«زندگی»، شعری از شمی صلواتی

انسانیت را
در رویائی
به زلالی آب دریا
به وسعت زمین
نوری برابر با خورشید
زیبا چون بهار پرگُل
بدون دست تمنا می جوِیم ….

————————————————

〖زندگی 〗

انسانیت را
در رویائی
به زلالی آب دریا
به وسعت زمین
نوری برابر با خورشید
زیبا چون بهار پرگُل
بدون دست تمنا می جوِیم
٭٭٭٭
آرمانم
برابریست
ارزشهای انسانی را
در جنگی با ذلت
در نبردی با خدایان
می جویم
٭٭٭٭
آخرین نفس را
در زیستن
زیستن را
در عشق
عشق را
در زیبائی
زیبائی را در
آواز
یک قناری
بر روی شاخه گل
در رقص یک آهو
بر قلعه ی فتح
فتح را
در پرواز
یک  عقاب
بر اوج ابرها
به دور از خطا
می جویم
٭٭٭٭
عشق را
در بهار راستین
بهار را
در طغیان
سیل آسا باران
زیبائی را
در نبردی
با زشتی ها
به دور از حسرت می جویم
٭٭٭٭
رویا  را در تجسم  تصویر
بهار را
در کوچ زمستان
آزادی را
در شکستن قفل زندان
فتح را
در قیام کارگران
برابری را
تا فتح نهائی
سعادت را
در عشق
عشق را
در زیستن
زیستن را
در اندیشه خویش باز می جویم

شمی صلواتی

—————————————–

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.