گسترش زاغه‌نشینی: «شهر دوم» بین زمین هوا

با افزایش ۳۰۰ درصدی نرخ مسکن، دیگر خانه‌ای جهت اجاره در مناطق جنوبی و حاشیه‌ای شهرها و روستاها نمانده‌ است. افزایش بی‌امان نرخ تورم در سبد معیشت خانوار کارگری و سلب حق سرپناه از جمعیت مزدبگیران، نیروهای کار بسیاری را به بیرون راندگی اجباری و مهاجرت معکوس شهر به روستا هدایت کرده است. نتیجه‌ی چنین امری، افزایش کانکس نشینی و آوارگی تحمیلی بر دوش زنان، مردان و کودکان آنها بوده است. ….

——————————————————-

5770

گسترش زاغه‌نشینی: «شهر دوم» بین زمین هوا

  • «خانه‌ای را با آجر نیمه و لوک شکسته با فرقون و با زحمت زیاد، درست کردم. یک خانه برای زندگی و پیشرفت بچه‌های معصومم می‌خواهم. پول مسکن مهر هم ندارم».
  • «سلطان آباد می‌نشینم. اینجا زمین خالی بود، مالک‌ها یا زمین رو فروختن به ما مهاجرها یا مفت دادن به دلال‌های گردن گلفت که توی شهرداری نفوذ داشتن. شبانه با چهار تا فرقون ملاط ساخته شده. اسمش هم خانه‌ی دارای جوازه و مثلا حلبی آباد نیست».
  • «آقای احمدی‌نژاد، پول مسکن مهر ندارم. مبلغ اولیه را با شرایط مستاجری و بیکاری و قرض از فامیل تهیه کردم و دیگر پولی ندارم که اقساط بعدی را واریز کنم».

سه نقل قول مطرح شده، تنها نمونه‌هایی موردی از گزارشات میدانی علیرضا صادقی در کتاب «زندگی روزمره‌ی تهیدستان شهری» و آمار «هفت شهر»، بررسی وضعیت سکونتگاه‌های حاشیه‌ای است که حدفاصل سال ۹۰ تا ۹۴ تهیه شده است.

در گذار از این موارد، طی سال‌های گذشته اما چهار مورد:

۱) ناکامی جمعیت فرودستان از دسترسی به خانه‌های (تماما غیراستاندارد) مسکن مهر، عدم توانایی در بازپرداخت اقساط آن و ویرانی آن‌ها با زلزله و عملیات گودبرداری

۲) تثبیت موقعیت ویرانی منازل فرسوده و فقدان درآمد جهت واریز میلیونی تمدید جواز و بازسازی خانه‌های حاشیه‌نشینان به شهرداری

۳) گسترش حاشیه‌نشینی و سلب مالکیت حق سرپناه توسط بنیاد مستضعفان، سازمان شهرداری، دانشگاه الزهرا (مورد ده ونک) و تخریب منازل فرودستان و

۴) افزایش روزافزون زاغه‌نشینی و موارد دهشتناک گورخوابی، ستون‌خوابی، یخچال‌خوابی، پشت‌بام خوابی و دیوار خوابی، جمعیت بیکار شدگان، مطرودان و مهاجران را با حاشیه‌راندگی گسترده‌تر و در حقیقت «نامرئی‌سازی» عامدانه‌ی آن‌ها به‌مدد سیاست‌های تبعیض‌آمیز حاکمیت، سوق داده است.

5771

با افزایش ۳۰۰ درصدی نرخ مسکن، دیگر خانه‌ای جهت اجاره در مناطق جنوبی و حاشیه‌ای شهرها و روستاها نمانده‌ است. افزایش بی‌امان نرخ تورم در سبد معیشت خانوار کارگری و سلب حق سرپناه از جمعیت مزدبگیران، نیروهای کار بسیاری را به بیرون راندگی اجباری و مهاجرت معکوس شهر به روستا هدایت کرده است. نتیجه‌ی چنین امری، افزایش کانکس نشینی و آوارگی تحمیلی بر دوش زنان، مردان و کودکان آنها بوده است.

سه مورد قتل آسیه پناهی در دفاع از حریم شخصی و جلوگیری از تخریب منزل خود، مقاومت ساکنین ده ونک و تخریب منازل آنان و از سویی حضور همیشگی دستان مصادره‌گر سازمان مستضعفان و تحمیل شرایط بی‌خانمانی به ساکنین روستای ابولفضل، تنها نمونه‌ای انگشت‌شمار از زیست هر روزه‌ی مطرودان شهری و روستایی بوده است.

حال، با آغاز سرما و تثبیت وضعیت زندگی با کرونا، وضعیت سه و نیم میلیون حاشیه‌نشین شهری و روستایی به چه صورت خواهد بود؟

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از سازمان بازآفرینی شهری ایران، «مهدی عبوری» در حاشیه بازدید از پروژه‌های بازآفرینی شهری اعلام کرده است: « سه و ‌نیم میلیون حاشیه‌نشین داریم. هم‌اکنون حدود ۱۴۸ هزار هکتار بافت فرسوده، سکونتگاه غیررسمی و بافت تاریخی در کشور وجود دارد. پنج میلیون و ۷۰۰ هزار واحد مسکونی در این بافت‌ها ساخته شده است و جمعیتی بالغ بر ۲۰ میلیون نفر در این بافت‌ها زندگی می‌کنند. ۷۸۰ هزار خانوار در بافت تاریخی، حدود یک میلیون و ۷۰۰ هزار خانوار در بافت فرسوده و سه میلیون و ۲۰۰ هزار خانوار در سکونتگاه‌های غیر رسمی زندگی می‌کنند».

مدیرعامل شرکت بازآفرینی شهری ایران با اتکا بر ردیف کردن جدیدترین آمار فقر و فلاکت حوزه‌ی مسکن به تسهیلات وام ۲۲۰ میلیونی برای «انبوه‌سازان دارای صلاحیت» گفت و اعلام کرد که صدور پروانه برای آنان کاملا رایگان است!

می‌بایست پرسید که تکلیف ساکنین این منازل، حق برخورداری از مسکن استاندارد و رسیدگی عیان به وضعیت فقر و نابرابری موجود در زیست‌شان برعهده‌ی چه کسانی است؟ و اساسا با کدام پول به «پروژه‌ی نوسازی شهرداری» سلام بگویند؟

در حقیقت، بورژوازی مستغلات و سیاهه‌ی قوانین مدون سازمان شهرداری در دستِ باز دلالان زمین و اتکا بر رانت‌های حکومتی، جمعیت فرودست حاشیه‌نشین شهرها و روستاها را با سازشی تحمیلی در پذیرش زندگی در آلونک‌ها و تبعات منفی آن در بهداشت و درمان و بیماری‌های فراگیر در مناطق، سوق داده است.

اتکا بر دریافت عوارض شهری و مقصرانگاری جمعیتی که به‌مدد تورم پله‌ای افسارگسیخته، عدم تطابق هزینه‌های دریافتی با افزایش ساعتی اقلام و خدمات عمومی و بی‌سرپناهی تحمیلی، روز به روز حاشیه‌رانده‌تر می‌شوند، نشانگانی از مشی شیادانه‌ی اعضای شوراهای شهری و سیاست‌های متکی بر رانت و زاغه‌سازی‌های گسترده‌شان است.

تهیدستان شهری و روستایی که طی سالیان گذشته با اخراج و روند بیکارسازی‌های گسترده، بی‌ثبات‌کاری و کسب درآمدهای پایین به حواشی شهرهای بزرگ کشانده شدند، طی چهار سال گذشته با هجوم جمعیتی از طبقه‌ی کارگران نیز مواجه شدند که روند ضد و نقیض بازار کار، آنان را نیز بی‌چیزتر از قبل کرده است.

وارد شدن پله‌ای این جمعیت به حواشی شهری و روستایی در خوانش مسلط شورای شهر و دولت، نه اعلام نتیجه‌ی فروپاشی اقتصادی و خالی‌تر شدن سبد معیشت خانوار کارگری که به تولید نطق‌های طلبکارانه‌ علیه کسانی بدل شده است که پشت‌بام خوابی، کانکس نشینی، گور خوابی، دیوار خوابی، ستون خوابی و زندگی در حمام‌ها و یخچال‌ها را نیز تجربه می‌کنند.

اگر بخواهیم به حضور اپیدمی کرونا در شرایط فعلی بپردازیم، می‌بایست به آمار یک میلیارد انسان در زاغه‌های سرتاسر جهان که در معرض خطر بسیار جدی‌تری از مابقی جمعیت‌های شهری و روستایی قرار دارند، بپردازیم.

«دیوید کانیگهام» در مقاله‌ی کلان روایت دیویس از انقلاب شهری، سوختن و ساختن در سیاره‌ی زاغه‌ها (ترجمه و تلخیص این مقاله توسط صالح نجفی در وبسایت تز یازدهم موجود است)، می‌گوید:
«از جمعیت شهری جهان‌گستر جدید، ‌بیش از یک میلیارد هم‌اکنون در زاغه‌ها و حلبی‌آبادها روزگار می‌گذرانند، عمدتاً در کلان‌شهرهای [کشورهای به‌اصطلاح] «جنوب»، بسیاری‌شان در اوضاع و احوالی که مصائب و شدائدش در مخیله‌ی ما نمی‌گنجد.

در آفریقای سیاه (کشورهایی که در جنوب صحرای بزرگ آفریقا قرار دارند)، زاغه‌نشینان هم‌امروز نزدیک به ۷۵ درصد کل جمعیت روستایی را تشکیل می‌دهند. آمارهای سازمان ملل نشان می‌دهد که در اتیوپی و چاد، درصدی باورنکردنی از شهرنشینان را می‌توان به‌قرار فوق طبقه‌بندی کرد: ۴/۹۹ درصد؛ رقمی به‌راستی شوکه‌کننده.

به‌لحاظ مادی، خصوصاً در آفریقا، این جهانِ شهری عالمی است ساخته‌شده از قراضه‌های فلز و چوب، پلاستیک‌های بازیافتی، سیمان، پوشال و گل‌و‌لای ـــ جهانی که به تعبیر دیویس، گاهی به‌معنای دقیق کلمه از گُه و مرگ ساخته شده است.

حدود‌ ۸۵ درصد ساکنان شهرها املاک خود را تصرف کرده‌اند. بدون ابتدایی‌ترین امکانات و تسهیلات بهداشتی، با کمترین میزان آب جاری و کمترین دسترسی به امکانات پزشکی و درمانی و سایر خدمات رفاهی، بیماری‌های مزمن گوارشی زندگی میلیون‌ها تن، به‌ویژه کودکان، را تهدید می‌کند.

مردم در فضاهای «خالی» دور و بر پالایشگاه‌های شیمیایی و زباله‌دانی‌های مواد سمی، سکنی می‌کنند، در حواشی بزرگراه‌ها و راه‌آهن‌ها، و نیز در انواع و اقسام «اراضی پرخطر و زمین‌هایی که به هر صورت نامسکون بوده‌اند ـــ در سراشیب تند تپه‌ها، بر کناره‌های سست نهرها و در جلگه‌ها و دشت‌های سیلابی».

در «شهر مردگان» قاهره، «یک میلیون آدم فقیر از مقبره‌های ممالیک (غلامانی که در قرن ۱۳ در مصر به سلطنت رسیدند و در قرن ۱۹ به‌دست محمدعلی پاشا رانده و آواره شدند) به عنوان قطعه‌های پیش‌ساخته برای خانه‌سازی استفاده می‌کنند»، یعنی با یکجور عملیات تغییر کاربری گورستان‌های عظیم را به‌صورت نوعی «جزیرۀ شهری دیواردار» غول‌پیکر درمی‌آورند که «دورتادورش را آزادراه‌های شلوغ و پرازدحام احاطه کرده است.»

5772
نمایی از یکی از مناطق زاغه‌نشین در قاهره

دیویس از جفری ندوروسیک، پژوهشگر شاغل در دانشگاه آمریکایی قاهره، نقل می‌کند: «بناهای یادبود مردگان و سنگ‌قبرها به‌عنوان میزهای تحریر، میزهای ناهارخوری، تخته‌های بالاسری و تاقچه و رف استفاده می‌شوند و ریسمانی آویزان میان دو سنگ قبر برای پهن‌کردن و خشک‌کردن رخت‌های شسته». در دیگر جاهای قاهره، ‌حدود یک‌ونیم میلیون نفر بر پشت‌بام‌ها زندگی می‌کنند که به‌واقع در حکم شکل‌گیری نوعی «شهر دوم» بین زمین و هواست».

5773

اطلاق شهر بین زمین و هوا، نگاه ما را معطوف به پدیده‌ی پشت‌بام‌خوابی با پرداخت ودیعه و اجاره‌بهای روزانه/ماهانه و پدیده‌ی ستون‌خوابی تهیدستانْ معطوف می‌دارد. کسانی که از حق بهره‌مندی از آب شرب سالم و صابون محرومند، خانه‌ای را جهت قرنطینه‌ی خانگی در اختیار ندارند، با فقدان شغل و هر نوع خوانشی از «دورکاری» از اساس بیگانه‌اند و در مقام جمعیتِ نامرئی شده و انکار شده از سوی حاکمیت به مرگی روزمره دچارند. کسانی که کرونا، نه در مقام یک اپیدمی که به یکی از بی‌شمار عوامل مرگ‌شان بدل شده است.
————–
«متن از گروه نویسندگان #سرخط»
https://t.me/SarKhatism

———————————————–

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.