سرگذشت فاطمه داوند از معترضان آبان۹۸
۲۶ آبان۱۳۹۸ بود در سومین روز اعتراضات آبان که ویدیویی از زنی کُرد به نام شلر(فاطمه) داوند در تظاهرات بوکان، در شبکههای اجتماعی پخش و بارها بازنشر شد که به یکی از نمادهای این اعتراضات بدل شد. نمادی از زنان معترض در میانهی میدان، آنچنان که کارگزاران تبلیغاتی نظام هم از آن با عنوان «حضور پررنگ برخی زنان به عنوان لیدر» در اعتراضات نام بردند. ….
——————————————————-
سرگذشت فاطمه داوند از معترضان آبان۹۸
۲۶ آبان۱۳۹۸ بود در سومین روز اعتراضات آبان که ویدیویی از زنی کُرد به نام شلر (فاطمه) داوند در تظاهرات بوکان، در شبکههای اجتماعی پخش و بارها بازنشر شد که به یکی از نمادهای این اعتراضات بدل شد. نمادی از زنان معترض در میانهی میدان، آنچنان که کارگزاران تبلیغاتی نظام هم از آن با عنوان «حضور پررنگ برخی زنان به عنوان لیدر» در اعتراضات نام بردند. زنی ایستاده بر روی سقف یک اتومبیل در میان مردم معترض در شهر بوکان در آذربایجان غربی در حالی که دستهایش را بالا گرفته بود، با دستانش علامت پیروزی نشان میداد، شعار میداد و مردم را به اعتراض تشویق میکرد.
شایعهای بالا گرفت که «شلِر (فاطمه) داوند»، در بوکان هدف نیروهای امنیتی قرار گرفته و جان باخته است. نادرستی این خبر روز چهارشنبه ۲۹ آبان۱۳۹۸، وقتی آشکار شد که تصاویر اعترافات اجباری فاطمه (شلِر) داوند، در فیلمی که خبر «۲۰:۳۰» تهیه کرده بود، منتشر شد.
خانم داوند پیش از برگشتن به زندان ارومیه برای گذراندن حکم ۵ سال حبس قطعی، دربارهی آن روزها میگوید و آنچه از آن عصر پرشور ۲۶ آبان۱۳۹۸ تا صبح پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ساعاتی پیش از رفتن به زندان ۵ ساله، تجربه کرده است. فاطمه داوند میگوید او به گرانی، فقر، سوءمدیریت و ستمکاری معترض بوده و از آنچه کرده است، پشیمان نیست.
فاطمه داوند، ۴۲ ساله، دیپلم کامپیوتر دارد، متاهل و مادر سه فرزند زیر ۱۸ سال است. آبان ۱۳۹۸، او خویشفرما بود و شرکتی خدماتی داشت: «خودم کار میکردم و کارهای نظافت انجام میدادم. همسرم هم شراکتی با یک نفر دیگر یک اتومبیل باری دارد و در کار اسبابکشی است. البته پروانه کسب من را پس از بازداشت باطل کردند و این مدت که با قید وثیقه آزاد بودم، بیکار بودم.»
بعدازظهر یکشنبه ۲۶ آبان در روز سوم اعتراضات آبان، جمعی کوچک از مردم معترض بوکان، در مرکز شهر، مقابل فرمانداری بوکان، تجمع کردند. «من گفتم اجارهنشین هستم و سه فرزند دارم و با این وضعیت گرانی، عملا ادامهی زندگیمان غیر ممکن است؛ تا کی باید تحمل کنیم؟ با زیاد شدن جمعیت، ماموران به تقلا افتادند که من را به پایین آمدن از روی ماشین راضی کنند، اما من کوتاه نیامدم. حتی پدر و برادرم را آوردند تا من را راضی کنند از آنجا پایین بیایم. بعد ماموران بیشتر شدند. من میگفتم این اعتراض برای نان است، نانی که شما از ما دریغ کردهاید.»
فاطمه داوند میگوید نزدیک به دو ساعت روی سقف همان اتومبیل ماند و صحبت کرد، شعار داد و از حق مردم گفت: «میگفتم آدم گرسنه یا [باید] برای سیر کردن شکم خودش گرفتار فحشا و دزدی شود یا برای گرفتن حقش اعتراض کند؛ ما دومی را انتخاب کردهایم. فرماندار هم با تداوم حضور مردم معترض مقابل فرمانداری وارد جمعیت شد و گفت خانم داوند پایین بیایید صحبت کنیم که من باز قبول نکردم.»
با تندتر شدن شعار معترضان و بیشتر شدن جمعیت، ماموران امنیتی حاضر در صحنه برخورد با مردم را شروع و با شلیک گاز اشکآور سعی کردند مردم را متفرق کنند: «من هنوز آن بالا بودم و گاز اشکآور را جدی نگرفتم،
اما دقایقی بعد تیراندازی شروع شد و دیگر مجالی برای ایستادن من آن بالا نمانده بود. گلولهای از کنارم رد شد و من از اتومبیل پریدم پایین و بعد از مدتی در جمعیت ماندن، آنجا را ترک کردم.»
خانم داوند و سه فرزندش به منزل بستگان همسرش به سقز میروند و شب را همانجا میمانند: «نیمهشب، حدود ساعت ۱ بامداد، خواب بودیم که با سر و صدای رفتن کسانی روی پشتبام بیدار شدم. وضعیت عجیبی بود، صاحبخانه و همسرش وحشت کرده بودند. گفتم نترسید برای بردن من آمدهاند.» فاطمه داوند میگوید من را که اجازه نمیدادند حتی درست روی پای خودم بایستم، کشیدند و با خود بردند.»
سناریوی وزارت اطلاعات برای ساختن فیلمی از بازداشت خانم داوند و درهمشکستن او برای اعترافات اجباری از همانجا شروع شده بود: «داخل ماشین، من را بین دو مامور نشاندند و دوربینی هم بود که از من فیلم میگرفت. به بوکان که رسیدیم، من را به بازداشتگاه اطلاعات بردند و تا صبح همانجا بودم. من را در اتاقی نگه داشتند و تا صبح چند باری سراغم آمدند و از من فیلم هم گرفتند. چیزی نمیگفتند، تنها در یک مورد، یکی از آنها خیلی به من فحاشی و بیاحترامی کرد.»
صبح دوشنبه ۲۷آبان۱۳۹۸ خانم داوند را همراه با شش یا هفت مرد بازداشتی دیگر سوار اتومبیل ون کردند و به ارومیه بردند و بازجویی از او شروع شد. ساعتها بازجویی ادامه داشت و من همان را که واقعا اتفاق افتاده بود میگفتم.»
صبح چهارشنبه ۲۹آبان۱۳۹۸، ماموری که به خانم داوند میگویند مدیرکل اطلاعات است سراغ او میرود و راضیاش میکند تا در سناریوی آنها بازی کند: «گفت برای اتمام حجت آمدهام. اگر همکاری نکنی، رفتار ما تغییر میکند و در نهایت پشیمان میشوی و به همین نقطه میرسی و اصلا هم آزادت نمیکنیم. گفت شبها میشنوی ما با کسانی که همکاری نکنند چطور رفتار میکنیم. بهتر است هرچه میخواهیم بگویی، در عوض به تو قول میدهم پروندهات به دادگاه نمیرود و همین فردا آزادت میکنم بروی پیش بچههایت. نمیخواهی که بیمادر بزرگ شوند؟» فاطمه داوند از سر ناچاری تسلیم شد و به آنچه آنها گفتند «اعتراف» کرد.
به خانم داوند میگویند ما از این فیلمها زیاد میگیریم و جایی هم پخش نمیشود. این هم یکی مثل بقیه: «خودشان به من گفتند که چه چیزهایی را بگویم، ده دوازده نفر در اتاق بودند. چند نفر از آنها در گفتن پاسخها به من دخالت داشتند و گاهی یک پاسخ را بارها تکرار میکردم تا به شکلی که آنها خواستهاند دربیاید و راضی شوند. اما باز حاضر نشدم خیلی چیزها را بگویم. وقتی به قید وثیقه آزاد شدم و فیلم اخبار ۲۰:۳۰ را دیدم، متوجه شدم که همان حرفها را هم تقطیع و دستکاری کردهاند و چند ثانیهاش را پخش کردهاند.»
در این فیلم ادعا شد خانم داوند «هنگام فرار از مرزها دستگیر شده است و به ارتباط خود با گروهکها اعتراف میکند.» در ادامه “نوشته میشود” که خانم داوند، سابقه عضویت در «گروههای ضد انقلاب» را دارد، با «عناصر گروههای ضد انقلاب» در اقلیم کردستان عراق ملاقات داشته است و در جریان اعتراضات اخیر «از سوی آن گروهها هدایت شده» و قصد متواری شدن و «اقامت در اردوگاههای گروههای معاند» در اقلیم کردستان را داشته است. ادعاهایی که خانم داوند تاکید میکند به کلی دروغ است: «حتی اگر این صحبتها را همانطور که آنها میخواستند گفته بودم، به جای نوشتن روی فیلم از زبان خودم نشان میدادند.» سپس او را تحویل بند زنان زندان ارومیه دادند: «در سلول من دوربین بود و دستشویی هم همانجا بود و از ترس این که در دوربین دیده میشوم، چیزی نمیخوردم که کمتر از دستشویی هم استفاده کنم. با رفتن به زندان، وضعیتم کمی بهتر شد و آنجا هم ۳ ماه و ۲۳ روز ماندم.» در بند زنان ارومیه، قانون تفکیک جرایم رعایت نشده است و زنان زندانی با جرایم گوناگون کنار هم نگهداری میشوند
«۱۷ بهمن، در شعبه ۱۰۳ دادگاه کیفری دو بوکان حاضر شدم و به اتهام “اخلال در نظم و آسایش عمومی از طریق شرکت در اغتشاشات” دادگاهی شدم و به حکم قاضی “مهدی تقیزاده” به ۵ ماه زندان و سی ضربه شلاق محکوم شدم.»
خانم فاطمه داوند، ۶فروردین۱۳۹۹ و در جریان آزادی موقت زندانیان به خاطر کرونا با تامین وثیقه ۱ میلیارد تومانی به طور موقت از زندان آزاد شد؛ وثیقهای سنگین که پرداختش از توان خانم داوند و همسرش خارج بود و با کمک چند آشنا و فامیل خانم داوند تامین شد.
۲۳اردیبهشت۱۳۹۹، خانم داوند در شعبه اول دادگاه انقلاب مهاباد حاضر شد. او به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور به دست قاضی «جواد غلامی» دادگاهی و به ۵ سال زندان محکوم شد: «در همین دادگاه هم از آن ادعاهای مضحک ارتباط با گروههای مخالف تبرئه شدم. ۵ سال زندان برای من با سه بچه بیآنکه جز شرکت در اعتراضاتی که حق ماست کاری کرده باشم، خیلی زیاد است، اما درخواست تجدیدنظر ندادم.»
خانم فاطمه داوند پنجشنبه ۱۶ مرداد ۹۹ جهت اجرای حکم ۵ سال زندان، خود را به زندان مرکزی ارومیه معرفی کرد و به زندان رفت.
——————————————————
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.