کاروان شکری: «آزادی و بوسه است که میروید»، برای ندا ناجی
وقتی فانوس و کوچە ماییم
و این چشم ها کە پَر
پَر
پَرپَر میزند
روایت میکند قفسی را
که رها میشود ….
———————————————-
آزادی و بوسه است که میروید
برای ندا ناجی
چشمهایی که پَر
پَرت
پَرتاب میشوند بە این عکس
روایت میکند موهایی را که از کادر ریختە است
و هرچه با چشمهای مشوش
اول تو را ببینم
دیدنت را تماشایی ادامە میدهم
تا تو را میبینم
و بعد چقدر تو را میبینم!
علوی بزرگ نمیشود
وقتی چشمهایت را نمینویسد
نمینویسند شمع نبود در آن تاریکی
شمع نبود “ندا”
دو چشم بود که با پلکی
روشنایی را از خود به خودم میداد
تو، کە وقتی دریا کم است برای چشمانت
چگونە ماهی شدن را از صمد بیاموزم؟
یا شاعر شدن را از براهنی
وقتی دوزخ را تو تجربە کردە باشی؟
آە دوزخیان!
آە اصحاب نار!
انار میشدید در خیابان بر کفِ خیابان
تِق… تِق… تِق
من وقتی شما را فهمیدم
انار ۱۵۰۰ دانە نداشت
و تمام اشک آور ها را نوشیدم
که گریەام را پنهان کردە باشم
و آسمان، ستارەهایش عزل شوند
چشمهایی که پُر
پُرتاب میشوند بە این عکس
روایت میکند گونەهایت را
که از گل، رنگ مطمئنتری دارند
نگران نباش!
آنان هستند که میخواهند
آزادی را در زندان عقیم کنند
انقلاب را به میله ها وادارند
ماییم کە میگوییم
دیوار پژمردە است
و این آزادی و بوسە است کە میروید
میروییم و ایمان نمیآوریم
بە آغاز فصل سرد
به فانوس و کوچەهای خوشبختی
بە رنگ مطمئن گل ها
بە روزگار و غریبیاش
نازنین!
تا ایمان نیاوریم بە نهایت شب با گرسنگی
توان نیست، کە ایمان آوریم
بە اوج آزادی و نمردن
بە ادامە تماشای مادرت در تو
وقتی فانوس و کوچە ماییم
و این چشم ها کە پَر
پَر
پَرپَر میزند
روایت میکند قفسی را
که رها میشود.
کاروان شکری
—————
https://t.me/Maydayarrests
——————————————-
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.