شکیبا عسگرپور: روزشماری برای زینب جلالیان
۲۱۵ روز از جابهجایی شکنجهآور زینب جلالیان در زندانها و بازداشتگاههای مختلف کشور میگذرد. ….
——————————————————–
روزشماری برای زینب جلالیان
شکیبا عسگرپور
بیدارزنی:
خبر انتقال زینب جلالیان به پنجمین زندان متوالی طی ۸ ماه گذشته، یعنی زندان یزد از سوی علی جلالیان اینگونه کامل شد: «زینب را شبانه از دیزلآباد بیرون بردند. از محل انتقال جدید زینب، هیچ اطلاعی نداریم. روز دوشنبه با او تلفنی صحبت کردم و پس از آن از او بیخبریم». تجمیع فشارهای امنیتی، پروندهسازیها و نوع مخصوص شکنجههای اعمال شده علیه زینب جلالیان در نوع خود اگر بینظیر نباشد، بسیار کمنظیر است. در واقعیت امر، زینب جلالیان از حق طبیعی ثبات زیستی در زندان نیز محروم است. انتقالهای مکرر به زندان قرچک ورامین، بهداری زندان اوین، زندان مرکزی کرمان، زندان دیزلآباد کرمانشاه و حالا ناکجاآباد امنیتی/اطلاعاتی حاضر، نوعی از مرگ تدریجی تحمیل شده بر پیکرهی اوست.
این نخستینبار نیست که زینب جلالیان، انتقال بدون اطلاع و همراه با فحاشی و ضربوشتم را متحمل میشود. در اسفندماه ۱۳۸۸، زینب جلالیان را به صورت ناگهانی از بند زنان کانون اصلاح و تربیت کرمانشاه به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل کردند. جابهجایی غیرمنتظرهای که بدون اطلاع به خانواده و وکیل وی صورت پذیرفت. جلالیان به مدت ۵ ماه در بند ۲۰۹ محبوس بود و از طرفی، همزمانی این انتقال با اعدام پنج زندانی سیاسی کُرد (فرزاد کمانگر، شیرین علمهولی، فرهاد وکیلی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان) در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ در زندان اوین، نگرانی خانوادهی وی پیرامون احتمال اعدام وی را نیز تشدید کرد.
در مردادماه ۱۳۸۹ جلالیان را از اوین به زندان دیزلآباد کرمانشاه منتقل کردند. آذرماه ۱۳۹۰ در حالیکه وکلای پرونده در حال تلاش جهت اعاده دادرسی و نقض حکم اعدام از سوی دیوان عالی کشور بودند، به جلالیان و وکلای او اطلاع داده شد که حکم اعدام وی با «عفو» به حبس ابد تغییر کرده است. سه سال بعد یعنی در آذر ۱۳۹۳ ماموران امنیتی، وی را از زندان دیزلآباد کرمانشاه به زندان خوی دراستان آذربایجان غربی منتقل کردند.
شهر خوی بیش از سه ساعت با روستای محل اقامت خانوادهی جلالیان فاصله دارد و رفت و آمد به زندان همچنان برای پدر و مادر کهنسال او امری طاقتفرسا است. حالا طی ۸ ماه گذشته، همان مسیر جانکاه پیشین، همان تماس تلفنی و همان رویهی محرومیت از مرخصی و حق درمان هم از او سلب شده است و سطح مطالبات به «زینب جلالیان کجاست؟» تقلیل پیدا کرده است!
حال میبایست پرسید که جلالیان و خانوادهی وی، برای دریافت اطلاعی حداقلی از مکان نگهداری وی، رساندن دارو و یا پیگیریهای قضایی با چه امکانهایی روبهرو هستند؟ پس از محمد شریفْ یکی از وکلای زنیب جلالیان، امیرسالار داوودی نیز در ۲۹ آبان ۱۳۹۷ دستگیر و به ۱۱۱ ضربه شلاق و ۳۰ سال حبس، (۱۵ سال قابل اجرا) محکوم شد.
نام بردن از مجموع بیقانونیهای مطلق و پروندهسازیهای امنیتی علیه وی، بهموازات دو امر: «برشماردن بیماریهای ناشی از شکنجه» و «عنصر حیاتی مقاومت و ایستایی زینب جلالیان» بهمیان خواهد آمد.
زینب جلالیانِ مبتلا به ناخنک چشم، تب برفکی، خونریری معده، ناراحتی قلبی و روده، در زندان قرچک ورامین به کرونا نیز مبتلا شد، از انتقال وی بیمارستان جلوگیری شد و تنها در یک اتاق بههمراه دیگر زنان زندانی، قرنطینه شد.
طی ۱۰ ماه گذشته از وجود و شیوع اپیدمی کرونا در کشور، صحبت از «تبعات منفی روانی ویروس کرونا» و «کاهش چشمگیر وزن مبتلایان» پس از بهبود نیز طی گزارشات و اطلاعرسانی سازمان بهداشت جهانی مورد پوشش رسانهای قرار گرفته است. با وضعیت شکنجهی مداوم وارد آمده جهت شکستن فیگور سیاسی زینب جلالیان و در خطر قرار گرفتن سلامت وی، آیا جایی پیرامون «بررسی افسردگی و فروپاشی روانی» او باقی مانده است؟ و از اساس کدام زیست و کدام حق حیات؟
پس از ابتلای زینب جلالیان به کرونا، علی جلالیان اعلام کرد که از طریق یک پیامک مطلع شده است که پروندهی جدیدی برای فرزندش در شعبهی ۱۰۱ دادگاه جزایی گشوده شده است و از طرفی دخترش برای قبول اعتراف اجباری مقابل دوربین، تحت فشار است.
در کنار تمامی فشارهای امنیتی، زینب جلالیان برای ما، یادآور ایستایی و سر خم نکردن علیه قوای سرکوبگر بوده است:
«باور کنید هر وقت ستمگران، ظلم و شکنجه را بر من بیشتر میکنند، من جسورتر و مقاومتر میشوم». اما صحبت از سترگی و عزم راسخ او در مبارزه، وظیفهی دیگر کارگروههای فمینیستی، فعالان حقوق زنان و جامعهی وکلا را صدچندان خواهد کرد. در زمانهای که ارگانهای حقوقبشری به رویهی «پوشش نابرابر» گزارشات فعلان سیاسی میپردازند، زینب جلالیان، علیه وضعیت موجود، یکهتازی میکند، او که با دستان خالی، هر روزش مقاومت است.
——————————————————
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.