کیومرث امیری: درس خواندن زیر سایه سهمناک کرونا؛ رنجی که ثمر نمی‌دهد

کرونا، این بختک سیاه و شوم در جوامعی چون جامعه‌ی دینی و فقر زده‌ی ایران که با مشکلات خاص خود روبروست تاثیرات ژرف‌تری را باقی گذاشته است و در این کشور که شکاف و تضاد طبقاتی در آن سر به آسمان می‌زند باعث ویرانی کامل بخش آموزش و پرورش در میان لایه‌های فرودست جامعه که اکثریت را تشکیل می‌دهند و دسترسی به عناصر لازم برای تحصیل فرزندان‌شان در شرایط کرونایی را ندارند، شده است. ….

——————————————————-

6048

درس خواندن زیر سایه سهمناک کرونا؛ رنجی که ثمر نمی‌دهد

کیومرث امیری

خط صلح:
کرونا واژه‌ی غریب و البته ترسناکی است که نزدیک به یک سال است چون بختکی شوم بر کلیه‌ی شئون زندگی مردم جهان سایه افکنده و باعث تغییر و تحولات وسیعی در زندگی مردمان به ویژه در بخش آموزش و پرورش شده است و معلوم هم نیست تا کی قرار است این سایه تیره و تاریک باقی بماند؟! این بختک سیاه و شوم در جوامعی چون جامعه‌ی دینی و فقر زده‌ی ایران که با مشکلات خاص خود روبروست تاثیرات ژرف‌تری را باقی گذاشته است و در این کشور که شکاف و تضاد طبقاتی در آن سر به آسمان می‌زند باعث ویرانی کامل بخش آموزش و پرورش در میان لایه‌های فرودست جامعه که اکثریت را تشکیل می‌دهند و دسترسی به عناصر لازم برای تحصیل فرزندان‌شان در شرایط کرونایی را ندارند، شده است.

نظام آموزشی که سال‌هاست در دنیا و همچنین در کشور ایران با اندک تفاوت‌هایی رایج است نظامی که حاصل مطالعات علمی و تجارب شناخته شده‌ای است. در این نظام آموزشی و پرورشی که قرار است دانش‌آموزان در آن پرورش داده شده و آموزش‌های لازم را برای اخذ مدارج علمی طی کنند، محیطی به نام مدرسه وجود دارد و دانش‌آموزان با رفتن به مدرسه و قرار گرفتن در روی صندلی و نیمکت‌های مدرسه در طول بیش از ۹ ماه از سال و ارتباط رو در رو و تنگاتنگ با آموزگار آن کتاب‌های درسی را که برای آنها در مقاطع مختلف تحصیلی تدوین شده است را با کمک معلم تحصیل کرده و برای هر یک از این درس‌ها امتحان پس می‌دهند. امتحانی که باید نمره‌ی حد نصاب را در آن کسب نمایند و در این فاصله هر یک سال یک کلاس درس را پشت سر می‌گذارند و در صورت موفقیت و کسب نمرات لازم به کلاس‌های بالاتر می‌روند و در غیر این صورت باید بار دیگر در آن کلاس بمانند و آن دروس را دوباره یاد بگیرند.

سال‌هاست شاهدیم زنگ مدرسه به صدا در می‌آید و ده‌ها، صدها و هزارها کودک و نوجوان و جوان در مقاطع مختلف تحصیلی و در محیط مدرسه‌ها به جنب و جوش درآمده و جابه‌جا می‌شوند. از حیاط مدرسه به سر کلاس‌های درس می‌روند و با هیاهو و هیجان از کلاس‌ها بیرون می‌دوند. صدای قیل و قال‌شان نه فقط فضای مدرسه بلکه فضای پیرامون را تا فاصله‌های دورتر لبریز از نشاط و شادمانی می‌کند. فضایی که بوی آموزش و پرورش، بوی زندگی و امید به آینده‌ها می‌دهد و این روند سال‌های طولانی است ادامه دارد و همزمان و همراه با آن عناصر دیگری چون، معلم، مدرسه، تخته سیاه، میز و نیمکت، گچ و کتاب و دفتر و … و همه‌ی این‌ها بارزترین نمادهای درس و مشق و مدرسه و تحصیلی است که سالیان دور و درازی همه‌ی دانش‌آموزان در سراسر جهان با آن انس و الفت گرفته و اصولا تحصیل و درس و ‌مشق و مدرسه با همین‌ها شناخته می‌شود و معنا و مفهوم پیدا می‌کند.

درس و تحصیلی که به دنبال مطالعات و تجربیات فراوان طرح آن برآورد شده است و سالیان دراز توسط متخصصین امر آموزش و پرورش برنامه‌ریزی شده است.

و حال ناگهان دنیا به یک باره تغییر پیدا می‌کند. مدرسه و‌ مشق و درس و همکلاسی و آموزگار و … همگی یک باره کنار رفته و محو می‌شوند و چیز تازه‌ای که هیچ یک از این نماد و نمودها در آن یافت نمی‌شود در مقوله‌ی مهم درس و آموزش و پرورش رخ می‌نماید و به وقوع می‌پیوندد. مقوله‌ای که کمترین شباهت و پیوند و رابطه‌ای با درس و مشق و مدرسه و ‌تحصیل ندارد و طعم و بوی بیگانه‌ی آن همه را کلافه کرده و از خود می‌راند و هیچ جایگاه و پایگاه و جذبه‌ای چه در باب تحصیل و چه از جهت روانشناسی کودک و دانش‌آموز و آموزش باقی نمی‌گذارد.

تحصیل از طریق مجازی؟!

با پیش کشیدن این مبحث یعنی تحصیل از طریق مجازی، گویی نبض آموزش و‌ پرورش ناگهان از حرکت باز می‌ایستد و در سکوت و سکونی ناخوشایند فرو می‌رود. چیز تازه‌ای که نه مطالعه‌ای روی آن انجام گرفته است و نه فرهنگ و آمادگی برای پذیرش و حتی درک آن وجود دارد، واژه‌ای غریب و بیگانه و رابطه‌ای بی‌معنا و مفهوم که در وهله‌ی نخست همه را گیج و منگ کرده است و چنان بلبشو و حتی ترس و دلهره و ناامیدی در تک تک جویندگان مشق و مدرسه به وجود آورده است که دستکم در کشوری چون ایران با شرایط خاص خود از همان ابتدا ناکارآمدی‌اش آشکار می‌شود و از راه نرسیده شکستش هویداست.

در این برهه‌ی تاریخ همه‌ی ما شاهد آن هستیم که لاجرم همه‌ی آن عناصر مربوط به تحصیل و درس خواندن که کم هم نیستند به ناگاه همگی کناری گذاشته شده و اکنون همه‌ی عناصر مربوط به درس خواندن و با سواد شدن و طی مراحل تحصیلی و رسیدن به مدارج علمی در یک جعبه‌ی جادویی کوچک به نام گوشی و نرم‌افزاری که جزئی از داده‌های آن است خلاصه شده، گوشی که لااقل در جامعه‌ی ایرانی ما بیش از نیمی از دانش‌آموزان که در روستاها و برخی مناطق محروم چون سیستان و بلوچستان، کردستان، خوزستان و … زندگی می‌کنند با آن بیگانه‌اند و اصولا این جمعیت کثیر در مناطق و شرایطی زندگی می‌کنند که اینترنت ندارند و نیمی دیگر توان خرید گوشی که قیمت ساده‌ترین آن در اینجا بیش از چهار میلیون تومان است نداشته و در نتیجه امکان آموزش از این طریق را ندارند و به همین دلیل آن دسته از کودکان و نوجوانانی که مشتاق درس و‌ تحصیل‌اند با پیش آمدن چنین وضعی غرقه‌ی غم و اندوه و ناامید از تحصیل که همه زندگی آنهاست شده و می‌روند که به بیماری افسردگی دچار شوند و آنهایی که حساس‌تر و البته فقیرتر هستند دست به انتحار زده و از یاس و ناامیدی به زندگی خود پایان می‌بخشند که تا کنون با تعداد قابل توجهی از این گروه دانش‌آموزان کم سن و سال در شهرهای بوشهر، ماهشهر، دیر و … مواجهه بوده و هستیم و ‌همه این‌ها نمونه‌های مشتی از خروار است و موارد زیاد دیگری از این دست وجود دارند که مرگ و نابودی آنها به این خاطر و به انحای گوناگون و در خفا و بی‌خبری صورت می‌گیرد.

دسته‌ی دیگری نیز که خود و یا والدین‌شان به دنبال کوچکترین بهانه‌ای برای ترک تحصیل هستند فرصت را غنیمت شمرده و به خواست خود و یا توصیه والدین‌شان برای همیشه ترک تحصیل می‌کنند. ترک تحصیلی که سال‌ها در کشور ما به دلایل مختلف زیادی رسم شده و هر ساله بسیاری از دانش‌آموزان درس و مدرسه را ترک کرده و به دنبال لقمه‌ای نان به دنبال سرنوشتی به دور از با سواد بودن و داشتن مدارک تحصیلی می‌روند.

ذکر این نکته‌ی مهم را در اینجا نباید از یاد برد و آن این که انگیزه خودکشی‌ها برای دانش‌آموزان در این برهه تنها نداشتن گوشی نیست و این گروه از بچه‌ها قبل از هر چیز از نوعی یاس و ناامیدی و سرخوردگی شدید در زندگی‌شان رنج می‌برند و از آینده‌ی خود کاملا مایوس و ناامید هستند. فقر و فقدان امید به آینده و نبودن روزنه‌ی امیدی برای رهایی از این همه درد و رنج خانواده‌ها که کودکان‌شان نخستین شاهدان نزدیک و آسیب‌پذیرترین به آن هستند و مشکلات عدیده‌ی دیگر که امروزه خانواده‌های اقشار تهیدست با آنها روبرو هستند زمینه‌های خودکشی و هنجارشکنی‌های فراوانی را برای این نسل به وجود آورده است.

امروزه تحصیل در جامعه‌ی ایرانی و به ویژه در مناطق فقیرتر ارزش مادی و معنوی خود را از دست داده است تا جایی که بسیاری از معلم‌ها سر کلاس درس به دانش‌آموزانان‌شان به صراحت پیشنهاد ترک تحصیل داده و آنها را تشویق و ترغیب به رفتن به دنبال کار و شغل دیگری می‌کنند چرا که به عقیده‌ی آنها درس خواندن حالا دیگر نه ثمره‌ی معنوی برای آنها دارد و نه سود مادی، پس هر چه زودتر فکری به حال خودشان بکنند!

از سوی دیگر می‌بینیم بسیاری از معلم‌ها با کار کردن در فضای مجازی کاملا بیگانه هستند و سررشته‌ای از آن ندارند از آنها خواسته شده تدریس خود را از طریق مجازی و به وسیله‌ی گوشی برای دانش‌آموزان خود آغاز کنند. موردی که هنوز نه برای بسیاری از معلم‌ها قابل درک و تجربه است و نه برای دانش‌آموزان و به این ترتیب شاهدیم که نظام آموزشی در ایران که در این سال‌ها به شدت دچار پایین آمدن سطح کمی و‌ کیفی شده بود اکنون با پیش آمدن چنین وضعیتی دچار بحرانی بزرگ و به طور کلی هرج و مرج و بلبشویی ویرانگر شده است و در یک نگاه باید از همین آموزش و پرورش نیم‌بندی هم که داشتیم قطع امید کرد و نسل فعلی با درس و تحصیل خداحافظی کند. این در حالی است که تا پیش از این هم هزارها کودک و نوجوان و جوان در مقاطع مختلف تحصیلی و به دلایلی چون بی‌انگیزگی، فقر، کمبود فضای آموزشی و … در کشور از تحصیل باز مانده‌اند.
متاسفانه مشکلات وضعیتی که پیش آمده است تنها به این موارد ختم نمی‌شود و پیامدهای خطرناک زیادی را به دنبال خواهد داشت.

جامعه‌ای که تحصیل در آن به طور کلی و در طول نزدیک به یک قرن با مدرسه رفتن و سرکلاس حاضر بودن و انجام تکالیف حضوری توسط بچه‌ها، همراه بوده، اکنون با چنین وضعی باعث سردرگمی و به نوعی بیکاری و رها شدن دانش‌آموزان در محیطی بی‌ضابطه و فاقد اصول می‌شود که این امر خود به خود مشکلات خاصی را برای دانش‌آموزان به دنبال خواهد داشت و بی‌تردید سرخوردگی و عدم علاقه به درس و تحصیل را برای دانش‌آموزان به دنبال خواهد داشت.

چرا که آن همه روز از عمر دانش‌آموز که سر کلاس می‌گذشت از دست رفته و آنها فرصت زیادی برای پرداختن به رفتارهای کودکانه‌ی خود و در نتیجه هنجارشکنی‌ها خواهند داشت. چرا که در محیط زندگی فعلی نسل نوجوان و جوان امروز شرایط برای کج روی مهیا است و به علت فقدان اماکن سالم تفریحی و سرگرمی این بحران به طور قطع بحرانی‌تر خود را در آینده و سطح جامعه نشان خواهد داد.

آیا شیوع کرونا این بیماری مخوف و مشکوک که هنوز هیچ دارو و درمانی ندارد در این برهه از تاریخ دنیا وسیله‌ای خواهد بود برای از میان برداشته شدن آموزش و پرورش عرفی؟!
بی تردید در کشورهای عقب نگه داشته شده مانند ایران، همین مورد می‌تواند و قادر است که نظام آموزشی کشور را از بیخ و بن براندازد. همانطوری که تا این لحظه می‌توان گفت این اتفاق رخ داده است. اکنون نزدیک به یک سال است و از روزی که خبر شیوع بیماری کرونا در جهان پیچید نظام آموزشی در ایران فرو ریخت و هزاران دانش‌آموز و دانشجو سردرگم، نه کلاس درسی وجود دارد در آن حضور پیدا کنند و نه راه دیگری برای تحصیل باقی مانده است. آموزش از طریق مجازی هم فعلا چیزی در حد حرف بیشتر نیست.

شواهد نشان می‌دهد وجود کرونا اگر قادر نباشد برای همیشه ولی دستکم در حال حاضر بانی از میان رفتن آموزش و پرورش شده است. و این مسیر می‌رود تا سیستم آموزشی را در کشورهای فقیر برای همیشه تعطیل و یا دچار خسران فراوان کند و به هر تقدیر نظام آموزش و پرورش در جهان را تغییر بدهد. باید نشست و دید چه پیش خواهد آمد.

———————————————–

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.