داغ دخترم ما را زمین‌گیر کرد

این روزها حوادث تلخ و ناگوار کودکان معصوم بلوچ، مدام تکرار می‌شود و حسرت و اندوهی‌تمام نشدنی را برجای می گذارد. تراژدی‌های دردناکی که پسربچه‌ها و دخترکان بیگناه را به کام مرگ می‌کشد و اندوهی بی پایان را برای خانواده‌ها رقم می زند. قربانیان خردسالی که در عین خامی و بچگی یا طعمه‌ بی‌رحمی “گاندوها” می‌شوند، یا در “هوتک”ها و رودخانه های خروشان جان می دهند….

——————————————————-

4992

داغ دخترم ما را زمین‌گیر کرد

به گزارش خبرنگار ایلنا، محرومیت، فقر ، نداری، شرایط اقلیمی و نبود بسیاری از حداقل‌های زندگی روایت مردم منطقه سیستان و بلوچستان است؛ مردمانی که ناخواسته آنها را در برابر بلایا و حوادث گوناگون آسیب‌پذیر کرده و زندگی در این شرایط را برای شان سخت و دشوار. مشکلات و معضلاتی که گویا قرار نیست به این زودی‌ها پایانی داشته باشد و دست از سر مردم این منطقه بردارد. حوادث طبیعی هم به جای خود به گونه ای دیگر زندگی مردم را غارت می‌کند. از طغیان رودخانه ها و جاری شدن سیل گرفته تا کمبود آب و طوفان شن.

تمام این مصیبت‌ها کم بود حالا این روزها قربانی‌شدن کودکان بیگناه خانواده‌ها هم به مشکلات مردم منطقه بلوچستان افزوده است. کودکان معصومی که یا طعمه تمساح‌های گرسنه می‌شوند یا قربانی هوتک‌ها و رودخانه های خشمگین.
حوادث دلخراشی که روایت آن دل هر انسانی را به درد می آورد. تراژدی مرگ زینب ها، علی اکبرها و … همچنان ادامه دارد و گویی این سرنوشت محتوم مردم زجر دیده و مهجور منطقه است.

ماجرای غرق شدن زینب
پدر زینب کودک ۱۰ ساله اهل روستای جکیگور که چند روز پیش در داخل رودخانه این روستا غرق شد، به خبرنگار ایلنا می‌گوید: ۱۰ روزی می‌شد که آب روستا قطع بود. همسرم به همراه ۴ فرزندم به کنار رودخانه رفته بودند که هم لباس ها را بشویند و هم آب به خانه بیاورند.

عبدالقیوم پورغلامی ادامه داد: ساعتی بعد مادر زینب هراسان با من تماس گرفت و گفت دخترمان در داخل رودخانه غرق شده است. نفهمیدم چگونه خودم را به آنجا رساندم و برای نجات زینب به داخل رودخانه پریدم. عمویم هم به کمک آمده بود. چند متری زیر آب را نگاه کردیم که عمویم فریاد زد اینجا است. با هزار زحمت زینب را از آب بیرون کشیدیم. بلافاصله با خودروی یکی از اهالی روستا دخترم را به درمانگاه رساندم. در طول مسیر زینب دو بار چشم هایش را باز کرد و نگاهم کرد تا اینکه در آغوشم جان داد. وی گفت: زینب هنگام شستن رخت‌ها یکی از لباس هایش را آب می برد و هنگام تلاش برای گرفتن لباس‌ پایش لیز می‌خورد و به داخل رودخانه می افتد و در رودخانه غرق می‌شود. زینب تنها دخترم و فرزند بزرگم بود. داغ دخترم من و مادرش و ۳ پسر کوچکم را زمین گیر کرده و آرام و قرار نداریم. پورغلامی گفت: ما مردم محرومی هستیم. اگر آب روستای جکیگور روزها قطع نشود و خانواده‌ها مجبور نباشند برای تهیه آب به رودخانه بروند این بلا سرمان نمی آمد و دخترم را از دست نمی دادم.

—————————————————

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.