وضعیت کنونی و وظیفه‌ی نویسندگان و هنرمندان

در پی اعتراضات آبان و سرکوب خشن آن و به‌ویژه پس از سرنگون کردن هواپیمای مسافربری اوکراین موج انصراف از شرکت در مراسم دولتی نظیر جشنواره‌ی فجر وسیع‌تر و چشمگیرترشده است. در این باره از چهار عضو کانون نویسندگان ایران نظر داده اند ….

——————————————

کانون نویسندگان ایران:
در پی اعتراضات آبان و سرکوب خشن آن و به‌ویژه پس از سرنگون کردن هواپیمای مسافربری اوکراین موج انصراف از شرکت در مراسم دولتی نظیر جشنواره‌ی فجر وسیع‌تر و چشمگیرترشده است. در این باره از چهار عضو کانون نویسندگان ایران اکبر معصوم‌بیگی، علی صبوری، رقیه کبیری و محبوبه موسوی پرسیدیم: چه توضیحی برای این واکنش‌ها دارید و اصولاً وظیفه‌ی نویسنده و هنرمند را در شرایط کنونی ایران چه می‌دانید؟

پاسخ‌ها به ترتیبی که به‌دستمان رسیده تنظیم شده‌ است.

رقیه کبیری:
حس رنج و درد هر انسانی را وادار به عکس‌العمل می‌کند. وقتی نویسنده و هنرمند با واقعیتی فراتر از تحمل خود و جامعه مواجه می‌شود؛ حالات انسانی خود را بسته‌ به نوع هنر خود نمایان می‌کند. به باور من نویسندگان و هنرمندان بخشی از مردم هستند نه تافته‌ای جدابافته از مردم. از این رو اعلام انصراف هنرمندان و نویسندگان از جوایز ادبی و جشنواره‌ها نشانگر این است «هنر بی‌زمان نیست و چگونگی هنر را زمانه‌ی هنر تعیین می‌کند.»
این روزها درد و رنج مردم به‌سان آوایی است که نویسنده و هنرمند آن را درک می‌کند و انصراف از جشنواره‌ها و جوایز به ملودی‌ای می‌ماند که با آوای رنج مردم به وحدت می‌رسد.

اکبر معصوم‌بیگی:
ﭘﯿﺸﯿﻨﻪﯼ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽﻫﺎﯼ ﺍﺧﯿﺮ ﮐﻤﯽ ﺑﻪ ﻋﻘﺐﺗﺮ ﺑﺮﻣﯽﮔﺮﺩﺩ، ﺣﺘﯽ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺟﻨﺒﺶ ﺍﻋﺘﺮﺍﺿﯽ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﻭ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺁﺑﺎﻥ ﺳﺮﺥ. ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺍﺯ ﺳﯿﻨﻤﺎﮔﺮﺍﻥ ﭘﺒﺶ ﻗﺪﻡ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﺎ ﻣﻌﯿﺎﺭﻫﺎﯼ «ﺣﮑﯿﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ»ﯼ ﺷﻤﺎ ﻓﯿﻠﻢ ﺑﺴﺎﺯﯾﻢ. ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺴﺎﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪﯼ ﻓﯿﻠﻤﺴﺎﺯ ﺷﺠﺎﻉ ﻣﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺳﻮﻝﺍﻑ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺟﺮﻗﻪﺍﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ نحوی ﺷﻌﻠﻪﻭﺭ ﻣﯽﺷﺪ… ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻣﻀﺎﻫﺎﯼ ﺍﻭﻟﯿﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﺍﻣﻀﺎﻫﺎ ﺩﺭ ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻌﺪﯼ ﺍﺯ ﺩﻭﯾﺴﺖ ﮔﺬﺷﺖ. ﻭﺿﻊ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺘﻮﻟﯿﺎﻥ ﺑﺎﺩﮐﻨﮏ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺗﻮﺧﺎﻟﯽ «ﺳﯿﻨﻤﺎﯼ ﺭﺍﻧﺘﯽ» ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﺟﻨﺒﺶ ﺁﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺗﺴﺮﯾﻊ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺷﺘﺎﺏ ﺁﻥ ﺍﻓﺰﻭﺩ. ﺑﯿﺎﻧﯿﻪﯼ ﺳﯿﻨﻤﺎﮔﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺧﻮﺩ ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﮐﺎﺳﻪﯼ ﺭﺍﻧﺖ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭﺿﻊ ﺩﺷﻮﺍﺭﯼ ﭘﯿﺶ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﻟﺖ ﻏﺎﺭﺗﮕﺮ ﺣﺎﻣﯽ ﺩﺳﺖﻧﺸﺎﻧﺪﮔﺎﻥ ﻫﻨﺮﯼ ﻭ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﺎﻥ، ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻥ ﻭ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﺩ ﺳﯿﻨﻪﯼ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻓﺎﺳﺪﻫﺎ ﻭ ﺩﺯﺩﻫﺎ ﺯﺩﻩﺍﻧﺪ. ﭼﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ؟ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺮﮐﺖ ﺍﻋﺘﺮﺍﺿﯽ ﺧﻮﺷﺎﻣﺪ ﮔﻔﺖ. ﺍﻭﺿﺎﻉ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﺛﺎﺑﺖ ﻭ ﺳﺎﮐﻦ ﻧﯿﺴﺖ، ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﮐﻪ .ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻭ ﻋﻼﯾﻖ ﻫﻢ ﺛﺎﺑﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪـ ﺭﺍﻧﺖﺧﻮﺍﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺳﺎﺑﻘﻪﯼ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒﻮﻝ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﻩﺍﯼ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺳﺎﺑﻘﻪﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ. ﻣﺎ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻥ ﻣﺘﻌﻬﺪ ﻣﮑﻠﻔﯿﻢ ﺑﯽﺁﻥﮐﻪ ﺫﺭﻩﺍﯼ ﺍﺯ ﻟﺒﻪﯼ ﺗﯿﺰ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﯼﻣﺎﻥ ﺑﮑﺎﻫﯿﻢ(ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮒ«ﻧﻘﺪ ﭼﺎﻗﻮﯼ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﺳﺎﻃﻮﺭ ﺳﻼﺧﯽ ﺍﺳﺖ») ﺍﺯ ﺣﺮﮐﺖﻫﺎﯼ ﺍﻋﺘﺮﺍﺿﯽ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﮐﻨﯿﻢ. ﺍﻣﺎ ﺷﮏ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦﺟﺎ ﺑﺴﻨﺪﻩ ﮐﻨﯿﻢ. ﻫﻤﻪﯼ ﮐﻮﺷﺶ ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﯽﻫﯿﭻ ﺩﺭﻧﮕﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ ﮔﺎﻡﻫﺎﯼ ﺑﻌﺪﯼ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺁﻥﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺟﻠﻮ ﺳﻮﻕ ﺩﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍﻩ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﮐﺮﺩﺍﺭﻫﺎﯼ ﻧﻨﮕﯿﻦ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ (ﻏﺮض‌ام ﺣﻤﺎﯾﺖ ﺍﺯ ﻓﻼﻥ ﺗﺒﻬﮑﺎﺭ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺯﺍﺭﻫﺎﯼ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺗﯽ، ﺯﺩﻥ ﺳﺘﺎﺩ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺗﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﯿﺮ ﺧﻼﺹ ﺯﻥ ﺑﺪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺗﯿﺮﺧﻼﺹ ﺯﻥ ﺑﺪﺗﺮ، ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﻟﯿﺴﺖ«ﺍﻣﯿﺪ» ﻣﺸﺘﯽ ﺟﻨﺎﯾﺘﮑﺎﺭ ﻭ ﺳﺮﮔﺮﺩﻧﻪﮔﯿﺮ، ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻓﯿﻠﻢﻫﺎ ﻭ ﺗﺌﺎﺗﺮﻫﺎﯼ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺗﯽ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﯾﺸﯽ ﺑﯽﻣﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺳﯿﺎﺳﺖﻫﺎﯼ ﺣﺎﮐﻤﺎﻥ ﺩﺯد ﻭ ﺁﺩﻣﮑﺶ ﻭ… ﺍﺳﺖ). ﺑﺎﺭﯼ، ﺻﺪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﺴﺎﻥ ﻭ ﻓﺮﺻﺖﻃﻠﺒﺎﻧﯽ ﺗﻤﺎﯾﺰ ﻗﺎﯾﻞ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﺳﺎﻗﻂ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎﯼ ﻣﺴﺎﻓﺮﺑﺮﯼ ﺍﮐﺮﺍﯾﻨﯽ ﺑﺎ ﻣﻮﺷﮏﻫﺎﯼ ﺳﭙﺎﻩ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻬﺎﻧﻪﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺠﻤﻮﺭﻩ ﮐﺮﺩﻥﻫﺎﯼ ﺑﯽﺧﺎﺻﯿﺖ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪﯼ ﺗﺴﻠﯿﺖ ﮔﻔﺘﻦﻫﺎ ﻭ «ﻣﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺣﺎل‌اش ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﺟﺸﻦ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ» ﻭ ﺍﯾﻦ ﻗﺒﯿﻞ ﻣﻮﺯﻣﺎﺭ ﺑﺎﺯﯼﻫﺎ ﻋﻘﺐ ﻧﻤﺎﻧﻨﺪ (ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻗﺒﯿﻞﺍﻧﺪ بسیاری از ﺑﻪ ﺍﺻﻄﻼﺡ «ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺗﺌﺎﺗﺮ» ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﯽ ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻝ ﺗﺠﺴﻢ ﺭﺫﺍﻟﺖ ﻭ ﻣﻔﺘﺨﻮﺭﯼ ﻭ ﺧﺮﺳﮏﺑﺎﺯﯼ ﻭ ﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﺮﺥ ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺍﺭﯼ ﻭ ﺩﺭﯾﻮﺯﮔﯽ ﺑﻮﺩﻩﺍﻧﺪ.) ﺑﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﻣﻦ ﺁﺑﺎﻥ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺷﺎﻗﻮﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﻭ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﺳﺨﻦ ﻣﻌﺘﺮﺽ ﺭﺍ ﺩﺳﺖﮐﻢ ﺩﺭ ﺑﺮﻫﻪﯼ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺁﻥ ﺳﻨﺠﯿﺪ: ﺁﯾﺎ ﻣﻌﺘﺮﺽ ﺳﺨﻨﯽ ﺍﺯ ﮐﺸﺘﻪ ۱۵۰۰ ﻭ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺗﯽ ۳۰۰۰ اﯼ ﺁﺑﺎﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ؟ ﺩﺭ ﻏﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺍﺟﻪ ﺣﺎﻓﻆ ﺷﯿﺮﺍﺯﯼ ﺳﺎﻗﻂ ﺷﺪﻥ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎﯼ ﻣﺴﺎﻓﺮﺗﯽ ﺭﺍ ﺗﺴﻠﯿﺖ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﺣﺮﮐﺖﻫﺎﯼ ﻧﻤﺎﯾﺸﯽ ﭘﻠﺸﺖ ﻭ ﻋﻨﯿﻒ ﻭ ﻟﻮﺱ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻧﻨﻪﻗﻤﺮﯼ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻫﯿﭻﺭﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﮐﺮﺩ. ﻣﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪﯼ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﻭ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﻣﺘﻌﻬﺪ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﯼﺧﻮﺍﻩ ﺭﺍ ﮐﺎﻣﻼً ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ: ﻫﻤﮑﺎﺭﯼ ﻭ ﻫﻤ‌ﺪﻟﯽ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﻣﻄﻠﻖ ﻭ ﺑﯽ ﭼﻮﻥ ﻭ ﭼﺮﺍ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻗﺪﺭﺕ ﺣﺎﮐﻢ ﺍﻋﻢ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺒﺪﺍﺩﯼ ﻭ ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺗﯿﮏ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺑﻬﺎﻧﻪﺍﯼ، ﮔﺮﭼﻪ «ﺧﺮ ﺭﻧﮓ ﮐﻦ» ﻭ ﻇﺎﻫﺮﺍﻟﺼﻼﺡ، ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺗﺎﻡ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻥ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ. ﺍﻟﮕﻮﯼ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﯼ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﻭﻟﺘﺮ، ﺍﻣﯿﻞ ﺯﻭﻻ، ﺳﺎﺭﺗﺮ، ﻫﺎﯾﻨﺮﯾﺶ ﺑﻞ ﻭ ﻫﺎﻭﺭﺩ ﺯﯾﻦ، ﻫﺪﺍﯾﺖ، ﺩﻫﺨﺪﺍ، ﺷﺎﻣﻠﻮ، ﺳﻠﻄﺎﻧﭙﻮﺭ، ﻣﺨﺘﺎﺭﯼ ﻭ ﭘﻮﯾﻨﺪﻩﺍﻧﺪ. ﺳﺎﺯﺵ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺑﺎ ﻗﺪﺭﺕ، ﻫﺮ ﻗﺪﺭﺗﯽ ﻭ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻗﺪﺭﺗﯽ ﻭ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺣﺮﮐﺖ ﺁﺯﺍﺩﯼﺧﻮﺍﻫﺎﻧﻪ ﻭ ﺍﻋﺘﺮﺍﺿﯽ ﺑﺮ ﺿﺪ ﻭﺿﻊ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻭ ﻃﺎﻟﺐ ﻭﺿﻊ ﻣﻄﻠﻮﺏ، ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﻣﺘﻌﻬﺪ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﯼﺧﻮﺍﻩ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ. ﺩﺭ ﯾﮏ ﮐﻼﻡ، ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻗﺒﺎﻝ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽﻫﺎ ﻭ ﺗﺤﺮﯾﻢﻫﺎﯼ ﺍﺧﯿﺮ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺳﯿﺎﺳﺖ «ﺣﻤﺎﯾﺖ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﯼ» ﺑﺎﺷﺪ. ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﮔﺎﻡﻫﺎﯼ ﺑﻌﺪﯼ ﻭ ﺭﺍﺩﯾﮑﺎﻝﺗﺮ ﻫﺴﺘﯿﻢ. ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻣﺎ ﺑﯽﮔﻤﺎﻥ ﻣﺸﺮﻭﻁ ﺍﺳﺖ. ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺟﻠﻮ ﺭﻓﺖ. ﺗﻮﻗﻔﯽ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ.

محبوبه موسوی:

هنرمند معنایش را از درکِ زیست اجتماعی می‌گیرد و هنرمند چه به هنرِ متعهد وفادار باشد و چه هنر را صرفاً برای هنر بخواهد نمی‌تواند اثر خود را در خلأیی عاری از جامعه به بار بنشاند. در سنت اجتماعی ما، بستگان و نزدیکان کسی که عزادار است از شرکت یا برپایی جشن، به احترام آن دوست یا فامیل عزادار، پرهیز می‌کنند. بنابراین یک شق از کنار کشیدن هنرمندان از جشنواره‌ی فجر ممکن است به پاس اندوهی باشد که بر جامعه، همچون عزیزی برای هنرمند، رفته است. اما شق دیگر آن که هنرمندانی را از شرکت در جشنواره‌های دولتی منع می‌کند به موضوع تعهد برمی‌گردد. این دسته از هنرمندان شرکت در برنامه‌ی دولتی را از این رو تحریم می‌کنند که خود را بخشی از مردم و نه پیکره‌ای جدا از آن می‌دانند و درست به همین دلیل به دنبال پاسخگویی‌اند. از این رو، عدم شرکت آن‌ها، فقط بیان همدردی نیست، بلکه از دولت، به‌عنوان کسی که برای گرد هم آوردن هنرمندان، سفره‌ی بزرگ جشن بر پا داشته، می‌خواهند، در ابتدا پاسخ چرایی را بدهد که مردم را به خشم آورده است. این دسته از هنرمندان به عنوان نماینده‌ی مردم از حضور در جشنواره‌ها سرباز می‌زنند.

علی صبوری:
خیزش گسترده‌ی تهیدستان شهری و سرکوب خونین و وحشیانه‌ی آنان، عریان شدن عملکردهای سلطه‌جویانه‌ی برون مرزی ج.ا، سرنگونی هواپیمای مسافربری از سوی حاکمیت و به بندکشیدن کنشگران عرصه‌ی فرهنگ و اندیشه و بیان و هم‌زمانی آن با برنامه‌های فرارسیدن سالگرد به روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی جامعه فرهنگ و هنر را وادار به واکنش کرده است. هنرمند پیشرو با درک درست پدیده‌های اجتماعی همواره «بر حاکمیت و با مردم بوده است» و هیچگاه نگاه بر بالا دستی‌ها و دستگاه سانسور و اختناق نداشته است.
اکنون بخشی از اهالی هنر و فرهنگ نسبت به حضور در برنامه‌های حکومتی اعلام انصراف نموده‌اند. این ریزش هنری را نسبت به دستگاه سرکوب و سانسور باید به فال نیک گرفت اما این دوستان چه بهتر که دیدگاه‌شان را به وضعیت پیش‌رو و مدافعان آزادی اندیشه و بیان بی هیچ حصر و استثنا و در بند شدگان این عرصه اعلام دارند.
انصراف صرف از حضور در برنامه‌های دستگاه سانسور و سرکوب به تنهایی عملکرد سوپاپ اطمینان را به نمایش می‌گذارد و در نهایت با بی‌راهه کشاندن اصل پدیده، آن را در سطح متوقف می‌کند.

—————————————–

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.