مهاجرت از ایران، روی دیگر شکست جمهوری اسلامی!

صدها پناه‌جوی ایرانی و افغانستانی در حال حاضر در کمپ‌های مختلف بوسنی‌هرزگوین به سر می‌برند. البته اگر شانس داشته و در کمپ اسکان داده شده باشند. به همان تعداد پناه‌جو اما نه کمپی دارند و نه سرپناهی. آن‌ها در جنگل‌ها و خیابان‌ها، شب‌ها و روز‌ها را به هم می‌رسانند تا بلکه گشایشی در سرنوشت‌شان پیش  آید. ….

……………………………………………

21878

مهاجرت از ایران، روی دیگر شکست جمهوری اسلامی!

۲- پناه‌جویی در بوسنی‌هرزگوین؛ صدها ایرانی در میانه راه گیر کرده‌اند

صدها پناه‌جوی ایرانی و افغانستانی در حال حاضر در کمپ‌های مختلف بوسنی‌هرزگوین به سر می‌برند. البته اگر شانس داشته و در کمپ اسکان داده شده باشند. به همان تعداد پناه‌جو اما نه کمپی دارند و نه سرپناهی. آن‌ها در جنگل‌ها و خیابان‌ها، شب‌ها و روز‌ها را به هم می‌رسانند تا بلکه گشایشی در سرنوشت‌شان پیش  آید.

مهاجرت میلیونی-  «با استفاده از گزارش مجید محمدی چهارشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۸در ایندیپدنت »

سازمان ثبت و احوال کشور در سال ۱۳۹۱«تعداد ایرانیان مقیم خارج را نزدیک به ۳ میلیون و پانصدهزار نفر اعلام کرد.» پس از آن در سال ۱۳۹۵ دبیرکل شورای عالی ایرانیان گفت این‌ آمار پنج تا شش میلیون نفر برآورد می‌شود. با توجه به مهاجرت سال‌های اخیر این رقم می‌تواند به رقمی بین ۵ تا ۸ میلیون ایرانی رسیده باشد که در پنج قاره زندگی می‌کنند. اکثریت قریب به اتفاق این مهاجران در دوران جمهوری اسلامی‌ مهاجرت کرده‌اند. در ابتدا مقصد مهاجرت بیشتر کشورهای اروپای غربی و ایالات متحده بود، اما بعد استرالیا و کانادا، کشورهای شرق آسیا (مثل مالزی)، کشورهای همسایه (امارات متحده عربی، ترکیه)، کشورهای جدا شده از اتحاد جماهیر شوروی (گرجستان و تاجیکستان) و کشورهای اروپای شرقی (صربستان) نیز به آنها اضافه شدند. امروز کمتر کشوری در دنیا وجود دارد که جمعیتی از ایرانیان در آن زندگی نکند، حتی برزیل و آرژانتین در امریکای جنوبی و آفریقای جنوبی در قاره آفریقا.

این مهاجرت عظیم که دلایل متعدد سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی دارد،عمدتاً در پنج موج عمده انجام شده و هر موج دلایل، اقشار، و شیوه‌های متفاوت خود را داشته است. این که سخن از موج می‌گوییم بدین معناست که در این دوره‌ها مهاجرت افزایش قابل توجهی داشته است و به این معنا نیست که در چهل سال گذشته در دوره‌هایی این پدیده توقف داشته است. به عنوان مثال فرار مغزها و بعد مهاجرت کارگران ماهر و تکنیسین‌ها (مثل خلبانان، پرستاران و خیاطان ماهر) و افراد تحت تعقیب سیاسی و مذهبی، همیشگی بوده است.

مهاجرت از ایران، روی دیگر شکست جمهوری اسلامی است و بازتاب سیاستهای اقتصادی،سیاسی، احتماعی و فرهنگی آنست . استمرار این پدیده در تمام دوران حاکمیت ارتجاعی اسلامی، را می توان در پنج دوره دسته بندی کرد

۱- ۱۹۷۸-۱۹۸۰:  گریز از انقلاب-  در این موج سران و مدیران حکومت پهلوی، هنرمندان، بخشی از بهاییان و یهودیان، نویسندگان و روزنامه‌نگاران آن دوره که در معرض بازداشت و محاکمه توسط نیروهای “انقلابی”  بودند از کشور خارج شدند. آنها که ماندند اعدام شده یا به زندان‌های طولانی مدت رفتند. اموال غیرمنقول این افراد توسط حکومت مصادره شد و در اختیار بیت رهبری قرار گرفت و بسیار از آنها میان “انقلابیون” تازه به قدرت رسیده  تقسیم شد. مقصد این موج عمدتا ایالات متحده بود و برخی نیز به بریتانیا آلمان، سوئد و فرانسه مهاجرت کردند.

۲-  ۱۹۸۰-۱۹۸۲: گریز از جنگ و نزاع سیاسی- در این موج دو دسته افراد به دلایل متفاوت از کشور مهاجرت کردند. دسته اول نیروهای سیاسی مارکسیست و مجاهدین خلق بودند که رژیم در پی دستگیری و کشتن آنها بود. این اتفاق عمدتا در سال ۱۹۸۱ رخ داد. در سال ۱۹۸۸ با کشتن نزدیک به  پنج هزار نفر در زندان این ماجرا به انتها رسید و کسانی که از سرنوشت خود مطمئن شده بودند از کشور خارج شدند. در همین دوره که جنگ میان ایران و عراق در جریان بود صدها هزار نفر از طریق مرزهای کشور از ایران گریخته و به عنوان پناهنده به اروپا رفتند و به دلیل جنگ به آسانی پناهندگی گرفتند. بخش قابل توجهی از این مهاجران جوانانی بودند که می‌خواستند از سربازی اجباری بگریزند.

۳-  ۱۹۹۸-۲۰۰۰: گریز از انتقام گیری سیاسی : بعد از انتخاب خاتمی‌ به ریاست جمهوری در سال ۱۹۹۷، موجی از امید در جامعه برای باز شدن فضای سیاسی و اجتماعی ایجاد شد. علی خامنه‌ای و سپاه و گروه‌های اقتدارگرای هوادار رژیم – که نامزد مورد نظرشان شکست خورده بود – حداکثر تلاش خود را برای مایوس کردن جامعه از اصلاح انجام دادند که به سرکوب جنبش دانشجویی ۱۹۹۹ و بسته شدن مطبوعات اصلاح طلب و بازداشت صدها نفر انجامید. در این دوره بخشی از نیروهای دانشجویی فعال و نویسندگان و روزنامه نگاران اصلاح طلب به کشورهای غربی مهاجرت کردند.

۴-   ۲۰۰۹-۲۰۱۰: فرار “فتنه گران” پس از ظهور جنبش سبز، حکومت در سال‌های ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹ خورشیدی در یک دوره کوتاه بیش از ده هزار نفر را بازداشت کرد و حدود ۱۵۰ نفر را در اعتراضات خیابانی کشت. علی خامنه‌ای فعالان این جنبش را «فتنه‌گر» خوانده و دستور صریح سرکوب آنها را علنا در نماز جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ صادر کرد. پس از این رویدادها گروه نسبتا بزرگی از نیروهای فعال سیاسی و اجتماعی و روزنامه‌نگاران و نویسندگان و هنرمندان و حتی ورزشکاران از کشور خارج شدند تا مورد بازداشت و شکنجه و اعترافات تلویزیونی و سال‌ها زندان قرار نگیرند.

۵-  ۲۰۱۳-۲۰۱۷: خروج عدالت‌گرایان غارتگر :ماهیت موج مهاجرت در دوره دولت محمود احمدی نژاد و بعد از پایان آن، با دوره‌های قبلی تفاوت دارد در عین حال مهاجرت مخالفان و فرار مغزها ادامه داشته است. در دوران احمدی نژاد حدود ۷۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی میان قشر حاکم توزیع شد، در حالی که شعار این دولت عدالت‌خواهی و آوردن پول نفت بر سر سفره مردم بود. این قشر که بار اقصادی خود را در دوران هشت ساله‌ احمدی نژاد بسته بود، خواهان زندگی بهتر و آزادانه‌تر در غرب بود. این جمعیت با سرکوب‌های سیاسی برای همه و محدودیت‌های اجتماعی برای غیر خود مشکل چندانی نداشت و برای زندگی راحت‌تر و بهره‌گیری از منابع تاراج شده و گریز از تعقیب در آینده به غرب مهاجرت می‌کرد.

سیاست دولت اوباما در دادن ویزای آسان بازرگانی/تجاری، ویزای اقامت بر اساس انتقال سرمایه و ویزای دانشجویی به ایرانیان، و قشر حاکمی که صاحب منابع کشور شده بودند، و سیاست دولت کانادا در دادن انواع ویزا به افراد ثروتمند، مهاجرت آنها به امریکا و کانادا را تسهیل می‌کرد. اگر خانواده‌های ایرانی با رعایت حجاب اسلامی‌در امریکای شمالی مشاهده می‌کنید به احتمال زیاد مربوط به این دوره از مهاجرت هستند. بخش عمده‌ای از همین مهاجران هستند که برنامه‌های مذهبی رژیم در کشورهای غربی مثل عزاداری عاشورا و تاسوعا در تورنتو و لس آنجلس را رونق می‌بخشند؛ سالن‌های کنسرت خوانندگان طراز مکتب جمهوری اسلامی ‌(بنیامین، گلزار) را در لس‌آنجلس پر می‌کنند. این افراد گرچه در اقشار مختلف هوادار دارند اما سبک رفتاری آنها (خواندن برای امام زمان و حمایت از سیاست‌های فرهنگی جمهوری اسلامی) آنها رابه محبوبان ماشین تبلیغاتی رژیم تبدیل کرد. آنها در برنامه‌های تبلیغاتی رژیم در داخل و خارج شرکت می‌کنند.   پس از کشته شدن قاسم سلیمانی همین‌ها بودند که در کانادا برای مرگ او شمع به دست به خیابان آمدند. بسیاری از جوانان این نسل امروز به لابی‌گران جمهوری اسلامی ‌تبدیل شده‌اند، چون ارتباطات لازم برای کسب منابع از ایران را دارند و با مبانی رژیم هم مشکلی ندارند تا از آنها دفاع کنند. حضور این مهاجران به دلیل وفاداری ایدئولوژیک به رژیم، موجب تنش میان مهاجران ایرانی موج‌های قبل و این موج تازه شده است. این موج در ایالات متحده با روی کار آمدن ترامپ و قرار گرفتن ایران در فهرست کشورهایی که دادن ویزا به شهروندان آن منع شده (به غیر از موارد خاص) متوقف شد.

با بسته شدن کانالهای مهاجرت و برقراری تحریمها و روی کارآمدن ترامپ، و فلاکت اقتصادی و ادامۀ سرکوبهای خونین ، موج جدیدی از بیکاران و جوانان تحصیلکردۀ جویای کار و زندگی بهتر ، پای در راه مهاجرتی گذاشته اند که ازبدترین شرایط نسبت به  مهاجرتهای سابق برخورداراند . هزاران ایرانی که در میان آنها صدها کودک و خانواده نیز یافت می شود در کمپ های موقت و فاقد تجهیزات اولیۀ زندگی در یونان و قبرس و بوسنی و ترکیه و خیابانهای فرانسه و ایتالیا و سایر کشورهای اروپائی گرفتار شده اند و دهها نفر از آنها جان خود را از دست داده اند. گزارش زیر از ایران وایر به گوشه ای از ماجرای این دسته از مهاجران در بوسنی هرزگوین می پردازد.
21879

پناه‌جویی در بوسنی‌هرزگوین؛ صدها ایرانی در میانه راه گیر کرده‌اند

از ایران وایر:
شاید بپرسید که پناه‌جویان ایرانی در بوسنی‌هرزگوین چه می‌‌کنند. نه فقط ایرانی‌ها، بلکه بنا بر آمار رسمی، در حال حاضر دست‌کم ۱۰هزار پناه‌جو در کشوری قبل از مرزهای اتحادیه اروپا گیر افتاده‌اند و نه امکاناتی دارند، نه می‌توانند درخواست پناهندگی کنند و نه راهی پیش پای‌شان هست. هرچه هست، فقط مرز است و پلیس‌هایی که روز به روز بر تعدادشان افزوده می‌شود. بی‌خبر از آن‌که هر روز ده‌ها نفر دیگر هم به این جمع ۱۰هزار نفری پناه‌جویان اضافه می‌شوند؛ انسان‌هایی که بسیار خطر کرده تا به بوسنی رسیده‌اند و فقط راه جلو را می‌شناسند. بازگشت برای آن‌ها بی‌معنا است.

سیاست جدید بوسنی اما نه ارایه خدمات و امکانات بلکه تخلیه کمپ‌ها و انتقال آن‌ها به ناکجاآباد است.
****
«از لحاظ بهداشت و درمان، در بعضی از کمپ‌ها به پناه‌جویان رسیدگی می‌شود و برخی دیگر در جنگل‌ها و خیابان‌ها زندگی می‌کنند. برای افرادی که در چادرها هستند، هیچ نظافتی وجود ندارد. بعضی جاها لجن‌مال شده‌اند و ۲۰۰ نفر آدم در آن‌جا‌ها زندگی می‌کنند. آب گرم نیست و جای کافی برای مهاجران وجود ندارد. پناه‌جوها را کمپ به کمپ جابه‌جا می‌کنند بدون آن‌که دسترسی به امکانات وجود داشته باشد.»

این جملات، توصیفات «اشکان» است از وضعیت پناه‌جویان؛ پسر جوانی که در آغاز شیوع ویروس کرونا، از کمپ «موریا» در جزیره «لس‌بوس» یونان رها شد و خودش را به بوسنی‌هرزگوین رساند تا بلکه بتواند با عبور از مرز کرواسی، به اتحادیه اروپا وارد شود. حالا شش ماه می‌شود که در بوسنی مانده و به امید روزی است که بتواند زندگی متفاوت و روبه ترقی را در اروپای غربی آغاز کند.

صدها پناه‌جوی ایرانی و افغانستانی در حال حاضر در کمپ‌های مختلف بوسنی‌هرزگوین به سر می‌برند. البته اگر شانس داشته و در کمپ اسکان داده شده باشند. به همان تعداد پناه‌جو اما نه کمپی دارند و نه سرپناهی. آن‌ها در جنگل‌ها و خیابان‌ها، شب‌ها و روز‌ها را به هم می‌رسانند تا بلکه گشایشی در سرنوشت‌شان پیش آید.

بنا بر آمار، دست‌کم یک چهارم پناه‌جویان در این کشور بی‌سرپناه هستند. آن‌ها فقط یک مرز تا اتحادیه اروپا فاصله دارند اما پلیس کرواسی که به نقض حقوق پناه‌جویان مشهور است، پیش روی آن‌ها است. از سوی دیگر، دولت بوسنی‌هرزگوین نمی‌تواند امکانات دست‌کم ۱۰هزار پناه‌جو را تامین کند؛ آن‌هم کشوری فقیر که هنوز نتوانسته است از بار جنگ ۱۹۹۵ – ۱۹۹۲ رها شود.

بوسنی‌هرزگوین پیش از کرواسی قرار دارد. کرواسی اولین کشور اتحادیه اروپا در منطقه بالکان به شمار می‌رود که سال‌ها است به خاطر برگرداندن غیرقانونی پناه‌جویان به بوسنی‌هرزگوین، مورد انتقاد نهادهای حقوق بشری است. در ماه جون سال جاری میلادی، کرواسی برای جلوگیری از ورود پناه‌جویان و به اسم مبارزه با قاچاق انسان، به تخریب محیط زیست پرداخت و درختان یک جنگل را قطع کرد تا بتواند کنترل درست‌تری روی عبور و مرور مرزها داشته باشد.

پناه‌جویان برای عبور از مرز و رسیدن به اتحادیه اروپا در این مسیر، باید جنگل‌ها و کوه‌های خطرناکی را پشت‌سر بگذارند. فقط در یک نمونه، پناه‌جوی ایرانی که می‌خواست با قاچاق‌بر خود را به کرواسی برساند، از کوه پرتاب و پس از چند ساعت، در بیمارستانی در کرواسی بستری شد. با وجودی که او درخواست پناهندگی خود را ارایه داده بود اما پلیس مرزی وی را به بوسنی هرزگوین بازگرداند؛ آن‌هم در شرایطی که کمرش به خاطر پرت شدن از کوه، شکسته بود.

این اتفاق در حالی افتاد ‌که طبق قوانین اتحادیه اروپا، کرواسی موظف به پذیرفتن و بررسی درخواست پناهندگی پناه‌جویان است.

در این سوی مرز، یعنی بوسنی‌هرزگوین اما شرایطی به مراتب وخیم‌تر است. پناه‌جویان در کمپ‌هایی نگه‌داری می‌شوند که بیش از ظرفیت مهاجر دارند و در برخی از کمپ‌ها حتی گزارش‌هایی از اعمال خشونت علیه آن‌ها داده شده است.

در کمپ «بیرا» واقع در شهر «بیهاچ» بوسنی که نزدیکی مرز کرواسی قرار دارد، آب و غذا به روی پناه‌جویان بسته شدند. اکتبر ۲۰۱۹ بود که شهردار بیهاچ برای دریافت کمک‌های مالی بیشتر در خصوص پناه‌جویان، آن‌ها را تشنه و گرسنه نگه داشت تا بلکه مقامات پول بیشتری به این شهرداری بدهند.

در فوریه سال جاری، پناه‌جویان در کمپ «میرال» بوسنی علیه سیاست‌های این کشور در قبال پناه‌جویان و هم‌چنین نداشتن امکانات اعتراض کردند. «دست از کتک زدن ما بردارید!» شعار آن‌ها بود.

با شروع ماه اکتبر سال جاری اما سیاست‌های بوسنی‌هرزگوین تغییر یافته‌اند. اگرچه اتحادیه اروپا تصویب کرده است که مبلغ ۷۰میلیون دلار به این کشور اختصاص دهد اما به نظر می‌رسد که اقدامات دیگری هم در جریان است.

مقامات بوسنی کمپ بیرا را که تحت نظر سازمان ملل متحد بود، تخلیه و صدها پناه‌جو را به کمپی دیگر منتقل کردند که تا مدت‌ها مکان آن مشخص نبود. حتی نماینده سازمان ملل در بوسنی هم نوشته بود معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظار این پناه‌جویان باشد.

به گفته این مقام مسوول، ۳۵۰ پناه‌جوی ساکن بیرا به «لیپا» منتقل شدند که ظرفیت آن تکمیل است و برای یک نفر هم جا ندارد. برای همین پناه‌جویان به خاطر کمبود جا، همگی در خیابان ماندند تا نوبت سامان‌دهی وضعیت‌شان فرا رسد.

«پیتر وان دیر آوویرایرت» در همین باره نوشته بود: «همه امشب در فضای باز خواهند خوابید که ناراحت‌کننده، غیرانسانی و غیرضروری است. بحران‌های انسانی این‌گونه آغاز می‌شوند.»

قرار بود این پناه‌جویان را از کمپ‌های مختلف، از جمله کمپ‌های مرزی و خودساخته به مکانی امن منتقل کنند. برخی از کمپ‌ها مثل آن‌چه در جنگل‌های اطراف شهرهای مرزی ساخته شده‌اند، یا غیرقانونی هستند یا سازمان ملل آن‌ها را قبول ندارد. هرچه هست اما نتیجه‌اش آوارگی بیشتر پناه‌جویان در کشوری است که انگار تازه از جنگ سر برآورده است؛ کشوری که هنوز زخم‌های چند سال جنگ را می‌توان بر پیکر شهرها و اقتصاد آن به خوبی مشاهده کرد.

یکی دیگر از کمپ‌هایی که در یک هفته نخست اکتبر تخلیه شد، «بیهاک» است؛ کمپی که خود پناه‌جویان بی‌سرپناه بنا کرده بودند. اما این تخلیه با مرگ دو پناه‌جو همراه شد. پلیس سعی داشت این کمپ را تخلیه کند اما پناه‌جویان که سرنوشتی برای خود نمی‌بینند، از نگرانی و نداشتن چشم‌انداز، مقاومت کردند. این مقاومت، دو کشته بر جای گذاشت. البته دست‌کم ۱۸ پناه‌جوی دیگر هم زخمی شدند که وضعیت‌شان وخیم گزارش شد.

بنا به گفته سازمان‌های حقوق بشری، کمپ‌هایی که پناه‌جویان بوسنی را به آن منتقل کرده‌اند، کمپ‌هایی تابستانی هستند و طاقت سرمای زمستان را ندارند. اما مقامات بوسنی گفته‌اند: «فکر می‌کنیم که می‌شود شرایط لازم را برای اقامت آن‌ها در فصل زمستان فراهم کرد.»

البته پاییز فرا رسیده و باران در اروپا به راه افتاده است. گروهی از پناه‌جویان در خیابان‌ها و جنگل هستند و گروهی دیگر در کمپ‌هایی به سر می‌برند که یا آب گرم و یا غذا و بهداشت مناسبی ندارند. ویروس کرونا هم هم‌چنان در گردش است و پناه‌جویان بدون هیچ امکاناتی، به امید فردای بهتر، روزگار می‌گذرانند. آن‌ها هیچ امیدی به بوسنی‌هرزگوین ندارند و روزگارشان در انتظاری خلاصه می‌شود که سرانجام آن نامشخص است.

اگر ‌آن‌ها در دعواهای پناه‌جویان یا برخورد ماموران و یا از سرمای زمستان جان سالم به در ببرند، معلوم نیست که کی بتوانند از مرز کرواسی رد شوند. حتی اگر هم رد شوند، تضمینی در بازگردانده شدن آن‌ها به بوسنی نیست.

همین الان، دست‌کم ۱۰هزار پناه‌جو چنین شرایطی را از سر می‌گذارنند و کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا برای محافظت از مرزهای خود مقابل موج پناه‌جویان، به بوسنی‌هرزگوین پول می‌دهند تا از آن ها نگه داری کند. اما تا کی این سیاست می‌تواند دوام آورد؟

————
منبع: خیزش
https://t.me/khizesche

————————————————–

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.