به‌مناسبت ۵۰ سالگی حاکمیت خاندان اسد بر سوریه و نقش جمهوری اسلامی در تثبیت قدرت بشار اسد

پیش‌تر، مهدی طائب، رئیس شورای قرارگاه راهبردی عمار در بهمن ۱۳۹۱ گفته بود: «سوریه، استان سی و پنجمین و نقطه‌ی استراتژیک برای ماست. اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد، اولویت با این است که ما سوریه را نگه داریم، چون با نگهداری از سوریه، خوزستان را هم پس می‌گیریم، اما اگر سوریه را از دست بدهیم، تهران را هم نمی‌توانیم نگه داریم». ….

——————————————————

5791

به‌مناسبت ۵۰ سالگی حاکمیت خاندان اسد بر سوریه و نقش جمهوری اسلامی در تثبیت قدرت بشار اسد

۵۰ سال از حاکمیت خاندان اسد بر سوریه می‌گذرد. پس از کودتای حافظ اسد علیه صالح جدید در نوامبر ۱۹۷۰، طی پنج دهه، سوریه هرچه بیشتر از ناسیونالیسم عربی موجود، فاصله گرفت و به تثبیت قدرت خود پرداخت.
سوریه‌ی بشار اسد طی سال‌های گذشته، متکی بر جنگ داخلی ویرانگر، سرکوب بهار عربی سوریه، تحمیل آوارگی بر میلیون‌ها سوری، اقتصاد ویران، کشتار مخالفان، انسداد سیاسی و البته وابستگی نظامی، دامنه‌ی لجستیکی و مالی به حاکمیت جمهوری اسلامی بوده است.

جمهوری اسلامی و دولت بشار اسد سوریه دو متحد استراتژیک منطقه‌ای‌اند، که در ادبیات سیاسی/نظامی ایران، سوریه عضو محور مقاومت ضد صهیونیسم/امپریالیستی و پل ارتباطی با حزب‌الله لبنان به‌شمار می‌رود. دامنه‌ی روابط ایران و سوریه به دهه‌ی پنجاه و سلطنت محمدرضا پهلوی باز می‌گردد. در جریان سفر حافظ اسد به تهران در سال ۱۹۷۵، محمدرضاشاه کمک بی‌سابقه‌ی ۳۰۰ میلیون دلاری را به حکومت اسد ارائه کرد.‌

اما آنچه که عملکرد جمهوری اسلامی، سپاه قدس و در راس این جایگاه، علی خامنه‌ای را پر رنگ می‌کند، دامنه‌ی پشتیبانی لجستیکی، مالی، نظامی، آموزشی و دست سرکوبگرانه‌ی حاکمیت در سرکوب اعتراضات توده‌ای مردم سوریه است که بر همه عیان است. آیا استقرار حکومت بشار اسد بر روی خون صدها هزار معترض بهار سوریه، جز با حضور تمام‌قد نظامیِ سپاه پاسداران و تامین/پشتیبانی تسهیلات جنگی به اسد، ممکن بود؟

زنجیره‌ای بودن خیزش‌های توده‌ای علیه دولت‌های فاسد در کشورهای عربی، تنها مربوط به ریتم پرسرعت اعتراضات در تونس و ریشه‌ی مشترک زبانی/فرهنگی نبود. وحدت تاریخی ژئوپولتیکی در کشورهای عضو اتحادیه‌ی عرب و هم‌سرنوشتی توده‌ی بی‌چیز شده در سیاست‌های مشترک چپاول گرایانه‌ی دولت‌ها به خلق بهار عربی در منطقه انجامید.

دامنه‌ی این خیزش، نتیجه‌ی منطقی استقرار ناسیونالیسم و پان‌عربیسم در دهه‌های ۱۹۵۰ الی ۱۹۶۰ بود که اگرچه در ظاهر، حسی از وحدت‌طلبی را خلق می‌کرد اما در عمل، ادغام این هم‌گرایی ناسیونالیستی در سیاست‌های امپریالیستی حاکم، مبارزه‌ی جمعیت‌های معترض علیه دولت‌های فاسد را به قهقرا و شکست می‌کشاند. اعتراضاتی که در نتیجه‌ی یک «انقلابِ مداوم» و با مداخله‌ی جمعی مردمان در رسیدن به حق تعیین سرنوشت‌شان محقق می‌شد.

در میان اعتراضات مردم تونس، مصر، لیبی و یمن، «سوریه» اما به نقطه‌ی عطفی از مداخلات نظامی سرکوبگرایانه جمهوری اسلامی در تثبیت قدرت اسد بدل شد. سپاه پاسداران و شخص علی خامنه‌ای که تجربه‌ی سرکوب خونین اعتراضات ۱۳۸۸ را از سر گذرانده بودند، با دست بازتری به خاموشی بهار عربی سوریه شتافتند.

پیش‌تر، مهدی طائب، رئیس شورای قرارگاه راهبردی عمار در بهمن ۱۳۹۱ گفته بود: «سوریه، استان سی و پنجمین و نقطه‌ی استراتژیک برای ماست. اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد، اولویت با این است که ما سوریه را نگه داریم، چون با نگهداری از سوریه، خوزستان را هم پس می‌گیریم، اما اگر سوریه را از دست بدهیم، تهران را هم نمی‌توانیم نگه داریم».
لشگر فاطمیون، نیروهای سپاه پاسداران، ۴۲ گروه و‌ ۱۲۸ گردان متشکل از ۷۰ هزار نیرو بنا به گفته‌ی سردار همدانی در اردیبهشت ۹۳ در سوریه جنگیدند. مداخله‌ای که گستره‌ی آن به پیش از ظهور داعش در سوریه و اوایل سال ۲۰۱۱ بازمی‌گردد که آن‌هم استقرار نیروهای سپاه قدس تحت فرماندهی قاسم سلیمانی بود.

برای بررسی وضعیت موجود معترضان سرکوب شده در سلسله اعتراضات بهار عربی سوریه، آمار صدهاهزار نفری کشته‌شدگان، مجروحین و آوارگان در کنار فروپاشی اقتصادی پساسرکوب و روند بی‌قفه‌ی گرانی‌های اعمال شده علیه توده‌ی مردمی قرار می‌گیرد.

در گفتمان مسلط اپوزیسیون راست و ارتجاع صرف ناسیونالیسم، هر گونه صحبت از «سوریه» و «وضعیت مردمان خارج از بدنه‌ی قدرت اسد»، ذیل همراهی با سیاست‌های جمهوری اسلامیْ تفهیم و معنا می‌شود! آن‌ها مصرانه با یک‌دست‌انگاری جنایت اسد و مردم سرکوب شده این روایت را پیش آورده‌اند که تخصیص بودجه‌ی نظامی سپاه پاسداران در سوریه به جیب توده‌ی فرودست، چپاول شده و اسیر در دل حاکمیت اسد، ریخته می‌شود.
همین نگاه است که همواره نیتِ قرارگیری علیه جمهوری اسلامی را به ایستادگی در برابر حق مبارزات مردمی سوریه می‌فروشد. برای چنین طیفی، همان‌گونه که فلسطین و غزه با مصادره‌ی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، حاوی یک صورت است،‌ واریز ارقام کلان مالی و مداخلات نظامی جمهوری اسلامی در سوریه هم نه به نام دیکتاتوری اسد که «خلق سوری» نمایان داده می‌شود! پولی آغشته به خون که تنها به تثبیت قدرت جمهوری اسلامی در منطقه، سرکوب، کشتار و آوارگی سوریان بدل شده است.

————
«متن از گروه نویسندگان #سرخط»
https://t.me/SarKhatism

———————————————————

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.