زنان آرزم (آورد رهایی زنان و مردان): «شاد» و ناشادی‌هایش / به بهانه روز معلم (١٢ اردیبهشت)

هرچند معلمان به مدرسه نمی‌روند، اما شدت و ساعات کار همه‌ی آن‌ها افزایش یافته، زمان استراحت‌شان به شدت کاسته شده، تقریبا تمام جنبه‌های زندگی آنان تحت تاثیر این شیوه‌ی کار قرار گرفته و برنامه‌های کاری با برنامه‌های خانوادگی تداخل پیدا کرده است. وظایفی به کار معلمان افزوده شده که بسته به نوع مدرسه (خصوصی یا دولتی) و مکان جفرافیایی مدرسه (شهرهای بزرگ یا کوچک، دور افتاده  یا مناطق شهری، بالای شهر یا پایین و حاشیه شهرها)، ممکن است تا حدی  متفاوت باشد ….

—————————————————

«شاد» و ناشادی‌هایش
به بهانه روز معلم (١٢ اردیبهشت)

کرونا تمام عرصه‌های زندگی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و خصوصی ساکنان کره زمین را تحت تاثیر قرار داده است. بیم ابتلا به بیماری، بسیاری از رفتارها و مقررات معمول اجتماعی را تغییر داده، تناقضاتی را بوجود آورده و بربریت و غیرعادلانه بودن نظام موجود را بیش از پیش به رخ کشیده است: نظام سودمحوری که در آن همه چیز از جمله بهداشت، درمان و آموزش و پرورش  تبدیل به کالاهایی قابل فروش و دور از دسترس برای عموم مردم شده‌ است تا سود حاصل از آن، جیب یک درصدی‌های برخوردار از همه‌ی نعمت‌های  زندگی را پر کند.

با وجود تعطیلی مدارس، در بسیاری جاها آموزش تعطیل نشده است و بسیاری از معلم‌ها و دانش آموزان در فضای مجازی و به اصطلاح به صورت «آن لاین» و از طریق برنامه‌های تلویزیونی و نرم افزار «شاد» و «بله» و…آموزش را دنبال می‌کنند. در این شیوه آموزش، قشر بزرگی از کودکان ِ اقشار محروم جامعه به راحتی از چرخه‌ی آموزش حذف و ناپدید می‌شوند: آن‌هایی که شناسنامه ندارند، کسانی که در حاشیه‌ی شهرها بدون کمترین امکانات زندگی می‌کنند، آن‌هایی که در مناطق محروم روستایی و شهری، دسترسی به اینترنت ندارند و… . اما در میان کسانی که دسترسی به اینترنت ‌دارند نیز این دسترسی بسیار نادلانه و نا برابر است: طبق اطلاعات مرکز آمار ایران، برای دهک اول روستایی دسترسی به اینترنت ٢/٢ درصد و دسترسی به رایانه ۵./. درصد است. در خصوص همین دهک در شهر دسترسی به رایانه به ٨/۵درصد و دسترسی به اینترنت نهایتاً به ٢/١۶ درصد می‌رسد. دسترسی به رایانه در شهر برای ثروتمندترین گروه  ۴۶/١٢ برابر بیشتر از فقیرترین گروه درآمدی است و در خصوص دسترسی به اینترنت این اختلاف ١/۵ برابر است.

سویه‌ی دیگر این نابرابری، فشاری است که بر معلمان تحمیل می‌شود. معلمان برای این نوع آموزش آماده نبودند؛ نه آموزش‌های لازم را دیده‌اند، نه وسایل و امکانات لازم برای تولید محتوا در این فضا را در اختیار دارند و نه حمایتی از آنان می‌شود. آن‌ها مجبورند با امکانات و ابتکارات شخصی خود، امر آموزش کودکان را  پیش ببرند و این به بهای تلاش شبانه روزی آنان ممکن می‌شود.

هرچند معلمان به مدرسه نمی‌روند، اما شدت و ساعات کار همه‌ی آن‌ها افزایش یافته، زمان استراحت‌شان به شدت کاسته شده، تقریبا تمام جنبه‌های زندگی آنان تحت تاثیر این شیوه‌ی کار قرار گرفته و برنامه‌های کاری با برنامه‌های خانوادگی تداخل پیدا کرده است. وظایفی به کار معلمان افزوده شده که بسته به نوع مدرسه (خصوصی یا دولتی) و مکان جفرافیایی مدرسه (شهرهای بزرگ یا کوچک، دور افتاده  یا مناطق شهری، بالای شهر یا پایین و حاشیه شهرها)، ممکن است تا حدی  متفاوت باشد: نگاه کردن برنامه‌ی تلویزیون، مشورت کردن با همکاران هم پایه برای انتخاب نوع و طراحی تکالیف و گذاشتن آن در کانال یا سایت مدرسه،  ارسال تکالیف برای دانش آموزان یا مدیر تا بعد از نظارت و بازبینی در اختیار شاگردان قرار داده شود، گرفتن تکالیف انجام شده، بررسی، اصلاح و ارسال بازخورد برای تک تک آنان. انجام همه‌ی این کارها با سرعت پایین اینترنت و قطع و وصل‌های دائمی آن، به عذابی بزرگ تبدیل شده است.

مشکلات پیش روی معلمان در شرایط کنونی را می توان به چند دسته تقسیم کرد:
-    مشکلات با اداره و مدیران
-     با اولیای دانش آموزان
-    با دانش آموزان
-    با خانواده خود

معمولا مدیران آموزش و پرورش فقط برای اینکه کاری کرده باشند و کارنامه کاری خوبی ارائه دهند و احیانا پاداش‌های کلان بگیرند، بدون توجه به بسترسازی مناسب، از معلم انتظار تهیه‌ی فایل آموزشی  دارند، انتظار دارند کتاب‌ها را به پایان برسانند و… . از آنجا که وزیر آموزش و پرورش استفاده از «شبکه شاد» را اولویت اصلی وزارتخانه برای پایان سال تحصیلی عنوان می‌کند، بسیاری از معلمان می‌ترسند که با  نصب نرم افزار‌های نامطمئن داخلی، از جمله «شاد»، حریم و اطلاعات شخصی خود در گوشی‌هایشان حفظ نشود و این ناامنی، بار روانی مضاعفی را بر آنان تحمیل می‌کند.

مسوولان بدون توجه به واقعیات موجود، فقط انتظار تشکیل کلاس‌های آن لاین را دارند،  و با صدور بخشنامه‌های پی‌درپی خواستار اطاعت هستند، بدون آنکه خود اقدامی جدی در جهت رفع کاستی‌ها انجام دهند. کاستی‌هایی نظیر بی‌کیفیت بودن پیام‌رسان‌های داخلی، ممنوعیت پیام‌رسان‌های خارجی، سرعت پایین اینترنت و… . آن‌ها حتا به این نکته‌ی ساده توجه نمی‌کنند که اگر قرار است  آموزش مجازی صورت گیرد، باید گوشی و اینترنت به عنوان ابزار کار مناسب برای این شیوه‌ی آموزش، از طریق اداره‌ی آموزش و پرورش در اختیار معلم‌ها قرار گیرد.

دستورات و بخش‌نامه‌های اداری باید بی چون و چرا و بی کم و کاست  اجرا شوند و مانند همیشه، اعتراض و نقدهای آموزگاران و تن ندادن به این شیوه‌ی کارِ غیرمنطقی اداره، با اعمال فشار و تهدید ِارسال پرونده‌ی آنان به هیات تخلفات اداری و لغو ابلاغ غیرموظف معلم‌ها و… روبرو می‌شود. این تهدید و اجبارها به حدی زیاد شده که حتا سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس نیز خواستار این شده است که «آموزش و پرورش» در بحث استفاده از شبکه‌ی شاد انعطاف داشته باشد و «اجبار و تهدید معلم‌ها» برای نصب «شاد» را در شأن این وزارتخانه نمی‌داند.

در میان این حجم از کار، معلم‌های مسوول غم «بچه‌هایشان» را دارند: شاگردانی که به دلیل مسایل مالی و نداشتن امکانات کافی از دسترسی به فایل‌های آموزشی ارائه شده در فضای مجازی محروم هستند و کاری از دستشان برنمی‌آید.
یکی دیگر از مشکلات اصلی این شیوه آموزش این است که خواه ناخواه بخش عمده‌ای از کار برعهده‌ی والدین گذاشته شده است. مشکلاتی که در این زمینه ایجاد می‌شود، در مقاطع مختلف تحصیلی، متفاوت است.
بسیاری از اولیا که تا کنون فرزندان (به خصوص فرزندان  دبستانی) خود را از استفاده از گوشی منع می‌کردند حالا  گوشی در اختیار فرزندانشان گذاشته‌اند. آموزگاران نیز که پیش از این می‌خواستند اولیا مداخله‌ی کمتری در آموزش فرزندانشان داشته باشند، حال از  آن‌ها می‌خواهند  کنار بچه‌هایشان باشند و از آن‌ها حمایت کنند، چرا که به واقع  آموزش مجازی در مقطع دبستان بدون حضور اولیا در کنار فرزندانشان امکان‌پذیر نیست. این مساله خود فشار دیگری بر معلم‌ها ایجاد می‌کند و احساس ناامنی زیادی برای آنان به بار می‌آورد، حس این که در آموزش مجازی، معلم با دانش‌آموزانش تنها نیست و باید زیر ذره‌بین اولیا کار کند.

از سوی دیگر معلم‌ها به عینه می‌بینند که آنچه در زمینه‌ی یادگیری رخ می‌دهد نتیجه‌ی آموزش اولیا در خانه است. اولیا با شیوه‌هایی که خود درس‌ها را آموخته‌اند، آموزش می‌دهند که با سیستم کتاب‌های درسی حاضر متفاوت است و در نتیجه دانش‌آموزان دچار سردرگمی شده و آموزگاران با تمامی  تلاشی که در زمینه‌ی آموزش می‌کنند، نتیجه لازم را به دست نمی آورند و این خود بار روانی دیگری را بر آن‌ها تحمیل می‌کند.

در پایه‌های بالاتر، پای کلاس مجازی نشاندن نوجوانان و درگیر کردن آنان با درس معضل دیگری است. آن‌ها از نظر سواد رسانه‌ای و استفاده از امکانات فضای مجازی بسیار پیش‌تر از بیشتر معلم‌ها هستند و به راحتی توانایی دور زدن معلم  و والدین‌شان را دارند. حال که گوشی و اینترنت در دسترشان هست، مشاهده شده که سر کلاس ریاضی و فارسی مشغول بازی آن لاین بوده و به راحتی با گفتن اینکه «صدا نمی‌آید»، «نت قطع شده» و … از زیر بار کار در می‌روند و در نتیجه یادگیری رخ نمی‌دهد و در نهایت این معلم‌ها هستند که بدهکار اولیا و مدرسه خواهند بود.

معلم‌ها در تمام طول روز تولیدِ محتوای مناسب برای کلاس‌های آن لاین ، بررسی تکالیف و پاسخ‌گویی به دانش آموزان و اولیا، ارتباط با همکاران و مدیر مدرسه را با صفحه کوچک موبایل یا احیانا تبلت و لپ‌‌تاپ انجام می‌دهند. این شیوه کار سبب می‌شود علاوه بر خستگی مفرط، عوارضی جسمی همچون درد گردن، دست، سر و ناراحتی‌های چشمی نیز گریبانگیرشان شود، درحالی که به روشنی می‌دانند  با همه‌ی تلاش‌ها، یادگیری از راه دور از کیفیت  مطلوبی برخوردار نخواهد بود، به خصوص در مقطع ابتدایی که اصلا متناسب با سن بچه ها نیست، و باید در سال آینده تحصیلی، فکری جدی برای آموزش مجدد مفاهیمی کنند که با این  دشواری در حال آموزش آنند و این خود چشم‌انداز فشار کاری مضاعفی را در سال تحصیلی آینده برایشان ترسیم می‌کند.

آموزش مجازی علاوه بر همه‌ی اینها، باری مالی  نیز  بر آموزگاران  تحمیل می‌کند: هزینه‌ی تهیه گوشی، سخت افزارها و نرم‌افزارهای مناسب و هزینه‌ی خرید اینترنت در زمانی که بسیاری از آنان حقوق کامل خود را نیز دریافت نکرده‌اند، همه بر دوش خود آن‌هاست.
بسیاری از آموزگاران حق‌التدریسی از اسفند حقوقی نگرفته‌اند. آموزگاران برخی مدارس خصوصی (به اصطلاح غیرانتفاعی) به خصوص در شهرستان‌های کوچک حقوقی دریافت نمی‌کنند و شامل تعدیل نیرو شده‌اند. بسیاری از آموزگاران مدارس غیرانتفاعی و خصوصی بیمه نیستند. قراردادهای آن‌ها هشت یا نه ماهه است و با حق الزحمه‌های بسیار اندک (به خصوص در شهرستان‌ها) مشغول به کار بوده‌اند. تعداد زیادی از آموزگارانِ درس‌هایی چون ورزش، زبان، هنر و… یا به قول اولیا و مسوولان مدرسه، درس‌های «غیراصلی»! به همراه تمامی کادر اداری، دفتری و خدماتی مدارس خصوصی برای گرفتن بیمه بیکاری معرفی شده‌اند. البته اگر خوش شانس بوده باشند که موسس مدرسه برایشان بیمه رد کرده باشد. مطابق با روال معمول اکثرِ مدارس خصوصی برای معلم‌ها فقط به میزان روزهای کاری حق بیمه پرداخت می‌شود و اکثرا تابستان‌ها نه تنها حقوقی دریافت نمی‌کنند بلکه بیمه هم نیستند و به اصطلاح بیمه‌شان منقطع است. به همین دلیل، طبق قانون، امکان استفاده از بیمه‌ی بیکاری را ندارند، حتا اگر سه ماه تابستان با پرداخت حق بیمه، «خویش‌فرما» شده باشند. حال معلوم نیست که در این شرایط بحرانی، آیا آن‌ها از این قانون مستثنا خواهند شد یا خیر.

گرفتن بیمه بیکاری نیز خود دردسر دیگری است. به برخی از مراجعین گفته شده در بهترین حالت زودتر از سه ماه، منتظر دریافت حقوق بیمه بیکاری نباشند. بیست یا سی درصد حقوق بسیاری از معلم‌هایِ «اصلی»! (فارسی، ریاضی، علوم، فیزیک، شیمی و…) نیز به بهانه‌ی نبود بودجه‌ی کافی، کاسته شده؛ چرا که پیش‌ثبت‌نام‌های سال آینده صورت نمی‌گیرد.

علاوه بر آنچه گفته شد، این شیوه‌ی آموزش، درگیری ذهنی زیادی برای معلم‌ها ایجاد می‌کند. آن‌ها زمان بسیار محدودی برای پرداختن به کارهای شخصی و خانوادگی خود دارند. فشاری که خارج از تصور است و تحمیل این همه بار بر آن‌ها گاه غیرانسانی می‌نماید و مطابق روال همیشگی، این فشارها برای معلم‌های زن که بخش بزرگی از آموزگاران را تشکیل می‌دهند، چند برابر است. از یک سو در محیط‌های کار  به آن‌ها دیرتر اعتماد می‌شود، چه از جانب اولیا و چه از جانب مسوولان مدرسه. در نتیجه آموزگاران زن خیلی بیشتر نگران بازخوردها و انتقادات اولیا هستند و با احتیاط بسیار بیشتری باید کارها را جلو ببرند، به ویژه در مورد درس ریاضی و هنگامی که همکار مردی در کنارشان ریاضی تدریس می‌کند. چنانچه اگر خطایی از جانب معلم زن در آموزش ریاضی رخ دهد با واکنش‌های چند برابری از جانب اولیا روبه‌رو می‌شود. از سوی دیگر  زنان معلم در منزل مسئولیت خانه‌داری را هم بر عهده دارند و علاوه بر آن رسیدگی به آموزش فرزندان خود. گاه یک مادر ِمعلم مجبور است در یک زمان ، هم کار خودش را انجام دهد و هم گوشی را در اختیار فرزندش قرار دهد تا او بتواند در کلاس‌های درسی‌اش شرکت کند و اگر تداخل کلاس‌های خود و فرزندش پیش بیاید، یا باید فرزندش از کلاس‌ها غیبت کند یا گوشی دیگری برای او فراهم کند که این خود بار مالی دیگری بر خانواده تحمیل می‌کند.

بی شک پرداخت منظم و به موقع دستمزد مناسب و کافی به آموزگاران، مى‌تواند اندکی از فشارهای اقتصادی، اجتماعی و روانى وارد شده بر آنان را در این شرایط بحرانی کم کند، اما دریافت به موقع دستمزدهای کافی، تنها خواسته‌ی معلم‌ها نیست. یکی از اصلی ترین خواسته‌های معلم‌ها: فراهم آوردن امکانات #آموزش_کیفی_عادلانه_برابر برای همه‌ی کودکان است.

اما معلم‌ها چگونه می‌توانند خواسته‌های خود را طرح و صدای خود را به گوش مسوولان و جامعه برسانند؟ در چنین شرایطی است که ضرورت وجود  تشکل‌های صنفی و سیاسی معلم‌ها خود را می‌نمایاند. در چنین شرایط بحرانی، معدود تشکل‌های مستقل صنفی موجود معلم‌ها ، با وجود تهدیدهای مدام اعضا و بازداشت و زندانی بودن نمایندگان آن‌ها به خاطر پیگیری خواسته‌های صنفی خود، با دشورای‌های زیادی روبرو هستند. بنابراین خواست دیگر معلم‌ها در این شرایط بحرانی، #آزادی_ایجاد_تشکل‌های_مستقل است.
برای گذر از این بحران همه‌گیر، سازوکارهایی با رویکرد عدالت اجتماعی لازم است که با ساختارهای سودمحور سرمایه‌داری حاکم در تناقض آشکار است و جز با مبارزه‌ای همه جانبه دست یافتنی نخواهد بود.

زنان آرزم (آورد رهایی زنان و مردان)
اردیبهشت ماه ١٣٩٩

——————————————-

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.