چطور طبقه­ ی کارگر می­تواند سیاسی شود؟ به بهانه­ ی آسیب ­شناسی نزدیک به ۵۰ روز اعتراض کارگران هفت تپه و جریان­ ساز نشدن آن

کارگران هفت تپه این ­بار طولانی ­تر از دفعات پیشین اعتراض ­شان به میدان آمده­ اند اما شرایط سیاسی مبارزاتیِ تحت تأثیر کرونا و همچنین اُفت محسوس «کُنش جریانی» بدنه­ ی کارگری گواهی می­ دهد که این اعتراض نه به اندازه ­ی دفعاتِ پیشینِ خودش توانسته جریان­ ساز باشد، نه حتی در فضای مجازی حول محورِ آن پروپاگاندای خاصی در جریان است. ….

—————————————————————–

status-of-the-working-class-

چطور طبقه­ ی کارگر می­تواند سیاسی شود؟ به بهانه­ ی آسیب ­شناسی نزدیک به ۵۰ روز اعتراض کارگران هفت تپه و جریان­ ساز نشدن آن

  1. کارگران هفت تپه این­ بار طولانی ­تر از دفعات پیشین اعتراض ­شان به میدان آمده­ اند اما شرایط سیاسی مبارزاتیِ تحت تأثیر کرونا و همچنین اُفت محسوس «کُنش جریانی» بدنه­ ی کارگری گواهی می­ دهد که این اعتراض نه به اندازه ­ی دفعاتِ پیشینِ خودش توانسته جریان­ ساز باشد، نه حتی در فضای مجازی حول محورِ آن پروپاگاندای خاصی در جریان است. نباید از کنار این موضوع همچون یک امر طبیعی در «شرایط کرونایی» گذشت یا مدام مبتنی بر صورتبندی­ های کلیشه ­ای از «فقدان حزب و سازمان» به عنوان دلیل اصلی این بحران سخن گفت. باید کمی درونی ­تر مسئله ­ی بحران پیشِ روی جریان کارگری و نسبت چپ با آن را کاوید.
  2. مهمترین نشانگانی که به واسطه­ ی آن می ­توان گذار کارگران از آگاهی شهودی به آگاهی طبقاتی را فهمید، متشکل عمل کردن آن­ها در «مطالبه­ گری صنفی» و توأمان نه گفتن به سازوکارهای بنیادین نظمِ مستقر در سطح میانه و کلان (همچون «مشارکت حداکثری کارگران در تصمیم­ سازی مناسبات واحد تولیدی­»، «تغییر بنیادی قانون کار» یا «همبستگی با دیگر نیروهای سیاسی برای لغو مناسبات سلطه») است. چگونگی این امر در شرایط بی ­تشکلی و هزینه­ ی فزاینده­ ی تحمیلی رژیم بابت هر اعتراض به معترضان، نمی­ تواند به شیوه ­ی نفر به نفر اتفاق بیفتد. میسر شدن چنین گذاری منوط است به ایجاد هژمونی گفتمانی به میانجی ادبیاتِ عامه­ فهم در انواع و اقسام صفحات مجازی تا از قِبَلِ آن حس کنکجاوی و علاقه نسبت به برخی از مفاهیم ایجاد شود. چنین اتفاقی دقیقا در ارتباط با عمومی شدنِ ایده­ ی «اداره­ ی شورایی» به واسطه­ ی رسانه­ ای شدن گسترده­ ی اعتراضات کارگران هفت تپه در تابستان و پاییز ۹۷ افتاد. به دفعات تکرار شدن عنوان «اداره ­ی شورایی» باعث شد تا حتی رسانه ­های دست راستی هم به عنوان یک مطالبه­ ی کارگری مبادرت به بازنمایی آن کنند.
  3. عبور کارگران از اعتراضات صنفی به آن لحظه­ ی سیاسی عبور از رژیم به عنوان یک مادیت سرمایه­ دارانه در گرو وجود حد قابل توجه ی از آزادی عمل برای فعالیت گروه­ های چپ و نیز تشکل­ یابی آزاد و مستقل نیروهای کار است. رسیدن به چونان سازوکارِ سیاسی­ ای نیازمند به مواردی نظیر این­ است:
  • انباشت مناسبی از تجربه­ ی خود-مدیریتی در محیط­ های کار؛
  • تعمق و هم ­اندیشی نیروهای کار در قالب اجتماعات خانوادگی، رفیقانه و شغلی پیرامون معنا و مفهوم «خود-مدیریتی» و آشنایی با نمونه­ های تاریخی؛
  • ارتباط­گیری با انواع و اقسامِ جماعت­ های موفق به متحقق کردن «خود-مدیریتی».

در عرصه­ ی آگاهی رسانی و هم­خوان کردن عمومی این شکل از یک جنبش مؤسس و شیوه­ ی نوین اداره­ ی جامعه، لازم است تا به نمونه­ های اخیر و زنده­ ی این موضوع ارجاع دهیم و نه نمونه­ های هر چند درخشان اما تاریخ گذشته. این امر ضمانت­ گر آن خواهد بود که کلیشه­ های راست­گرایانه، مبنی بر «اتمام تاریخ مصرف چنین نگاه و رویکردی همزمان با فروپاشی بلوک شرق» همواره با این چالش از سوی توده­ ی مردم مواجه شود که برای مثال «همبستگی و کارآمدی مردم در جریان سیل ایران ۱۳۹۸» چطور باید توضیح داد؟

  1. در شرایطِ نئولیبرالیسمی که ابژکتیو انسان­ ها را به سمت پیگیری منافع فردی سوق می­دهد، احیای غیر رومانتیسیستی و انتقادی خاطراتِ زندگی­ های جمعی (چه در خانواده، چه محلات و چه جوامع روستایی) و کارآمدی آن در افزایش کیفیت زندگی و شادکامی یک ضرورت گفتمانی-پراکسیسی است. اگر به میانجی کرونا، وجوهِ مثبت زندگی جمعی گذشته بار دیگر در زندگی­ ها پدیدار شد و به زعم بسیاری این خود نشانه ­ای بود حاکی از کارآمدی سوسیالیستی زیستن و چرایی غلط بودن زیستی که در بیشتر زمان­ های زندگی داریم، می­توان و باید متأثر از شرایط بحرانی کنونی، طبیعی بودن همبستگی تنوع­ ها را یادآوری کرد و در اندک لحظاتی که این شیوه­ ی زیست قابل لمس است، ممکن و معقول بودن آن را نشان داد.

در کنار کلیت منافع طبقه ­ی کارگر، ایجاد حساسیت نسبت به التزام عملی داشتن به بروز و ظهور برابری جنسیتی را شاید بتوان مهمترین منفعت خاص گروهی درون طبقه ­ی کارگر دانست که سایه ­گستری سنت ­های زیست مردسالارانه در کنار قوانین ضدزن و فقرِ بار بر زندگی کارگران، موانعِ بر سر راه تحقق این برابری هستند. چاره­ ی به­ درآوردن طبقه­ ی کارگر از انعطاف­ ناپذیری­ های مانع آشتی منافع خاصِ درون-طبقه ای و رسیدن به همبستگی تنوع­ ها در گروِ مذهب­ زُدایی یا در غلطیدن به کلیشه ­های «فرهنگ­ سازی» برای مُشتی مردم بی­ تمدن و بی­ شعور نیست، بلکه در گروِ از میان رفتن موانع مادی بر سر راه شکوفایی ­های در نطفه خفه شده و مدفون گشته در جان کندن برای مزد است. این صورتبندی گرامشی دو سال پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه را در این راستا همواره باید مد نظر داشت و با دیدن جلوه­ه ایی از رفتارهای ارتجاعی یا افکار غیرمدرن در میان نیروهای کار، آه و ناله ­ی از نوع چپ­ های اندوهگین سرنداد:

«نه، کمونیسم زیبایی و متانت را کدر و مبهم نمی­ کند: باید انگیزه­ ای را درک کرد که با آن کارگران احساس می­کنند به سوی تعمق در هنر، و به سوی آفریدن هنر کشیده می­شوند. هنگامی که رابطه ­ی آن­ها با جهان به خاطر برده ­داری مزد و کار قطع می­شود، همان رابطه ­ای که به زندگی انسان نظام می­بخشد، که زندگی را با ارزش می­کند، باید درک کرد که تا چه عمقی کارگران در انسانیت­ شان آزرده خاطر می­ شوند. تلاش کمونیست­ های روسی برای افزایش مدارس، تئاترها و سالن­ های اپرا، در دسترس مردم قرار دادن گالری­ ها، پاداش تفریح­ های هنری و فرهنگی برای روستاها و کارخانه­ هایی که در بخش تولید خود را متمایز می­کنند، نشان می دهد که پرولتاریا، هنگامی که در قدرت باشد، متمایل به برقراری حکومتِ زیبایی و متانت است، متمایل به بالا بردن شأن و آزادی آفرینندگان زیبایی است.» (گرامشی، آنتونیو. «برگزیده ی نوشته های فرهنگی»، نشر آگاه، ۱۳۹۶: ص ۷۵)

۵٫ مقاومت کارگران در برابر هجوم سنگین امواج فریب، توهم، ضد آگاهی، اغتشاش ذهنی و روانی جریان اپوزیسیون راست تنها در پرتو قیاس تضاد میان آنچه این هجوم سنگین درصدد القای آن است با منافعِ واقعی نیروهای کار توسط خودشان قابل حصول است. برای نمونه آشکارگی شباهت ­های قابل توجه میان مجاهدین خلق با جمهوری اسلامی، حاوی این پیام برای کارگران است که این گروه نمی­ تواند نیروی سیاسی آلترناتیوی باشد که ایجاد کننده­ ی تغییری مثبت در وضع زندگی کارگران است. در این میان فهم این نکته برای نیروهای چپ ضروری است که هر شکلی از تلاش برای گوشزد کردن خطر این امواج فریب، توهم، ضدآگاهی و اغتشاش ذهنی می ­بایست مداوم با رژیم فاصله­ گذاری کرده و ضرورتِ عبور از آن را یادآور شود. به سبب ویرانی ­هایی که به ازای هر لحظه پابرجایی جمهوری اسلامی در حالِ تحمیل به توده­ های مردم است، شرایط روانی­ ای برقرار است که پرسشِ «رفتن جمهوری اسلامی به چه قیمت؟» می­ تواند مساوی با توجیه استقرار رژیم گرفته شود که منتهی رِندانه در پوشش روشنفکرانه پیچیده شده است. شرایطِ دشوارِ زندگی امروز تحت حاکمیت جمهوری اسلامی تا اندازه­ای است که سخت می­توان زبانه کشیدن خواستِ ناشی از به نقطه ­ی جوش رسیده­ ی فرودستان مبنی بر «فقط اینها بروند حالا هر چه می­خواهد بشود» یا نوستالژیک جلوه کردن دورانِ پهلوی و احساس نیازِ کاذب به وجود یک رضا خان برای «جمع و جور کردن مملکت» را با برشمردن خطراتِ تحت حاکمیت اپوزیسیون راست بودن و تحت­ الحمایه­ ی امپریالیسمِ آمریکا واقع شدن خنثی کرد.

به این ترتیب که غلبه بر این امواج سهمگین بیش از آنکه منوط به آگاهی بخشی در گفتار و نوشتار باشد، مستلزم تعمیق و ریشه­ دار کردن مطالباتِ معیشتی و تقویت روحیه­ ی ایستادگی بر حقوق بنیادینی چون «کالازُدایی» از ملزومات زندگی اجتماعی (نظیر «مسکن»، «آموزش» و «بهداشت») است؛ چه اینکه هر شکلی از نیروی راست که پس از جمهوری اسلامی به قدرت برسد، نه­ تنها قادر به رفع این مطالبات نیست، بلکه یحتمل بر شدتِ اسف ­انگیزی آن­ها می­ افزاید. ایستادگی توده­ های مردم بر خواست­ های بنیادین مذکور و ترک نشدن خیابان­ ها از سوی ایشان آن لحظه­ ی پراتیکی است که امواج سهمگین ضدآگاهی رخت بر می ­بندند و راهی به درون افکار عمومی نخواهند داشت.

——————

منبع: راهکار سوسیالیستی
https://www.s-rahkar.org

—————————————————–

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.