات انقلابی خود داشتهاند، همه در تلاش برای ایجاد مرد و زن جدیدی هستند، پیشگامانی که قادر به ایجاد یک جامعه عادلانهتر خواهند بود (مانند کوبا، الجزایر). آنچه در فضای پ.ک.ک منحصر به فرد است این است که رهبری مرد انتقادی مختصرا متفاوت از مردانگی را بیان کرد که زنان جنبش را قادر ساخت تا نه تنها خواستار حضور برابر و ساختارهای مستقل زنان باشند، بلکه مردان جنبش را نسبت اعمالشان پاسخگو نگه دارند. فعالانی که با آنها صحبت کردیم کارگاههای ژنولوژی را سازماندهی کرده بودند و تاکید داشتند در عین حالی که این کار ابزار مفیدی برای آنها فراهم میکند، تغییر مردان و ساختارهای تحت سلطه مردان یک فرآیند ناتمام است. آنها همچنین گزارش کردند که مفهوم کشتن مردانگی با دیگر فعالان ضد سرمایهداری، ضد سکسیسم و ضد نژادپرستی، و با تلاشهای مستمر آنها برای بینالمللی کردن جنبششان و ایجاد روابط فراملی همبستگی، همخوانی دارد، این مفهوم رکن حیاتی اتحادسازی را تشکیل میدهد.
امروز، هر عضو زن و مرد حزب، هم مسلح و هم مدنی، دورهای آموزشی را میگذارند که مفاهیم اصلی مورد نیاز برای رسیدن به اهداف انقلابی در آینده را آموزش میبیند: به چالش کشیدن پدرسالاری، سرمایهداری و دولت و در عوض ایجاد یک جامعه جدید مبتنی بر برابری جنسیتی، اکولوژی، دفاع از خود و دموکراسی رادیکال. بااینحال، این فرآیندی در دست اجرا است که نیاز به پایداری گسترده از سوی زنان جنبش دارد، حداقل به این دلیل که مردانگی، درست مانند پدرسالاری، انعطافپذیر است. زنانی که با آنها مصاحبه کردیم، به دوگانههایی نیرومند بین مردان و زنان قائلند و متقاعد شدهاند که مردان همیشه سعی میکنند تا تلاشهای زنان را تضعیف و در آن کارشکنی کنند. در بخش بعدی، ما به بررسی این موضوع میپردازیم که چگونه این امر در روابط صمیمی، که در آنها قدرت و امیال مردان، خصمانه و خطرناک مفهومسازی میشوند، خود را نشان میدهد.
سکسوالیته: مابین قدرت چالشبرانگیز و میل کنترلگر
هدف اصلی ژنولوژی کشف «حقایق زنان» [۱۱] در تاریخ، اساطیر، فلسفه و دین است – اصل گمشده زنان- [۱۲] چرا که براساس آموزههای اوجلان، این اشکال دانش کلید درک چگونگی از دست رفتن قدرت زنان در طول گذار از جوامع مادرسالار به جوامع پدرسالار هستند (Öcalan 2010, 2013, 2017). جنبش زنان در تحقیقات گستردهای در مورد آنچه ممکن است در طول این گذار اتفاقافتاده باشد، مشارکت داشته اند و با موسساتی مانند آکادمی بینالمللی مطالعات مدرن مادرسالاری در آلمان همکاری کرده اند به آثار وی. گوردون چایلد (۱۹۵۲) و ماریجا گیمبوتاس (۱۹۸۹، ۱۹۹۱) در میان سایرین ارجاع داده اند. زنان جنبش نمیخواهند به مدلی پیشاتاریخی از جامعه بازگردند؛ بلکه هدف آنها ایجاد شرایطی است که زنان بتوانند قدرت و جایگاه واقعی خود را در جامعه بازیابند. در این فرآیند، هنجارها و مناسبات جنسیتی جدید تجسم میشوند، که در آنها خانواده، جایگاه اصلی بردگی (Ocalan ۲۰۱۳، ۲۶) و روابط عاشقانه به چالش کشیده میشوند. جنبش، طرفدار مدل زندگی آزاد و برابر (jiyana azad û hevpar) براساس ایده روابط بین برابرهاست. ززال نقش سکسوالیته را در این مدل جدید اینگونه توضیح داد:
اگر در تلاش هستید که یک جامعه برابر خلق کنید، بحث در مورد سکسوالیته باید بخشی از آن باشد. یکی از دوستان ایتالیایی در یکی از اردوگاهها از من پرسید:
چرا شما راجع به سکسوالیته صحبت نمیکنید؟ من گفتم ما در مورد سکسوالیته صحبت میکنیم، اما نه به شیوهی جامعه غربی. چون میدانید که در کردستان میلیونها زن وقتی ازدواج میکنند، اولین روز ازدواجشان مورد تجاوز شوهرانشان قرار میگیرند. (مصاحبه، ززال، ۲۹ جولای، ۲۰۱۹)
این نقلقول نشان میدهد که سکسوالیته بهعنوان یک عمل بهعنوان شکلی از خشونت و سرکوب در مقابل لذت و میل متقابل در نظر گرفته میشود. با توجه به خشونت گسترده و سیستماتیک مبتنی بر جنسیت در خاورمیانه و عکسالعمل سیاسی شدید مردان علیه زنان در سراسر جهان (Kandiyoti 2013)، این نگرش قابلدرک است، اگرچه به وضوح مسئلهساز است، چرا که مردان را ماهیتا متجاوز میداند. براساس این شناخت که مناسبات جنسیتی در حال حاضر برابر نیستند، با تمرکز بر سکسوالیته، هم بهعنوان یک هویت و هم بهعنوان یک عمل، پاسخ دهندگان ما اغلب سکسوالیته را بهعنوان تهدیدی برای جنبش ناپسند میشمرند.
بااینحال، در تلاش برای توانمندساختن زنان از طریق دانش، جنبش زنان کورد به اعضای خود و سمپاتهایش (هم نظامی و هم مدنی) در مورد بدنشان آموزش میدهد، ازجمله بیولوژی پشت چرخه قاعدگی زنان، که به گفته ژیان، عضو دیگر کمیته ژنولوژی اروپا، یک عمل رادیکال است:
اکنون در هر آکادمی [در روژاوا] یک دوره آناتومی وجود دارد، برای مثال در مورد موضوعاتی مانند قاعدگی در آن بحث میشود. البته که برای سالها ما در مورد این چیزها مثل اروپا بحث نکردیم. اکنون ما پیشرفت کردهایم. جامعه ما هنوز محافظهکار است، بنابراین نمیتوانید به سرعت آن را تغییر دهید. نمیتوانید یکدفعه مثل اروپا شوید. اما ما پذیرا و آماده آن هستیم. آمادهسازی جامعه ما مشکل است، برای شما یک مثال میزنم: من در مورد بدن زنان، قاعدگی و غیره آموزش دادم. یک دوست جوان در جنبش ما تازهوارد و بسیار دگم بود. او از من انتقاد کرد و گفت «داری راجع به چی حرف میزنی؟ چرا در مورد انقلابیون حرف نمیزنی، چرا درباره این چیزهای شرمآور حرف میزنی؟» منظورم این است که ما باید جامعه خودمان را آماده کنیم تا شما بتوانید درباره این چیزها بحث کنید. قدم به قدم این مساله در حال توسعه است. (مصاحبه، ژیان، ۱۵ جولای، ۲۰۱۹)
تجربه ژیان نشان میدهد، در میان چیزهای دیگر، حتی وقتی [صحبت در مورد این مسائل] به خط رسمی حزب پایبند باشد (اوجلان از زنان خواست تا بدن و چرخه قاعدگی خود را بپذیرند)، ممکن است باعث ایجاد تنش در میان اعضای محافظهکار جامعه و جنبش شود. مصاحبهها و تحقیقات قبلی ما نیز نشان دادهاست که برنامه آموزشی کارگاههای ژنولوژی یکسان باقی میماند، چه در خاورمیانه چه در اروپا برگزار شوند. [۱۳] بااینحال، مباحثات، واکنشها و شرایطی که تحت آن تحقیق انجام میشود به این بستگی دارد که مربی چه کسی است و از بستری به بستر دیگر متفاوت است به خصوص در رابطه با موضوعات حساس مرتبط با بدن و سکسوالیته.
درحالیکه عملکردهای بدنی بهطور فزایندهای مورد بحث قرار میگیرند، به نظر میرسد که این جنبش تمایل کمتری به پذیرفتن دیگر جنبههای سکسوالیته مانند میل جنسی یا عشق و رابطه صمیمانه (intimacy) با همجنس دارد. انرژی جنسی، طبق گفته پاسخ دهندگان ما و خط حزب، میتواند خروجیهای مختلفی داشته باشد و باید برای جامعه به جای اهداف شخصی مورد استفاده قرار گیرد: «من فکر میکنم ذهن ما میتواند همه چیز را کنترل کند. اگر به زمان حالمان فکر کنید؛ برای مثال، باید در مقابل داعش حرفهای عمل کنید و برای جامعه آزادی به ارمغان بیاورید، احتمالا برای مبارزه به تمام انرژی خود نیاز خواهید داشت» (مصاحبه، ززال، ۲۹ جولای، ۲۰۱۹).
طبق گفته تمام پاسخ دهندگان ما، تمرکز بر سکسوالیته در جامعه امروز یکی از عوارض جانبی سرمایهداری است. مجددا، این امر به نوشتههای اوجلان برمی گردد، که در آنها، او ستم به زنان را در قلب سیستم سرمایهداری قرار میدهد (اوجلان ۲۰۱۳، ۴۸). بسیاری از زنانی که ما با آنها صحبت کردیم، این استدلال را دارند و به تبلیغات سکسیستیای اشاره میکنند که از بدن زنان برای فروش محصولات استفاده میکند تا تاکید کنند که زنان باید خود را از این شکل ابژهسازیشده رها سازند و بدن خود را بهعنوان ابزاری برای مبارزه بازیابند.
تاثیر منفی سرمایهداری و کالاسازی ملموس سکسوالیته به بحثهای مرتبط با همجنسگرایی و گرایش/هویت جنسی گسترش مییابد. در این مورد دیدگاهها معمولا متفاوت هستند، اما بسیاری از پاسخ دهندگان ما هویتهای جنسی را بهعنوان شواهدی از فرهنگ مصرفگرایی میبینند. در پاسخ به این سوال که ژنولوژی چگونه افراد و سیاست ال جی بی تی کیو آی + را دربرمیگیرد، مشخص شد که این امر موضوعی است که در حال بررسی است اما این بحث هنوز در مراحل ابتدایی خود است و واکنشهای مختلفی را موجب میشود. کژال از ژین تیوی، نگرانیهای خود در مورد روابط همجنسگرایان را بیان کرد:
من واقعا این امر را چیزی طبیعی نمیبینم. چون اگر ما به مبنای زندگی (موجودیت) نگاه کنیم، داشتن فرزند یکی از اموری است که در آن قرار میگیرد. چون شما نمیتوانید بقا پیدا کنید اگر که نتوانید افراد جدیدی را تکثیر کنید که بتوانند این گونه را زنده نگه دارند … اگر این امری طبیعی بود ما دیگر وجود نداشتیم. این امیال وجود دارند و من فکر میکنم که این امری است که برساخت اجتماع است. اما اگر هم این طور فکر کنم، معتقد نیستم که این افراد باید منزوی شوند یا حقوق کمتری داشته باشند، آنطور که بسیاری از گروههای مذهبی میگویند. من این دیدگاه را ندارم. من فقط میگویم که امری طبیعی نیست، اما این افراد میتوانند هر طور که میخواهند زندگی کنند، این برای من مسئله نیست. (مصاحبه، کژال، ۲۳ می، ۲۰۱۹)
روژان، هماهنگکنندهای در ژین تیوی، به شدت با این دیدگاه مخالفت کرد و گفت که سرمایهداری را نمیتوان مقصر همه چیز دانست و برخی از افراد واقعا «اینطور متولد میشوند» (مصاحبه، روژان، ۲۴ می ۲۰۱۹). ما این دیدگاههای متفاوت را در مصاحبه خود با اسمر، فعال کورد کوییر که در همبستگی با جنبش زنان کورد است و در اردوگاه ژنولوژی در انگلستان شرکت کردهاست، مطرح کردیم. او توضیح داد: «دلیلش این است که اوجلان در یکی از کتابهای مهمش، «مردها را بکشید»، گفته است ال جی بی تی طبیعی نیست. او در این کتاب میگوید که رابطه جنسی نرمال، رابطه جنسی بین زنان و مردان است. اما این کتابی قدیمی مربوط به سال ۱۹۹۷ است» (مصاحبه، اسمر، ۲۵ جولای، ۲۰۱۹).
اوجلان، از آن زمان بهطور رسمی به مسائل ال جی بی تی کیو آی + نپرداخته است، اما درنتیجهی تلاشهای صورتگرفته توسط سیاستمداران کورد مانند صباحت تونجل و موضع مترقی نسبت به حقوق ال جی بی تی کیو آی + در دستور کار سیاسی پروکورد حزب دموکراتیک خلق (Halklar n Demokratik Partisi, HDP)، برداشت احزاب قانونی جنبش بهطور قابلتوجهی تغییر کردهاست (Çetin 2016, 28). ما تایید میکنیم که مباحثات و اصلاحات قانونی در مورد مسائل ال جی بی تی کیو آی + نه تنها در ترکیه بلکه در خاورمیانه بهطور گستردهتر، و همچنین در بسیاری از فضاها در سطح جهانی یک چالش است (Sandal 2017). بااینحال، هدف ژنولوژی تحول در هنجارها و مناسبات جنسیتی در خاورمیانه و همچنین اروپا است، جایی که بحثهای مرتبط با ال جی بی تی کیو آی + در یک بستر کاملا متفاوت رخ میدهد. بااینحال به نظر نمیرسد که برنامه آموزشی ژنولوژی بین کردستان و اروپا تغییر کند. اسمر تجربه خود را از اردوگاه ژنولوژی در انگلستان بازگو میکند:
وقتی راجع به سکس ال جی بی تی یا هر نوعی از سکس صحبت میکنند، … آنها در مورد سکس اینطور صحبت میکنند که انگار فقط یک راه برایش وجود دارد و آن راه خوبی نیست. من شوکه شده بودم! ژنولوژی برای کردستان و خاورمیانه خوب است. البته وقتی آن را با فمینیسم مقایسه میکنید، آنقدر پیشرفته نیست. اما برای خاورمیانه بسیار مهم است. امیدوارم که ژنولوژی برای سالهای آینده به خاطر تمام سوالاتی که در اروپا پرسیده میشود، تغییر کند. (مصاحبه، اسمر، ۲۵ جولای، ۲۰۱۹)
این بحث بین فعالان کوییر و ژنولوژی در جریان است، و دیدگاهها در مورد بهترین راه پیش رو، زمینهمحور و از پاسخدهندهای به پاسخدهنده دیگر متفاوت است. بااینحال، افراد پشت توسعه و صادرات (گسترش) ژنولوژی تصمیم آگاهانهای برای تمرکز بر روی زنان گرفتهاند و متقاعد شدهاند که وقتی زنان آزاد شوند، ساختارهای سرکوبگر حذف خواهند شد و مردم ال جی بی تی کیو آی + نیز آزاد خواهند بود:
نکته دیگر این است که اگر من لزبین یا کوییر باشم، اول بهعنوان یک زن تحت ستم قرار میگیرم. نه بهعنوان یک کوییر. ما ابتدا باید آنچه را که بهعنوان زن از دست دادهایم، پس بگیریم. … ما در صحبت در مورد جنسیتها در ژنولوژی انعطافپذیر هستیم. در بیشتر اردوگاهها، نیمی از شرکتکنندگان ما کوییر و از جنسیتهای مختلف هستند. اکنون ما در هر کشوری کمیتهای داریم تا درباره کوییرها و دیگر جنسیتها تحقیق کند. ما میخواهیم بفهمیم، شاید چون بهعنوان افراد کورد اطلاعات زیادی نداشته باشیم. ما زنها و مردها را میشناسیم، همین (میخندد). (مصاحبه، روکن، ۹ سپتامبر، ۲۰۱۹)
با توجه به ساختار متقاطع قدرت، مشابه با رویکردهای فراملی فمینیستی، واضح است که پویاییهای خاص قدرت، مانند جنسیت، اتنیک و طبقه از امتیازاتی برخوردار هستند، درحالیکه انگار سکسوالیته و به چالش کشیدن دگرهنجارگرایی، اهمیت کمتری دارند. این ایده که اقدامات و نابرابریها و اشکال ستمی که به جنسیت و هویتهای جنسی پیوند دارند بهطور خودکار پس از آزادی زنان در ذیل میآیند به نظر میرسد با اصرار جنبش زنان مبنی بر اینکه آزادی مردم کورد باید در کنار آزادی زنان رخ دهد، در تضاد است. علاوه بر این، مفهومسازی سکسوالیته نه تنها براساس یک دوگانگی جنسیتی واضح است، بلکه میل جنسی را بهعنوان تهدیدی برای مبارزه در نظر میگیرد. این ایده بهطور کلی به وضوح از فرهنگ میلیتاریزهشدهی جنبش آزادی کورد پدیدار میشود که در آن بدن چریکها به شدت تحت نظارت قرار میگیرد و ملزم میشوند که از روابط جنسی و رمانتیک اجتناب کنند.
نتیجهگیری
ژنولوژی از یک مبارزه نظامی، سیاسی و اجتماعی ۴۰ ساله سربرآورده و توسعه یافته است و میتواند بهعنوان معرفتشناسی جنبش زنان کورد در نظر گرفته شود: تلاشی برای به نگارش درآوردن و توسعه بیشتر دانشی که این جنبش از طریق رویارویی روزمره خود با اشکال مختلف پدرسالاری، تشکیل دولت و سرمایهداری کسب کردهاست. به آسانی قابل رویت است که ژنولوژی انعطافپذیر و تحت توسعه مداوم است، اما بااینحال نقش مهمی در تقویت و توسعه مبانی ایدئولوژیک انقلاب در حال پیشرفت زنان و مبارزه سیاسی گستردهتر کورد در ارتباط با کنفدرالیسم دموکراتیک ایفا میکند. پ.ک.ک از همان ابتدا یک جنبش انترناسیونالیست بودهاست، اما جنبش زنان بهطور خاص سالها است که برای برقراری روابط فراملی در سطح جهانی تلاش میکند. اکنون سمینارهای ژنولوژی در سراسر اروپا و اخیرا در آمریکا برگزار میشود. زنان جنبش در مناطق مختلف با زنان متحد میشوند تا کنفدرالیسم دموکراتیک زنان جهان را پایهگذاری کنند براساس این فرض که ژنولوژی و ابزارهای سیاسی و علمیای که فراهم میکند بهطور فراملی کاربرد دارند، چرا که ساختارهای سرکوبگر ناشی از سرمایهداری، پدرسالاری و دولت-ملتها در مقیاس جهانی عمل میکنند. طبق گفته پاسخ دهندگان ما، مفهوم «کشتن مرد» بهطور گستردهای در میان سازمانهای فمینیستی در سراسر جهان که در حال مبارزه با جلوههای رژیمهای جنسیتی پدرسالاری هستند، طنینانداز شده است. براساس تحقیق ما، مفهوم «کشتن مرد»، کلید فعالیتهای روزمره جنبش زنان کورد است، از آنجاییکه تشویق به تاملات شخصی در مورد ساختارهای قدرت درونی شده و منشا آنهاست. در عین حال، این مفهوم فراخوانی برای مردان و زنان است تا آنچه از پدرسالاری آموختهاند را فراموش کنند و جامعهای متعادلتر بسازند. این مفهوم یک ابزار سازماندهی است که پیش از پیدایش ژنولوژی وجود داشته است و براساس گفتگوها و مشاهدات ما به زنان اجازه میدهد تا مردان را پاسخگو نگه دارند.
مصاحبه شوندگان ما منتقد فمینیسم هستند و مدعی هستند که ژنولوژی پتانسیلی تحولآفرین دارد، به دستاوردهای محدود فمینیستها در منطقه اشاره میکنند و ایدئولوژی و شیوه رادیکال خود را استثنایی میدانند. از دیدگاه ما، این نقد به فمینیسم اغلب منوط به این است که فمینیسم عمدتا سفید، لیبرال و غربی یا در بستر خاورمیانه همکار با دولتها، درک شود. ضمنا، دستاوردهای جنبش زنان کورد رویه سیاسی و تعهد رادیکالتری به عدالت و برابری جنسیتی را نسبت به آنچه در عمده زمینههای فمینیستی دیگر مشهود است، پیشنهاد میدهد. بااینحال، ما استدلال میکنیم که تحولات و بستر ژئوپولیتیک بسیار مهم و توجیهکننده موفقیتهای متمایز جنبشهای فمینیستی هستند، ازجمله جنبش زنان کورد. این جنبش توانست بیشترین تاثیر را در تحول جامعه در فضای شمال شرقی سوریه (روژاوا) داشته باشد، جایی که یک چشمانداز دموکراتیک رادیکال در بستر جنگ و تضاد معنی شده است. زنان در تمامی جنبههای تصمیمگیری و اجتماعسازی، ازجمله بازنویسی قانون اساسی، تاسیس تعاونیهای زنان، بنیادنهادن کشاورزی پاینده (دوستدار محیطزیست)، آکادمی ژنولوژی در قامشلی و ایفای نقش محوری در صفوف نظامی، مشارکت داشتهاند. تجربه دموکراسی رادیکال در روژاوا در معرض تهدید دائمی است و باید دید که آیا تعهد به برابری جنسیتی میتواند در بستر تهاجم نظامی، اشغال و نفوذ رژیمهای استبدادی همسایه حفظ شود.
ضمنا، منطبق ساختن اصول ژنولوژی با زندگی روزمره در جنوب شرقی ترکیه، زادگاه پ.ک.ک، با توجه به محدودیتهای سیاسی موجود در رژیم محافظهکار استبدادی به رهبری رئیسجمهور ترکیه، رجب طیب اردوغان، دشوارتر شده است. فمینیستها در بیشتر فضاهای خاورمیانه، مانند دیگر نقاط جهان، توسط ساختارهای قدرت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گسترده محدود میشوند که اغلب برای اهداف فمینیستی، مطلوب نیستند. داشتن عبدالله اوجلان بهعنوان یک رهبر سیاسی مرد مورد ستایش که از توانمندسازی زنان حمایت میکند، اگرچه به خودی خود کافی نیست، کمک مهمی در دستیابی به تغییرات رادیکال بودهاست. ضمنا ارجاع دائم به نوشتههای اوجلان سوالاتی را برمیانگیزد، بهویژه با توجه به دسترسی احتمالا محدود او به بدنه در حال توسعه تحقیقات فمینیستی در زندان. همانطور که در جای دیگر بحث کردیم، دیالکتیک پیچیدهای بین احترام زنان برای رهبری، به کار گرفتن نوشتههای اوجالان برای پیشروی زنان و تلاش برای فراتر رفتن از عقاید تعصب آمیز او وجود دارد Al-Ali and Tas2018a; Käser 2020).
ما بهطور کلی نشان دادهایم که ژنولوژی از سنت مداخلات انتقادی انجامشده توسط فعالان زن و دانشگاهیان بهحاشیه راندهشده و در معرض نژادپرستی در سطح جهانی پیروی میکند. همپوشانی قابلتوجهی بین دیدگاههای معرفتشناختی، روششناختی و سیاسی بیانشده توسط نظریهپردازان فمینیست تئوری دیدگاه و نیز فمنیستهای فراملی و ضداستعمارگرا و فعالان زن کورد توسعهدهنده ژنولوژی وجود دارد. ژنولوژی علاوه بر ارائه یک بستر تاریخی و تجربی متفاوت که از آن برای مفهومسازی رویکردهای فمینیستی فراملی و ضداستعمارگرا استفاده میشود، با ترویج کنفدرالیسم دموکراتیک بهعنوان مدلی که زنان را در مرکزیت قرار میدهد، یک جایگزین واقعی برای مدرنیته سرمایهداری فراهم میکند. درحالیکه ژنولوژی ایده ساختار متقاطع قدرت را در امتداد خطوط اینترسکشنالیتی به کار میگیرد، از یک سو حول محور ایدهی زنبودن و زنانگی، و از سوی دیگر مردان و مردانگی، که اغلب ماهیتگرا و ایجادکننده دوگانگی هستند، بحث میکند. علاوه بر این، بر خلاف فمینیسمهای فراملی و ضداستعمارگرا، زنانی که به ژنولوژی استناد میکنند و آن را توسعه میدهند اغلب سکسوالیته خود را بهعنوان امری بسیار حساس که در اولویت نیست و یا یک عارضه جانبی ناخواسته سرمایهداری است، در نظر بگیرند. در حال حاضر، مباحثات ژنولوژی، بحثهای موجود در مورد میل جنسی در جنبش کورد را دگرگون نکرده است، بلکه به در نظرگرفتن میل و هویت جنسی بهعنوان جلوههای مصرف سرمایهدارانه ادامه میدهد. زنانی که ما با آنها مصاحبه کردیم، بسته به موقعیت خود در حزب، بهعنوان کنشگر، مبارز پیشین و یا مشارکتکننده در تولید دانش، دیدگاههای متفاوتی در مورد اینکه چگونه امیال جنسی، زندگی روزمره را شکل میدهند داشتند اما توافق داشتند که در این جو سیاسی تمرکز باید بر روی مبارزه باشد و نه بر روی ارضای شخصی یا هویتهای جنسی. بااینحال، نوعی پذیرش نسبت به پرداختن به بحث پیرامون موضوع هویت و میل جنسی بهویژه در طول کارگاههای ژنولوژی را تشخیص دادیم.
کار ما ژنولوژی را ادامه مداخلات انتقادی فمینیستی در تولید دانش میداند، نه یک روششناسی جدید یا پارادایم علمی جدید. بااینحال، چیزی که به لحاظ معرفتشناسی انتقادی [در مورد ژنولوژی] منحصر به فرد به نظر میرسد، تاکید بر تولید دانش راهحل محور است: به چالش کشیدن علم سنتی و واکاوی تاریخ زنان که بهعنوان گامهای ضروری برای بهدست آوردن دانش رو به گسترش هستند، به نوبه خود به حل مسائل عملی کمک میکنند و در دگرگون ساختن جامعه و حفاظت از اهداف انقلابیای که جنبش آزادی کورد در پی آن است، مشارکت میکنند. همانطور که در مقدمه بیان شد، به دنبال بررسی ادعاهای مربوط به استثناگرایی و نوآوری ایجادشده توسط یک جنبش در مبارزه حساس و مداوم، از دوراهی اخلاقیای که با آن بهعنوان یک فمینیست روبروییم، آگاه هستیم. از دیدگاه ما، پایبندی به اصول همبستگی فراملی فمینیستی، همزمان با پرداخت انتقادی به برخی از ادعاهای جنبش همراه با به رسمیت شناختن اهمیت سیاسی و تاثیر آن بر سازماندهی فمینیستی در خاورمیانه و فراتر از آن امکانپذیر است.
توضیح مترجم: نادیه العلی استاد مطالعات بینالمللی روبرت فمیلی و استاد انسانشناسی و مطالعات خاورمیانه دانشگاه براون است. او همچنین مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه است: nadje_al-ali@brown.edu؛ ایزابل کیسر استاد مدعو در مرکز خاورمیانه در دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی لندن و سخنران دانشگاه برن است: i.kaser@lse.ac.uk
کلیدواژهها: جنبش زنان کورد، تولید دانش فمینیستی، فمینیسم فراملی، فمینیسم ضداستعمارگرا، معرفتشناسی، ژنولوژی، خاورمیانه.
دو نویسنده به یک اندازه در این مقاله دخیل بودند. اسامی آنها به ترتیب الفبایی ذکر شده است.
©The Author(s), 2020. Published by Cambridge University Press on behalf of The Women and Politics ResearchSection of the American Political Science Association.doi:10.1017/S1743923X20000501 1743-923X
یادداشتها:
[۱] برای این مقاله، ما در متون انگلیسی، آلمانی و فرانسوی، اما نه متون غنی ترکی و کوردی کنکاش کردیم، مانند مجله ژینولوژی، فصلنامهای منتشرشده در ترکیه.
[۲] بریوان، بریتان و زیلان سه زن مهم بودند که در سالهای اولیه به پ.ک.ک پیوستند و از طریق زندگی و مرگ قهرمانانهشان در دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی در خاطره جمعی و تاریخ جنبش زنان تاثیر به سزایی گذاشتند.
[۳] در اوایل دهه ۱۹۹۰، فضای سیاسی کوردها عمیقا تغییر کرد. پ.ک.ک به یک عامل دائمی و مشروع تبدیل شد و حزب کارگر خلق (Halk n Emek Partisi [HEP]، که در سال ۱۹۹۰ تاسیس شد)، اولین حزب سیاسی پروکورد، شروع به سازماندهی پیرامون «کورد بودن» در ترکیه کرد. HEP در سال ۱۹۹۳، HADEP در سال ۱۹۹۴ و حزب جامعه دموکراتیک (Demokratik Toplum Partisi, DTP) در سال ۲۰۰۹. HDP، که در اکتبر ۲۰۱۲ تاسیس شد، در سال ۲۰۱۵ زمانی که توانست ۱۳ درصد از آرای عمومی را بدست آورد و با ۸۰ عضو وارد پارلمان شود، تحت فشار زیادی قرار گرفت (Gunes 2019, 222).
[4] برای جزئیات بیشتر در مورد توسعه «زن آزاد» یا ایدئولوژی رهایی زنان، رجوع کنید به Çağlayan (2012, 2020)؛ برای توسعه ساختارهای زنان در میان عرصههای نظامی، نگاه کنید به Käser (2020)؛ برای مبارزه سیاسی زنان در ترکیه رجوع کنید به Sahin-Mencutek (2016).
[۵] پ.ک.ک تنها حزب کوردی نیست که زنان را در صفوف مسلحانه و سیاسی خود مشارکت فعال دادهاست. هم کومله (شرق ایران، روژهلات) و هم اتحادیه میهنی کردستان (کردستان عراق) در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ زنانی را در صفوف خود داشتند (Begikhani, Hamelink, and Weiss 2018). علاوه بر این، تعدادی از احزاب کورد هستند که برای نسخه خود از خودمختاری کوردها در خاورمیانه کورد مبارزه میکنند که منجر به تاریخ پیچیدهای از کشمکشها و اتحادها میشود (Bozarslan 2014; McDowall 2001).
[6] نگاه کنید به «مبارزه رهایی زنان کورد»، در ژینولوژی»: (در دسترس در ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۰)
Kurdistan Women’s Liberation Struggle
[7] شرح دقیق رابطه پیچیده بین فمینیسم و ناسیونالیسم در رابطه با جنبش آزادی کورد، فراتر از دامنه این مقاله است، اما شایان توجه است که هم در مراحل اولیه مبارزه و هم از زمان اعلام کنفدرالیسم دموکراتیک، به زنان به وضوح نقشهای تعریفشدهای اختصاص داده شده است و در کلیت مبارزه نقشی محوری دارند (Al-Ali and Tas 2018b; Çağlayan 2020; Caha 2011; Käser 2020; Yüksel 2006).
[۸] برای جزئیات بیشتر در مورد خشونت تحمیلشده از سوی ارتش ترکیه به شهروندان کورد در طول جنگهای شهری و اینکه این خشونت تا چه حد زنان را به طور خاص هدف قرار میدهد، نگاه کنید به Erdem, Tan, and Kibar (2019).
[۹] مطالعات زنان در دانشگاه آمریکایی لبنان؛ مطالعات زنان و جنسیت در دانشگاه سابانجی؛ مرکز مطالعات زنان سینتیا نلسون در دانشگاه آمریکایی قاهره.
[۱۰] نقد و خودانتقادی ابزاری رایج در جنبشهای مارکسیست – لنینیست هستند و یک عنصر مهم حکومت و کنترل در اتحاد جماهیر شوروی تحت سلطه جوزف استالین بود. پ.ک.ک از آن برای شکل دادن انقلابیون خود براساس ایدئولوژی حزب و همچنین به عنوان ابزاری بازدارنده استفاده میکند تا مبارزین حزب را به اطاعت از حد و مرزهای انعطافناپذیر وا دارد (Käser 2019).
[11] «حقیقت» در ایدئولوژی جنبش به چگونگی چیزها در یک جامعه طبیعی پیشا تاریخ، یعنی عصر نوسنگی، پیش از آنکه مردان قدرت خود را بر زنان، خانواده، اقتصاد و سیاست تحمیل کنند، اشاره دارد. برای رسیدن به عمق این حقیقت، زنان باید پرده از تاریخ گمشدهشان بردارند.
[۱۲] جنبش زنان از اصل زنان صحبت میکند، قدرتی درونی (الهه) که باید دوباره کشف شود و توسط پاسخ دهندگان ما به عنوان حساسیت و همدلی برای مردم، جامعه و تمام طبیعت توصیف میشود. با این حال، این بدان معنا نیست که آنها زنان را ماهیتا برای کارهای خانگی و یا پرورش فرزند مناسبتر میدانند، بلکه به دلیل تجربه خود به عنوان چریک در کوهستان تصدیق میکنند که زنان و مردان متفاوت هستند و به موقعیتها به طرق متفاتی واکنش نشان میدهند، نه تنها به خاطر اصل زنان بلکه به خاطر بیولوژی (ساختار بدن)، تربیت، فرهنگ و تاریخ (مصاحبه، ژیان، عضو کمیته جوانان اروپا، ۱۵ ژوئیه، ۲۰۱۹).
[۱۳] کارگاه مقدماتی ژینولوژی از واحدهای درسی زیر تشکیل شدهاست: تاریخ کردستان و پ.ک.ک، تاریخ زنان در پ.ک.ک، معرفی کنفدرالیسم دموکراتیک، کشتن مرد سلطهگر و ژینولوژی. پس از یک کارگاه مقدماتی، زنان تشویق میشوند تا درباره سرگذشتهای خاص مرتبط با ستمی که متحمل شدهاند مانند مجازات ساحرهها (witch hunt) در اروپا تحقیق کنند.
———-
منبع: نقد
https://naghd.com
———————————————————–
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.