تبریزی: زبان ابزار ناسیونالیست ها برای نفرت پراکنی ناسیونالیستی است!

چکیده این نوشتار:
مانند نژاد انسان ها زبان انسان ها نیز ابزاری برای نفرت پراکنی از سوی ناسیونالیست های نژادپرست است و سخنان ناسیونالیست های ایرانی درباره زبان تنها برای یک خواسته است و آن هم نفرت پراکنی ناسیونالیستی است، در هیچ کشوری با ده ها زبان کشورداری نمی شود که ایران دومین کشور باشد و زبان کاربردی در هر کشوری حتی اگر ده ها زبان در آن کشور گویشور داشته باشند تنها یک زبان می تواند باشد و در ایران نیز تنها با یک زبان می توان کشورداری کرد و آن هم زبان پارسی است ….

——————————————————-

زبان ابزار ناسیونالیست ها برای نفرت پراکنی ناسیونالیستی است!

تبریزی

یکی از ناهمسانی های انسان و جانور سخنگو بودن انسان است، ابزار انسان ها برای سخن گفتن زبان است و برای آن که یک انسان چیزی را به انسانی دیگر بفهماند باید زبانی را بداند و انسان دیگر نیز آن زبان را بداند تا گفتگوئی با آن زبان انجام شود و چیزی فهمانده شود، انسان ها یک زبان را در همه جهان به کار نمی برند و از آغاز پیدایش باشنده ای به نام انسان زبان های فراوانی ساخته شده و برای پیام رسانی میان انسان ها به کار گرفته شده اند، به جز گفتگو با زبان هائی که دو یا چند انسان آن زبان ها را می فهمند راه دیگر برای پیام رسانی با زبان های گوناگون نوشتن پیام به آن زبان ها و فرستادن پیام به انسان های دیگر است، برای خواندن و نوشتن نیز انسان ها دپ های گوناگونی را ساخته و به کار گرفته اند و همچنان که زبان هائی که در پهنه جهان به کار گرفته می شوند گوناگون هستند دپ هائی نیز که برای خواندن و نوشتن به کار می روند گوناگون هستند.

پس از آن که در جهان ژیارهای گوناگون پیدا شدند زبان های گوناگونی که انسان ها به کار می بردند سامان یافتند و هر زبانی دارای دستور زبان ویژه ای شد، سپس نسک های فراوان به زبان های گوناگون نوشته شدند و دانسته ها و یافته های انسان ها درباره جستارهای گوناگون در این نسک ها گردآوری شدند و این نسک ها در نسکستان ها انبار شدند تا آیندگان نیز از دانش گذشتگان سود ببرند، همچنین پس از پیدایش ژیارهای گوناگون در جهان زبان های گوناگون ابزارهای کشورداری و گرداندن سرزمین های گوناگون با فرستادن پیام به بخش های گوناگون آن سرزمین ها و همچنین نوشته شدن وندهای گوناگون با آن زبان ها شدند.
————-

کشورهائی هستند که ده ها زبان در آنها گویشور دارند اما زبان کاربردی در آنها یک زبان است، برای نمونه در کشور آمریکا ده ها زبان گویشور دارند و گویشوران به آن زبان ها که شماره شان به میلیون ها تن می رسد صدها سال است که در آمریکا زندگی می کنند اما زبان کاربردی در آمریکا یک زبان است و آن هم زبان انگلیسی است، میلیون ها تن از مردم آمریکا اسپانیولی زبان ها و گویشوران به زبان های دیگری به جز انگلیسی هستند که صدها سال است در آمریکا زندگی می کنند اما کشورداری در آمریکا با زبان انگلیسی انجام می شود و از چاپ شناسنامه و گذرنامه و گواهینامه رانندگی و کارت های شناسائی دیگر گرفته تا آموزش در دبستان ها و دبیرستان ها و دانشگاه ها و پخش برنامه های رادیوئی و تلویزیونی و چاپ روزنامه ها، هفته نامه ها، ماهنامه ها و سالنامه ها به زبان انگلیسی انجام می شوند، پرونده هائی که در دادگستری ها و شهرداری ها و اداره های دیگر آمریکا بایگانی می شوند نیز به زبان انگلیسی نوشته می شوند، نامه نگاری ها و پیام رسانی ها برای گرداندن بخش های گوناگون آمریکا نیز با زبان انگلیسی انجام می شوند.

در چین ده ها زبان گویشور دارند و گاهی شماره گویشوران به آن زبان ها به ده ها میلیون تن می رسد اما زبان کاربردی در چین یک زبان است و آن هم زبان ماندارین است، در کشور چین شناسنامه ها و گذرنامه ها و گواهینامه های رانندگی و کارت های شناسائی دیگر به زبان ماندارین چاپ می شوند، دبستان ها و دبیرستان ها و دانشگاه های چین با زبان ماندارین کار می کنند، رادیو و تلویزیون چین به زبان ماندارین برنامه هایشان را پخش می کنند، روزنامه ها، هفته نامه ها، ماهنامه ها و سالنامه ها به زبان ماندارین چاپ می شوند، پرونده هائی که در دادگستری ها و شهرداری ها و اداره های دیگر چین بایگانی می شوند به زبان ماندارین نوشته می شوند و نامه نگاری ها و پیام رسانی ها برای گرداندن بخش های گوناگون چین با زبان ماندارین انجام می شوند، در کشور استرالیا نیز ده ها زبان گویشور دارند اما زبان کاربردی استرالیا زبان انگلیسی است، در کشور روسستان نیز ده ها زبان گویشور دارند اما زبان کاربردی در روسستان زبان روسی است، کشورهای دیگری نیز هستند که ده ها زبان در آنها گویشور دارند اما زبان کاربردی در همه آن کشورها یک زبان است.

چرا در هر کشوری تنها یک زبان می تواند زبان کاربردی باشد؟ پاسخ این است که کشورداری با چند زبان نیازمند هزینه های سنگینی است که هیچ کشوری توان پرداخت آن هزینه ها را ندارد، برای نمونه اگر در کشوری به جای یک زبان با پنجاه زبان کشورداری شود چه خواهد شد؟ در چنین کشوری به جای یک زبان باید با پنجاه زبان شناسنامه و گذرنامه و گواهینامه رانندگی و کارت های شناسائی دیگر چاپ شوند! و در چنین کشوری باید با پنجاه زبان دبستان ها و دبیرستان ها و دانشگاه ها کار کنند! و در چنین کشوری در اداره های گوناگون پرونده ها باید با پنجاه زبان نوشته شده و بایگانی شوند و در این اداره ها چمگرانی نامه های رسیده و فرستاده را باید به پنجاه زبان چم کنند! روشن است که کشورداری با پنجاه زبان نیازمند تریلیون ها پول است و هیچ کشوری هزینه هائی تریلیونی را برای گرداندن یک کشور با پنجاه زبان در دسترس ندارد، از این روی در سرتاسر کره زمین در هیچ کشوری با چند زبان کشورداری نمی شود و زبان کاربردی در هر کشوری حتی اگر ده ها زبان در آن کشور گویشور داشته باشند تنها یک زبان می تواند باشد.
————-

در جهان کنونی هیچ کشوری را نمی توان یافت که در آن تنها یک زبان گویشور داشته باشد و در همه کشورهای جهان کنونی چند زبان گویشور دارند، ایران نیز کشوری است که در آن زبان های گوناگونی که شماره آنها به ده ها زبان می رسد گویشور دارند، مانند زبان های پارسی، ترکی، کردی، عربی، گیلکی، مازندرانی، لری، بلوچی، ارمنی، آشوری و زبان های دیگر، چون هر کدام از این زبان ها شاخه های گوناگون دارند و هر کدام از این شاخه ها را نیز می توان یک زبان جداگانه دانست از این روی ده ها زبان در ایران گویشور دارند، برای نمونه زبان پارسی در همه جای ایران با یک گویش به کار گرفته نمی شود و زبان پارسی مردم تهران با زبان پارسی مردم سپاهان یکی نیست، همچنان که زبان پارسی مردم تهران با زبان پارسی مردم شیراز و یزد و خراسان و بخش های دیگر ایران نیز یکی نیست، از این روی نمی توان گفت که در ایران زبان پارسی یک گونه است و همه پارسی زبانان با یک گویش با این زبان سخن می گویند.

زبان ترکی نیز مانند زبان پارسی در ایران شاخه های گوناگون دارد و زبان ترکی در ایران یک گونه نیست، چنان که زبان ترکمنی برای ترک های تبریز زبان بیگانه ای است که از آن چیزی نمی فهمند! همچنان که زبان ترک های تبریز نیز برای ترک های ترکمن زبان بیگانه ای است که آنها نیز از آن زبان چیزی نمی فهمند! البته زبان ترکمنی نیز شاخه های گوناگون دارد، زبانی که ترک زبان های تبریز با آن سخن می گویند با زبان ترک های اهر و اردبیل و سراب و مراغه و میاندوآب و اورمیه و خوی و شهرهای دیگر شمال باختری ایران یکی نیست، به جز شهرهای شمال باختری ایران زبان ترک های تبریز با زبان ترک های زنجان و همدان و شیراز و خراسان و مازندران و گیلان نیز یکی نیست، ترک های خلج و ترک های قشقائی نیز با زبان هائی که ناهمسانی های فراوان با زبان ترک های تبریز دارند سخن می گویند، به هر روی ترک های ایرانی که در سراسر ایران زندگی می کنند با یک شاخه از زبان ترکی سخن نمی گویند، به جز زبان های پارسی و ترکی زبان های کردی و عربی و زبان های دیگری که در ایران گویشور دارند نیز شاخه های گوناگون دارند.
————-

آیا در ایران می توان با ده ها زبان کشورداری کرد؟ روشن است که نه! در هیچ یک از کشورهای جهان با ده ها زبان کشورداری نمی شود که ایران دومین کشور باشد! چنان که گفته شد گرداندن یک کشور با ده ها زبان نیازمند بودجه ای هنگفت است که هیچ کشوری چنین بودجه ای را ندارد، در ایران نیز چاپ شناسنامه و گذرنامه و گواهینامه رانندگی و کارت های شناسائی دیگر و نوشته شدن پرونده ها در اداره ها و کار کردن دبستان ها و دبیرستان ها و دانشگاه ها با زبان های پارسی و ترکی و کردی و عربی و لری و ارمنی و آشوری و بلوچی و گیلکی و مازندرانی و شاخه های گوناگون این زبان ها و زبان های دیگر و به کارگیری چمگرانی برای چم کردن نوشته های گوناگون به ده ها زبان نیاز به بودجه ای تریلیونی دارد، کو آن بودجه تریلیونی؟ و حتی اگر این بودجه هنگفت که هیچ کشوری در سرتاسر جهان آن را ندارد در دسترس باشد چه سودی به مردم دردمند و درمانده و گرسنه ایران خواهد رسید که به جای یک زبان با ده ها زبان کشورداری شود؟ آیا با گرداندن ایران با ده ها زبان از آسمان سیم و زر خواهند بارید و یا در همه جای ایران جوی های شیر و شهد روان خواهند شد؟

از این گذشته گویشوران به زبان های گوناگون در یک بخش از ایران زندگی نمی کنند، برای نمونه در شمال باختری ایران تنها ترک ها زندگی نمی کنند و پارس ها و کردها و ارمنی ها و آشوری ها و گویشوران به زبان های دیگر نیز در آنجا زندگی می کنند، همه ترک های ایران نیز در شمال باختری ایران زندگی نمی کنند و ترک های ایران صدها سال است که در استان های خراسان و فارس و مازندران و بخش های دیگر ایران که بسیار دورتر از شمال باختری ایران هستند زندگی می کنند، پس حتی اگر زبان ترکی در ایران به جای ده ها شاخه یک شاخه داشته باشد باید ترک های ایران به شمال باختری ایران کوچانده شوند و گویشوران به زبان های دیگر از شمال باختری ایران رانده شوند تا در بخش ترک نشین ایران بتوان با زبان ترکی کشورداری کرد! مانند زبان ترکی با زبان های کردی و عربی و گیلکی و مازندرانی و لری و بلوچی و ارمنی و آشوری و شاخه های دیگر زبان پارسی نیز نمی توان در بخش هائی از ایران که گویشوران به آن زبان ها زندگی می کنند کشورداری کرد، به هر روی در ایران نیز مانند همه کشورهای جهان تنها با یک زبان می توان کشورداری کرد نه با ده ها زبان!

تنها زبانی نیز که در ایران می تواند زبان کاربردی باشد زبان پارسی با گویش تهرانی است و اگر ما بخواهیم در ایران زبان دیگری را جایگزین زبان پارسی کنیم باید تریلیون ها پول به کار بگیریم تا زبان دیگری جایگزین زبان پارسی شود و این کاری ناشدنی است، برای نمونه اگر ما بخواهیم در ایران زبان انگلیسی را جایگزین زبان پارسی کنیم باید تریلیون ها پول هزینه کنیم تا میلیاردها برگ پرونده در اداره های گوناگون ایران به زبان انگلیسی چم شوند، تریلیون ها پول را نیز باید هزینه کنیم تا دبستان ها و دبیرستان ها و دانشگاه ها و کانون های آموزشی دیگر با زبان انگلیسی کار کنند و تریلیون ها پول را نیز باید هزینه کنیم تا رادیو و تلویزیون با زبان انگلیسی کار کنند و تریلیون ها پول را نیز باید هزینه کنیم تا روزنامه ها و هفته نامه ها و ماهنامه ها و شناسنامه ها و گذرنامه ها و گواهینامه های رانندگی و کارت های شناسائی گوناگون با زبان انگلیسی نوشته شده و چاپ شوند! راه بهتر این است که زبان پارسی ویرایش شود و زبان پارسی سره و ویراسته زبان کاربردی ایرانیان باشد.
————-

در سرتاسر جهان و در سرتاسر تاریخ نخستین کار ناسیونالیست ها دیوارکشی میان انسان ها با دستاویزهای گوناگون بوده است که یکی از این دستاویزها نژاد انسان هاست، ناسیونالیست ها نژادپرست هستند و در سرتاسر جهان و در سرتاسر تاریخ حتی یک ناسیونالیست را نمی توان یافت که نژادپرست نباشد و نژادپرستی از اندام های جدا نشدنی پنداری پلید و پلشت و دوزخی و اهریمنی و زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم است، ناسیونالیست های نژادپرست همواره گفته اند که چون ما از فلان نژاد هستیم و فلان نژاد نیز نژاد برتر است از این روی تواناترین، باهوشترین، خردمندترین، زیباترین، دلاورترین، تندرست ترین و در یک واژه برترین مردم جهان هم ما هستیم! البته پوچ بودن سخنان نژادپرستانه هزاران بار آشکار شده است و وابستگی به این نژاد یا آن نژاد نشانه برتری هیچکس نیست و چیزی به نام نژاد برتر به جز مغز پندارباف ناسیونالیست ها در هیچ جای جهان یافت نشده است! اما ناسیونالیست های نژادپرست همواره با دستاویزی به نام نژاد خواهان دیوارکشی میان انسان ها شده و با نفرت پراکنی های نژادپرستانه جنگ های خانمانسوز به راه انداخته اند.

مانند نژاد انسان ها زبانی که انسان ها با آن سخن می گویند نیز دستاویز دیگر ناسیونالیست ها برای نفرت پراکنی ناسیونالیستی و برپائی جنگ های خانمانسوز است، ناسیونالیست ها همواره با دستاویز کردن زبان هائی که گروه های گوناگون مردم جهان با آنها سخن می گویند خواستار دیوارکشی میان انسان ها شده اند، ناسیونالیست ها گاهی سخن گفتن به یک زبان را نشانه وابستگی به یک نژاد دانسته و دست به جنگ افروزی زده اند، البته سخن گفتن به یک زبان هرگز نمی تواند نشانه وابستگی به یک نژاد باشد و سخن ناسیونالیست ها درباره وابستگی نژادی انسان ها برای گویشور بودن به یک زبان ویژه برابر با یاوه سرائی ناسیونالیستی است، از اینها گذشته ناسیونالیست ها درباره زبان های گوناگون واژه تراشی کرده و داستان می سازند و چون واژه تراشی و دروغ بافی و تاریخ تراشی درباره زبان های گوناگون از کارهائی هستند که ناسیونالیست ها همواره انجام می دهند از این روی برای پژوهش درباره یک زبان باید نوشته های سرشار از دروغ بافی و واژه تراشی ناسیونالیست ها را درباره آن زبان دور ریخت و سپس به پژوهش درباره آن زبان پرداخت!

البته یاد دادن زبان، یادگیری زبان، ویرایش یک زبان، پژوهش درباره یک زبان و دوست داشتن یک زبان برابر با ناسیونالیست بودن نیست و چنین چیزهائی را نمی توان برابر با ساختن بت ناسیونالیستی از زبان و دستاویز کردن زبان برای نفرت پراکنی ناسیونالیستی برای برپائی جنگ های خانمانسوز ناسیونالیستی دانست، برای نمونه یاد دادن و یاد گرفتن زبان فرانسوی برابر با هواداری از ناپلئون بناپارت شوونیست نیست و یاد دادن و یاد گرفتن زبان آلمانی برابر با پان ژرمنیسم و نازیسم و هواداری از آدولف هیتلر نیست و یاد دادن و یاد گرفتن زبان ایتالیائی برابر با هواداری از بنیتو موسولینی فاشیست نیست و یاد دادن و یاد گرفتن زبان عربی برابر با هواداری از صدام حسین پان عرب نیست و یاد دادن و یاد گرفتن زبان ترکی برابر با پان ترکیسم نیست و ویرایش زبان پارسی و نوشتن به زبان پارسی سره برابر با ناسیونالیست بودن و هواداری از محمدرضا پهلوی آریاپرست نیست و …..

کوتاه سخن آن که زبان ابزاری برای پیام رسانی و پیوند میان انسان هاست و جز این ارزش دیگری ندارد و سخن گفتن به این زبان و آن زبان نشانه خوب بودن و بد بودن و برتری هیچکس در هیچ جای جهان نیست و این کردار انسان هاست که آنها را به خوب و بد بخشبندی می کند نه سخن گفتن به این زبان و آن زبان.
————-

حتی یک کشور فدرال – دموکرات را نمی توان یافت که ساختار فدرال آن برابر با دیوارکشی میان مردم آن کشور بر پایه نژاد و تبار و رنگ پوست و نیاکان و زادگاه باشد اما برای ناسیونالیست های ایرانی فدرالیسم بهانه ای برای دیوارکشی های نژادپرستانه میان ترک و فارس و کرد و عرب و رسیدن به یک رژیم بومشاهی مانند رژیم ممالک محروسه قاجار است، آن هم در سده بیست و یکم! برای ناسیونالیست های ایرانی حق تعیین سرنوشت نیز بهانه ای برای دیوارکشی های هیتلری میان ترک و فارس و کرد و عرب است بی آن که آن حق تعیین سرنوشتی که سازمان های جهانی از آن سخن می گویند کوچکترین پیوندی با حق تعیین سرنوشت من درآوردی ناسیونالیست های ایرانی داشته باشد! مانند فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت زبان نیز دستاویز ناسیونالیست های ایرانی برای نفرت پراکنی ناسیونالیستی و برپائی جنگ های خانمانسوز ناسیونالیستی و رسیدن به دریای خونی مانند یوگوسلاوی است! آشکارا دیده می شود که سخنان ناسیونالیست های ایرانی درباره زبان برای جستارهای فرهنگی نیستند چون زبان ابزار ناسیونالیست ها برای نفرت پراکنی ناسیونالیستی است!

تبعیض تراشی ها و ستم تراشی های من درآوردی ناسیونالیست های ایرانی با انبوهی از تیره روزی هائی که مردم ستمدیده ایران دچارشان هستند از بنیاد بیگانه اند که یکی از این تبعیض تراشی ها نیز نبودن دبستان به زبان مادری است! ناسیونالیست های ایرانی پس از به هم بافتن داستان های خنده دار درباره نژاد و تبار و رنگ پوست و نیاکان و زادگاه گروه های گوناگون مردم ایران همه بدبختی ها و تیره روزی های ایرانیان را رها کرده و برای نفرت پراکنی میان ایرانیان از زبان مادری می چسبند! شکنجه و کشتار هزاران تن در زندان ها و شکنجه گاه های رژیم دوزخی ولایت فقیه، به زنجیر کشیده شدن زن های ایرانی با حجاب سیاهی و تباهی، تورم تازنده، گرانی های جهشی، بسته شدن کارخانه ها و بی کار شدن کارگران، کمبود کالا، کمبود دارو، بازار سیاه و بدبختی های دیگر مردم دردمند و درمانده و گرسنه ایران در گفته ها و نوشته های پیروان پان های رنگارنگ ناسیونالیستی ایرانی جائی نداشته و ستم یا تبعیض نیستند! گوئی مردم تیره روز گرفتار شده در دوزخی بی همتا در جهان به نام ایران تنها یک گرفتاری دارند و آن هم نبودن دبستان به زبان مادری است!

گاهی ناسیونالیست های ایرانی چنان از زبان های ایرانیان سخن می گویند که گوئی گویشور بودن به یک زبان برابر با وابستگی به یک نژاد است اما هرگز سخن گفتن به یک زبان نشانه وابستگی به یک نژاد نیست، برای نمونه سیدها از نگر تبارشناسی عرب به شمار می روند اما سیدهائی هستند که ترک هستند و سیدهائی نیز هستند که پارس یا کرد بوده و یا گویشور به زبان های دیگر هستند! ناسیونالیست های ایرانی گاهی ادای حقوقدان ها را درآورده و درباره حقوق زبانی بر پایه فلان قانون فلسفه بافی می کنند! گاهی ادای روانشناس ها را درآورده و برای کار کردن دبستان ها با فلان زبان سخنانی با واژه هائی که روانشناسان به کار می برند می گویند! گاهی ادای زبانشناس ها را درآورده و درباره یک زبان واژه تراشی می کنند! گاهی ادای تاریخدان ها را درآورده و درباره یک زبان تاریخ تراشی کرده و با ساختن داستان های تاریخی درباره آن زبان دروغ می بافند! خواسته ناسیونالیست های ایرانی از درآوردن ادای حقوقدان ها و روانشناس ها و تاریخدان ها و زبانشناس ها هنگام سخن گفتن از زبان چیست؟ تنها یک چیز است و آن هم نفرت پراکنی ناسیونالیستی است!

ناسیونالیست های ایرانی گاهی نرفتن کودکان به دبستان و یا نیمه کاره رها کردن درس و دبستان را از سوی آن کودکان نه برای بی پول بودن پدران و مادران آن کودکان بلکه برای نبودن دبستان به زبان مادری آن کودکان می دانند! بیائید باهم بررسی کرده و ببینیم آیا نرفتن کودکان به دبستان و یا نیمه کاره رها کردن درس و دبستان از سوی کودکان ایرانی آن چنان که ناسیونالیست های ایرانی می گویند برای نبودن دبستان به زبان مادری آن کودکان است و یا ریشه این تیره روزی ها چیز دیگری است؟ هر کس که مغزش با گچ پر نشده باشد روشن و آشکار و مانند آفتاب تابان خواهد دید که در ساختار سرمایه داری ایران کانون های آموزشی مانند مهد کودک ها، کودکستان ها، دبستان ها، دبیرستان ها، دانشگاه ها و آموزشگاه های دیگر دو گروه هستند، یک گروه که در دست بخش خصوصی است و ویژه فرزندان سرمایه داران و زرسالاران است و گروه دیگر که بخش دولتی است و ویژه فرزندان کارگران و رنجبران و دهقانانی است که از بام تا شام کار می کنند تا جیب های زرسالاران و مفت خورهای رژیم سرمایه داری ولایت فقیه پر از پول های باد آورده شوند!

کانون های آموزشی بخش خصوصی که در آنها بهترین آموزگاران و استادان با مزدهای کلان کار می کنند دارای بهترین دستمایه ها برای آموزش فرزندان سرمایه داران و زرسالاران هستند، دستمایه هائی مانند کلاس های جادار و پهن با بهترین کاشی کاری ها و کف سازی ها و بهترین رنگ آمیزی ها و چراغ هائی با پرتو کنترل شده و شوفاژ برای هوای سرد و کولر گازی برای هوای گرم دارای بهترین صندلی ها و بهترین میزها برای دانش آموزان به همراه کامپیوترهای گران برای هر یک از دانش آموزان و تلویزیون های مداربسته برای هر یک از کلاس ها، در این کانون های آموزشی هر دانش آموز یک کمد ویژه دارد و بهترین خوراکی ها و بهترین آشامیدنی ها را در بوفه های ویژه این کانون های آموزشی می تواند بخورد و بیاشامد، این کانون های آموزشی دارای بهترین سالن های ورزشی و همچنین نسکستان و آزمایشگاه و بخش بهداشت و درمان با پزشکان کارآزموده و بهترین سالن های همایش و فضای سبز درختکاری و گل کاری شده به همراه دستشوئی های پاکیزه و همچنین مینی بوس ها و اتوبوس های لوکس و مدل بالا برای رفت و آمد دانش آموزان هستند.

از سوی دیگر در سایه رژیم سرمایه داری ایران کانون های آموزشی دولتی دست کمی از آغل ندارند و حتی می توان گفت آسایش آغل هائی که در آنها دام ها نگهداری می شوند بسیار بیش از کانون های آموزشی دولتی در ایران است! در کلاس هائی که گنجایش بیست دانش آموز را هم ندارند گاه تا چهل دانش آموز گنجانده می شوند! کلاس هائی با پنجره های شیشه شکسته، تابستان های داغ، زمستان های سرد و بام هائی که پس از هر بارندگی چکه می کنند! کلاس هائی که با بخاری های نفتی آتش زا و به بار آورنده آتش سوزی های مرگبار گرم می شوند! در اینجا چیزهائی مانند نسکستان و آزمایشگاه و بخش بهداشت و درمان و بوفه و سالن ورزشی و فضای سبز یافت نمی شوند و حیاط خاکی و گل آلود جایگاه رفت و آمد دانش آموزان است! در این کانون های آموزشی بیشتر دانش آموزان گرسنه اند چون وابسته به خانواده های بی پول کارگران و دهقانان هستند، بیشتر دانش آموزان برای پول نداشتن خانواده هایشان ناچار می شوند از درس و دبستان دست کشیده و از کودکی کار کنند! اینها نمونه هائی از ویژگی های کانون های آموزشی دولتی در ایران هستند.

پدیده کودکان کار ویژه رژیم های سرمایه داری مانند رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه است که ساختار سرمایه داریش بر پایه دزدسالاری است و با آن که کارگران و رنجبران و دهقانان ندار و گرسنه ایرانی حتی برای فرستادن فرزندانشان به کانون های آموزشی دولتی نیز پول ندارند رژیم دوزخی ولایت فقیه می خواهد در آینده مهد کودک ها، کودکستان ها، دبستان ها، دبیرستان ها، دانشگاه ها و همه کانون های آموزشی دولتی را نیز به بخش خصوصی واگذار کند تا به بهای گسترش بی سوادی و کم سوادی در همه جای ایران جیب های زرسالاران بخش خصوصی پر شوند! روشن است که در سایه عمومی سازی (سوسیالیسم) و بهره برداری برابر و مشترک مردم از دارائی های سرزمینشان (کمونیسم) کانون های آموزشی رایگان و از آن همه مردم خواهند بود، به هر روی پس از بر سر کار آمدن رژیمی بر پایه سوسیالیسم و کمونیسم ایران و یا هر کشور دیگری بهشتی برای همگان خواهد شد اما در سایه خصوصی سازی و سرمایه داری آن هم بر پایه دزدسالاری ایران و هر کشور دیگری بهشت سرمایه داران و زرسالاران و دوزخ کارفروشان خواهد بود!

با این روال آن چنان که ناسیونالیست های ایرانی درباره کودکان ایرانی روضه خوانی و نوحه خوانی می کنند به دبستان نرفتن کودکان هیچ پیوندی با نبودن دبستان به زبان مادری و زبان پدری و زبان عمه ای و زبان خاله ای ندارد و تا زمانی که در ایران ساختار سرمایه داری بر سر کار است بچه های خانواده های زرسالار و سرمایه دار به دبستان خواهند رفت و درس خواهند خواند و دکتر و مهندس خواهند شد و بچه های کارگران و رنجبران و دهقانان و در یک واژه کارفروشان در خیابان ها به آدامس فروشی، واکس زدن و گل فروشی خواهند پرداخت، کودکان ایرانی پارس زبان که پدران و مادرانشان کارگران و رنجبران و دهقانان ندار و گرسنه و بی پول هستند نمی توانند به دبستان بروند و یا درس را نیمه کاره رها کرده و از کودکی کار می کنند و کودکان ایرانی که پارس زبان نیستند اما پدران و مادرانشان وابسته به زرسالاران و سرمایه داران هستند درس می خوانند و دکتر و مهندس می شوند، از این روی روضه خوانی ها و نوحه خوانی های ناسیونالیست های ایرانی درباره درس نخواندن کودکان برای نبودن دبستان به زبان مادری یاوه سرائی های پوچ هستند!

گذشته از آن که همگان آشکارا می بینند که درس نخواندن کودکان ایرانی هیچ پیوندی با نبودن دبستان به زبان مادری آن کودکان ندارد و بی پولی پدران و مادران گرسنه آن کودکان است که این تیره روزی ها را به بار می آورد در هیچ جای جهان دبستان ها با ده ها زبان کار نمی کنند و خواسته ناسیونالیست ها از سخن گفتن درباره کار کردن دبستان ها به زبان مادری کودکان ایرانی نفرت پراکنی ناسیونالیستی است نه دل سوزاندن برای آن کودکان! انگل های سیاسی ناسیونالیست اگر دلشان برای کودکان می سوزد به جای روضه خوانی و نوحه خوانی درباره زبان مادری آن کودکان چرا درباره کودکان گرسنه ای که حتی نان ساده را نیز برای خوردن ندارند چیزی نمی گویند؟ چرا درباره کودکان کار که توان رفتن به دبستان را ندارند و از کودکی کار می کنند چیزی نمی گویند؟ چرا درباره کودکانی که در دوزخی بی همتا در جهان به نام ایران زندانی و شکنجه می شوند چیزی نمی گویند؟ چرا درباره کودکانی که پدر و مادرشان زندانی یا اعدام می شوند چیزی نمی گویند؟ چرا درباره کودکان بیماری که خانواده هایشان برای خریدن دارو پول ندارند چیزی نمی گویند؟ چرا تنها و تنها چسبیده اند از زبان؟

سخن کوتاه، اگر کسی بخواهد حتی صد زبان را یاد بگیرد حق دارد که یاد بگیرد، زبان یاد گرفتن نه گناه است، نه حرام است، نه جرم است و نه جنایت اما دستاویز کردن زبان برای نفرت پراکنی ناسیونالیستی از سوی پیروان پان های رنگارنگ ناسیونالیستی و برپائی جنگ های خانمانسوز ناسیونالیستی و رسیدن به دریای خونی مانند یوگوسلاوی چیز دیگری است!
————-

بدبختانه و با اندوه فراوان باید گفت کسانی هستند که خود را چپ گرا، سوسیالیست و کمونیست می نامند اما همان سخنانی را که ناسیونالیست های وابسته به زرسالاری و سرمایه داری درباره زبان می گویند و می نویسند طوطی وار بازگو کرده و بازتاب می دهند! به این چپ های گمراه باید گفت که رفقا ! اگر شما خود را چپ می دانید بدانید که راست گراترین راست گراهای جهان ناسیونالیست های وابسته به زرسالاری و سرمایه داری هستند، بدانید که در سرتاسر جهان هر جا که ناسیونالیست ها بر سر کار آمده اند خون چپ ها را مانند آب سر کشیده اند، بدانید که ناسیونالیست های ایرانی انگل های سیاسی و آشغال های دست و پا گیری هستند که در راه نابودی رژیم دوزخی ولایت فقیه سنگ اندازی می کنند، بدانید که بازتاب دادن سخنان ناسیونالیست ها درباره زبان از سوی چپ های گمراهی مانند شما آن هم با واژگان فرهنگ چپ برابر با پوشاندن پوشاک میش ها به گرگ ها و فرستادن آن گرگ ها به میان گوسپندان است! رفقا ! به خود آئید و خودتان با دست خودتان آب به آسیاب راست گراترین راست گراهای جهان که همانا ناسیونالیست ها هستند نریزید!
————-

واژه های پارسی که به جای واژه های ناپارسی در این نوشتار به کار برده شده اند:

باشنده = موجود

بومشاهی = ملوک الطوایفی

تبارشناسی = علم الانساب

جستار = مطلب، موضوع

چم = ترجمه، معنی

چمگر = مترجم، معنی کننده

زرسالار = بورژوا

زرسالاری = بورژوازی

ژیار = تمدن، شهریگری

دپ = الفبا، خط (در دستور زبان) از “دپ + ستان” واژه “دپستان” ساخته شده است و “دپستان” نیز به “دبستان” دگرش کرده است و از “دپ + ور” واژه “دپور” درست شده است که این واژه نیز به “دبیر” دگرش کرده است.

دزدسالاری = کلپتوکراسی (Kleptocracy)

دستمایه = امکانات، مواد اولیه

دگرش = تغییر

سامان = نظم

کارفروش = پرولتر، کسی که نیروی کارش را می فروشد.

کارفروشان = پرولتاریا، گروهی از مردم که تنها کالائی که برای فروش دارند نیروی کارشان است.

کش (kash) = خط (در هندسه)

کشا (kasha) = خط کش

کشو = گلنگدن

نسک = کتاب

نسکستان = کتابخانه

نگر = نظر (از نگر = از نظر)

وند = دلیل، سند، مدرک

باوند = با دلیل، با سند، با مدرک، مدلل، مستند

بی وند = بی دلیل، بی سند، بی مدرک

وندآورد = استدلال، استناد

وند = بند (در واژگانی مانند “پیشوند” که از آمیختن “پیش + وند” ساخته شده است و یا “پسوند” که از آمیختن “پس + وند” ساخته شده است و واژگان “پیشوند” و “پسوند” برابر با “پیشبند” و “پسبند” هستند)

وند = ظرف (آوند را نیز می توان به جای ظرف به کار برد)

همایش = اجتماع، تجمع، جامعه

یادآوری می شود که واژه های “کش” و “کشا” و “کشو” با آن که در این نوشتار به کار برده نشده اند اما برای شناساندن ناهمسانی واژه “دپ” با واژه “کش” در فهرست واژگان گنجانده شده اند، همچنین چم های دیگر واژه “وند” نیز برای داشتن فهم بهتر از واژه “وند” در فهرست واژگان گنجانده شده اند.

——————————————————-

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.