انقلاب یعنی فرایند استقلال‌یابی و قدرت‌افزایی

انقلاب یعنی فرایند ساختن وضعیت قدرت دوگانه، یعنی فرایندی که طی آن گروه‌های مختلف مردم (کارگران، دهقانان، زنان، دانشجویان، ملیت‌ها و…) نهادهای خاص و مستقل خودشان را می‌سازند تا سازوکارهایی برای اعمال قدرت و ادارهٔ امور مشترک بیافرینند که مستقل و بیرون از قلمروی خاص نهادهای دولتی است. ….

—————————————————

انقلاب یعنی فرایند استقلال‌یابی و قدرت‌افزایی

روز دوشنبه ۱۸ فروردین، شوراهای صنفی دانشگاه‌های کشور بیانیه‌ای صادر کردند و در آن هرگونه بازگشایی زودهنگام دانشگاه‌ها و هرگونه تصمیم‌گیری آمرانه و بدون مشارکت عموم دانشجویان در این رابطه را فاقد اعتبار دانستند و تهدید به اعلام اعتصاب سراسری و تمرد از حضور در کلاس‌ها کردند. این یعنی دانشجویان اعلام کرده‌اند که در تشخیص مصالح جانی و صنفی خود، اقتدار و صلاحیتی مستقل و بالاتر از اقتدار و صلاحیت دولت دارند.

در همین هفته‌های اخیر نیز در چندین شهر و روستای کوردستان ایران، شاهد شکل‌گیری شوراهایی بوده‌ایم که در غیاب و ناکارآمدیِ نهادهای دولت مرکزی، وظایف مربوط به مقابله با شیوع ویروس کرونا را بر عهده گرفته‌اند. این نیز به معنای ادعای اقتداری مستقل از دولت مرکزی است، هرچند در مسئله‌ای به‌ظاهر کوچک.

از نظر ما، هر دو مورد بالا نشانه‌هایی هستند از استعدادی در جامعه برای تمرد از ساختار مرکزی قدرت؛ تمردی که پیش‌شرط ایجاد فضاهای جایگزین و مستقل برای اعمال قدرت است.

اما پرسش این‌جاست که در شرایطی که هنوز یک رژیم سیاسی سرمایه‌دارانه بر کشور حاکم است، صحبت‌کردن از شوراهای محلّی چه معنایی دارد؟ وقتی قدرت سیاسی و اقتصادی و ایدئولوژیک در دست طبقهٔ حاکم سرمایه‌دار و نظامی و امنیتی است، چه معنی دارد که از استقلال دانشگاه حرف بزنیم؟

به نظر ما، چنین پرسش‌هایی ریشه در درک سنتی از انقلاب و سازماندهی دارد. این یعنی چه؟
درک سنتی از انقلاب در این تصور خلاصه می‌شود که انقلاب یک «نقطهٔ» زمانی خاص است که در آن نقطه، گسستی از وضعیت سیاسی و اجتماعی پیشین صورت می‌گیرد. بر همین اساس، درک سنتی از سازماندهیْ کار تشکیلاتی را صرفاً تدارک نیروها برای آن نقطهٔ خاص در نظر می‌گیرد.
در مقابل، به نظر ما انقلاب، پیش از هر چیز، «فرایندِ» قدرت‌یابی و قدرت‌افزایی مردم است، تا جایی‌که بتوانند با نهادهای «ساختهٔ خودشان» نهادهای ساختهٔ دولت را سرنگون کنند.

در تاریخ نظریهٔ انقلابی، «قدرت دوگانه» به وضعیتی گفته می‌شود که در آن حق قانونی اعمال قدرت در اختیار قوهٔ مجریه یا قوهٔ مقننهٔ رسمی است، اما در واقع نیروهای دیگر (مثلاً شوراهای مردمی، یا نیروهای شبه‌نظامی و…) کشور را می‌گردانند. فهم سنتی از انقلابْ «قدرت دوگانه» را وضعیتی می‌داند که یک‌باره پس از فروپاشی رژیم حاکم محقق می‌شود. اما قدرت دوگانه را نیز می‌توان همچون یک فرایند فهمید.

اگر قدرت دوگانه را نقطه‌ای در تاریخ بفهمیم که ناگهان پس از فروپاشی رژیم پیش می‌آید، در چنان وضعیتی مردم و نهادهایشان قطعاً دست پایین را خواهند داشت. این‌که در شرایط قدرت دوگانه آن نیرویی که قدرت واقعی را در دست دارد کیست، بستگی به شبکه‌سازی و نهادسازی‌های پیش از سرنگونی رژیم دارد. در نتیجه، حیاتی است که قدرت دوگانه را همچون یک فرایند بفهمیم. قدرت دوگانه در این معنا همین فرایندی است که در آن مردم نهادهای جمعی خودشان را در فضایی مستقل و بیرون از نهادهای رسمی قدرت می‌سازند (نهادهایی مثل شوراهای کارگری، محلّی و دانشجویی). فرایند ساخت قدرت دوگانه یعنی این‌که مردم در هر زمینه و میدانی که می‌توانند (از کارخانه گرفته تا دانشگاه، از بیمارستان و مدارس تا محله‌ها) نهادهای اجرایی مستقل خودشان را بسازند.

در این معنا، انقلاب یعنی فرایند ساختن وضعیت قدرت دوگانه، یعنی فرایندی که طی آن گروه‌های مختلف مردم (کارگران، دهقانان، زنان، دانشجویان، ملیت‌ها و…) نهادهای خاص و مستقل خودشان را می‌سازند تا سازوکارهایی برای اعمال قدرت و ادارهٔ امور مشترک بیافرینند که مستقل و بیرون از قلمروی خاص نهادهای دولتی است. ساخت نهادهای مستقل و فضاهای قدرت مستقل را، هر قدر هم در شرایط حاکمیت سرمایه دشوار به نظر برسد، نمی‌توان به فردای سرنگونی رژیم حاکم حواله کرد، زیرا در شرایط فروپاشی دولت مرکزی و رقابت اهریمن‌های ملّی و منطقه‌ای و جهانی برای قبضهٔ قدرت و بازسازی دولتی بیگانه با مردم، داشتن چنین نهادها و فضاها و شبکه‌هایی پیش‌شرط اعمال قدرت واقعی به دست مردم است.

آلترناتیو ما شوراست

«متن از گروه نویسندگان #سرخط»
https://t.me/SarKhatism

——————————————

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.