«ما» در پسِ آبان‌ها

در تمامی ۹ ماه گذشته، اعتراضات و اعتصابات کارگران، معلمان، کشاورزان و بی‌ثبات‌کاران در جریان بوده است. در حقیقت، بخش مزدبگیر و مطرود که در کنار گرانی مسکن، سبد معیشت خانوار کارگری، تحمیل تهیه‌ی گوشی‌های هوشمند جهت تحصیل فرزندان و خصوصی‌سازی بهداشت و درمان روبه‌رو بوده است، راهی جز اعتراض و اعتصاب جهت دریافت ماه‌ها معوقات مزدی پیش چشم خود ندیده است. ….

——————————————————–

5813

«ما» در پسِ آبان‌ها

یک سال از اعتراضات سراسری آبان خونین ۹۸ گذشت. طی یک سال گذشته، جمهوری اسلامی با مجموع افزایش سرکوب‌ها، بحران‌ها، تضعیف موقعیت نظامی/ایدئولوژیک در منطقه، تحمیل فروپاشی اقتصادی بر زیست مردمان و بازی رِندانه‌ی «بورس و‌ تبعات آن» بر مسند قدرت خود نشسته است‌.

پیش از پرداختن به گزاره‌ی تاثیرگذار «اپیدمی کرونا» و مصادره به‌مطلوبِ وجود این ویروس در اعمال سیاست‌های جمهوری اسلامی، می‌بایست نگاهی کلی و‌ موردی به سال گذشته داشته باشیم، یعنی همان آبان خونین ۹۸ تا به‌امروز.

اعتراضات سراسری علیه گرانی ۳۰۰ درصدی بنزین، آغاز کشتار معترضان، تعطیلی یک هفته‌ای اینترنت و حصارکشی جهت قلع و قمع اعتراضات، همگی در کنار بخش کمتر روایت شده‌ی مقاومت‌های معترضان قرار می‌گیرد. تشکیل کمیته‌های کوچک محلی جهت مقابله با نیروهای مسلح ضد شورش توسط جوانان (مورد خودگردانی ۷۲ ساعته شهریار توسط معترضان) و تاکتیک‌های جنگ/مقاومت شهری به‌دست مطرودان و حاشیه‌نشینان در کنار گزارش رویترز از آمار جان‌باختگان قرار می‌گیرد.

پس از اتصال مجدد اینترنت در ۲ آذرماه، به‌ترتیب، عکس‌ها و ویدئوهای محفوظ مانده در حافظه‌ی تلفن‌های همراه، مورد پوشش رسانه‌ای قرار گرفت. در حدفاصل ۲۴ الی ۳۰ آذرماه، بیش از ۷۰۰۰ معترض بازداشت شدند. فقدان اینترنت و دیوارکشی جهت سرکوب حداکثری، فرصت بازداشت فعالان سیاسی و دانشجویان را نیز مهیا کرد. مقاومت در شهرها ادامه داشت. خانواده‌های جان‌باختگان با تهدید نیروهای امنیتی، واریز پول گلوله‌ و پذیرش دفن و خاکسپاری عزیزان خود در روستاها و شهرهای غیر محل سکونت روبه‌رو شدند. اخبار کشتار نیزار، وضعیت نابسامان ساکنین سیستان و بلوچستان و قتل دو سوخت‌بر در کنار فقدان برقراری مجدد اینترنت در این استان قرار گرفت.

سال ۹۸ که با تثبیت ویرانی ناشی از سیل خوزستان، گلستان، آق‌قلا و…آغاز شده بود، کمتر از یک ماه به بازداشت‌های گسترده‌ی زنان، دانشجویان و فعالان کارگری در روز اول ماه می (۱۱ اردیبهشت) انجامید.

در حقیقت، بازداشت فعالان سیاسی و دانشجویان در حدفاصل ۲۵ الی ۳۰ آذر ۹۸ و پرونده‌سازی‌های امنیتی علیه آنان، در پس و پیش آزادی موقتِ بازداشت‌شدگان روزجهانی کارگر و بازداشت‌شدگان پرونده‌ی نیشکر هفت‌تپه قرار گرفت.

یک ماه پس از کشتار آبان، خبرگزاری رویترز با درج گزارشی، از آمار ۱۵۰۰ کُشته در اعتراضات خونین آبان و جلسه‌ی علی خامنه‌ای با سران دولت و سپاه پاسداران جهت سرکوب اعتراضات خبر داد.

بنا بر این گزارش، علی خامنه‌ای، طی جلسه یکشنبه ۲۶ آبان‌ماه با حضور حسن روحانی، اعضای کابینه و مقامات امنیتی، اعلام کرده است که: «جمهوری اسلامی در خطر است، برای پایان دادن به آن هر کاری لازم باشد انجام دهید. دستور من این است».

وزارت کشور تا به‌همین امروز از ارائه‌ی دقیق آمار جان‌باختگان سر باز زده است و از سویی، «رُندسازی آمار» کشته‌شدگان به ۱۵۰۰ نفر، جان‌های بی‌شماری را تجمیع کرد. چنین آمار «تقریبی» و عامدانه «رُندی»، زنان، مردان، کودکان و نوجوانانِ جان‌باخته را از سوژگی فردی/سیاسیْ تهی و به اعدادی مکتوب، ذیل یک گزارش کشتار بدل کرد.

5814

در کنار انکارهای اولیه مبنی بر جنایات رخ داده در کشتار و سرکوب معترضان و وضعیت پساسرکوبِ آبان‌ماه، تجمع اعتراضی دانشجویان در روز دانشجو‌ (۱۶ آذرماه) و بیانیه‌ی درخشانِ متکی بر اتحاد مبارزاتی و سرنوشت مشترک توده‌ای علیه تبعیض و روند نئولیبرالیزاسیون جهانی به نقطه‌ی عطفی در تاریخ جنبش مبارزاتی دانشجویان بدل شد. در حقیقت، ایستایی بر ضرورت شکست فضای سرخوردگی و سرکوب، اعتراض علیه تداوم بازداشت دانشجویان و همراهی با اعتراضات معیشتی، در زمره‌ی مهم‌ترین دستاوردهای روز دانشجو بوده است.

روز ۱۳ دی ماه ۹۸، قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، هنگام خروج از فرودگاه بین‌المللی بغداد، توسط پهبادهای نظامی و با شلیک موشک آمریکایی ترور شد. پس از مرگ وی، جمهوری اسلامی با تزریق بودجه‌ای بی‌سابقه به پروپگاندای حکومتی پیرامون عزای عمومی در شهرهای ایران پرداخت. پس از کشته شدن سلیمانی و روی کار آمدن اسماعیل قاآنی، علی‌خامنه‌ای دستور واریز ۲۰۰ میلیون یورو کمک هزینه به سپاه قدس را به مجلس صادر کرد. مراسم خاکسپاری سلیمانی در کرمان با سومدیریت و تلاش جهت «با شکوه جلوه دادن» آن با ۶۵ کشته (۳۵ مرد و ۲۱ زن) و مجموع ۲۱۳ نفر پایان پذیرفت.

ترور سلیمانی، خروج اجباری نیروهای شبه‌نظامی وابسته به جمهوری اسلامی از خاک عراق و سیاست‌ورزی مصطفی الکاظمی، نخست‌وزیر عراق در پی دستور اخذ ویزا برای قاآنی (جهت ورود به خاک عراق)، تثبیت قدرت علی‌خامنه‌ای و نیروهای سپاه پاسداران در منطقه را با تنزل روبه‌رو کرد.

خیزش‌های لبنان و اعتراضات مردمی معترضان بیروت علیه حسن دیاب و نشانه گیری سید حسن نصرالله و «حزب الله لبنان» با شعار (کلن یعنی کلن) و وابستگی نظامی/اقتصادی این حزب به جمهوری اسلامی از یک‌سو و اعتراضات گسترده‌ی مردم در شهرهای عراق، (آتش‌زدن کنسولگری‌های جمهوری اسلامی در نجف و بغداد و اعلام برائت و انزجار معترضان از مداخلات نظامی نیروهای سپاه و گروه‌های شبه‌نظامی وابسته‌ی جمهوری اسلامی) از دیگرسو در فواصلی چند ماهه، با قدرت بیشتری به‌میان آمد.

5815

در خلال اِشغال تمامی تریبون‌های حاکمیت مبنی بر «انتقام مرگ قاسم سلیمانی»، کشته شدن ۱۷۶ سرنشین هواپیمای اوکراینی با شلیک دو پدافند هوایی سپاه پاسداران در ۱۸ دی‌ماه نیز زایشگر جنایتی دیگر بر پیکره‌ی سوگوار و خشمگین مردمی شد.

پس از سرکوب تظاهرات مردمی در شهرهای ایران، تحصن اعتراضی دانشجویان در دانشگاه‌ها و بازداشت آنان، جمهوری اسلامی با از سرگذراندن انتخابات مجلس شورای اسلامی و مشارکت ۲۴ درصدی آن در ۲ اسفند، به اعلام وجود ویروس کرونا در کشور پرداخت.

در واقعیت امر:

۱) انکارهای اولیه از وجود این ویروس در کشور
۲) فقدان تجهیز بیمارستان‌ها و وجود تخت‌های خالی
۳) کمبود نیروی پرستار به‌نسبت جمعیت کشوری و
۴) عیان‌تر شدن وضعیت دارو و مافیای آن در کشور، بیش از پیش سیاست‌های خصوصی‌سازی بهداشت و درمان و تبعات سیاسی و اجتماعی آن را مورد هدف قرار داد.

تعیین حداقل دستمزد یک میلیون و هشتصد هزار تومانی با شاخص خط فقر ۱۰ میلیون تومانی اسفندماه، افزایش اخراج از کار کارگران، بحران مسکن و انباشت اجاره‌بهای پرداخت نشده‌ی مستاجران، نابودی معیشت بی‌ثبات‌کاران و دستفروشان و وضعیت نابسامان کولبران و سوخت‌بران، همگی به فاجعه‌ی سامانه‌ی آموزش مجازی شاد نیز پیوند خورد.

آمار محرومیت ۴ میلیون کودک محروم از گوشی و تبلت و در نتیجه محروم از ادامه‌ی تحصیل در کشور، نمای دیگری از تبعیض ساختاری، مطرودسازی و تبعات خصوصی سازی آموزش طی سال‌های گذشته بوده است.

در این میان، دو گزاره‌ی افزایش خشونت‌های خانگی علیه زنان، جریان «قتل‌های ناموسی» و «زن‌کشی» در خردادماه و «تخریب و آتش‌سوزی سریالی جنگل‌ها و بوستان‌ها» در سطح کشور، در عینِ اهمیت و سطح بالای پوشش رسانه‌ای، به‌سرعت نیز «عادی‌سازی» و به یک «رپرتاژ آگهی نفس گیر» تقلیل پیدا کرد.

در تمامی موارد یاد شده، «کرونا» به مثابه جنگ و‌ سیل که از منظر و گفتمان رسمی جمهوری اسلامی، «نعمت» خوانده می‌شد، در مقام یک اهرم فشار در دستان حاکمیت قرار گرفت. علی‌رغم آمار بالای مبتلایان، آمار مرگ کادر پزشکی و پرستاران و وضعیت قرمز ایران در جدول جهانی، جمهوری اسلامی طی ماه‌های گذشته، بنا بر منافع و مناسک ایدئولوژیک خود، آمار حقیقی ناشی از کرونا را کتمان، کمتر از حد طبیعی خود و حال با وحشتی حداکثری اعلام کرده است. تاکید علی خامنه‌ای بر سال جهش تولید ‌و بازگشت به کار تمامی نیروهای کار (علی‌رغم مرگ ناشی از کرونا) توسط حسن روحانی، کمبود کیت‌های تشخیص کرونا و استقرار در یک وضعیت بحرانی در کنار «مقصرانگاریِ همیشگی مردم» قرار داشته است.

در تمامی ۹ ماه گذشته، اعتراضات و اعتصابات کارگران، معلمان، کشاورزان و بی‌ثبات‌کاران در جریان بوده است. در حقیقت، بخش مزدبگیر و مطرود که در کنار گرانی مسکن، سبد معیشت خانوار کارگری، تحمیل تهیه‌ی گوشی‌های هوشمند جهت تحصیل فرزندان و خصوصی‌سازی بهداشت و درمان روبه‌رو بوده است، راهی جز اعتراض و اعتصاب جهت دریافت ماه‌ها معوقات مزدی پیش چشم خود ندیده است.

این امکان، یعنی «زمینه‌سازی بستر اعتراضی در وضعیت اپیدمی کرونا»، از یک‌سو با سیاست‌های سرکوب همیشگی هر نوع تجمع و حق اعتراض از طرف حاکمیت، و از یک سو با اعلام مخالفت تشکل‌های کارگری جهت جلوگیری از بازداشت‌ها و پرونده‌سازی‌های امنیتی علیه فعالان، ناچارا به انزوا کشیده شد.

دو تجمع روز جهانی زن (هشتم مارس/۱۷ اسفندماه) و روز جهانی کارگر (اول ماه می/۱۱ اردیبهشت‌ماه) در کنار سایر اعتراضات علیه افزایش خشونت علیه زنان و زن‌کشی، نابودی محیط‌زیست، سقوط ارزش ریال و تبعات اقتصادی آن بر گُرده‌های مردم، با چکش دو سویه‌ی «فاصله‌ی اجتماعی در وضعیت کرونا» و «دورنمای پرونده‌سازی امنیتی» از سوی فعالان سیاسی، اجتماعی و محیط‌زیست نیز به «تعویق» انداخته شد.

اما در کدام نقطه از حیات سیاسی جمهوری اسلامی، سرکوب، حبس و «اعدام»، جان معترضان را نشانه نگرفته است؟

سرکوب و کشتار ۳۰ خرداد ۶۰، کشتار تابستان ۶۷، سرکوب اعتراضات تهیدستان در خرداد ۷۰ در مشهد، اسلامشهر، قزوین، شهرری و شیراز، قتل‌های زنجیره‌ای ۱۳۷۷، سرکوب و کشتار دانشجویان در تیر ۱۳۷۸، خرده اعتراضات فرودستان و کارگران (در خلال آزادسازی قیمت‌ها در سال ۱۳۸۶ و گرانی قیمت بزنین)، سرکوب اعتراضات ۱۳۸۸ و اعدام فعالین سیاسی و فرهنگی در سال ۱۳۸۹، اعتراضات سراسری دی‌ماه ۹۶، اعتراضات معیشتی در مرداد ۹۷، اعتراضات سراسری آبان خونین ۹۸ و اعتراض مردم بهبهان علیه صدور حکم اعدام سه تن از معترضان آبان‌ماه (امیرحسین مرادی، سعید تمجیدی، محمد رجبی ) تنها در رده‌ی پررنگ‌ترین موارد جای می‌گیرند.

اعتراضات متکی بر فشارهای اقتصادی و مشکلات معیشتی طی سال‌های گذشته چه از منظر درون طبقاتی مزدبگیران (اعتصاب‌ها) و چه به‌صورت خیزش حداکثری (چهار مورد خرداد ۷۱، دی‌ماه ۹۶، مرداد ۹۷ و آبان ۹۸)، کاملا غیر متمرکز، بدون برنامه‌ریزی و متکی بر حقانیت اعتراضی توده‌هایی قرار داشته است که از پس فروخوردگی‌ها و تجمیع تمامی تبعیض‌ها و نابرابری‌ها در بزنگاه‌هایی غیرمشخص در دل خیابان‌ها جای گرفتند. در تحلیل وضعیت جنبش اعتراضی کارگران ‌و مطرودان، نزدیک شدن فواصل زمانی ۹۶ الی ۹۸ را نقطه‌ی قوت این اعتراضات به نسبت دو بازه جنبش اعتراضی ۸۸ و مورد مشخص اعتراضات سراسری آبان ۹۸ قلمداد می‌کنند. اما آنچه که واجد اهمیت است، بررسی تثبیت وضعیت انسداد سیاسی موجود، علی‌رغم این درهم‌تنیدگی است.

در حقیقت، آنچه که در آبان ۹۸ به‌وقوع پیوست، زین‌پس نه یک رخداد تقویمی، که تدوام منطقی ۴۲ سال حاکمیت تبعیض، چپاول و سرکوب است.

از روز نخست ابان‌ماه سال جاری، ستاد کرونا، وزارت بهداشت و دولت حسن روحانی در اقدامی بی‌سابقه، وضعیت کرونا در کشور را خطرآفرین خوانده و از مرگ هر «ایرانی» در هر سه دقیقه خبر دادند! جو روانی حاصل از این (آمارِ پیش از اینْ کتمان شده) در کنار بازداشت‌های سریالی فعالان زنان، روزنامه‌نگاران، فعلان سیاسی و فعالان مدنی در شهرهای ایران قرار گرفت. نیروهای امنیتی و ماشین‌های ضد شورش در شهرها جای گرفتند، درب‌های قبرستان‌ها در شهرهای بزرگ بسته شد، خانواده‌های جان‌باختگان طی احضارهای تلفنی جهت عدم برگزاری مراسم عزیزان خود، تهدید شدند ‌و در واقعیت، همه کار کردند تا خیزش سراسری آبان‌ماه تکرار نشود!

اما مگر اعتراض علیه ویرانه‌ی اقتصادی حاضر و فروپاشی موقعیت سیاسی/ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، چشم‌انتظار توالی تاریخ‌های تقویمی خواهد بود؟

علی‌رغم تمامی فشارهای روانی موجود، خانواده‌های جان‌باختگان در شهرها و روستاهای دورافتاده بر سر مزار عزیزان خود حاضر شدند.

طی یک سال گذشته، «آبان خونین ۹۸» نه در مقام یک ترومای جمعیِ منفعل که یکی از شاخص‌های اصلی تحلیل وضعیت اقتصادی/سیاسی و اجتماعی جمهوری اسلامی (نه فقط در بین کارگروه‌های سیاسی چپ که در گفتمان دوسویه‌ی اپوزیسیون راست) نیز بوده است.

ما نیز در رسانه‌ی سرخط، در کنار گزارشات، تحلیل‌ها و اخبار هر روزه‌ی تبعات سیاسی سرکوب اعتراضات ۹۸ و اتکا بر ضرورت «تداوم آبان‌ماه» در نفْسِ حق‌طلبی و جنبش حق تعیین سرنوشت، هر روزمان را از آبان گفتیم. در واقع صحبت از #آبان_ادامه_دارد و بازنشر چندباره‌ی تصاویر جان‌باختگان ابان خونین، نه ایستایی بر سوگواریِ صِرف بوده است و نه قرارگیری در یک انفعالِ جمعی. انتشار تصاویر کودکان و دیگر جان‌باختگان مطرود آبان‌ماه، بازنمایی حقیقت جاری در دل جنبشی است که حاکمیت جمهوری اسلامی، حافظان وضعیت موجود، استمرار طلبان این سالیان (با غیر مدنی خواندن اعتراضات آبان ۹۸) و ارگان‌های حقوق بشری (با سیاسی‌زدایی از فیگور معترض حاضر در خیابان) در مقام کارویژه‌ی سیاسی خود به‌کار گرفتند!

تشکل‌های کارگری، فعالان زنان، کانون صنفی معلمان، دانشجویان، دانش‌آموزان، کشاورزان، بی‌ثبات‌کاران و مطرودان، هر یک در دو گستره‌ی اعتراضات صنفی/سیاسی و یا قرارگیری در جنبش‌های اعتراضی سراسری (بی تاریخ مشخص و غیر متمرکز) پیش رفته‌اند. اما آنچه که بیش از پیش اهمیت خود را نمایان می‌کند، ایستایی علیه وضعیت فروخوردگی جمعی و اتکا بر تجارب و دستاوردهای خیزش‌های پیشین است. آماده‌سازی جهت قرارگیری مجدد در قطع سراسری اینترنت، راه‌های سازمانیابی و تاکید و قوت‌بخشی بر تجارب مقاومت شهری و روستایی علیه سرکوب حداکثری حاکمیت، در زمره‌ی اصلی‌ترین «باید»های کارگروه‌های سیاسی خواهد بود، آن هم مادامی که این «جمهوری اعدام» چیزی جز فروپاشی اقتصادی و سرکوب حداکثری را پیش چشم مردمانْ نگذاشته است. جمهوری اسلامی که حال با موقعیت شکستِ پروژه‌/فراخوانِ مشارکت در بورس سرمایه‌گذاران نیز روبه‌رو شده است، تبعات گرانی ارز، افزایش روزانه‌ی قیمت دلار و تولید بی‌پشتوانه‌ی نقدینگی را نیز بر روند فقیرسازی جمعیت کثیر مزدبگیران، تحمیل کرده است. بحران‌های معیشتی، زیست محیطی، منطقه‌ای، فروپاشی بیشتر شاکله‌ی ایدئولوژیک حاکمیت (در صورت پذیرش عادی‌سازی روابط با اسرائیل) و تجمیع خشم و ایستادگی علیه جنایات هر روزه و چپاول‌های ساختاری حاکمیت، هر یک به‌نوعی ضرورت بازیابی‌ها و توانمندسازی‌های سیاسی علیه رویارویی با جمهوریِ اسلامیِ موجود را تقویت می‌کند. حکومتی که جز برای بقای خود، هدفی در سر ندارد.
—————-

«متن از گروه نویسندگان #سرخط»
https://t.me/SarKhatism

———————————————

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.