حسن مرتضوی: دستراستیهای جهان متحد شوید!
دستراستیهای اپوزیسیون از هر نظر نوبرند: هم از لحاظ بزدلی ذاتی و سفلگی مادرزادی و پابوسی همیشگیشان به قدرت و هم از لحاظ ادعاهای توخالی و منممنمکردن خندهدارشان: نقدشان این است که چرا چپها به آخوندها گیر نمیدهند بلکه به نظام نولیبرالی که تضمینکنندهی واقعی رقابت واقعی! دولت کوچک! ….
————————————————–
دستراستیهای جهان متحد شوید!
حسن مرتضوی
گشت و گذاری کوتاه در فیسبوک و از آن بیشتر در توییتر و خواندن افاضات دستراستیها کافیست تا نشان دهد تا کجای دست راستیها از هر طیف و دستهای سوخته است که رفقای جوان دانشجو در امنیتیترین شرایط در حالی که کشور در غم و اندوه سرکوبی خونبار بسر میبرد و دانشگاههای کشور غرق در محاصره ماموران بودند، خواستهایی را بیان کردند که سالهاست بسیاری از مدعیان جرات بیان بیلکنت آن را نداشتند. روش عادی دستراستیهای دهان کفکرده، مسخره کردن سن و سال جوانان شرکتکننده در این تظاهرات بود، روشی از جانب کسانی که شهامت و عرضه را یک جا قورت دادهاند و بزرگترین افتخارشان رای دادن مدنی و هر چهار سال یکبار مثل گوسفند به ندای جناب «تکرار میکنم» لبیک گفتن است، روش چپستیزهای کلافهای در جناج اصلاحطلب، فرشگردی و سلطنتطلب که می بینند هر چه عربده میکشند، هر تقلایی که میکنند، باز این آتش نه تنها خاموش نمیشود که مدام زبانه میکشد و از جاهایی که به ذهنشان هم خطور نمیکند سر میزند.
روش دوم تقلیل تمامی این عمل سیاسی و انبوه شعارهای آن به یک شعار و آن هم سرنگونی نئولیبرالیسم است. صرفنظر از نابینایی ذاتی دوستان دانشمند چپ و سوپر رادیکالی که با قلم آکادمیک و ترهات خود ثابت میکنند که این دانشجویان بیسوادند که نئولیبرالیسم را با سرمایهداری یکی میکنند، این سوال مطرح میشود که آیا کورید یا کرید یا دچار بلاهت درمانناپذیری هستید که تمام مفهوم و اهمیت یک اکت سیاسی را درست پس از سرکوب خشن آبان نادیده میگیرد؟ مطمئن باشید آن جوانان کمسن و سال از شما دانشمندان جاخوش کرده در بلاد غرب و صاحب کرسیهای دانشمندی موقعیت کنونی را بهتر درک میکنند و بر اساس این موقعیت عمل میکنند. بلاهت لازم است که این رفقا را متهم کنیم فرق فرانسه و ایران را نمیدانند. کمی فروتن باشید و از آنان نخواهید در نیم ساعت تظاهرات با سر و روی بسته برای شما خانمها و آقایان باسواد لکچر بدهند!
روش سوم. دستراستیهای اپوزیسیون از هر نظر نوبرند: هم از لحاظ بزدلی ذاتی و سفلگی مادرزادی و پابوسی همیشگیشان به قدرت و هم از لحاظ ادعاهای توخالی و منممنمکردن خندهدارشان: نقدشان این است که چرا چپها به آخوندها گیر نمیدهند بلکه به نظام نولیبرالی که تضمینکنندهی واقعی رقابت واقعی! دولت کوچک! و هزاران کیفیت زیبای سرمایهداری در بهشت برین سرمایهداری است گیر میدهند. کوری ذاتی هر دست راستی همیشه این است که حاضر نیست لحظهای حتی ثانیهای از آنچه چشمان وقیحش میبیند کمی عمیقتر به ژرفای پس پشت این نمود ظاهری برود. البته واقعا هم برای کسی که معتقد است چه فرق میکند دلیل طلوع و غروب خورشید حرکت زمین باشد یا حرکت خورشید، ارائه هیچ استدلالی فایده ندارد. به صف توبهکنندههای اصلاحطلبان و نادمین از شرکت در انتخابات بنگرید: به بیانیههای همراه با اشک و آهشان که غلط کردیم رای دادیم بنگرید. گویا نیاز بود تا سرکوب را ببینند و بفهمند از رایشان هیچ آبی گرم نمیشود و هیچ معحزهای رخ نخواهد داد. چیزی به عنوان عمق برای جنابان وجود ندارد. همیشه در سطح خواهید بود و تابع مد روز.
—————————————-
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.