خسرو صادقی بروجنی: پیش زمینه های طغیان طبقه ی متوسط
طبقهای که هر روز فقیرتر و محافظهکارتر میشود. هر چه بیشتر اموال خود را از دست میدهد و فقیرتر و بیآیندهتر میشود، در هراسِ از دست دادن باقیماندهی داراییهایش، فردگراتر، متفرقتر و خودخواهتر میشود. ….
——————————————————-
پیش زمینه های طغیان طبقه ی متوسط
خسرو صادقی بروجنی
طبقهی متوسط ایران یکپارچه از «مدنیت» دفاع نمیکند.
چرا؟ دیگر نمیتوان طبقهی متوسط را بهضرورت حامیان مدنیت و تغییر و آزادی و دموکراسی دانست.
اگرچه همچنان میتوان سویههای دموکراتیک را در مشارکت بخشهایی از طبقهی متوسط در کنشگریهای جمعی مانند دفاع از حقوق برخی زندانیان و کولبرها و ابراز همبستگی با حرکتهای مدنی مشاهده کرد، اما طبقهی متوسط محافظهکار پدیدهی جدیدی است که میبایست مستقلاً موضوع تحلیل قرار گیرد.
طبقهای که هر روز فقیرتر و محافظهکارتر میشود. هر چه بیشتر اموال خود را از دست میدهد و فقیرتر و بیآیندهتر میشود، در هراسِ از دست دادن باقیماندهی داراییهایش، فردگراتر، متفرقتر و خودخواهتر میشود.
«بورس» آخرین راه نجاتی است که بخش بزرگی از طبقهی متوسط ایران حالا فوج فوج، برای رستگاری به آن وارد میشود. صبحِ هر روزش را با «منفی» و «مثبت» بودن شاخصها آغاز میکند و در شبکههای مجازی مشغول رد و بدل کردن تحلیلهای تکنیکال و فاندامنتال است.
نسل جدید سلبریتیهای اقتصادی، «پیشوا»ها و «مرشدها»یی که هنرشان درست پیشبینی کردن است، حالا جای خودشان را در کنار سلبریتیهای هنری و ورزشی باز میکنند. آنها به طبقهی متوسط یاد میدهند که چگونه هزارتومان را دو هزارتومان کند و دوهزارتومان را هشتهزار تومان و همینطور به شکل تصاعدی پولها بیشتر میشوند. کلاسهایشان حتی در ایام کرونا، در فضاهای مجازی اقبال گستردهای پیدا کرده است. میگویند بازده بازار بورس در سال گذشته بیش از ۶۰۰ درصد بوده است؛ افزون از ۴ برابر بازار طلا.
سوژهی نولیبرال راه یکشبه جَستن را در بورس یافته است؛ بدون «کار» و «زحمت» و «تولید»؛ بیخبر از اعتصاب و اعتراض و هفتتپه و هپکو و پالایشگاهها و بقیه.
اخلاقیات کار بیش از پیش تضعیف میشود. وقتی میشود بدون کار کردن پولدار شد چرا باید کار کرد؟ این خود یک فرهنگ است؛ در تعارض با همهی ارزشهایی که از صبح تا شب رسانههای فرهنگی نظام تبلیغ میکنند.
همچون همیشه در سه دههی گذشته، «سیاست اقتصادی» علیه «سیاست فرهنگی» عمل میکند. از معایب بخش بزرگی از جامعهی ایران و از جمله نخبگان و سیاستگذاران آن پذیرش هر پدیدهی جدید بدون تأمل انتقادی در آن است. بورس جدیدترین این پدیدههاست.
این بار اجماعی در میان همهی بخشهای حاکمیت به وجود آمده است تا آخرین مرحلهی سیاست نولیبرال یعنی بسط بازارهای مالی، بدون هیچ مخالفی در هیچ بخشی از حاکمیت، از هر گروه و هر جناح پیش برود. این روزها را نباید فراموش کرد؛ همهی جناحها موافق «بورسپذیر» کردن همهچیز و نیز مردماند.
بورس، مکان پرورش شهروندان محافظهکار است. در همهی تحلیلهای ابتدایی که دربارهی بورس آموزش داده میشود این گزاره مدام تکرار میشود «بورس، نیازمند ثبات است.» تنش، باعث سقوط بورس میشود. جمعیتی که «بورسپذیر» میشود، خواهناخواه ثباتخواه میشود: خواهان حفظ وضع موجود. به یک دلیل خیلی ساده: تغییر، به او ضرر میرساند. آنها خواهان صلح و آرامشاند. هم از جنگ میهراسند و هم از هر شکلی از ناآرامی داخلی.
بورسپذیر شدن، فرآیند تربیت شهروند سربهراه و محافظهکار است: شهروند مطالبهگر امنیت. شهروندی که امنیت را بر دموکراسی، آزادی، عدالت و هر ارزش دیگری ترجیح میدهد. چون امنیت است که منافع او را تأمین میکند.
به همین دلیل هم طرفدار مذاکرهی خارجی و صلح است و هم روی خوشی به اعتراض خیابانی نشان نمیدهد. مخالفت بیهزینه در فضای مجازی را انتخاب میکند.
گفته میشود در حال حاضر در ایران ۱۵ میلیون کد بورسی فعال وجود دارد. تاکنون با هزار و یک ترفند و مداخله، جلوی آشکار شدن تأثیرات بیثباتیها بر بورس گرفته شده است تا ضرر و زیانی متوجه بورسپذیر شدهها نشود.
با وابسته شدن هر چه بیشتر به بورس، بخش بزرگی از طبقهی متوسط تا قبل از مواجهه با چنین ضرر بزرگی با کندی و تعلل از مدنیت کارگران و معلمان و دانشجویان حمایت خواهد کرد.
اما ضرر کلیِ جمعیت بزرگی از بورسپذیرشدهها، آنها را طغیانگر خواهد کرد.
—————
منبع:
https://t.me/faealane
—————————————————-
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.