مهرداد خامنه ای: غم نان اگر بگذارد

این به آن معنا نیست که ما دیگر هیچ استاندارد و هدفی پیش رو نداشته باشیم و منتظر بمانیم تا شرایط که عادلانه شد و همه چیز سرجای خود بود تازه دفترچه حساب و کتاب را بیرون بیاوریم. نه. برعکس من فکر می‌کنم اتفاقا در شرایط سخت است که باید حساب و کتاب وجود داشته باشد اما نه به معنای قضاوت دیگران بلکه به معنای پاسداری از معیارها و خط‌کشی‌ها ….

———————————————————————–

mehrdad-khamnei

مهرداد خامنه ای

غم نان اگر بگذارد

ازدست های گرم تو
کودکان توامان آغوش خویش
سخن‌ها می‌توانم گفت
غم نان اگر بگذارد

این شعر شاملو همیشه به من یادآوری می‌کند که در شعارهای سیاسی همواره مسئله «غم نان» را در برخورد با رفتارهای اجتماعی مردم باید در نظر گرفت. در زبان فارسی مثلی داریم که می‌گوید:«آدم گرسنه دین و ایمان ندارد.» پدری که فرزندش گرسنه است به دنبال لقمه نانی دست به هر کاری می‌زند. حتی شاعر آزادی، شاملو در مقطعی از زندگی‌اش مجبور می‌شود به خاطر «غم نان» برای «فیلم‌فارسی»‌ چیزی شبیه به سناریو بنویسد. بر این باورم که حرف سیاسی زدن در اجتماعی که نه عدالت اجتماعی در آن وجود دارد، نه آزادی و دموکراسی و نه حتی نهادهای عادلانه‌ی حقوقی، اصلا سیاه و سفید نیست. همین‌طور قضاوت کردن افرادی که در این‌گونه جوامع به هر شکل در جهت بهبودی شرایط می‌کوشند کاری نابجا است یا حداقل من چنین جسارتی نمی‌کنم.

اما این به آن معنا نیست که ما دیگر هیچ استاندارد و هدفی پیش رو نداشته باشیم و منتظر بمانیم تا شرایط که عادلانه شد و همه چیز سر جای خود بود تازه دفترچه حساب و کتاب را بیرون بیاوریم. نه. برعکس من فکر می‌کنم اتفاقا در شرایط سخت است که باید حساب و کتاب وجود داشته باشد اما نه به معنای قضاوت دیگران بلکه به معنای پاسداری از معیارها و خط‌کشی‌ها. چرا که درست در شرایط خفقان است که خطوط درهم و برهم و کج و‌ کوله می‌شوند و باید با نقد، دائما آنها را به مسیر درست آورد.

ما از سانسور و مبارزه با آن حرف می‌زنیم. اما واقعا تا چه میزان حاضریم که عملا با آن مبارزه کنیم؟ از میان این همه نویسنده و مترجم و هنرمند و روشنفکر کدام‌یک حاضرند که حاصل دسترنج و زحمات شبانه‌روزی خود را خارج از فضای رسمی، مستقیما و بدون واسطه در اختیار مردم بگذارند؟ کدام‌یک از آنهایی که از کالایی شدن هنر و فرهنگ ناراحت هستند حاضرند به رایگان هنر خود را در اختیار مردم بگذارند؟

چند نفر از ما حاضریم که سیستمی جدید و کاملا مستقل برای عرضه آثار فرهنگی به مردم ابداع کنیم؟ مثلا کتاب‌ شعرمان را در فرمت پی‌دی‌اف در فضای مجازی به اشتراک بگذاریم با یک شماره کارت که مردم هر چقدر مایل هستند به آن حساب برای شاعر پول واریز کنند؟ آیا ما خودمان با در اختیار داشتن چنین امکانی سر کیسه را شل می‌کنیم؟ یا آن‌قدر کتاب دزدی برایمان در فضای مجازی شیرین است که دیگر به فکرمان هم خطور نمی‌کند که اینها صاحب دارند؟ البته کسانی هم هستند که خود از این حق گذشته‌اند.

چند نفر از ما حاضریم همچون سلطانپور «نوعی از هنر، نوعی از اندیشه» را به صورت زیرزمینی چاپ کنیم و به دست مردم بدهیم و به خاطرش زندان برویم؟

حتما هستند کسانی که حاضرند همه این کارها را بکنند و به هیچ عنوان به دستگاه سانسور با مشارکت در آن مشروعیت ندهند. هستند کسانی که شأن آزادی قلم و بیان را در حدی می‌بینند که هرگز تن به سانسور نمی‌دهند و هیچ توجیهی را به رسمیت نمی‌شناسند. برای اینها می‌توان نام مبارزان انقلابی در عرصه هنر و فرهنگ را در نظر گرفت چرا که با کل یک ساختار در ستیزند و فرق‌شان با دسته دیگر که آنها هم اتفاقا با سانسور مخالفند، در تن ندادن است. حال چطور و با چه امکانی و یا چه جسارتی این کار را می‌کنند مهم نیست. مهم این این است که همیشه باید کسانی باشند که خط اصلی مبارزه را در عمل پررنگ کنند تا خطوط دیگر، حساب و کتاب خودش را داشته باشد.

درست مثل چریکی که مهم نیست سلاحش را از کجا می‌آورد یا چگونه خرج زندگی‌اش را در می‌آورد؟ مهم این است که چریک، خط شکن است، فدایی است و پیشرو، و دیگران درجه و میزان حضورشان را در مبارزه برای فردای بهتر با او مقایسه می‌کنند.

فرق خط انقلابی و پیشرو با بقیه خطوط در همین است. حساب و کتاب هم همیشه وجود خواهد داشت، تحت هر شرایطی.

مهرداد خامنه‌ای
۶ مرداد ۱۳۹۹
————

منبع: اخبار روز

————————————————————–

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.