“حقیقت آدمی”، شعری از محمود طوقی

این که باد بیاید و روزنامه ها به ابهام چیزی بنویسند
تمامی حقیقت نیست
ما بارها گرد مرگ را از شانه های مان تکانده ایم
و بر همین چارراه ایستاده ایم
تا هوای سربی مرگ بیاید و از پنجره های بسته بگذرد ….

———————————————————

2957

حقیقت آدمی


دیروز به حضرت دوست نوشتم:
این که باد بیاید و روزنامه ها به ابهام چیزی بنویسند
تمامی حقیقت نیست
ما بارها گرد مرگ را از شانه های مان تکانده ایم
و بر همین چارراه ایستاده ایم
تا هوای سربی مرگ بیاید و از پنجره های بسته بگذرد

بهار که بیاید
تمنایی مرموز
بر سر انگشتان احساس آدمی جوانه می زند
و ما می فهمیم
دنیا در گستره نگاه آدمی
تا کجا دامن کشیده است.
نه!
مرگ نمی تواند تمامی حقیقت آدمی باشد

————————————————–

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.