ی. صفایی: دومین سخنرانی امام زمان، این بار در میدان آزادی
امام زمان، چوبدستی خود را بلند کرد و فریاد زد: ای کسانیکه… (باصدای امام زمان، مردم ساکت شدند)
….ای کسانیکه در این چهل سال فریب خورده اید، اگر در سخنرانی قبلی خودم در دانشگاه تهران با زبان طنز با شما سخن گفتم، امروز زبانم از حقیقت تلخ است! از امروز باید خرد را جایگزین من کنید و مرا از ریشه از زندگی خود بیرون کنید! درب چاه جمکران، این دکان دروغ و فریب را برای همیشه ببندید… امروز، روز افشاگریهای دروغ است و دروغ باید رسوا شود تا شما مردم به خرد و دانایی برسید! ….
———————————————————–
دومین سخنرانی امام زمان، این بار در میدان آزادی؛
جمعیت انبوهی تا نزدیکیهای دانشگاه صنعتی شریف را پوشانده بود، در همهی گوشههای میدان موج انسانها بود و هلهله و سروصداها فضایی را بوجود آورده بود که قابل وصف کردن نیست….
ناگهان شبحی بلند با چوبدستی در دست، پشت میکروفون قرار گرفت و چوبدستی دراز خود را به سمت مردم بلند کرد، چوبدستی را یک بار در هوا به سمت راست و چپ و یک بار به شکل دایرهوار چرخاند… سکوت همه جا را فراگرفت، انگار هیچکس در میدان نیست! امام زمان خودش را جابجا کرد و با صدایی خشدار به مردم گفت:
ای کسانی که در طول تاریخ با دروغ فریب خورده اید، با جنایت و نیرنگ و غارت و فساد ناچار شده اید دست به دستشان بدهید، اکنون بعد از چند سال که در حکومتی به نام امام زمان در دانشگاه تهران برایتان سخنرانی کردم، امروز برای دومین بار شما را فراخواندم تا واقعیتها را در میدان آزادی به شما بگویم….
من نیستم ولی هستم! هستم ولی در ذهن شما مردم که خرد را گم کرده اید و در بیخردی به دنبال من میگردید.
نبودم را، اما با دروغ و زیر سایهی هزاران نیرنگ پنهان کردند، آنچنان در ذهنها حکاکی شدم که پس از مرگ مسیح، علمدار او شدم! دست به دست گشتم تا در حیلهی دام این نامسلمانهای به اصطلاح مسلمان شده گرفتار شدم… قرنها گذشت تا امروز که به نام من چاه جمکران زدند و من در ذهن شما آنجا خوابیدهام تا فریبکاران نابکار جیب شما نابخردان را خالی و به نام من کاخها بسازند و ثروتها اندوخته کنند…
همهمهای در بین مردم درگرفت! در بعضی از نقطهها و گوشههای میدان درگیری بوجود آمد…
امام زمان، چوبدستی خود را بلند کرد و فریاد زد:
ای کسانیکه… (باصدای امام زمان، مردم ساکت شدند)
….ای کسانیکه در این چهل سال فریب خورده اید، اگر در سخنرانی قبلی خودم در دانشگاه تهران با زبان طنز با شما سخن گفتم، امروز زبانم از حقیقت تلخ است! از امروز باید خرد را جایگزین من کنید و مرا از ریشه از زندگی خود بیرون کنید! درب چاه جمکران، این دکان دروغ و فریب را برای همیشه ببندید… امروز، روز افشاگریهای دروغ است و دروغ باید رسوا شود تا شما مردم به خرد و دانایی برسید!
امروز زمانی است که باید به شما نوید بدهم که اضمحلال نهاد روحانیت قطعی است، شما در طول این چهل سال شاهد بودید که چطور و چگونه با نام من تسمه از گردهی شما مردم نجیب و زحمتکش کشیدند، برای همین است که من امروز آمدهام و شما را در اینجا جمع کردهام که واقعیت را برایتان تعریف کنم.
امروز شما مردم ایران حامل بزرگترین رنسانس در تاریخ کشورتان هستید، رنسانس در ایران یعنی نفی کامل عقب ماندگی، یعنی نفی قشر روحانیت، یعنی رستاخیز ملی شما مردم برای جمع کردن بساط ضحاکان زمان. باور کنید این رجزخوانی روحانیت و حاکمان امروز، از سر استیصال و درماندگی است! امروز روز مهمی برای تاریخ این مملکت است زیرا که جامعهی ایران در اعتراضات خود و جنبشهای دانشجویی و مردمی در طی این چهل سال به جهانیان ثابت کرد که روند جنبش اجتماعی و سیاسی قابلیت طرد کامل بساط حوزهی علمیه و روحانیت را دارد…
همهمهای در بین مردم شروع شد که نشان از شوق و هیجان داشت که یکباره همه شروع کردند به کف زدند و سوت کشیدن و هورا گفتن…..
….رنسانس امروز شما درس بزرگی برای جهان اسلام خواهد بود که هرگز و هرگز اسلام را در سیاست دخالت ندهند و روحانیت برای همیشه در این سرزمین ریشه کن شود… از این سپاه و نیروی اطلاعاتش اصلا وحشت نداشته باشید که وقتی بساط روحانیت فروبپاشد سپاه با دار و دستهاش آب میشوند…. این حکومت دیگر نه قابل دوام است و نه رگ اصلاح شدن دارد، تمامی شاهرگهایش در همهی زمینهها زده شده است. من نمیخواهم وارد عرصهی ارقام بشوم که جز بیآبرویی چیزی ندارد، فقط برای شما مردم که زود همه چیز را فراموش میکنید اعلام میکنم که این حکومت دانش شما، فرهنگ شما و تمامی دادههای علمی را حتی مهمتر از همه، جان انسانها را از بین برده است.
من به شما مردم ایران امید میدهم که عمر این نظام به سر رسیده، اعتقادات دروغینش هم رسوای جهان شده است. مردم بدانید و خودتان را از چنگال این توهماتی که برایتان میسازند بیرون بیاورید، اینها با ایجاد توهم، شما را مغز شویی کردند… امروز که من اینجا هستم شاید اخرین روز و آخرین نفسهای من باشد، ولی شما به هوش باشید!
خدا که شاهد و ناظر این اجتماع بود، آمد در کنار امام زمان اشاره کرد سخنان خود را خلاصه کن که باید برویم…. ولی امام زمان با حالتی که رضایت از چهرهاش نمایان بود ادامه داد:
ای مردم (همه ساکت میشوند)… ای مردم، به فکر اسلام نباشید، کتاب « قرآن» نشانگر فقر ایدئولوژیکی-فرهنگی-دینی در کشورهای اسلامی است. عمق فاجعهای که نسلهای بعد نیز گریبانگر آن خواهند بود: مغزشویی به سبک اسلامی.
امام زمان سکوت کرد، باز هم خودش را جابجا کرد و مردم همچنان به او خیره شدند، عصایش را بلند کرد و فریاد زد:
زندگی شرافتمند خود را از این حکومت جنایتکار پس بگیرید، شرف خود را از این بیشرفها که چهل سال شما و این سرزمین را غارت کردند پس بگیرید…
امام زمان باورمند بودن حرفهایش را در مردم با نگاهش ارزیابی میکرد، احساس کرد نفوذ کلامش در مردم اثر کرده است، در نتیجه فریاد کشید:
ای مردم، مملکت در سراشیبی سقوط است……
خاک سرزمینتان در اشغال بیگانگان قرار گرفته و جهانیان چشم به ثروت این خاک دوختهاند، اگر امروز قیام نکنید، فردا همین خاک دچار مخمصههای دهشتناکی خواهد شد… در انتظار ظهور من هرگز نباشید من ظهوری نداشته و نخواهم داشت این هم دروغ بزرگ تاریخ است که روحانیان مذهبی برای فریب شما آفریدهاند تا جیب و سفره خود را پر کنند….
سپس امام زمان از بلندای عصایش فرود آمد، دستهایش را باز کرد و درازی دستهایش مردم را درگرفت و سر خم کرد و به چشمانشان نگاه کرد و آرام گفت:
فقط کافی است شما مردم متحد شوید، نفسهای روحانیت در ایران به شماره افتاده است، از بس تقیه کردند و دست به غارت و جنایت زدند، دیگر کسی به خزعبلاتشان توجه نمیکند… شما مردم، امروز به دنیا نشان دادید که با بودن در کنار همدیگر میتوانید کوه دماوند را به حرکت درآورید…!
پس غیرت و شرف ایرانی خودتان را جمع کنید و نگذارید خون صدهاهزار ایرانی که اجازه نداد دشمن پرچمش را در خاکتان افراشته کند، پایمال شود و امروز باید شاهد همان دشمنی بود که در سکوت شما وارد کشور شدند! من آخرین اخطار را به شما میدهم! دنبال مهملات این حاکمیت روحانی نباشید، مملکت را نجات بدهید و دست همهی این غارتگران و دشمنان مردم را کوتاه کنید، بیاعتنا بودن شما موجب ویرانی و غارت این خاک شد، غیرت و شرفتان را نمایان کنید و ایران را نجات بدهید….
امام زمان همانطور که پرواز میکرد، بالای سر مردم در مقابل چشمان حیرت زدهی آنها عصایش را تکان داد و آخرین کلامش را گفت: “ای مردم، بدانید و آگاه باشید که تاریخ فریاد دروغین زخم های بشر است! و شما فقط با اتحاد خود و خرد خود میتوانید این زخم ها را التیام ببخشید. همینطور که فریاد اتحاد میزد، محو شد!
انبوه جمعیت به فکر فرو رفت و اندیشیدند که چگونه کیشِ شخصیت و آموزههای خطرناک دینی در کشورشان، بنیادهای فکری ضدانسانی و تمامی آنچه که نمیتواند به همزیستی مسالمتآمیز انسانها کمک کند به ذهن شان تزریق میگردد.
باشد که روزی بساط دین از عرصۀ عمومی برداشته شود!
ی. صفایی
۱۱ آپریل ۲۰۲۰
لینک “اولین سخنرانی امام زمان”:
سخنرانی امام زمان در دانشگاه تهران
———————————————————
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.