نیما ش. فریاد: گذری با تاریخچه سرکوب و اعدام – از دفتر مجازی یاد بود جانباختگان و قربانیان راه آزادی و برابری

الان پس از ۴۱ سالی که از عمر رژیم فاشیستی گذشته، به این نتیجه رسیدم که مبارزه پیش رو، مبارزه‌ای است برای آزادی و دموکراسی… مبارزه برای آزادی از مبارزه علیه ستم طبقاتی جدایی ناپذیر است. جنبش چپ باید همه نیروهای آزادیخواه، عدالت طلب، و برابری جو را تحت ائتلافی نیرومند علیه استبداد و استثمار جمع‌آوری کند ….

————————————————————

5235

نیما ش. فریاد: گذری با تاریخچه سرکوب و اعدام – از دفتر مجازی یاد بود جانباختگان و قربانیان راه آزادی و برابری

وقتی انقلاب شد، نوجوانی ۱۲ ساله بودم. از همان روزهای اول جلب جریانات چپ شدم. با بیعدالتی و فقری که برخی از هم شاگردی هایم با آن دست و پنجه نرم میکردند, آشنا بودم و بیزار.
جزوات و روزنامه‌ها را با ولع بسیار می خواندم.
هر روز که از حکومت می گذشت، صدای پای فاشیسم را احساس میکردم. از حمله به دکه های روزنامه فروشی, حمله به کانون فرهنگی و سیاسی و شوراهای دهقانی ترکمن صحرا بهار ۵۸، لشکر کشی به کردستان مرداد ۵۸،ممنوعیت انتشار روزنامه‌ها که با روزنامه «آهنگر» شروع شد…

با شعار: « حزب فقط حزب الله ، رهبر فقط روح الله..». به گردهمایی‌ها حمله ور میشدند. در این میان مثلث بیق (بازرگان، یزدی، قطب زاده) در تدارک غیرقانونی کردن شورا های محلات ، کارخانجات بودند. همه دانشگاه‌ها عملاً سنگر گسترش جنبش چپ بود. بحثهای بروبچه های پیشگام، پیکار، اتحاد مبارزان، اتحادیه چپ، توفان، اتحادیه کمونیستها، جبهه دمکراتیک ملی ایران و مجاهدین هرشب جلوی دانشگاهها و میادین اصلی شهرها برقرار بود

انجمنهای اسلامی قادر به جذب هوادار در مدرسه‌ها و دانشگاهها نبودند..و اقلیت ناچیزی بیش نبودند. مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب جمهوری اسلامی، فداییان اسلام از نظر هوادار و عضو بسیار ناچیز بودند و پایگاه فاشیستی هواداران خمینی . اما نمی شود نفوذ آخوندها را میان روستاها انکار کرد… نمی‌دانستیم که همین گسترش و نفوذ جنبش چپ موجب توافقی میان ژنرال هویزر و خمینی جلاد شد بود، تا هلال اسلامی براه بیندازند .. و چه نقشه های خونینی در پیش دارند…

سال ۵۸ خمینی فاشیست که علیه نیروهای سرکوبگر شاه اعلام جهاد نکرده بود، علیه کردستان اعلام جهاد کرد…و کشتار خونینی توسط سپاه و ارتش در کردستان براه افتاد…

خمینی جلاد، خلخالی سگ، هار خود را، به کردستان فرستاد
سال ۵۸ سال تنش ها بود، سال راه انداختن دارودسته چماقداران و برنامه‌ریزی برای یورشهای بیشتر رژیم برای برپایی فاشیسم اسلامی.و حال نمایش حمله به سفارت آمریکا در آبان ۵۸ و موج سواری بر احساسات ضد آمریکایی در ایران و منطقه. حمایت بی قید وشرط اکثر گروههای چپ و مجاهدین ازین تله… حال رژیم با ژستی ضد امپریالیستی حمایت اردوگاه شوروی را هم برای برپایی حمام خونی که مد نظر اصلی غرب و سرکوب جنبش چپ و دموکراتیک در ایران بود را کسب کرده بود.

در اردی‌بهشت ۵۹ به دانشگاهها حمله ور شد، پس از در گیری خونین و آوردن سپاه با تیربار مقابل دانشگاهها، گروههای انقلابی عقب نشینی کردند. همان موقع یادم است که نسبت به این عقب نشینی معترض بودم. اگرچه واقعاً نوجوانی ۱۴ ساله ناپخته ای بیش نبودم

در بزرگترین گروه چپ خرداد ۵۹ انشعابی صورت گرفت و بروبچه هایی که شکل‌گیری عملی فاشیسم اسلامی را به چشم می دیدند، دیگر توجیهات اکثریت غالب را قبول نداشتند که می گفتند باید با ژستهای ضد امریکایی رژیم همراه بود. به این نتیجه رسیده بودیم که مبارزه با امپریالیسم از مبارزه برای آزادی و دموکراسی جدایی ناپذیر است.

مهر ۵۹ جنگ ارتجاعی عراق و ایران شروع شده بود.  توده ای ها و اکثریتی ها ۲ روز اول جنگ به معنای واقعی کلمه در دفاع از شوروی «آچمز» شده بودند، چون عراق عملاً یکی از کشورهایی بود که شوروی تا حدودی روی نفوذ ش در آنجا حساب می کرد.
ولی از نظر ما جنگ ، جنگی ارتجاعی بود و نه جنگی میهنی، و خواهان برگرداندن تفنگها بسوی هریک از رژیمهای ارتجاعی خمینی و صدام بودیم … جنگی که با دادن صدها هزار کشته، با نوشیدن زهر توسط خمینی به پایان رسید.
شکل گیری تفابل دو جبهه آزادیخواه، عدالت طلب و برابری جو در برابر چرخه استبداد روز به روز در سال ۵۹ عمیق‌تر میشد. همچنان سرکوب ها ادامه داشت، این بار تحت عنوان مقابله «با امپریالیسم و نیروی متجاوز صدام» و روز به روز حلقه محاصره آزادی تنگتر میشد.

نیروهای مخالف ارتجاع هم در سازماندهی تشکیلاتی تا حدود زیادی ناپخته بودند.
خمینی در خرداد شصت جبهه ملی را «مرتد» اعلام کرد و عملاً نزاع میان جبهه فاشیسم اسلامی با نیروهای ضد فاشیست رقم خورد.
اکثریتی ها تمام قد در کنار موسوی خویینی ها دادستان جلاد رژیم که دستش به خون سعید سلطان پور آغشته بود ایستادند و ننگ ابدی را برای خود خریدند.
پاسخ رژیم به تظاهرات سراسری صدها هزار نفری مجاهدین، سازمان چریکهای فدایی اقلیت، پیکار در تهران و حرکت ماشین کشتار با اعدام سعید سلطان پور و دهها مبارز دیگر آغاز شد.
و چنین بود که دهه خونین شصت رقم خورد. دهه ترور و وحشت، دهه ای که اصلاح طلبان جلاد خمینی سعی در حذف آن از تاریخ دارند.
آن‌ها چنین وانمود می‌کنند که گویا مخالفت علیه رژیم ترور و وحشت از تیر ۷۸ آغاز شد، تا جنایات خود را لاپوشانی کنند، تا از نخست وزیر امام در آن دوران سیاه، قهرمانی ازادیخواه بسازند.
دورانی که با شکنجه، وحشت ، ترور گروهی از ما را تبدیل به زامبی هایی به نام تواب تبدیل کردند، موجوداتی که دیگر «هیچ» نبودند.
دوران از دست دادن عزیزان و رفیقان…تیرباران های روزانه …دوران خاوران ها… دوران زندان ها… تعقیب و گریزها.
روزهایی که وقتی خبراعدام عزیزی را می شنیدی از سکوت مردم در خودت درهم میریختی….

درین ویدیو سعی شده تا حدودی از ان دوران تصویری ارایه بده:

الان پس از ۴۱ سالی که از عمر رژیم فاشیستی گذشته، به این نتیجه رسیدم که مبارزه پیش رو، مبارزه‌ای است برای آزادی و دموکراسی… مبارزه برای آزادی از مبارزه علیه ستم طبقاتی جدایی ناپذیر است. جنبش چپ باید همه نیروهای آزادیخواه، عدالت طلب، و برابری جو را تحت ائتلافی نیرومند علیه استبداد و استثمار جمع‌آوری کند…

#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم تا مبادا #چرخه_استبداد تکرار شود

https://twitter.com/Nima_Challenger

————–
منبع: گزارشگران
http://gozareshgar.com

——————————————–

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.