تقی روزبه: بیواقتصاد سیاسی کرونا، این اسب تروای کوچولو، و آشفته بازارگفتمانی!

دولت ها و تمدن کنونی با نادیده گرفتن عامدانه هشدارها و آژیرهای تاکنونی و تخطی از الزامات بدیهی حفظ اکوسیستم های طبیعی و رابطه متقابل جوامع بشری با آن، به شکل باورنکردنی در برابر این ویروس غافلگیر شده است. وقتی در طی سالها، غلیرغم هشدارها، اولویت ها در جاهای دیگری مثلا جنگ و بودجه نظامی و ایجاد نیروی فضائی و نوسازی هسته ای … یا توهم من اول و خود ایمن سازی ملی، به شمول دیوارسازی های گوناگون فیزیکی و اقتصادی و سیاسی …. و افزایش بودجه های نجومی نظامی بجای تحقیقات و اقدامات پیشگیرانه در امور بهداشتی و توانمندسازی واقعی زیرساخت های جامعه و حفظ اکوسیستم طبیعت، جستجو می شود ….

——————————————————

بیواقتصادسیاسی کرونا، این اسب تروای کوچولو، و آشفته بازارگفتمانی!

در شرایطی که ابعاد پاندمی کرونا هردم گسترده تر می شود و در حال پشت سرگذاشتن شاخص یک میلیون مبتلا و دهها هزار مرگ است، و تقریبا نیمی از جهان کمابیش در حال قرنطینه هستند و در شرایطی که نگرانی و هراس از آینده دامن می گیرد، و گسست در زنجیره تولید و تجارت و توزیع بویژه در حوزه کشاورزی و تولید مواد غذائی و صنعت حمل و نقل تشدید می گردد؛ چنین روندی سازمان ملل و سازمان تجارت جهانی را وادار به انتشار اعلامیه مشترک و هشداردهنده ای نسبت به خطر فقر و قحطی و کمبود مواد غذائی در جهاتن ساخته است…
باین ترتیب خطرشکل گرفتن سیکل معیوبی از تهاجم ویروس کرونا، ویرانی جامعه ـ زندگی سازان و گردانندگان چرخ تولید و بازتولید- و گسست در تولید و اقتصاد اگر که این سیکل متوقف نشود، تا رسیدن به یک نقطه تعادل تازه و چه بسا فاجعه آمیز داروینی-مالتوسی وجوددارد.

این گزارش ها بیانگر آن هستند که امید بستن به سقوط منحنی در طی یک دو سه هفته آتی ( بازگشت از نقطه اوج) و آنگاه دل سپردن به اعاده نظم تاکنونی حتی اگر شیب هم بطور نسبی نزولی شود، تا چه حد با چالش مواجه است… همانطور که حتی در چین با چنان قرنطینه های و نظارت های سخت، دوباره منطقه تازه ای قرنطینه شد. دولت ها و تمدن کنونی با نادیده گرفتن عامدانه هشدارها و آژیرهای تاکنونی و تخطی از الزامات بدیهی حفظ اکوسیستم های طبیعی و رابطه متقابل جوامع بشری با آن، به شکل باورنکردنی در برابر این ویروس غافلگیر شده است. وقتی در طی سالها، غلیرغم هشدارها، اولویت ها در جاهای دیگری مثلا جنگ و بودجه نظامی و ایجاد نیروی فضائی و نوسازی هسته ای … یا توهم من اول و خود ایمن سازی ملی، به شمول دیوارسازی های گوناگون فیزیکی و اقتصادی و سیاسی …. و افزایش بودجه های نجومی نظامی بجای تحقیقات و اقدامات پیشگیرانه در امور بهداشتی و توانمندسازی واقعی زیرساخت های جامعه و حفظ اکوسیستم طبیعت، جستجو می شود؛ غفلت از دیگر منابع خطر و غافلگیرشدن اجتناب ناپذیراست. بهرحال این ویروس زیرک با بهره گیری از همین تغافل ها و با بهره گیری از آن هم چون اسب تروا درب قلعه را گشوده و به شبیخون و چیزی فراتر از آن پرداخته است. در هر صورت، این شبه موجود ریز و نامرئی ضرورت تغییر نظم جهانی پس از جنگ بویژه چهار پنج دهه سلطه و هژمونی نئولیبرایسم را، که سالهاست زیر پرسش رفته است و رقابت های سنگین بین رقبا برای شکل دلخواه دادن به نظم جایگزین از ویژگی های جهان نامتعین و بی سروسامان کنونی است را با فریاد سهمگینی خاطر نشان ساخته است. و مهمتراز آن با بروی صحنه آوردن مشخص شماری از گسست ها و نقایص بزرگ نظم دستخوش بحران کنونی (هم چون فقدان یک سیستم بهداشت و درمان همگانی، آموزش و بهداشت و تامین مسکن و موادغذایی و…. تعمیق دموکراسی واقعی برای کنترل قدرت ها و دولت ها.. و برقراری رابطه تعاملی و سازنده بین انسان و طبیعت و…) و مولفه هائی مهم نظم جایگزین را یادآور شده است. طرفه آن که درست آن چیزی را مستقیما هدف گرفته است که سالیان سال تضعیف کردنش از اهداف نظم مستقر بوده است. با این همه خطاست که اگر تصور کنیم سرمایه داری فراملی و فربه و جهان گیر و دولت های برگماشته آن ها گربه عابد و زاهد شده و به دست خود و باین آسانی ها تن به این نوع دگرگونی ها و از جمله بطور مشخص به یک منشور جهانی نوینی حقوق بشر در خور معضلات جهانی کنونی بدهند. آن ها فعلا در انتظار آن هستند که طوفان بگذرد و آب ها از آسیاب بیفتد، روز از نو کنند و روزی از نو. آنچه که نهایتا تعیین کننده خواهد بود همانا درجه بلوغ بشر و آگاهی اش از منافع مشترک و جهانی خود و میزان نقش آفرینی جنبش های معطوف به جهان دیگر است که تا چه حد بتوانند در میانه میدان باشند و با بهم زدن توازن قوا بتوانند از دوگانه های آزموده و سوخته و کاذب هر دو جناح بورژوازی طبقه سیاسی حاکم یعنی از نئولیبرالیسم این سالیان و ملی گرائی دروغین و تقلبی و اقتدارگرا عبور کنند و مهر خود را بر سیر رویدادها بزنند… در این میان هیچ چیز تضمین شده نیست… یکی از بنیادی ترین مسائل در مواجه با بحران بزرگ و جهانگیر کنونی خودآگاهی نسبت به ریشه ها و مسیر رهائی از آن است که اهمیت گفتمانی فراگیر و مناسب با آن در مقیاس بین المللی را خاطر نشان می کند.

اما در همان حال هستند مدعیانی حتی بعضا در کسوت «چپ و نظرات مارکس و ..» و یا متکی به «دانش اقتصاد» آب را گل آلودمی کنند و شیپور را از دهان گشادش به صدا در می آورند.. نمونه وطنی آن تلاش هایی است که اخیرا توسط کسانی که تا دیروز ( و حالا نیز) تمامی تلاششان انکار نئولیبرالیسم هم چون سیمای انضمامی و مشخص و عمده سرمایه داری بازارمحور در عصرجهانی شدن بوده است، چه در جهان (حتی به شکل مضحکه آمیزی در خود دژ سرمایه داری یعنی آمریکا) و چه در ایران، که آن را تحت عنوان دولت رانتی و غارتگر و چپاول گر و کلا اقتصاد غارت از اصل منکر می شوند و از آن اعاده حیثیت می کنند. یعنی خود ریشه و مناسبات سرمایه داری را تحت الشعاع وجوه عرضی و تعینات آن قرار می دهند. نه آن که تعین ها و ویژگی ها حمل بر واقعیت وجودی سرمایه داری که انگلی شدن هر چه بیشتر از ویژگی های آن است، باشند. نتیجه بلافصل سیاسی و نهفته در این رویکرد و این گفتمان همان علم کردن تضاد عمده حول این یا آن تعیین و ایجاد جبهه ای مرکب از سرمایه داران و کارگران و زحمتکشان علیه آن است…

از قضا یکی از نتایج تحولات اخیر بطلان و ورشکستگی این نوع شبه نظریه ها بوده است که با بهره جستن از آشفته بازارکنونی به موج سواری جهت القاء این شبه گفتمان کاذب روی آورده اند. نباید فراموش کنیم که فعال شدن این باصطلاح گفتمان که ظاهرا و اخیرا تریبون های تازه و آموزشی هم یافته است، بدنبال شکل گیری جنبش ضد نئولیبرالیستی-فقاهتی در ایران و در دانشگاه ها و جنبش کارگری در مخالفت با خصوصی سازی ها و برای کند کردن تیغ این مبارزات در طی مبارزات و خیزش های اخیر است که وارد میدان شده است…. در کسوت بانک یک خروس نابهنگام… در ایران ولایت زده هم هیچگاه از دید چپ رادیکال و ضدسرمایه داری حتی از همان بدو موجودیت این موجود بدخیم، مبارزه علیه نظم ولائی جدا از مبارزه طبقاتی و از جمله مشخصا سیاست های نئولیبرالیستی حاکم بر آن و ایران و جهان نبوده است… همانگونه که مبارزه علیه نئولیبرالیسم هم چون سیمای مشخص سرمایه داری در دهه های پایانه قرن بیستم و اوائل قرن بیست و یکم جدا از مبارزه علیه هر گونه مناسبات سرمایه داری و تعینات گوناگون و انضمامی آن و از جمله مداخله هر چه بیشتر دولت ها برای بقاء و رشد بازار سرمایه داری و غلبه حتی مناسبات فرااقتصادی و زور توسط دولت های سرمایه داری برای نجات سرمایه و سرکوب جنبش های اعتراضی نیست. رانت و غارت و ویرانگری از مشخصات مهم سرمایه داری جهانی در عصر گندیدگی جهانی آن است. آیا بهشت های دهها تریلیونی فرار از مالیات توسط یک درصدی ها و میلیاردرهای جهانی و یا نابودی طبیعت زیست بوم تا سرحد بهم زدن فضای زیستی موجودات زنده و یا شکاف های نجومی طبقاتی و جنون انباشت یک درصد هایی که می توان صاحبان بیش از نصف ثروت جهان را در یک مینی بوس جای داد و نقش آنها در آوردن و بردن دولت ها، یا بودجه های سرسام آور نظامی، بیانگر ویژٰگی غارت و خودویرانگری سرمایه نیستند؟! بطور کلی سرمایه داری با سرشت و پویش ذاتی و درون ماندگار کالائی کردن همه حوزه های زندگی و زیست انسان و طبیعت و سپردن سرنوشت تخصیص ثروت های اجتماعی، بدست بازار و سود و انباشت جنون آسا و دولت های برآمده از آن ها، با سیمای بسیار متنوع و خود ویژگی های محلی و ملی و درجات گوناگونی از بدخیمی در این یا آن کشور، در چهارچوب سرشت و تعین اصلی خود، امکان وجود پیدا می کند.

اگر کسی هم تا کنون به این خصلت ویرانگری و انگلین سرمایه داری باورنداشت اکنون می تواند با حضور و تاخت و تازاین این «مهمان» فی الواقع دعوت شده بخوبی آن را به خوبی حس و لمس کند. بنابراین خلط موضوع بین ویژگی های این یا آن سرمایه و این یا آن قالب های انضمامی و مشخص و محلی، و سرشت عام سرمایه داری درمقیاس جهانی و ندیدن رابطه توامان زیست و تنازع آن ها در یک کالبدمشترک، تنها آشفتن مناسبات و مرزهای رابطه تحلیل خاص ها با وضعیت عام است. تحلیل مشخص ولو درجای خود و در سطح و محدوده خود درست هم چون ویژگی ها، ندیدن سرشت خصلت عام سرمایه داری نئولیبرال، هم چون پارادایم سرمایه داری عصر جهانی شدن، جاری در آن دربدن خاص ها با هزاران پیوندعینی و واقعی در دهکده جهانی و ظروف مرتبطه با آن، هنری است که تنها بااعاده حیثیت از سرمایه داری واقعا موجود جهانی که خودبه مرحله ویرانگری و طفیلی گری کامل رسیده است، امکان پذیراست.

آری یکی از درس های بزرگ زمین لرزه ای که این ویروس ریزه و مهاجم می دهد همان صفت ویرانگری و طفیلی گری نظام سرمایه داری است. ویروس چیزی از بیرون نظام کنونی، هم چون فرود خشم و تقدیر خدایان آسمان، و عارض بر آن نیست بلکه بیانگر ماهیت ویرانگر و انگلین نظامی است که خود به گونه ای بسیار طنرگونه میزبان این میهمان دعوت شده است… با گشودن درب قلعه بدست خود برای ورود این اسب تروای کوچولو و مهاجم….

تقی روزبه   ۳ آوریل ۲۰۲۰

————

منبع: هشدار ملل متحد و سازمان تجارت جهانی: شیوع کرونا جهان را به سمت قحطی می برد
https://farsi.euronews.com/2020/04/02/un-and-wto-alarme-about-famine-because-of-covid19-outbreak-coronavirus
————

به بهانه طرح مارشال اتحادیه اروپا: نه بازگشت به گذشته که باید به جلورفت!
در حالی که جهان کرونا زده در بحرانی بزرگ غوطه وراست، و اروپا نیز یکی از کانون های داغ آن بشمار می رود، اعضاء این اتحادیه بجای نشان دادن همبستگی در مواجهه با آن آسیب های و تناقض های درونی خود را به نمایش گذاشتند. اما اکنون بیم از گسترش پی آمدهای اقتصادی این بحران که ممکن است موجودیت این اتحادیه را تهدید کند، کمیسیون اروپا اکنون دست بکارشده و طرح مارشال اروپائی را برای جلوگیری از این فروپاشی به میدان آورده است که باید توسط پارلمان های کشورهای اتحادیه و پارلمان سراسری اتحادیه تصویب شود. نا گفته نماند طرح صدمیلیاردی دلاری مارشال ( در مرحله نخست)، برای حمایت اقتصادی از کشورهای عضو این اتحادیه درنظر گرفته است. این کمک برای پرداخت بدهی اعضای این اتحادیه برای بازپرداخت مشاغل کوتاه مدت، ظاهرا با هدف نجات ماهی های خرد در کمیسیون اتحادیه تصویب شده است. اما برای ماهی های درشت و اقتصادکلان اتحادیه اروپا و کشورهای عضو این اتحادیه در حال حاضر ۲،۷ تریلیون یورو را برای خروج از بحران اقتصادی ناشی گسترش ویروس کرونا، جلوگیری از تعطیلی بسیاری از مشاغل و خطر بیکاری عظیم در اروپا در نظر گرفته‌اند. رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا گفت که “این بزرگترین پاسخ اتحادیه اروپا به بحران تاریخی موجود است.”

یکی از نکات مهم این بسته های حمایتی تهیه منابع آنهاست. آن ها به کسی پول رایگان نمی دهند. این بودجه ها در واقع از آسمان، به کیسه کمیسیون اتحادیه در بروکسل هدیه نمی شوند. آنها کاری جز برداشتن از جیبی و ریختن آن در جیب دیگری انجام نمی دهند!. حتی سودبهره این جابجائی از قلم نمی افتد و از کیسه خلیفه تامین نمی شود. چنان که لااقل سهم مهمی از این فتوت بخشی با ارجاع به بازارمالی و وام گرفتن از بازارهای سرمایه با اتکاء به تضمین داوطلبانه کشورهای عضو صورت می پذیرد که برای تزریق خون به کالبد نظام و زنده نگهداشتن بیمارحیاتی شده است. همانطور که دولت آمریکا نیزبالغ برچندتریلیون دلار عمدتا باهدف نجات بازارها و موسسات بزرگ تصویب کرده است…. نهایتا این مردم و زحتمکشان هستند که در درازمدت باید از طریق پرداخت انواع مالیات ها و استثماربیشترآن را تامین کنند.
در این رویکردهاچندنکته مهم وجود دارد:

اولا دولت ها در مواقع بحران به یادشان می آید که وظیفه اصلی اشان نجات سرمایه داری در حال تنگی نفس است یعنی همان کاری که کرونا با بدن انسان می کند و آن را به بدن سرمایه داری انتقال می دهد آن ها را وادارمی کند که این گونه سیاست های مداخله جویانه دولت در اقتصا وبازار را که تا دیروز مضمون می شمردند، اکنون واجب انگارند و بارسنگین آن را برعهده گیرند.
ثانیا تا انحا که به اهداف و اراده آن ها برمی گردد، نمی توانند پنهان کنند که منظورواقعی اشان صرفنظر از برخی پرداخت های کوچک و موقت به این یا آن حوزه و باصطلاح مشاغل کوچک… نجات بازار و سرمایه داران کلان است نه تاسیس دولت رفاه و امثال آن. اگر نئولیبرالیسم ادای دولت رفاه را در می آورد صرفا یک شوخی بی مزه و بلوف گونه است برای کنترل بحران و حفظ موقعیت خویش در شرایط طوفانی. آنها گربه عابد و زاهد نشده اند. برعکس دست نشاندگان و ماموران کلان سرمایه دارانی هستند که فلسفه وجود اشان و حفظ موقعیت اشان به حمایت آنها و خدمت به آن ها گره خورده است.
ثالثا، امروزه نئولبیرالیسم یک ایدئوژی صرف و یا یک ایده سیاسی-اقتصادی نیست بلکه پدیده ای است ساختاربندی شده و با مناسبات عینی و نافذ درسراسریاخته های جهان کنونی که جامعه بشری را به گروگان خود گرفته است… در همین رابطه توهم پراکنی حول دولت های دست نشانده آن ها که هم چون مومی در چنگ آن ها هستند، به «دولت های مستقل» ودخیل بستن به این نوع دولت ها خطری است که نجات و گذرسرمایه داری از این گردنه بحران منوط به اشاعه و پذیرفته شدن آن است…
رابعا و کلام آخر، اگر بازگشت به دولت های رفاه که خودآن ها نیز به خادم سرمایه داری در شرایط بحران تبدیل شدند، تکرارکمیک تاریخ است، اما مسیررو به جلو مستلزم شکل گیری یک جنبش مستقل و گفتمانی فراررونده از سیستم در برابرهردو فراکسیون سرمایه اعم از مدافعان چندجانبه گرائی و یک جانبه گرائی است…

“طرح مارشال اروپایی” برای حل بحران اقتصادی ناشی از کرونا- دویچه وله

———————————————-

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.