حسن بهگر: باز هم لیبرالیسم قربانی شد

برنامه اخیر پرگار اختصاص به نئولیبرالیسم داشت و مجری این پرسش جالب را مطرح کرد که در سال های اخیر لفظ نئولیبرالیسم چنان رایج شده که گاه الفاظ هم خانواده اش چون سرمایه داری، کاپیتالیسم و لیبرالیسم را در سایه قرار داده است. نئولیبرالیسم چیست و چرا چنین کاربرد وسیعی پیدا کرده است؟ ….

—————————————————

باز هم لیبرالیسم قربانی شد

حسن بهگر

برنامه اخیر پرگار(۱) اختصاص به نئولیبرالیسم داشت و مجری این پرسش جالب را مطرح کرد که در سال های اخیر لفظ نئولیبرالیسم چنان رایج شده که گاه الفاظ هم خانواده اش چون سرمایه داری، کاپیتالیسم و لیبرالیسم را در سایه قرار داده است. نئولیبرالیسم چیست و چرا چنین کاربرد وسیعی پیدا کرده است؟

در ابتدا این امر مطرح گشت که اخیراً در تهران دانشجویان معترض شعاری را به نمایش گذاشتند که مردم ناراضی را از شیلی تا ایران و عراق تا فرانسه و عراق با نئولیبرالیسم مخالفند. این سؤال طرح شد که آیا نئولیبرالیسم به فقر عمومی دامن زده است و این معترضان با دشمن مشترکی می جنگند؟

میهمانان برنامه عبارت بودند از اقای آرش عزیزی، پژوهشگر تاریخ و آقای علیرضا صلواتی، پژوهشگر اقتصاد.
مواضع دو نفر شرکت کننده برای تعریف نئولیبرالیسم جالب بود. موضع آقای عزیزی که مشخصاً از جبهه ی چپ و هواداری طبقه کارگر سخن میگفت و آقای صلواتی اصولاً بر آن بود که نئولیبرالیسم تعریف مشخصی ندارد و لفظ موهومی است و نئولیبرالیسم همان لیبرالیسم است.

آقای عزیزی معتقد بود که شعار دانشجویان درست است و مشکل مشترکی در این کشورها موجود است و جوان های ایرانی دست روی موضوع صحیحی گذاشته اند، زیرا نئولیبرالیسم پروژه ای سیاسی و اقتصادی و ضد انقلابی بود که در دهه ۶۰ آغاز شد در دهه ۸۰ با به قدرت رسیدن ریگان و تاچر عینیت یافت و نئولیبرالیسم آخرین مرحله سرمایه داری است. نئولیبرال ها بر این باورند که بازار در درون کشوری و در سطح جهان باید همه چیز به آن سپرده بشود و این به بهبود زندگی کمک می کند. ولی از دید گوینده، این پروژه ای بود علیه طبقه ی کارگر و حاصلش این بود که اتحادیه های کارگری عقب زده شوند و سیاست بی معنی شود و عملاً کشورهای دموکرات را به این ترتیب عقب ببرد.

آقای صلواتی معتقد بود که این بحث دقیق نیست. اخلاق فرهنگ سیاست و اقتصاد پایه های لیبرالیسم است که خواستار تصدی حداقلی تصدی دولت در بازار است که تعادل رابرقرارکند. او گفت میزان رفاهی که بشریت شاهدش است، مولود همین سیاست است. می گفت لفظ نئولیبرالیسم یک جوری ناسزای محترمانه آکادمیسین های چپ به اقتصاد لیبرال است و اگر امروز میلیاردها نفر از فقر نجات داده شده اند، حاصل این مکتب است.

در پایان صلواتی با مجری به این نتیجه رسیدند که کشورهای نامبرده در شعارهای دانشجویان، در وضعیت های یکسانی به سر نمی برند و اطلاق داشتن سیاست های نئولیبرالی در این مورد بی معناست. در مورد ایران صلواتی برآن بود که وقتی در ایران اقتصاد ۸۶% در دست حکومت است صحبت از نئولیبرالیسم نمی توان کرد. در مقابل، عزیزی بنیادهایی از قبیل بنیاد مستضعفان و غیره را دولتی نمی دانست. سرانجام مجری با نقل قولی از « دیوید هاروی» یکی از مشخصات نئولیبرال ها را مصادره کردن اموال و انباشت اموال عمومی شمرد.

البته این خلاصه گفتار و به اصطلاح لب کلام این دو میهمان بود و خوانندگان تفصیل آن را می توانند در لینک زیر بشنوند.

نتیجه ای که من از این بحث می گیرم اینست که تعریف نئولیبرالیسم در این برنامه ناتمام ماند و بیشتر ازهمه بر لیبرالها جفا شد. صلواتی که پیرو مکتب اقتصادی «هایک» است و فقط از جنبه ی اقتصادی به لیبرالیسم نگاه می کند و اختلافی با نئولیبرالیسم در آن نمی بیند. درحالیکه نئولیبرالیسم یک ایدئولوژی سیاسی است که گرچه عنوان لیبرالیسم را یدک می کشد ولی می کوشد آنرا محدود به برداشتی راستگرایانه بنماید. خاصیت اصلیش مخالفت با کینزیانیسم(۲) و ​​مداخله دولت در اقتصاد است که طرفدار مالیات های پایین تر و مقررات دولتی کمتر است. نئولیبرالیسم توسط رونالد ریگان و مارگارت تاچر به کار بسته شد.(۳)

آقای صلواتی درمورد بخش سیاسی لیبرالیسم که مبتنی بر حقوق برابر و آزادی های سیاسی و فردی است کاملا صم و بکم ماند و به این مساله که اصل و اساس لیبرالیسم، سیاسی است و نه اقتصادی، اشاره ای نکرد. هدفش محدود کردن لیبرالیسم به وجه اقتصادی آن بود و جا انداختن این فکر که آزادی بازار هر چه بیشتر باشد، لیبرالیسم بهتر به اجرا درآمده است. فرمولی ساده و مثل عموم فرمول های ایدئولوژیک، نادرست. ساده سازی بی پایه، به قصد رسیدن به نتیجه ی مطلوب. پس طبیعی بود که از لیبرالیسم اجتماعی حرفی نزند و وجودش را به طور ضمنی انکار نماید.

نئولیبرالیسم نه تنها لفظ موهومی نیست، بلکه در نهایت ضد لیبرالیسم هم هست. نئولیبرالیسم مدعیست وظایف دولت را به کارهای پلیسی، نظامی و قضایی محدود می کند. تازه بسیاری از نئولیبرالها همین ها را هم می خواهند بدهند دست بازار و در این زمینه نظریه پردازی می کنند. ولی نکته ی اصلی این است که فرد را در مقابل تعدی و اجحاف بازار بی دفاع می گذارد و راه دخالت دولت در متعادل کردن سامان اجتماعی را به نام آزادی می بندد. یعنی به اسم آزادی، آن بخش آزادی را که نمی خواهد تعطیل میکند. آزادی مثبت را به حداقل می رساند و مدعی می شود که آزادی فقط همان آزادی منفی است.

نئولیبرالیسم صرفاً مبتنی بر بازار است. برخی دفاع از بازار آزاد و سرمایه داری را تا آزادی خرید و فروش مواد مخدر و اسلحه هم بسط می دهند. بدین معنا که سرقت ، قتل و غیره باید غیرقانونی باشد در حالی که پدیده هایی مانند مواد مخدر، اسلحه و فحشا باید قانونی شود. بی جهت نیست که همان دیوید هاروی که مجری در پایان از او یاد کرد نئولیبرالیسم را یک پروژهٔ طبقاتی توصیف می‌کند که بر مبنای اندیشه ی لیبرال سلطه ی طبقاتی را به جامعه تحمیل می‌کند.

آقای عزیزی درست گفت که بنیادها را وابسته به دولت نمی داند. اصطلاح خصولتی بیخود ساخته نشده و در ایران ما به ازأ دارد. اتاق بازرگانی را که ۴۰ سال است در تیول هیأت موتلفه و سیاست نئولیبرالی آن است. در مقاله ای که سه سال منتشر شد، به این موضوع اشاره کرده ام «یحیی آل‌اسحاق در تابستان سال ۱۳۹۰ با دعوت از چند اقتصاددان سنگ‌بنای تشکیل شورای مشورتی اقتصاددانان را گذاشت که بتوانند چپاول و غارت آنها را توجیه و تفسیر کنند. در این شورا اشخاصی همچون مسعود نیلی، موسی غنی‌نژاد، داوود دانش‌جعفری، فرهاد نیلی و حسین عبده ‌تبریزی هر هفته در اتاق تهران جمع می‌شدند تا این که موفق شدند تحقیق جامعی در‌باره اقتصاد ایران منتشر کنند. در این مدت موسی غنی نژاد با پشتیبانی بی چون و چرا از اقتصاد نئولیبرالی و ضدیت و عناد با مصدق و ملیون، خدمات خود را به اتاق و صاحبان آن عرضه کرده است و برای چپاولی که نه لیبرال است و نه حتی قانونی، تئوری تراشیده.» اگر بخواهیم تمام برنامه ج ا را در این مدت خلاصه کنیم عبارتست از تعطیلی کارخانه ها و کشاورزی و توسعه بی رویه واردات.

لیبرالیسم به عنوان یک نیروی تاریخی غالباً لیبرالیسم کلاسیک خوانده می شود. بنیانگذار لیبرالیسم کلاسیک از نظر بسیاری جان لاک محسوب می شود. وی نظریه حقوق طبیعی ارائه داد که هر شخص حق زندگی، آزادی و مالکیت دارد. برای محافظت از این حقوق ، افراد جامعه به یک قرارداد اجتماعی وارد می شوند و دولتی ایجاد می کنند. لاک معتقد بود که حقوق افراد از طریق تقسیم قدرت بین پارلمان و دولت حفظ می شود. دراوایل قرن نوزدهم گروه های لیبرال دولت های مذهبی و سلطنتی را متزلزل کردند و از آن پس به سمت لیبرالیسم اجتماعی میل کردند که در حقیقت میراثی رادیکال به جامانده از انقلاب کبیر فرانسه است. کوشش محض یکی نمودن لیبرالیسم و نئولیبرالیسم، ستمی به لیبرالیسم و تحریف آن است.

نادیده گرفتن وجه سیاسی لیبرالیسم است که به نئولیبرالها امکان میدهد تا با هر رژیمی کار بکنند، همانطور که فریدمن با رژیم پینوشه کار کرد. آزادی های سیاسی، از نظر آنها اهمیتی ندارد و حذفش، اگر با آزادی اقتصادی همراه باشد، مشکلی ایجاد نمی کند. در جمهوری اسلامی هم غیر از این نیست. عده ای که با وسایل سیاسی دست بر ثروت مملکت انداخته اند، با اجیر کردن مشتی ایدئولوگ که خود را عالم اقتصاد جا می زنند، برای این اوضاع توجیه شبه علمی درست می کنند و نمایندگانشان نیز در همه جا به تبلیغ مشغول می شوند. وقتی وجه سیاسی لیبرالیسم، چنانکه باید و از اصل هم بوده، اساسی شمرده شود، حد و حدود آنچه که اینها آزادی اقتصادی میخوانند و در عمل آزادی چپاول برای خودشان است، روشن می شود. مردم در جامعه زندگی می کنند، نه در بازار و نمی شود با این ساده گرایی هایی که نشان از نادرستی هم دارد، زندگانیشان را سامان داد.

همان هایی که از لیبرالیسم که معنایش همان آزادیخواهی است، اولین ناسزای انقلابی را ساختند، پس از مسلط شدن بر اوضاع، از همزاد معیوب و ناقص الخلقه ی آن که همین نئولیبرالیسم باشد، برای مشروعیت دادن به کارهایشان استفاده می کنند. آنچه در هر دو مورد قربانی میشود خود لیبرالیسم است

چهارشنبه، ۱۴ اسفند ۱۳۹۸
——————

(۱) https://www.bbc.com/persian/bbc_persian_tv/tv_programmes/w13xttnm

(2) جان مینارد کینز (به انگلیسی: John Maynard Keynes)، (زادهٔ ۵ ژوئن ۱۸۸۳ – درگذشتهٔ ۲۱ آوریل ۱۹۴۶)، یکی از اقتصاددانان برجسته قرن بیستم محسوب می‌شود.. خانواده وی از طبقه متوسط جامعه محسوب می‌شدند.کینز برخلاف نظریات اقتصاد کلاسیک، منتقد رویکرد به اقتصاد آزاد و سپردن اقتصاد به نیروهای بازار بود. وی این نظریه را که جامعه در حالت تعادل به اشتغال کامل می‌رسد رد کرد و اعتقاد داشت که سطح اشتغال با میزان تولید و میزان تولید با میزان تقاضای مؤثر (یعنی میزان خرید کالاها و خدمات) ارتباط مستقیم دارد. بنابراین وی معتقد بود که برای کاهش بیکاری، دولت می‌بایست اشتغال ایجاد نماید، هرچند که این اشتغال غیرمولد باشد.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%D9%86_%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%AF_%DA%A9%DB%8C%D9%86%D8%B2

(3) https://sv.wikipedia.org/wiki/Nyliberalism#cite_note-11

(4)- از تحریم تا تحریم و از دولت تا دولت حسن بهگر

———–

منبع:
iranliberal.com

—————————————————

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.