جمهوری اسلامی، حاکمیتِ جستجوگرِ طناب‌دار برای گردن‌ها

جمهوری اسلامی با دست گذاشتن بر اعدام سه تن از معترضان آبان‌ماه، کماکان، بر همان سیاست تزریق رعب و وحشت حداکثری بر پیکره‌ی جامعه و خیال خام خود در رسیدن به منزوی‌سازی جمعیت‌های شهری و روستایی در سلسله اعتراضات معیشتی/سیاسی ماه‌های پیش‌رو ایستاده است. ….

———————————————

5405

جمهوری اسلامی، حاکمیتِ جستجوگرِ طناب‌دار برای گردن‌ها

دهم اکتبر، روز جهانی لغو مجازات اعدام است. طی ماه‌های گذشته هشتگ #اعدام_نکنید در اعتراض به تایید حکم اعدام سه تن از جوانان حاضر در اعتراضات خونین آبان‌ماه (امیرحسین مرادی، سعید تمجیدی و محمد رجبی) به ترند نخست جهانی (علی رغم اختلال در سرعت اینترنت و گزارش آن از سوی نتبلاکز) تبدیل شد.

ظهر ۲۴ تیرماه، غلامحسین اسماعیلی، سخنگوی قوه‌ی قضاییه در حالی از «تعارف نداشتن» در صدور حکم اعدام این سه جوان معترض خبر داد که در ساعات گذشته‌ی همان روز، دیاکو رسول‌زاده و صابر شیخ عبدالله، دو زندانی سیاسی کرد در زندان ارومیه به دار آویخته شدند.

ایستادگی بر سر اعمال «فشار رسانه‌ای» توسط کاربران در فضای مجازی و «زدن هشتگ» در کلیت معنایی آن، یادآور تلاش جهت جلوگیری از بایکوت خبر احکام اعدام «رامین حسین‌پناهی»، «زانیار» و «لقمان مرادی» و «محمد ثلاث» بود که اعدام آنان نیز همگی به جمیع کارنامه‌ی ۴۲ ساله‌ی کشتار و سرکوب جمهوری اسلامی پیوند می‌خورد.

حاکمیت یا در خوانش دقیق‌تر خود «جمهوری اعدام»، مشروعیت سیاسی و اساس ایستادگی بر منصب قدرت را از همان روزهای نخست مصادره‌ی انقلاب ۵۷ در سرکوب حداکثری و اعدام دیده است.
در حقیقت، صحبت از «اعدام نکنید» در سیاسی‌ترین وجه خود، نه صورت‌بندی‌ای ملتمسانه به دستگاه قضا و ردیف چوبه‌های دار او که ضرورت درهم شکستن پایه‌های ارتجاعی حاکمیت، ملغی‌سازی قوانین ضد انسانی، نابرابر و جنسیت‌زده و ایستادگی علیه کلیت نظام سیاسی/اقتصادی/نظامی جمهوری اسلامی بوده است.

جمهوری اسلامی با دست گذاشتن بر اعدام سه تن از معترضان آبان‌ماه، کماکان، بر همان سیاست تزریق رعب و وحشت حداکثری بر پیکره‌ی جامعه و خیال خام خود در رسیدن به منزوی‌سازی جمعیت‌های شهری و روستایی در سلسله اعتراضات معیشتی/سیاسی ماه‌های پیش‌رو ایستاده است. وحشتی برآمده از اتحاد توده‌ای، (ولو نوشتاری مجازی در شبکه‌های اجتماعی) که پاسخش در قبال هر مشت گره کرده و اعتراضی، تنها چوبه‌ی دار خواهد بود. طناب‌هایی برای اتصال به تثبیت قدرت که پایه‌های آن در خونی ۴۲ ساله فرو رفته است.

آنچه که وحوش ساختاری جمهوری اسلامی در ماه‌های پسا سرکوب آبان ۹۸ را بسیار پررنگ‌تر کرد، احکام اجرایی اعدام سال جاری بوده است. اعدام «مصطفی سلیمی» زندانی سیاسی کرد، یکی از ده‌ها مورد در میان دیگر اعدام‌های مخفیانه و زندانیان بی‌رسانه‌ای بود که در بهار سال جاری به‌وقوع پیوست.

نوید افکاری را پس از دو سال شکنجه‌ی پیوسته، اجبار به قبول اعترافات اجباری حبیب و وحید، دو برادر زندانی علیه یکدیگر، احضار و تهدید خانواده و ساخت مستند اعترافات اجباری، کشتند.
جمهوری اسلامی ثابت کرده است که با کشتار، وارد صحنه‌ی سیاسی و مصادره‌ی قدرت شده است و تا زمان زوال نظامی، اقتصادی و ایدئولوژیک خود نیز به کشتار ادامه خواهد داد.
اعدام نوید افکاری، از سوی حاکمیت، اعلام‌گر این امر بود که مطالبه‌گری مجازی میلیونی شما نیز تاثیری در روند پرونده‌سازی‌های امنیتی ما ندارد. عکس‌ها، صداها، متون جان‌باختگان و چهره‌ی تکیده‌ی مادران داغدیده به‌نمایش گذاشته می‌شود و وحشت از کشتن یک تن شکنجه‌شده و معترض دیگر، لرزه بر اندام‌ها می‌اندازد.

برای حفظ جان زندانیانی با صدور احکام اعدام، برای ایستایی علیه بی‌شمار اعدام مخفیانه و بی‌رسانه در زندان‌های جمهوری اسلامی، می‌بایست اکتیویسم موجود را به‌سوی ایستایی حداکثری کشاند. مبدل ساختن نفْسِ اعتراضات از سطح مجاز به عینیت حاضر در خیابان (در کلیت خود)، نه تشویق به رادیکالیسمی کور که ابتدایی‌ترین نوع مواجهه با حاکمیتی است که جز کشتن و چپاول، هیچ چیزی در دست ندارد. نوید افکاری را کشتند و از جان و سلامت دو برادر دیگر هیچ خبری در دست نیست. در کنار اسم این دو، می‌بایست ردیفی از بی‌چهرگان و زندانیان بی‌صدا را نیز قرار داد. اعدام‌هایی که احکام صادر شده‌ی آن نیز جان نزدیکان زندانی را خواهد گرفت. همچنان که نشتیمان از وحشت سوگ رامین حسین‌پناهی و علی مرادی در هراس از اعدام فرزند خود، به مرگی تحمیلی روی آوردند.

«متن از گروه نویسندگان #سرخط»
https://t.me/SarKhatism

————————————————–

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.