حسین سلامی (کنشگر صنفی معلمان): آنچه باقی می ماند گور است و گورستان…

همه می دانیم، «تحول» و «توسعه» با «آموزش»، «یادگیری» و کسب مهارت آغاز و با تداوم و فراگیر شدن آن، انجام می پذیرد… حال چه کسی است که نداند وضعیت آموزش و پرورش ایران به عنوان نهاد متولی «آموزش عمومی»، چقدر اسفناک و ناکارآمد است؟! خانواده ها که به دلیل درگیری با شرایط سخت ثبت نام و هزینه های گزاف و کلاس های خصوصی و…، نارسایی ها و بی عدالتی های مدرسه را با گوشت و پوست خود لمس می کنند… مسئولان هم، که دست گدایی شان برای اداره مدرسه جلوی خانواده ها دراز است به خوبی از کمی و کاستی ها آگاهند…

—————————————-

آنچه باقی می ماند گور است و گورستان…

حسین سلامی
کنشگر صنفی معلمان

نیاز های مردم واقعی است، همان قانون قاعده هرم مزلو، بنابراین سیل احساسات شاید به طور موقت موجب شود حتی با نادیده انگاری خود، انسان خواسته های اساسی اش  را کنار بگذارد ولی در نهایت این سیل نیاز هاست که جامعه را با خود می برد. پس، اگر نه از دیگری که از خود باید پرسید: در جهت ارضای نیازهای واقعی مردم و بر آورده شدن خواسته های شان چه کرده ایم؟
هزینه های هنگفت قهرمان سازی و قهرمان پروری چه بهره ای در تغییر شرایط اجتماعی و بهبود زندگی روزانه مردم داشته است؟
گیریم که با ابزار سازی هر کس و هر چیز، اندکی عمر حاکمیت و فرمانروایی را فزود، از تداوم  آن چه چیزی عاید مردم می شود، آیا نباید اندیشید این هزینه ها برای چیست؟
در خزانه ی مان چه چیزی ذخیره داریم که برای حفظ و پاسداری از آن متحمل چنین رنج های بی پایانیم؟
اگر اعتقادات دینی است، پس چرا دین گریزی غالب است؟
اگر ایمان و پایبندی است، پس رواج بی اعتمادی و دروغگویی از چیست؟
اگر ارزشمندی نظام باورهاست، پس چرا مردم حیران و سر در گم اند.؟
اگر رفاه اجتماعی است، پس چرا فقر و فلاکت فراگیر است.؟
اگر امنیت است، پس ترس مدام و تهدید خطر جنگ از کجاست؟

همه می دانیم، «تحول» و «توسعه» با «آموزش»، «یادگیری» و کسب مهارت آغاز و با تداوم و فراگیر شدن آن، انجام می پذیرد… حال چه کسی است که نداند وضعیت آموزش و پرورش ایران به عنوان نهاد متولی «آموزش عمومی»، چقدر اسفناک و ناکارآمد است؟!
خانواده ها که به دلیل درگیری با شرایط سخت ثبت نام و هزینه های گزاف و کلاس های خصوصی و…، نارسایی ها و بی عدالتی های مدرسه را با گوشت و پوست خود لمس می کنند…
مسئولان هم، که دست گدایی شان برای اداره مدرسه جلوی خانواده ها دراز است به خوبی از کمی و کاستی ها آگاهند…
معلم که فدا شده ی  اصلی این شرایط رقت بار است، نه زندگی شخصی اش از این شغل تأمین می شود، نه محصول کارش بازدهی لازم را دارد و نه حرمت و منزلتی برایش باقی مانده است…
دانش آموز هم که نه انگیزه ای برای درس خواندن دارد و نه امیدی به آینده…

از این همه که بگذریم و با مسئولیت گریزی و فرافکنی تقصیر را به گردن استکبار بیندازیم، بیدادگری احکام قضایی کنش گران صنفی معلمان را با چه توجیه و تحلیلی به هضم برسانیم؟
وقتی برای وجدان بیدار بهترین افراد این سرزمین ، معلمانی کوشا و عدالت خواه چنین بیرحمانه و به قساوت در مسند قضاوت، حکم می رانند، چه چیزی به ذهن متبادر می شود جز  ترس یا جهالت و تعصب. آخر نمی تواند گفت از عدم شناخت به اشتباه افتاده اند، هر جند سطح سوادشان از این مدارک کیلوئی باشد؛ چراکه زندگی معلم ساده تر از آن است که ابهام یا گره کوری داشته باشد.

آیا با توجه به شرایط موجود نباید اذعان کرد: ما در سیاست های داخلی به دلیل عدم اولویت بندی درست شکست خورده و نتوانسته ایم خواسته های واقعی  و نیازهای ضروری مردم را بر آورده کنیم؟
و سیاست خارجی ما نیز به گونه ایست که آمریکایی ها و اروپایی ها منافع خود را می برند و آثار زیان بار آن بر گرده ی مردم ایران سنگینی می کند؟… با این وجود، مردم ایران حق ندارند ناخشنود و ناراضی باشند؟

بیائید!
تا دیر نشده، گامی مثبت در راستای نیازهای اساسی مردم بر داریم، پای حرف شان بنشینیم و زمینه مشارکت واقعی آنان را فراهم آوریم و با اهمیت دادن به نقش معلم و اولویت دادن به آموزش، نیرو سازی و آگاهی بخشی را در رأس امور قرار دهیم که بزرگترین سرمایه این کشور همین نیروهای انسانی تربیت پذیرند. باشد که رضایتمندی مردم با همدلی و انسجام بدست آید…

https://t.me/faealane

——————————————

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.