«غول شعر»، شعر از عباس سماکار

آبانِ ماه و آبانِ زمین
از نقرۀ شاعرانۀ خون رنگین است
چنین است حسِ پرتابِ سنگینیِ سنگ در کف دست

آری
هنوز آبان است ….

———————————————————–

شعر: عباس سماکار

غول شعر
در بادِ پنهانِ فریاد
چنگ می زنم و به شعله های خیابانش می افکنم
خیابان
سختیِ سنگفرش را بر پوست ملتهب خود تحمل می کند
سنگ از سکوت می ترکد
فریادهای سرکشی از کلوگاه جوانی
رویش آرام جوانه بر شاخۀ نازک
نوازش پوسن سِفت شکم و لبخند پنهان زن آبستن در تنهائیِ خانه
دویدن در سربالائی هفت تپه با داس
تا دست نوزادت به شیرینی نیشکرِ رنج برسد

آبانِ ماه و آبانِ زمین
از نقرۀ شاعرانۀ خون رنگین است
چنین است حسِ پرتابِ سنگینیِ سنگ در کف دست

آری
هنوز آبان است

***************

6036

———————————————————-

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.