محمد خسروی: وقاحت تا به کجا!

آری، تقلای بیانیه نویسان ، اقدام چند باره ای است برای تداوم حیات یکی از مخرب ترین نظام ها برای کشورمان و مردم مان. تو گویی “شرم” و “تجربه اندوزی” در قاموس اینان وجود ندارد. ….

————————————————–

وقاحت تا به کجا!

محمد خسروی

اخیرا بیانیه ی از جانب “جمعی از فعالان مدنی و سیاسی ایرانی” در اعتراض به “تحریف واقعیت در گزارش عفو بین الملل” منتشر شد که سر و صدایی هم، خصوصا در فضای مجازی، براه انداخت.*

امضاکنندگان این بیانیه همانطور که نوشته اند “وظیفه” ی خود میدانند که  با برخی “تحریفات و قلب واقعیات ها” که در گزارش سازمان عفو بین الملل – بخش ایران، آمده است مقابله کنند. همان گزارشی که تحت عنوان “اسرار به خون خفته” در سال ۱۳۹۷ از جتنب امنستی منتشر شده بود.

اما کدام تحریف و وارونه نمایی انجام شده است که وظیفه مندی، افشای آنرا ضروری میکند؟ امضاکنندگان بیانیه ضمن تاکید بر “هولناک بودن جنایت قتلعام زندانیان سیاسی”، به ضرورت متمرکز شدن بر “آمران و عاملان آن جنایت و اعضای هیئت مرگ” اصرار دارند و به همین دلیل، به امنستی معترضند که چرا، به زعم ایشان، در بیانیه خود “.. آمران و عاملان آن جنایت و اعضای هیئت مرگ را به نوعی رها کرده و میرحسین موسوی را … بطور مداوم مورد حمله قرار داده …”. با این توضیح امضا کنندگان بر ذمه ی خود میبینند تا با اثبات “بیگناهی و بی خبری” میرحسین موسوی از جنایات دهه شصت، این وارونه نمایی امنستی را اصلاح کنند.

بی شک آنچه که در این شرایط حائز اهمیت است،  نه خود بیانیه و نه حتی امضاکنندگان آن بلکه زمینه ها و شرایطی است که چنین اقداماتی را در دستور کار قرار داده است. اینروزها حتی کودن ترین عناصر حکومتی هم وخامت اوضاع را دریافته اند. فقر و بیکاری در فضای ورشکستگی اقتصادی کشور، سیل و آتش سوزی و “بلایای طبیعی” بر بستر زیرساختهای نابسامان، اعمال محدودیتها و دستگیری ها و اعدام ها که بشدت راه تنفس جامعه مدنی را مسدود کرده است و … انفجارهای بزرگ را قریب الوقوع کرده اند. تحولات عظیمی که نظام جمهوری اسلامی را اولین مانع هر گونه توسعه و رشد کشور، میداند.

اما در عین حال ساده انگاری خواهد بود اگر پنداشته شود که دولتمردان ظاهر و پنهان، با ریش و بی ریش، قدیم و جدید، آقا و آقا زاده … خوان یغما را رها کرده و داوطلبانه قدرت را واگذار می کنند. و البته نگاهی گذرا  به سیاست های روز نظام نیز مبین تلاشی های بی امانی است برای “کش دادن” حیات خویش.

الف – سرکوب و ارعاب، روندی که از یکسو با اعدام، دستگیری و زندان های طویل، وثیقه های سنگین، غیرقانونی کردن تشکل ها، ستاره دار کردن و توقیف نشریات و…. رهبران و کنشگران جنبش های بالفعل در عرصه های مختلف اجتماعی را حذف یا منفعل می کند، و از سوی دیگر با بالا بردن هزینه اعتراض، با دامن زدن به جو ارعاب، مانع بروز اعتراضات گسترده تر میشود.

ب – از آن رو که خوب میدانند که سرنگون خواهند شد اگر پتانسیل عمیق نارضایتی در ابعاد توده ای، متحد و متشکل امکان بروز یابد، لذا با راه اندازی بالماسکه “عدالتخواهی” در قالب تشکل های دانشجویی، کارگری و یا حتی از زبان فلان وکیل و وزیر، سعی میکنند تا در میان صفوف معترضین و مطالبه گران فضای بی اعتمادی، تشتت و سردرگمی ایجاد کنند.

ج – تجربه چهل و یکساله نشان داده است که “حفظ نظام” نقطه عزیمت و هسته مرکزی سیاستهای حاکمیت است. به این اعتبار اگر تعطیل کردن نماز و روزه تحت شرایطی مجاز است، آیا میتوان به بکارگیری دوباره “رهبران فتنه”، خرده گرفت. بی شک هر گاه حیات نظام در خطر است میتوان ده ها “جام زهر” دیگر نیز نوشید.

بی دلیل نیست، کروبی ای که از جانب رسانه های رسمی بایکوت شده بود، هم او که آزادی اش از وعده های بی سرانجام انتخاباتی حسن روحانی بود. امروز با کرباسچی ملاقات میکند، سپس عکس و خبر آن در جراید رسمی منتشر میشود. کرباسچی، یکی از محکومین پرونده های سو استفاده مالی، یکی از نمونه های برجسته اقتصاد لیبرالی، که دیر زمانی از پیش صحنه ی سیاست گم بود. امروز پیدایش میشود. ممنوعیت های رسانه ای بشکلی خزیده کمرنگ می شوند. وقتی کم کم محمد خاتمی هم در فضای سیاسی کشور پدیدار میگردد، چرا میر حسین موسوی نیاید، چه بسا حضور او در کادر سیاسی روز، بتواند نظام را از مهلکه اعتراض مردمی نجات دهد.

حال برخی، دقیقا برای حفظ نظام، به تقلا افتاده اند، و طرح دوباره ی چهره هایی همچون میر حسین موسوی را می بایست در این چارچوبه دید. امضا کنندگان بیانیه سعی دارند تا رئیس جمهور خونین ترین دهه ی حاکمیت جمهوری اسلامی را “بی خبر و بی گناه” جلوه دهند. هم او که دلش برای “دوران طلائی امام” غنج میرود. همان “امام”ی که مخالفین را “سبع” خواند و خونشان را حلال.

آری، تقلای بیانیه نویسان ، اقدام چند باره ای است برای تداوم حیات یکی از مخرب ترین نظام ها برای کشورمان و مردم مان. تو گویی “شرم” و “تجربه اندوزی” در قاموس اینان وجود ندارد.

————————————————–

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.