روایت کارگر معدن ذغال سنگ کرمان

کارگر معدن راور: به استاندار بگو اگر واقعاً دلسوزی به معادن بیا و ببین ما چه رنجی می‌بریم ….

—————————————————-

5999
کارگر معدن ذغال سنگ کرمان

روایت کارگر معدن ذغال سنگ کرمان

ایران کارگر:
روایت کارگر معدن ذغال سنگ کرمان از قول خبرنگاری است که به هنگام بازدید استاندار کرمان از زرند و کوهبنان، از گروه خبرنگاران جامانده و به صورت اتفاقی مسافر خودرو این کارگر معدن شده است.

خبرنگار می‌گوید: «کارگر معدن ذغال سنگ بود و او هم مثل من تعطیلی جمعه و ترس از ویروس کرونا، مانع نرفتن به سر کارش نشده بود؛ وقتی فهمید خبرنگار هستم و استاندار به کوهبنان می‌رود گفت: «استاندار می‌بایست به معدن می‌آمد و می‌دید که ما کارگران در این معادن چه وضعیتی داریم.» خبرنگار ادامه می‌دهد: «این کارگر معدن هم مثل من از سرویس جا مانده بود و به قول خودش با پراید داغانش مجبور شده بود به معدن برود، او هم مانند من خواب مانده بود و دلیل خواب ماندنش را کار کردن دو شیفت کاری معدن تا روز گذشته عنوان کرد.»

کارگر رو به خبرنگار می‌گوید:
«شب گذشته تا ساعت ۱۰ شب در حال استخراج ذغال سنگ در معدن بوده‌ام؛ اما این را درشروع کار بگویم که رفتن به داخل معدن با خودمان است، اما برگشت اگر خدا بخواهد.»
« ۲۵۰ متر باید زیر زمین برویم، استخراج با پیکور انجام می‌شود، نور داخل تونل با چراغ بالای کلاه‌مان تأمین می‌شود، از صبح تا ساعت دو یک شیفت است و از دو به بعد تا حدود ده شب شیفت دوم؛ من دو شیفت کار می‌کنم، چکار کنم؟ حقوق‌ها پایین است، تازه این ماه تنها ۱۰ شیفت دوم توانستم کار کنم و می‌دانم که آخر ماه با مشکل مواجه می‌شوم.»

خبرنگار می‌گوید: «داشتم به همین صحبت‌هایش فکر می‌کردم که دلیل خواب ماندن و جاماندش از سرویس را فهمیدم، زمانی برای استراحت نداشته وقتی تا ساعت ۱۰ شب گذشته ۲۵۰ متر زیر زمین با پیکور کار می‌کرده است، حتما شب تا خانه رسیده است، بچه‌هایش خواب بودند و صبح هم که از خانه بیرون زده، آنها خواب بودند که خودش عین همین کلمات را برایم تعریف کرد.»

6000

کارگر معدن ذغال سنگ در پاسخ به سوال خبرنگار در رابطه با کار با پیکور و این که چه میزان احتمال ریزش وجود دارد، می‌گوید: «برای همین ابتدای صحبتم گفتم که رفتنت با خودت است و برگشت اگر خدا بخواهد؛ اما در رابطه با کار با پیکور بایستی بگویم که پیکور لرزش دارد، پشت سرمان را چوب می‌زنیم تا مانع ریزش شود.»

خبرنگار می‌گوید که در ادامه کارگر معدن چشمانش را از جاده به سمت من چرخاند و با لحنی که دلم را ریخت گفت: «فقط فکرش را بکن اگر معدن پشت سرمان ریزش کند؛ حبس می‌شویم تا بمیریم و در ادامه آهی کشید و گفت؛ بارها این اتفاق افتاده و همکاران‌مان از دست رفتند و هیچ کاری نتوانستیم انجام دهیم.»

خبرنگار می‌گوید:
«به دو راهی مسجد حضرت ابوالفضل رسیدیم، او باید به سمت معدن راور می‌رفت و من به سمت کوهبنان، با کوله‌باری از اندوه پیاده شدم و در آن لحظه یاد پدرم افتادم که سال‌ها در همین معادن ذغال سنگ کار می‌کرد و در آخر هم دیسک کمر او را از کار انداخت که بماند…» خبرنگار ادامه می‌دهد: «هنگام پیاده شدن وقتی در ماشین را بستم، کارگر شیشه را پایین کشید و گفت: «به استاندار بگو اگر واقعاً دلسوزی به معادن بیا و ببین ما چه رنجی می‌بریم» و من هم با شرمندگی سرم را پایین انداخته و گفتم: «اگر شد، چشم.» خبرنگار پس از آن با خودش می‌گوید: «خدایا من را بابت همه ناسپاسی‌هایم ببخش، ببخش که برای یک بار جا ماندن و اندکی خواب ماندن کلی غر زدم، ببخش که به رسالت خبرنگاری عمل نکردم و نتوانستم درد و غم این مردم و کارگران ذغال سنگ را آن طور که باید به گوش آنها که باید برسانم.»

وی ادامه می‌دهد: «پس از آن بود که به کاروان خبرنگاران رسیدم و بازدید استاندار از استخر و نیروگاه برق و جاده در کوهبنان شروع شده بود که مستمر با خودم می‌گفتم؛ آقای استاندار به معادن ذغال سنگ هم سری بزنید…»

——————————————————-

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.