مرجان افتخاری: قره باغ و رد پای فاشیسم

همه پژوهشگران سیاسی و اجتماعی بر این باورند که فاشیسم در واقع یک جنبش پوپولیستی قدرت مند از نظر بسیج توده ای است که بر بستر بحرانهای اقتصادی و سیاسی و برای برون رفت از آنها شکل می گیرد. از نظر طبقاتی لایه های خرده بورژوازی برای نجات از تنگناهای اقتصادی و شرایط فلاکتبار زندگی و در خلاء آلترناتیو انقلابی منتطر رهبری قدرت مند برای تغیر وضعیت موجود هستند. ….

—————————————————

قره باغ و رد پای فاشیسم

مرجان افتخاری
اکتبر ۲۰۲۰

5381

با جهانی شدن سرمایه بسیاری از تعاریف و مفاهیم کلاسیک سیاسی و اجتماعی تغیر کردند همانگونه که درک از آزادی یا آزادیها بویژه درمورد مسایل زنان تغیر کرده است. اما بعضی از این تعاریف و مفاهیم چندان تغیر نکردند. بطور نمونه در مورد پوپولیسم و فاشیسم و تفاوتهای آنها.

همه پژوهشگران سیاسی و اجتماعی بر این باورند که فاشیسم در واقع یک جنبش پوپولیستی قدرت مند از نظر بسیج توده ای است که بر بستر بحرانهای اقتصادی و سیاسی و برای برون رفت از آنها شکل می گیرد. از نظر طبقاتی لایه های خرده بورژوازی برای نجات از تنگناهای اقتصادی و شرایط فلاکتبار زندگی و در خلاء آلترناتیو انقلابی منتطر رهبری قدرت مند برای تغیر وضعیت موجود هستند.
از مختصات دیگرفاشیسم می توان به داشتن یک ایدیولوژیکی سیاسی برای احیاء یک ملت، یا امت، نژاد و یا دین تا مرز جنگ افروزی، کشور گشایی و قدرت طلبی تاکید داشت. بطور مشخص موسولینی احیاء امپراتوری روم را در سر داشت و هیتلربرای نژاد اصیل آریایی دنیا را به خاک و خون کشید.
از نظر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فاشیسم یک جنبش راست افراطی و سنتی است که بشدت با مدرنیزم و هر آنچه با آن در ارتباط است، با ایده های آزادی و برابری، کمونیسم یا سوسیالیسم در ستیز است.  حمایت از سنت‌های فرهنگی، مذهبی و خانوادگی یعنی فرهنگ سنتی خرده بورژوازی در برنامه ایدیولوژیکی، سیاسی و تبلیغاتی فاشیسم جایگاه مقدسی دارند.

آنچه که نزدیک به چهل سال است در خاورمیانه جریان دارد و جنگ امروزبین آذربایجان و ارمنستان بر سر قره باغ  مشخصات و مختصات فاشیسم در این گوشه از جهان را ترسیم می کند.
اگر چه خاورمیانه از نظر منابع طبیعی و سوخت های فسیلی و بطور کلی منابع اصلی انرژی اهمیت جهانی دارد ولی از نطر ساختارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عقب مانده ترین منطقه جهان است.
در بیشتر کشورهای خاورمیانه و همسایگان آن افغانستان، پاکستان، ترکیه، آذربایجان، ارمنستان و روسیه  ساختارهای سیاسی امیری، خلیفه ای، تک حزبی، تک رهبری، قدرتمداران دائمی، مورثی و نظامیان  درراس قدرت هستند. درآذریایجان حیدر علی اف از سال ۱۹۹۲ تا اخر عمر ۲۰۰۳ رهبر حزب و رئیس ‌جمهور باقی ماند و سپس پسر او الهام علی اف قدرت را به ارث برد. رجب طیب اردوغان رهبر حزب عدالت و توسعه از سال ۲۰۰۳ نخست وزیر ترکیه است، ولادیمیر پوتین رئیس حزب روسیه واحد از سال ۱۹۹۹ تا کنون پستهای نخست وزیری و یا رئیس جمهوری را در اختیار دارد.

در گذشته، ایران با پادشاهی و دیکتاتوری مطلقه ژاندارم منطقه بود. و اکنون چهل یک سال است که  حکومت فقهی و نظامی جمهوری اسلامی بعنوان یکی از مخوف ترین، سرکوب گرترین و جنگ افروزترین رژیمها فاشیستی و اسلامی در منطقه مطرح است. بطوریکه سالها است این منطقه و کشورهای اطراف آن به کانون جهانی گروه های تروریستی اسلامی، رقابت این گروه ها و کشورهای ارتجاعی میدانی برای جنگهای قبیله‌ای، قومی، مذهبی و نیابتی است. نتیجه چنین ساختار سیاسی در منطقه خاورمیانه و کشورهای همسایه چیزی به غیر از جنگ و جنگ افروزی نیست.

در چند دهه اخیر تنش های سیاسی و جنگها در منطقه خاورمیانه و کشورهای عربی از زمان شکل گیری کشور اسراییل و اشغال سرزمینهای فلسطینی با حمایت امپریالیستهای فرانسه و انگلیس و سپس آمریکا شکل گرفت. جنگ سال ۱۹۵۶ که به جنگ کانال سوئز معروف است، جنگ شش روزه اعراب و اسراییل بین مصر و اسراییل در سال ۱۹۶۷ و همچنین به جنگهای داخلی لبنان از سال ۱۹۷۵ تا سال ۱۹۹۰ می توان اشاره کرد. باز هم به تنش و درگیری در مورد سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک در دوران حکومت پهلوی در سال ۱۳۵۰ (۱۹۷۱) و تنش بین ایران و عراق و اخراج ایرانی تبارها از عراق را می توان یاد آوری کرد. اما جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک منطقه خاورمیانه در چهل سال اخیر با روی کار آمدن جمهوری اسلامی دستخوش پیچیده ترین بحرانهای سیاسی، نظامی و انسانی در تاریخ معاصر شد که همچنان ادامه دارد.

جنگ ویرانگر هشت ساله جمهوری اسلامی و عراق برای جمهوری اسلامی و شخص خمینی یک موضوع استراتژیک با هدف گسترش اسلام سیاسی و صدور انقلاب در سال ۱۳۵۹ در منطقه آغاز شد. سرمایه داری جهانی و در راس همه آمریکا بعنوان بزرگترین قدرت اقتصادی و نطامی با حمله و اشغال عراق در سال ۲۰۱۱ به استراتژی جمهوری اسلامی کمک مهم و بزرگی کرد. بطوریکه این منطقه به کانون تروریسم اسلامی در سطح جهان تبدیل شد. خیزش حق طلبانه محرومان کشورهای عربی که به “بهار عربی” معروف شد با دخالت نطامی و رقابتهای آمریکا، روسیه، کشورهای بزرگ سرمایه داری اروپایی، جمهوری اسلامی، عربستان سعودی، قطر و ترکیه باز هم به بزرگترین جنگ در این منطقه تبدیل شد.

هنوز جنگ و رقابتها های سیاسی و نظامی سرمایه داری جهانی وتمام شرکای بزرگ و کوچک آن در منطقه پایان نیافته که جنگ دیگری بین دو همسایه آذربایجان و ارمنستان بر سر (قره باغ) آغاز شد که به کشته شدن تعدادی از مردم تهیدست که هیچ نقش و هیچ منافعی در این جنگ ندارند انجامیده. در جریان جنگ جدید تمام کشورهای همسایه، روسیه، جمهوری اسلامی و کمی دورتر ترکیه هر کدام با توجه به منافع اقتصادی، سیاسی، قومی و مذهبی برای این جنگ صف آرایی کرده اند. در کنار این چند کشور اسراییل بعنوان فروشنده اسلحه بدنبال منافع اقتصادی، سیاسی بوپژه پس از بر قراری روابط با چند کشور عربی پنهان و آشکار به این جنگ دامن میزند.بدون کمترین تردیدی این جنگ هم مانند همه جنگها “نعمت و برکت” برای سرمایه داری جهانی، ارتجاع منطقه و بویژه فاشیسم جمهوری اسلامی و ترکیه خواهد بود.

ناحیه ای پیچیده با ویژگیهای اتنیکی گوناگون از نظر قومی، زبانی، مذهبی و فرهنگی و در عین حال تاریخ مبارزاتی (۱) اما هر چند سال یک بار قره باغ، ناحیه کوچکی بین دو کشور ارمنستان و آذربایجان بهانه بروز جنگ، کشتار، آوارگی و بی خانمانی مردم قره باغ و شهرهای دیگر دو کشور شده است.
جنگ اول قره باغ که از فوریه ۱۹۸۸ تا مارس ۱۹۹۴با کشته و آواره شدن هزاران نفر و پاکسازیهای خونین اتنیکی تا جنگی دیگر پایان یافت. جنگ امروز هم ادامه همان سیاستهای قدرت طلبانه، ناسیونالیستی و فاشیستی است که کمترین نفعی برای مردم قره باغ، آذربایجان و ارمنستان ندارد. امروز قره باغ با حمایتها و دخالتهای ترکیه، جمهوری اسلامی، روسیه و اسراییل به میدان جنگی تمام عیار و فاشیستی تبدیل شده.
شعار قدیمی ” ترک های جهان متحد شوید” و ناسیونالیسم آذری زبان در ایران و نزدیکی های اقتصادی، سیاسی و نظامی کشور آذربایجان با اسراییل نگرانی های جدی برای جمهوری اسلامی است. از سالهای گذشته با جدایی آذربایجان از شوروی، جمهوری اسلامی سعی کرد سلطه و سیاستهای خود را مانند عراق و سوریه در این کشور گسرش دهد ولی در این امر موفق نشد. حمایت جمهوری اسلامی و روسیه و ارسال اسلحه به ارمنستان از همین زاویه مطرح است. ترکیه با اینکه هیچ مرز مشترکی با ارمنستان و آذربایجان ندارد ولی بخاطر منافع اقتصادی و دست یابی به منابع نفت و گاز از دریای خزر به بندرجیهان در مدیترانه یکی از طرفین آتش افروز این جنگ است. پان ترکیسم و اسلام سنی هم دلایل دیگر دخالت ترکیه هستند که بی اهمیت نیستند
زمانی که نیروهای انقلابی قلع و قمع وسرکوب می شوند این فاشیسم و ارتجاع است که فریادهای بلند ناسیونالستی، مذهبی و جنگ طلبانه را سر میدهند. سرکوب سیستماتیک آزادیخواهانه، برابری طلبان و  روشنفکران در ترکیه، جمهوری اسلامی و روسیه زمینه ساز چنین جنگهایی است. هیج جنگی صرفا ناسیونالیستی و مذهبی نیست در پس همه جنگهای بزرگ یا کوچک بحرانهای اقتصادی و سیاستهای سرمایه داری پنهان است.

اگر چه آمار دقیقی از وضعیت اقتصادی کشورهای مورد مناقشه در دست نیست اما با نگاهی به وضعیت بیکاری در این چند کشور شاید یکی از دلایل بروز جنگ را بهتر بتوان ترسیم کرد.
ارزیابی بانک جهانی در مورد بیکاری مردان بین ۱۵ تا ۲۴ سال به در صد % در سال ۲۰۲۰

5382
https://donnees.banquemondiale.org/indicator/SL.UEM.1524.MA.ZS

به این آمار و در همین ردیف سنی، بیکاران زن که همیشه در سراسر جهان در صد بالاتری از بیکاران مرد دارند و درصد بیکاران ردیف های سنی دیگر واقعیت جنگ قره باغ و اهداف کشورهایی که به آتش جنگ می دمند را می توان متوجه شد.

(۱) در دوره ای بدلیل نزدیگی به شوروی سابق و با الهام از انقلاب اکتبر “کمون باکو” بین آذری ها و ارمنی ها در ۱۹۱۸ شکل گرفت اما با سیاستهای امپریالیسم پیر انگلیس و همدستان مرتجع داخلی با دامن زدن به اختلافت قومی، زبانی و مذهبی”کمون باکو” پس از سه ماه با سرکوب خونین و تیرباران رهبران آن تنها بعنوان یک حادثه در تاریخ ثبت شد.

———————————————-

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.