بهرام رحمانی: تاریخ ایران از برده داری کوروش تا برده داری نوین حکومت اسلامی ایران!

«از دیروز درس بگیر، برای امروز، زندگی کن و به فردا امیدوار باش. مهم ‌ترین چیز این است که از پرسیدن دست نکشی.» (آلبرت اینشتین)
برای اینشتین، یادگیری همواره مهم‌ ترین جنبه‌ زندگی بود. در این نقل ‌قول، اینشتین اهمیت یادگیری را با مفهوم امید ترکیب کرده است. او معتقد بود که ما هرگز نباید از پرسش ‌گری دست بکشیم؛ شاید فردا، پاسخ‌ های جدیدی برای سؤالات خود پیدا کنیم. ….

——————————————————–

تاریخ ایران از برده داری کوروش تا برده داری نوین حکومت اسلامی ایران!

بهرام رحمانی
bahram.rehmani@gmail.com

«از دیروز درس بگیر، برای امروز، زندگی کن و به فردا امیدوار باش. مهم ‌ترین چیز این است که از پرسیدن دست نکشی.» (آلبرت اینشتین)

برای اینشتین، یادگیری همواره مهم‌ ترین جنبه‌ زندگی بود. در این نقل ‌قول، اینشتین اهمیت یادگیری را با مفهوم امید ترکیب کرده است. او معتقد بود که ما هرگز نباید از پرسش ‌گری دست بکشیم؛ شاید فردا، پاسخ‌ های جدیدی برای سؤالات خود پیدا کنیم.
هیچ چیز نمی ‌تواند گذشته را تغییر بدهد اما آینده می ‌تواند فرصتی برای جبران اشتباهات گذشته باشد؛ اشتباهاتی که شاید در زمان خودشان، درست به نظر می ‌رسیدند. نقل ‌قول‌ های زیادی در مورد آینده وجود دارد از جمله این نقل‌ قول از جان گوئیر که معتقد است امیدی هرچند کوچک به آینده، می ‌تواند فرصتی برای جبران ناکامی‌ های گذشته باشد.

2032

یا پابلو نرودا، با طبع شاعریش به زیبایی گفته است: «ممکن است بتوانید همه‌ گل‌ ها را بچینید، اما نمی ‌توانید از آمدن بهار جلوگیری کنید.»
در واقع پابلو نرودا، امید را با بهار مقایسه می ‌کند که پس از پاییز و زمستان سرد و طولانی، از راه می رسد. حتی اگر انسان از تمام قدرت خود برای جلوگیری از آن ها استفاده کند، امید و بهار، هر دو از مفاهیم اجتناب ‌ناپذیر زندگی هستند.
یکی از کاربردهای علم و منطق و عقل در زندگی آدمیان، آن ست که گذشته خود را همیشه به یاد آورد از یاد آن عبرت گیرد و در عین حال آینده را با دید عبرت نگر به گذشته بسازد. اگر آینده را مبهم و تاریک می بینیم شاید یکی از جهت های آن همین عدم اعتنا به گذشته است. اعتنا به گذشته به معنای ماندن و درجا زدن نیست، بلکه ساختن پلکان و دورنمایی برای آینده است. از گذشته باید درس گرفت، نیکی های آن را تقویت کرد از بدی های آن پرهیز نمود.
از این جهت است که ما به تاریخ قرن ها پیش ساده نگاه می کنیم و برخی از حاکمان و تاریخ نویسان باور خود را به جای باورهای تاریخی گذشته اند تا حقانیت خود را اثبات کنند. بنابراین، خواندن تاریخ و نقد واقع بینانه آن، می تواند تا حدودی از جعل تاریخ جلوگیری کند. جعل تاریخ نه روشن کردن گذشته است و نه به آینده روشنایی می بخشد و به درجا زدن و چه بسا عقب ماندن از سیر تاریخی منجر می گردد. پس باید چشم ها را تیز کرد و با دید بازتر و همه جانبه گری به تاریخ نگریست.
جوامع بشری در تاریخ خود، وقایعی چون کشتارها و جنگ های مختلفی را از سر گذرانده اند؛ اما تاریخ بشر، از دو دیدگاه متفاوت سیاسی – طبقاتی نوشته شده است: ١- تاریخ فاتحان و ٢- تاریخ شکست خوردگان.
تاریخ فاتحان، همواره با سرمایه گذاری های کلان حکومت ها بازتولید شده و حتی در دروس مدارس و دانشگاه ها نیز گنجانده شده است. اما تاریخ شکست خوردگان، در حاشیه جامعه قرار گرفته و برخی از تاریخ دانان متعهد و مردمی، آن را تکرار کرده اند که در مقابل بمباران تبلیغاتی فاتحان، تقریبا هیچ به حساب می آید. از این رو، تاریخی که درباره کوروش نوشته شده است عمدتا از سوی فاتحان و حکومت ها، به ویژه حکومت پهلوی تولید شده است. متاسفانه امروز نیز برخی تاریخ دانان، حقوق  و نویسندگان و تحلیل گران سیاسی، همین تاریخ نویسان فاتحان را تکرار می کنند؛ بدون این که از خود سئوال کنند اگر واقعا کوروش پایه گذار دموکراسی و حقوق بشر بود و حتی سازمان ملل نیز آن را سرلوحه خود قرار داده است پس چرا هزاران سال بعد، از دل این منشور کوروش، حکومت اسلامی ایران زاییده شده است؟ مملکت گل و بلبلی که حقوق بشر در آن، ابدا وجود خارجی ندارد. هر چند که تاریخ فراز و نشیب های متفاوتی دارد و همه را نمی توان به طور دقیق و یک سان مورد بحث و بررسی و نقد قرار داد و به یک نتیجه واقعی تاریخی رسید اما دست کم می توان درباره آن نسخه ١٠٠ درصد نچیچید.
منشور کوروش برای آن بخش از ایرانیانی که پادشاه هخامنشی را بخشی از تاریخ خود می ‌دانند، و اگر اولین بیانیه حقوق بشر منتسب به پیشینیان ایرانیان است اکنون طرح این تاریخ مبهم، چه افتخاری دارد؟ اگر هدف نگاهی به تاریخ و نقد آناست بحث دیگری ست. اما اثبات تاریخ بسیار قدیم و سجده در مقابل قبر کوروش، کار کسانی ست که یا کم ترین اطلاعاتی از این تاریخ ندارند و یا با هدف خاص سیاسی آن را تبلیغ و ترویج می کنند.
این منشور تا کنون دو بار به طور موقت به ایران آورده شده، اولین بار در زمان پهلوی دوم برای جشن ‌‌های ٢۵٠٠ ساله که در برج آزادی به نمایش درآمد و بار دوم در سال ١٣٨٩، توسط احمدی نژاد رییس جمهوری وقت حکومت اسلامی و البته با اجازه «معظم اله»، در موزه ملی جای گرفت.
از جمله ما روایت های تاریخی مختلفی از منشور حقوق بشر کوروش داریم که بدون هرگونه پیش داروی و قضاوتی، علم و منطق بر ما حکم می کند که بگوییم ما اطلاعات دقیقی از مضمون و محتوای منشور حقوق بشر کوروش نداریم. چرا که تا جشن های ٢۵٠٠ ساله بلندپروازانه و عضمت طلب حکومت محمدرضا شاه پهلوی، جامعه ما شناخت چندانی از چنین تاریخی نداشت. در این جشن ها بود که محمدرضا با اختصاص هزینه های کلان از جیب مردم به این جشن ها و ترجمه و تبلیغ منشور کوروش تمام قدرت و امکانات و روابط داخلی و بین المللی خود را به کار گرفت تا ایدئولوژی ناسیونالیستی پهلوی را تدوین کند و تاریخ خود را به تاریخ «کوروش کبیر» پیوند بزند.
محمدرضا شاه در آخر سخنرانی خود در جشن های ٢۵٠٠ ساله شیراز، گفت: «کوروش! شاه بزرگ، شاه شاهان، آزادمرد آزادمردان و قهرمان تاریخ ایران و جهان، آسوده بخواب، زیرا که ما بیداریم و همواره بیدار خواهیم بود.»!!
«مارسل هودر»، پیشخدمت حاضر در این مراسم نیز معتقد است: «بودجه دو سال سوئیس را ظرف دو روز خرج کردند…» دانته مرنزنتی، مسئول بار این جشن‌ ها، نظری مشابه اما تندتر از همکارش دارد: «اگر صدها میلیون دلار ول خرجی کنی، باید حساب پس بدهی! روزی تاوانش را می ‌دهی!»
***

آیا می دانید محمدرضا شاه و کلیه دم و دستگاه حکومت پهلوی، برای قبولاندن منشور حقوق بشر کوروش به دولت ها و نهادهای بین المللی، رشوه ها و امکانات کلانی اختصاص داد؟ جشن های ٢۵٠٠ ساله، فقظ بخشی از این پروژه بزرگ جا انداختن ایدئولوژی پهلوی ها بود. در این مقاله، به این موضوع و ضرورت توجه به تاریخ از گذر مسائل جامعه و شیوه‌ بازخوانی تاریخ و مراجعه به منابع مختلف، برای پاسخ ‌گویی به نیازها و مسائل مبتلا به بیماری ناسیونالیسم و شوونیسم جامعه‌ عصر حاضر، مورد بررسی قرار گرفته است.
اغلب نوشته های تاریخی در قالب روایت، نقل می شود و از آن جا که بسیاری از روایت ‌ها غیرواقعی هستند بنابراین، ضرورت دارد که منابع مختلفی مدنظر گرفته شود تا از این طریق کمی به واقعیت ها نزدیک شد.
در سال ۱۲۵۸ خورشیدی – ۱۸۷۹ میلادی، به هنگام کاوش های باستان ‌شناسی هیات بریتانیایی در محوطه باستانی بابل در بین‌ النهرین، هرمز رسام (١٩١٠-۱۸۲۶) باستان ‌شناس بریتانیایی آسوری ‌تبار، استوانه گلی‌ را یافت که شامل نوشته هایی به خط میخی بود.
محل اصلی نگه داری این منشور، موزه بریتانیاست. بدلی از این منشور، در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگه داری می ‌شود.
در جریان جشن‌ های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران، منشور کوروش با وجود مخالفت دولت وقت بریتانیا، برای چند روز به ایران آورده شد و به نمایش در آمد.

2033

گروهی از ایرانی‌ های ثروت مند مقیم آمریکا نیز یک مجسمه الهام ‌گرفته از منشور کورش را پنجم یولی ٢٠١٧، به مناسبت جشن ‌های روز استقلال در آمریکا، به شهر لس ‌آنجلس هدیه کردند. به گزارش لس ‌نجلس ‌تایمز، این مجسمه که توسط بنیاد ایرانی – آمریکایی فرهنگ، با نام «مجسمه آزادی» در بلوار سانتامونیکا در لس ‌آنجلس رونمایی شد.
این مجسمه با وزن حدود ۱۰ تن از سنگ تراورتن و توسط یک هنرمند طراح بریتانیایی – سریلانکایی به نام «سیسیل بالموند» طراحی و ساخته شده که طرح وی از میان ۳۰۰ طرح دیگر انتخاب شده است.
این مجسمه ۲.۲ میلیون دلاری در حالی با همت ایرانیان مقیم آمریکا ساخته ساخته شده است.
استوانه از گل پخته است (از جنس ظروف سفالی) و در قرن نوزدهم در بقایای شهر باستانی بابـِل، در عراق کنونی که بخشی از مملکت عثمانی بود، به دست آمد. بخشی از آن که زیر خاک از بدنه اصلی کنده شده بود بعدها پیدا شد اما یک تکه هم چنان مفقود است. نوشته‌ های خط میخی اَکدی را (به فتح الف و تشدیدی روی کاف که گاه به دال منتقل می‌ کنند) چند باستان شناس ترجمه کرده‌ اند و به تحلیل پیام، سبک زبان، اشارات، و لحن خطاب پرداخته ‌اند. آنان معتقدند نه منشور است، نه قانون، نه فرمان؛ یکی از بسیار متونی است حاوی جملاتی رایج که در شالوده بناها می ‌گذاشتند.

یکی از منابعی که برای وصف کوروش به فراوانی بدان استناد می ‌شود، کورش ‌نامه (سیروپدی) نوشته گزنفون است. اما در این استنادها معمولا به بازگویی بخش‌ های دل پسند آن اکتفا می‌ شود و بقیه متن را نادیده می ‌انگارند و کوچک ترین نقد به رفتار کوروش، برابر با وطن‌ فروشی قلمداد می‌ شود.
از حدود یک قرن پیش با وجود ناشناخته بودن شخصی به نام کوروش برای ایرانیان آن دوران، تبلیغات گسترده ای روی کوروش هخامنشی صورت گرفت و با دروغ ها و جعلیات فراوان، کوروش و دیگر شاهان هخامنشی را تا حد پیامبری و حتی فراتر از آن بالا بردند و داستان‌ ها و افسانه های بسیار از راست و دروغ مخلوط کرده و به خورد جامعه دادند تا به این وسیله کوروش را به عرش رسانده و پس از آن تلاش هایی زیادی به خرج داده شد تا رضا شاه و محمدرضا شاه پهلوی را به این خاندان کهن پیوند بزنند.
البته واضح است کوروش نیز مانند اکثر شاهان تاریخ از در کنار جنگ ها و خشونت ‌های بی حد و حصرش گاهی بخشش های «ملوکانه ای» نیز از خود نشان می داده است که توجه مردم آن روز را به خود جلب کند. چنان که اکبر مغول پادشاه هند ضمن کشت و کشتارهای خود در خلال جنگ های گسترش طلبانه اش با اسیران جنگی به مهربانی رفتار می کرد و عدالت میان ادیان و مذاهب هند را رعایت می‌ کرد.
گزنفون مورخ یونانی که در کتاب خود، کوروش نامه به تجلیل از شخصیت و اخلاق کوروش هخامنشی پرداخته است، از مصادره خانه ‌های مردم توسط کورش  به نفع سردارانی که مجاهدت بیش تری کرده بودند، یاد کرده است. و برخی از ایران شناسان غربی نیز به این موضوع اشاره کرده اند. (کورت، آملی، هخامنشیان، ترجمه مرتضی ثاقب ‌فر، تهران، ۱۳۷۸، صفحه ۱۱۹ تا ۱۲۲)؛ (بریان، پی ‌یر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، تهران، ۱۳۷۷، جلد اول، صفحه ۱۹۲ تا ۱۹۵)
یکی از جنگ ‌های کورش که منجر به نابودی تمدنی کهن شد، غلبه او بر مادها و تسخیر شهر هگمتانه (همدان – اکباتان) بود. غلبه ‌ای که با مساعدت اشراف و فئودال‌ ها صورت پذیرفت و منجر به غارت هگمتانه و به بردگی کشیدن گروهی از مردم آن شد.
او توانست از به اسارت گرفتن آمیتیس (دختر آخرین پادشاه ماد) و تهدید مبنی بر شکنجه او و فرزندانش، شاه را وادار به تسلیم کند و سپس با کشتن شوهر آمیتیس، او را به همسری خود در آورد. در نهایت نیز شاه شکست خورده در بیابانی دورافتاده رها شد تا از گرسنگی و تشنگی جان بسپارد.
در تاریخ ایران کمبریج به سرپرستی ایلیا گرشویچ آمده است که «گرایش مردم ماد نسبت به کورش خصمانه بود.» (ص ۲۴۱) او هگمتانه را غارت کرد و برخی از مادها را به بردگی گرفت.» (ص ۲۴۰)
با این که مادها دست کم دو بار در زمان داریوش بزرگ کوشیدند تا استقلال خود را از سلطه هخامنشیان باز یابند، اما در هر دوبار با سرکوب خشونت‌بار داریوش مواجه شدند و۳۸۰۰۰ نفر از آنان قتل ‌عام گردیدند. (گرشویچ، ایلیا، تاریخ ایران دوره ماد، از مجموعه تاریخ کمبریج، ترجمه بهرام شالگونی، تهران، انتشارات جامی، ۱۳۸۷، صفحه ۲۳۸ تا ۲۴۱
گزنفون آورده است که کورش برای حمله و تسخیر شهر نینوا، روز عید را انتخاب کرد که مردم سرگرم جشن و شادی هستند. او به سپاهیان خود می‌ گوید که خانه‌ های مردم قابل احتراق است و ما می ‌توانیم با پشتیبانی خدا و با مشعل‌ های فراوانی که داریم، آن ها را به آتش بکشیم تا ساکنان شهر در میان شعله‌ های آتش بسوزند.
آنان در حالی که بانگ جشن و شادی در شهر پیچیده بود، وارد شهر شدند و هر آن کس را که می ‌دیدند به ضرب تیغ از پای در می‌ آوردند. گزنفون نقل کرده که: «کورش به سواره نظام و سربازان خود فرمان داد هر کس را که در کوچه‌ها یافتند، بکشند.»
پس از این پیروزی، اولین اقدام کورش و سپاهیانش این بود که در برابر خدایان به میمنت این پیروزی شکرگزاری کنند و سهمی از غنائم ناشی از غارت شهر را به معابد خدایان اختصاص داد.
کورش، هم چنین فرمان داد تا خانه ‌های بزرگان شهر را مصادره کنند و به سردارانی که مجاهدت بیش تری کرده بودند، واگذار شوند. او به مردان تحت امر خود اختیار داد تا اسیران جنگی را تحت مالکیت خود نگه دارند.
کورش به مردم نینوا فرمان داد که از حاکمی که او معین می‌ کند، فرمان برداری کنند و به کشت و کار مشغول شوند تا بتوانند خراج و غنائم لازم را پرداخت کنند. (گزنفون، کورش‌نامه، ترجمه رضا مشایخی، چاپ ششم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۴ تا ۲۱۶)
یکی دیگر از تمدن‌هایی که به دست کورش بر افتاد و از بین رفت، تمدن کهن و درخشان لیدی بود. با این که اهالی لیدی در همان زمان کوشیدند تا از سلطه هخامنشیان رهایی یابند، اما این قیام که به رهبری پاکتیاس بر پا شد، به فرمان کورش بزرگ و به خشن‌ترین شکل ممکن سرکوب شد.
کورش با اعزام سپاهی به فرماندهی مازارس دستور داد که تمامی قیام ‌کنندگان را به بردگی بکشند و رهبر آنان را زنده به نزد او بفرستند. او هم چنین دستور داد لیدیایی‌ ها را چنان خرد و منکوب سازند که راه هرگونه شورشی علیه سلطه پارسیان هخامنشی بسته شود.
سپاه کورش به سرعت دست به منکوب کردن لیدیایی‌ ها می ‌زند و رهبر آنان را به اسارت می ‌گیرد. شهرهای پری‌ین و مگنزی غارت می ‌شوند و مردم شهرهای فوسه و تئوس خانه ‌های خود را رها کرده و راه فرار در پیش می ‌گیرند. ساکنان کاریه به بردگی کشیده می‌ شوند و گروهی از اهالی کزانتوس و کونوس در لیکیه دست به انتحار می ‌زنند و مرگ را بر تعبد و بندگی ترجیح می ‌دهند. شهرها یکی پس از دیگری تسخیر می ‌شوند و پس از این که تاراج می ‌گردند، پادگان‌ های نظامی پارسی و نیروهای ضد شورش هخامنشی در آن ها مستقر می ‌شوند. (بریان، پی ‌یر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، تهران، انتشارات زریاب، ۱۳۷۷، جلد اول، صفحه ۱۱۴ تا ۱۱۷)
یکی دیگر از تمدن ‌های کهن ایران ‌زمین که به دست کورش بزرگ بر افتاد و از میان رفت، فرهنگ و تمدن کهن و درخشان عیلامیان / خوزیان بود. تمدنی که به مدت زمانی بس طولانی یعنی متجاوز از دو هزار سال در جنوب‌ غربی فلات ایران تداوم داشت و آثار هنری و معماری فراوانی از آن برجای مانده است. این در حالی بود که پس از سلطه هخامنشیان بر این سرزمین چیزی جز کاخ سلطنتی آنان در شوش ساخته نشد. کاخی که بنا به اظهارات داریوش در کتیبه ششم او در شوش  پارسیان کم ترین نقشی در ساخت آن نداشتند.
با این که خوزیان دست کم یک بار کوشیدند تا در زمان داریوش یکم از سلطه هخامنشیان رهایی یابند و تا حد زیادی نیز در این کار موفق شدند، اما به گفته داریوش در کتیبه بیستون با سرکوب شدید او مواجه شدند و برای همیشه منکوب گردیدند و از صفحه تاریخ محو شدند.
در این زمینه پی ‌یر بریان، آورده است: «قتل ‌عام ‌هایی که پس از جنگ به وسیله سپاهیان کورش انجام گرفته است، از شدت و خشونت ارتش نوبابلی حکایت می‌ کند. احتمالا در همین زمان (یا شاید اندکی پیش یا بعد از آن) است که شوش نیز مسخر کورش گشته و آخرین پادشاهی نوعیلامی برای همیشه نابود شده است.» (بریان، پی‌ یر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، تهران، انتشارات زریاب، ۱۳۷۷، جلد اول، صفحه ۱۲۵)
یکی دیگر از اعمالی که پس از تجاوز کورش به بابل و تصرف آن کشور متداول شد، موظف کردن معابد و نیایشگاه‌ ها به تامین مخارج دربار از قبل نذورات مردمی بود. معابد موظف بوده ‌اند که مرتبا و بنا به نیاز، بخشی از مایحتاج و هزینه ‌های کمرشکن خاندان سلطنتی و تشریفات دربار را که همواره بر دوش مردم سنگینی می‌ کرده است، تامین کنند. در یک سند بازمانده از سال ۵۲۸ پیش از میلاد، معبد اِئانا موظف شده است تا برای یکی از مهمانی ‌های شاهانه در اسرع وقت ۲۰۰ بره شیرخوار و ۸۰ گاو چاق فراهم کند و تحویل رئیس تشریفات بدهد. چنین درخواست‌ هایی معمولا با کمبود منابع مالی معبد مواجه می‌شده و آنان ناچار بوده ‌اند تا برای تامین آن به راه ‌های دیگری هم چون وام گرفتن از رباخواران زیر نظر حکومت یا اجحاف به مردم روی بیاورند. علاوه بر این، معابد موظف بودند در هر زمان که دربار تقاضا کند، برده و کارگر و نیروی انسانی لازم را به خدمت گسیل کنند و حتی گله‌ های احشام سلطنتی را به خرج خود پرورش دهند و نگه داری کنند. (بریان، پی ‌یر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، تهران، ۱۳۷۷، جلد اول، صفحه ۱۹۲ تا ۱۹۳)
زنان یکی از ضعیف ترین و ستم ‌کشیده ‌ترین اعضای جوامع انسانی بوده‌ اند که قربانی جنگ‌ ها و تجاوزهای متجاوزان و جهان‌ گشایان می ‌شدند. زنانی که شوهران یا پدران خود را از دست می‌دادند و به اسارت و بردگی گرفته می‌ شدند. رفتار کورش با زنان نیز از این قاعده همیشگی تاریخ جنگ ‌ها و تجاوزات بشری مستثنا نبوده است.
همان طور که اشاره شد یکی از منابعی که برای وصف کورش و به خصوص بخشندگی‌ های او بدان استناد می ‌شود، کورش ‌نامه گزنفون است. اما در این استنادها  جزئیات این «بخشندگی» دقیقا مشخص نمی شود. به موجب این متن، کورش پس از آن که دختر زیبایی را که مادها همراه با خیمه و خوابگاه به او تقدیم کرده بودند، به حضور پذیرفت، به سراغ تقسیم زنان اسیر و غنائم جنگی ناشی از غارت ماد و سرزمین‌ های غربی ایران رفت. او یکی از زنان «تحت تملک» خود را که نوازنده ‌ای خوش ‌الحان بود، به یکی از هم دستان خود بخشید تا «اقامتگاه جنگی ‌اش دلکش ‌تر و روح ‌پرورتر از خانه‌ اش شود.» (گزنفون، کوروش‌نامه، ترجمه رضا مشایخی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، ۱۳۸۶، صفحه ۱۲۳ تا ۱۲۸)
کتزیاس مورخ و زشک رسمی دربار اردشیر دوم هخامنشی  آورده است که کورش پس از غلبه بر ماد اسپیتاماس را کشت و زن او را که آمیتیس نام داشت، تصرف کرد. آمیتیس دختر آستیاگ و خواهر ماندانا و خاله کورش بود. (تاریخ کتزیاس؛ خلاصه فوتیوس، ترجمه کامیاب خلیلی، تهران، ۱۳۸۰، ص ۱۹)
کورش در متن عهد عتیق تورات گرامی داشته شده و نجات دهنده یهودیان از اسارت هفتاد ساله در بابل معرفی شده است. اما در همان کتاب، او مجری خواست و اراده و این سخن خدای یهودیان برای نابودی بابل نیز بوده است:
«من خود بر ضد بابل بر خواهم خواست و آن را نابود خواهم کرد. نسل بابلیان را ریشه کن خواهم کرد تا دیگر کسی از آنان زنده نماند.
بابل را به باتلاق تبدیل خواهم کرد تا جغدها در آن منزل کنند، با جاروی هلاکت بابل را جارو خواهم کرد تا هرچه دارد از بین برود. (کتاب اشعیا، باب ۱۴، بند ۲۲ و ۲۳)
پس از هفتاد سال پادشاه بابل وقوم او را به خاطر گناهان شان مجازات خواهم کرد و سرزمین ایشان را به ویرانه ای ابدی تبدیل خواهم کرد. (کتاب ارمیا، باب ۲۵، بند ۱۲)
شواهد تاریخی و اکتشافات باستان شناسان نشان از نابودی تمدن بابل پس از کورش می دهد.
کتزیاس می گوید: «کورش پسر چوپانی بود از ایل مردها، که از شدت احتیاج مجبور گردید راهزنی پیش گیرد.
کورش در ایام جوانی به کارهای پست اشتغال می ورزید و از این جهت مکرر تازیانه خورد. او با آستیاکس، آخرین پادشاه ماد، هیچ گونه قرابتی نداشت و از راه حیله و تزویر به مقام سلطنت رسید.» (حسن پیرنیا، ایران باستان، جلد اول، ص ۲۴۰)
هرودوت در کتاب اول خود، ضمن گزارش نبرد کوروش با کرزوس (شاه لیدی)، ضمن این که گزارش می دهد کوروش ابتدا تصمیم به اعدام کرزوس میگیرد ولی بعدا پشیمان می شود، در بند ۸۷-۹۵ می گوید:
«کرزوس … چون دید که پارسی ها خانه های مردم را غارت می کنند، رو به کوروش کرده گفت: «شاها آیا اجازه دارم بگویم در چه باب فکر می کنم یا باید خاموش بنشینم؟» کوروش جواب داد:«هر چه خواهی بگو» کرزوس پرسید این جمعیت با این جد چه می کنند؟ کوروش:«شهر تو را غارت می کنند و خزانه تو را می ‌ربایند» کرزوس: «نه شهر مرا غارت نمی کنند و نه خزاین مرا می ربایند، من دارای چیزی نیستم، آن چه می کنند با مال و منال توست» کوروش از این جواب متنبه شد و اطرافیان خود را دور کرده به کرزوس گفت: «عقیده تو در باب این اوضاع چیست؟»… در ادامه کرزوس پیشنهاد می کند که عشر اموال غارت شده را به بهانه نیاز خدا بگیرند و جالب این که کوروش نیز این فریب کاری را می ‌پذیرد! (اصل متن در کتاب ایران باستان مرحوم پیرنیا صفحه ۲۵۰)
معمولا ادعا می شود که کوروش پادشاهان دشمن را نمی کشت اما آیا واقعا این مطلب صحت دارد؟ برای مثال در مورد کرزوس شاه لیدیه، مورخین یونانی ادعا می ‌کنند که کوروش او را نکشت، ولی در اسناد بابلی سال نهم سلطنت نبونید بابلی نوشته شده است:
«در ماه نیسان، کوروش شاه در نزدیکی آربل از دجله عبور کرده در ماه ایار به طرف مملکت لودی رفت و پادشاه آن را کشت، ثروت او را ربود و ساخلوی در آن جا گذاشت.»
مرحوم پیرنیا در مورد این بخش می ‌نویسد که وقایع نگاران بابلی اشتباه کرده اند زیرا یونانی ‌ها خلاف این را می ‌گویند ولی معلوم نیست که چرا وی نظر مورخین یونانی که سال ها با زمان کوروش فاصله داشته اند را بر اسناد معاصر کوروش برتری می‌ دهد، حال آن که روش مورخین این است که معمولا سند کهن ‌تر و معاصر واقعه بیش ترین اعتبار را دارد.
با قبول سخن این کهن ‌ترین سند در مورد جنگ لیدی، باید بپذیریم که حداقل این قانون همیشگی نبوده است و گاهی هم کوروش پادشاهان عصر خود را می ‌کشته است.
در اسناد تاریخی هیچ جا نمی ‌بینیم که از سوی شاه بابل به کوروش حمله شده باشد. بلکه این کوروش است که به بابل حمله می‌کند. به نظر مرحوم پیرنیا «شاهی مانند کوروش نمیتوانست در همسایگی خود دولت مستقلی را مانند بابل تحمل کند.» (ایران باستان، مرحوم پیرنیا، ص۳۳۳)
جالب این است که پیرنیا از نخستین نویسندگانی بود که به دستور دربار پهلوی به تعریف و تمجید از ایران باستان می پردازد.
طبق این نظر و با توجه به عدم اعلان جنگ از طرف بابل به کوروش می توان به این نتیجه رسید که کوروش صرفا جهت افزایش قلمرو حکومتش به یک کشور مستقل هجوم برد و جالب این است که پس از فتح این کشور در منشورش ادعا می کند که بدون جنگ و خونریزی وارد بابل شده و مردم را از دست پادشاه بابل نجات داده است.
هم چنین در مورد حمله به ماد، به غیر از کزنفون که معتقد به وراثتی بودن پادشاهی کوروش است کتزیاس، هرودوت و کتیبه های بابلی همگی تاکید دارند که این کوروش بود که به ماد حمله کرد و آغازگر جنگ بود.

پس از تسلط کوروش بر فنیقیه و بابل، او خواست ماساژت ها را هم مطیع شاهنشاهی ایران کند. ماساژت ها چنان که هرودوت می نویسد: «مردمی بودند که از لحاظ خشونت و تندخویی معروف بودند. با این حال هرودوت از آن ها به عنوان ملتی شجاع و بزرگ یاد می کند. آن ها در اطراف رود سیحون (ماورالنهر) زندگی می کردند. بعضی ها این مردم را سکایی می دانند.
انگیزه لشکرکشی کوروش به شمال شرقی ایران متعدد است. برای نمونه می گویند که کوروش ابتدا به ملکه ماساژت ها که بیوه پادشاه آن ها بود، پیشنهاد اتحاد داد و حتی از او خوستگاری کرد، اما ملکه ماساژت ها از آن بیم داشت که کشورش در دست شاهی که تمام منطقه را تسخیر کرده بود، گرفتار شود. در نتیجه پیشنهاد کوروش را رد کرد. اما کوروش با راهنمایی بزرگان و درباریان خود و با ترفندهای ویژه ای به کشور آن ها حمله می کند و سربازان هخامنشی موفق می شوند پسر ملکه ماساژت ها اسیر کنند. ملکه از ترفندهای کوروش بسیار ناراحت می شود و با باقی مانده سپاهیان خود به ایرانیان حمله می کند. در این نبرد، کوروش پس از ٢٨ سال پادشاهی کشته می شود و سپاه ایران شکست می خورد. این رویداد در سال ۵٣٠ (پ. م) واقع شد. البته کوروش توانست به اعماق قلمروی سکاها نفوذ کند و ازآمودریا هم بگذرد ولی بخت با او یار نبود. برابر نوشته های هرودت کوروش قبل از جنگ با ماساژت ها در خواب دیده بود که داریوش پسر بزرگ تر هیستاسپ (ویشتاسب) ، بر روی دو شانه اش پرهایی دارد که با یکی آسیا را پوشانده و با دیگری بر اروپا سایه افکنده است. داریوش در آن زمان نتها بیست سال داشت و در پارس بود، کوروش از دیدن این خواب بسیار هراسان شد و اندیشید که شاهزاده جوان در فکر فرو ریختن شهریاری او است.
بنابراین دستور داد که داریوش را از پارس به نزد او بیاورند. آن گاه کوروش به نگرانی مهم تر خود که جنگ با ماساژت ها بود برگشت، اما در نبردی که روی داد کشته شد.

پس از کشته شدن کوروش در جنگ، پیکر او را به پارس منتقل کردند و با آیین ویژه نظامی و درباری در محل پاسارگاد کنونی به خاک سپردند. رهبر و گرداننده اصلی آئین خاک سپاری کوروش، داریوش بود که سخنرانی مفصلی در مورد جنگ ها و خصوصیات اخلاقی کوروش و کارهای او ایراد کرد.
***

نخست به کوروش پرستی حکومت پهلوی بیاندازیم سپس حکومت اسلامی.
در روز ۲۰ مهرماه ۱۳۵۰ جشن ‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران در تخت ‌جمشید آغاز شد؛ مراسمی پر زرق و برق با حضور سران برخی کشورهای جهان که هرچند از سال ۱۳۴۶ قرار برگزاری آن گذاشته شده بود اما به دلایل مالی و این که جشن تاج ‌گذاری نیز قرار بود در همین سال برپا گردد، برگزاری ‌اش تا چهار سال بعد به تعویق افتاد.
این جشن در میان انتقادات مخالفان حکومت، در رسانه ‌های رسمی بازتاب عجیبی داشت. همین امر شاید حساسیت ‌ها و مخالفت‌ ها را در برابر برگزاری این جشن موجب شد. روزنامه اطلاعات، در گزارشی که در شماره‌‌ همان روز به چاپ رساند، با توصیفی لحظه به لحظه از برگزاری این مراسم نوشت: «ساعت ۱۱ و ۱۵ دقیقه هلی ‌کوپتر حامل شاهنشاه در محوطه مخصوص در پاسارگاد که به وسیله پرچم ‌های ایران تزیین شده است بر زمین نشست. پاسارگاد آرامگاه کوروش بزرگ در میان پرچم ‌های ایران ابهت خاصی به خود گرفته بود. هزاران شرکت ‌کننده با لباس رسمی و در جایگاه مخصوص خود قرار داشتند و از شاهنشاه و شهبانو استقبال کردند. چند دقیقه بعد شاهنشاه، علیاحضرت شهبانو، والاحضرت ولایتعهد و سایر والاحضرت ‌ها به جایگاه مخصوص نزدیک شدند. شاهنشاه و شهبانو و والاحضرت ولیعهد به جایگاه نزول اجلال فرمودند. سکوت، پاسارگاد را که ۵۲ قرن قبل از آن جا بر دنیای متمدن آن زمان فرمانروایی می ‌شد فرا گرفته بود. شکوه و عظمت مراسم که تاکنون نظیر آن را دنیا به خود ندیده است، نفس‌ ها را در سینه حبس کرده بود.

2034

شرکت ‌کنندگان در مراسم در جایگاه ‌های روباز در زیر آفتاب درخشان پاییزی فارس ایستاده بودند. شاه در حالی که همسرش فرح دیبا در سمت راست و ولیعهد در سمت چپ و والاحضرت ‌ها در پست سر «معظم‌ له» قرار داشتند، رهسپار آرامگاه کوروش شدند. در طول مسیری که ان ها در حرکت بودند در سمت راست مدعوین به صفوف ایستاده بودند. آن ها در حالی که شلیک توپ ادامه داشت از مقابل شرکت ‌کنندگان در مراسم می ‌گذشتند. توپ ها ۱۰۱ گلوله شلیک کردند و شاه ساعت یازده و سی دقیقه تاج گلی که به وسیله دو افسر حمل می شد بر آرامگاه کوروش گذاشت. او سپس با‌‌ همان تشریفاتی که به آرامگاه رفته بود، به مقابل محوطه بازگشتند و رو به روی آرامگاه کوروش قرار گرفتند و نطق تاریخی اش را ایراد کردند.
به گزارش روزنامه ها، با آغاز پخش مراسم پاسارگاد از رادیو و تلویزیون، خیابان های تهران به تدریج خلوت و خلوت ‌تر می ‌شد و مردم پایتخت خود را به پای تلویزیون می ‌رساندند تا این مراسم را مشاهده کنند. گزارش خبرنگار اطلاعات حاکی است امروز برخلاف روزهای تعطیل گذشته نقاط خارج از شهر و گردشگاه ‌ها خالی از مردم بود و اکثرا در خانه، کوچه و بازار به تماشای پخش مراسم پاسارگاد پرداخته و به گزارش رادیویی این مراسم گوش می‌دادند.

نطق محمدرضا شاه خطاب به کوروش هم بسیار پرطمطراق بود. آن جا که او گفت: «کوروش! ما امروز در برابر آرامگاه ابدی تو گرد آمده ‌ایم تا به تو بگوییم: آسوده بخواب که ما بیداریم و برای نگاهبانی میراث پرافتخار تو همواره بیدار خواهیم بود. سوگند یاد می ‌کنیم که آن پرچمی را که تو دو هزار و پانصد سال پیش برافراشتی، هم چنان افراشته و در اهتزاز نگاه خواهیم داشت. … اکنون ما در این جا گرد آمده‌ ایم تا با سربلندی به تو بگوییم که: پس از گذشت بیست و پنج قرن، امروز نیز مانند دوران پر افتخار تو، نام ایران در سراسر گیتی با احترام و ستایش بسیار در آمیخته است. امروز نیز همانند عصر تو، ایران در صحنه پر آشوب جهان پیام‌ آور آزادگی و بشردوستی و پاسدار والا‌ترین آرمان‌های انسانی است. مشعلی که تو بر افروختی و در طول دو هزار و پانصد سال هرگز در برابر تندبادهای حوادث خاموش نشد، امروز نیز فروزان‌ تر و تابناک ‌تر از همیشه در این سرزمین نورافشان است، و فروغ آن هم چون دوران تو، از مرزهای ایران زمین بسیار فرا‌تر رفته است…»
اگر ما محمدرضا شاه را نمی شناختیم و با سیاست های غیرانسانی او هم چون کودتاها، کشتارها، غارت ها، زندان ها، شکنجه ها، اعدام ها و ساواک (پلیس مخفی) او آشنا نبودیم و امروز سخنان آن روز او می خواندیم شاید این توهم را پیدا می کردیم که اعلیحضرت ما بسیار آزادی خواه، عادل، مردم دوست و یکی از نویسنده حقوق بشر عصر حاضر بود؟!
هرچند روزنامه‌ هایی مثل اطلاعات در آن زمان چنین گزارش‌ های غلوآمیزی را از فضای حاکم بر کشور در روزهای برگزاری جشن‌ های ۲۵۰۰ ساله به چاپ می‌ رساندند اما این مراسم مخالفان زیادی هم داشت.
محمدرضا پهلوی هرچند با برگزاری جشن‌ های ۲۵۰۰ ساله به ظاهر ۲۵ قرن تاریخ پادشاهی در ایران را به جشن نشسته بود اما در حقیقت شاهان در گور خفته را به حملات هر روزه مخالفانش مهمان کرد.
یکی از مهم ‌ترین محورهای مخالفت منتقدان برگزاری جشن‌ های ۲۵۰۰ ساله، علاوه بر عرصه سیاسی در عرصه اقتصادی نیز، مخارج برگزاری این جشن بود. بسیاری معتقد بودند با توجه به سطح پایین رفاه در میان بخش عمده ‌ای از جامعه و تعدد فقرا برگزاری جشن‌ هایی با مخارج این چنین سرسام‌ آور نه تنها جایز نیست که گناهی نابخشودنی است. اما خرج برگزاری این مراسم که با حضور سران بسیاری از کشورهای جهان در تخت ‌جمشید برگزار شد، چه قدر بود؟
ویلیام شوکراس در «آخرین سفر شاه» درباره هزینه ‌های جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی می ‌نویسد: «در اکتبر ۱۹۷۱ – ۲۰ مهر ۱۳۵۰، محمدرضا پهلوی ضیافتی ترتیب داد که از تمام میهمانی‌ ها بر‌تر بود. او از تمام رهبران جهان دعوت کرد. البته همه نیامدند… همه چیز جشن را هم از پاریس آورده بودند. در دشت خاکی خشک و مرتفع تخت جمشید اردوگاهی مرکب از خیمه‌ های گران ‌بها به وسیله ژانسن دکوراتور فرانسوی برپا شده بود… آرایشگران طراز اول از سالن‌ های کارینا و الکساندر پاریس به تخت ‌جمشید پرواز کردند. الیزابت آردن یک نوع کرم صورت تولید کرد که نام آن را فرح گذاشت تا در جعبه ‌های مخصوص به میهمانان هدیه شود. باکارا، گیلاس پایه‌ دار کریستال طراحی کرد، سرالین جایگاه میهمانان را روی سفال‌ های قرن پنجم پیش از میلاد ساخت‌. رابرت هاویلند، فنجان و نعلبکی ‌هایی ساخت که فقط یک بار مورد مصرف میهمانان قرار گرفت‌… لان ون اونیفورم های جدیدی برای کارمندان دربار تهیه کرد که نیم‌تنه آن به طرز شکیل ولی نه زننده با بیش از یک و نیم کیلو نخ طلا دوخته شده بود. دوختن هر یک از این اونیفورم ‌ها، نزدیک به ۵۰۰ ساعت کار لازم داشت‌. غذاهای ضیافت تخت‌ جمشید را اصولا رستوران ماکسیم تهیه می ‌کرد… لویی ورایل رییس ماکسیم‌… به این مناسبت یک بشقاب جدید و بسیار عالی محتوی خاویار و تخم بلدرچین آب‌ پز اختراع کرد… صورت غذای ضیافت شام اصلی با مرکب سیاه روی صفحات پوست آهو نقش شده و با یک ریسمان تابیده طلایی به صورت یک کتاب کوچک با جلد ابریشمی آبی و طلایی صحافی شده بود. پس از تخم بلدرچین با مروارید دریای خزر، غذای بعدی با ته دم خرچنگ با سس نانتوآ بود، غذای اصلی خوراک پشت بازوی بره سرخ‌ شده در روغن خودش بود که درون آن را با سبزی ‌های خوشبو انباشته بودند. برای تازه کردن گلوی میهمانان‌، شربت یا شامپاین کهنه فرانسوی (موئت ۱۹۱۱) می ‌آوردند. آن گاه خوراک طاووس به سبک شاهنشاهی با سالاد مخلوط طبق سلیقه الکساندر دوما صرف شد. به عنوان دسر، بشقاب انجیر به شکل حلقه ‌ای که درون آن را با تمشک یا پورتو انباشته بودند، آوردند و در پایان قهوه موکا… همراه با قهوه نیز کونیاک پرنس اوژن مخصوص خم‌ خانه ماکسیم صرف شد…»
این شرح دقیق از منوی غذا‌ها و مخارج برگزاری جشن ‌های مهر ۵۰ شاید درصدی از تخیل را نیز با خود همراه داشته باشد اما اسناد ساواک نشان می ‌دهد مخارج این مراسم چندان هم از این تخیلات فاصله ندارد.
گزارش‌ نویس ساواک در توصیف تجهیزات، چادر‌ها و وسایل پیشرفته و گران‌ بهای مخابراتی آن روز می ‌نویسد: «این کمپ و چادرهای پذیرایی تخت ‌جمشید… به وسایل شگفت‌ انگیزی مجهز است که آمیخته است از تجمل قدیمی و وسایل مدرن عصر فضا (از آن جمله حمام مرمر فرش‌ های ابریشمی و ایرانی و…) سران کشور‌ها در تمام ۲۴ ساعت از طریق شبکه مخابراتی ماه مصنوعی با پایتخت‌ های خود به وسیله تلفن و تلکس در تماس خواهند بود. شبکه مخابراتی میکروویو که ۲۷۵ میلیون دلار خرج آن شده است و گران‌ ترین و دقیق ‌ترین شبکه مخابراتی جهان به شمار می ‌رود…»
شهرداری تهران طی مکاتبه ‌ای که در ۲۰ بهمن ۱۳۴۹ با شورای مرکزی جشن شاهنشاهی انجام می ‌دهد، ریز برخی مخارج مربوط به جشن را چنین عنوان می ‌کند: «… در خصوص اعتباراتی که برای اجرای برنامه مصوب شهرداری پایتخت در مراسم جشن شاهنشاهی ایران در نظر گرفته شده است به استحضار می ‌رساند: قرارداد اجرای چراغانی و تزیین میادین و مسیرهای فوق ‌الذکر با شرکت اروین مارتین به مبلغ ۱۹ میلیون و ۴۸۶ هزار ریال به امضاء رسیده و پیمان کار مشغول آماده کردن مقدمات اجرای کار می ‌باشد… متعاقب افتتاح میدان شهیاد آریامهر، برنامه آتش‌ بازی باشکوهی به مدت دو و نیم ساعت به موقع اجرا گذاشته خواهد شد که قرارداد آن به مبلغ یک میلیون و ۹۰۰ هزار ریال با شرکت موگ تنظیم و شرکت نام برده مشغول تهیه لوازم مربوطه می ‌باشد… هنگام افتتاح شهیاد آریامهر لوحه‌ ای از طلای ناب از طرف شهردار پایتخت از طرف تمام مردم شاه دوست شهر به پیشگاه شاهنشاه تقدیم خواهد شد. وزن لوحه ده کیلو می ‌باشد که حدود ۱۶ میلیون ریال برآورد قیمت می ‌شود. در اجرای برنامه کاروان شادی که یکی از موارد مصوب شهرداری پایتخت می ‌باشد اقدامات مقدماتی به عمل آمده و اعتباری معادل سه میلیون ریال پیش ‌بینی شده است‌… علاوه بر این دو میلیون ریال برای مخارج پیش ‌بینی نشده در نظر گرفته خواهد شد… برای پارک آرامگاه رضاشاه مبلغی معادل بیست میلیون ریال در نظر گرفته شده است‌… با این تفصیل از طریق شهرداری پایتخت مبلغی حدود صد و هشتاد میلیون ریال بابت جشن و کارهایی که به مناسبت و مقارن آن انجام می ‌شود به مصرف خواهد رسید.»
با وجود این اسناد، آخرین شاه ایران با رد انتقادات درباره مخارج جشن ‌های ۲۵۰۰ ساله در جریان نشستی مطبوعاتی که با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی در روز ۲۶ مهر ۱۳۵۰ در کاخ سعدآباد برگزار شد، با رد انتقادات از مخارج زیادی که برای این جشن هزینه شده بود، گفت چه ایرادی دارد ملتی برای غرور ملی ‌اش خرج کند؟ در این نشست، مازندی خبرنگار یونایتدپرس پرسید: اعلیحضرتا! در مطبوعات خارج بحث خیلی زیادی درباره مخارج جشن شاهنشاهی شده است، مطبوعات نوشته ‌اند ملتی که ۳ هزار میلیون دلار بدهکار است چرا باید این خرج ‌ها را بکند. ممکن است اعلیحضرت همایونی نظر خودشان را بیان بفرمایند؟ محمدرضا شاه پهلوی گفت: «این بحثی که راجع به خرج‌ ها کردند می ‌خواهیم ببینیم که اساسش بر چه مبنایی است؟ اگر منظور از خرج‌ ها ساختمان است هتل است یا جاده است یا سیستم ‌های مخابراتی که این در برنامه پنج ساله چهارم ایران پیش ‌بینی شده بود و به هر صورت ایران در برنامه پنج ساله چهارمش از تمام هدف ‌هایی که در اول برنامه تعیین کرده بود بسیار پا را فرا‌تر نهاده است. برنامه پنج ساله ما یک رشد ۹/۴ درصد پیش ‌بینی کرده بود در صورتی که تا به حال رشد ما به قیمت‌ های ثابت از ده و نیم درصد هم بیش تر است، یعنی نزدیک به ۱۱ درصد و شاید امسال با وجود به اصطلاح مخارجی که می ‌گویید شده است از هر سال رشد ما بیش تر است، شاید دستور بدهیم که حتی جزییات مخارجی که شده منتشر بشود. البته می ‌دانیم که تمام مخارج آن را افراد ایرانی (بیش ترشان صاحب صنایع و تجارت) تامین کردند و اسامی‌شان و مبالغی هم که هر کسی تعهد کرده معلوم است و منتشر شده شاید تنها خرجی که می‌ شود گفت جنبه سرمایه ‌گذاری نداشته یا برای توریسم یا برای زیربنای ایران نبوده چند تا مهمانی بوده است که به افتخار میهمانان ایران داده شد و اگر ما می‌ خواستیم این میهمانان عالی‌ قدر را هرکدام را علیحده به این مملکت دعوت کنیم به تناسب تعداد میهمانان مخارج تقریبا به‌‌ همان تناسب اضافه می ‌شد. این است که نمی ‌دانم کدام فکری از اول این مطلب را در دهان‌ ها انداخت و یک عده ‌ای هم کورکورانه موضوع را دنبال کردند ولی به فرضی که مطلب صحیح بود و مملکت ایران که می ‌گویید ۳ میلیارد دلار مقروض است چرا این خرج را کرده، ممالکی را می ‌شناسم (چه فرق می ‌کند انسان چه به خارج مقروض باشد چه به داخل به خصوص اگر پولش ارزش بین ‌المللی داشته باشد و قابل تبدیل به پول ‌های دیگر باشد) که چند صد میلیارد دلار مقروض هستند و ضمنا مخارج تبلیغاتی شرکت‌ های داخلی آن ها در سال از چندین میلیارد دلار تجاوز می ‌کند، نه جنبه تاریخ است نه جنبه غرور ملی است نه هیچ چیز، فقط برای حرفی که خودشان اسمش را (پابلیک ریلیشن) می ‌گذارند میلیارد‌ها دلار خرج می ‌کنند، آن وقت ایران به حداقل و به قیمت چند میهمانی این معروفیت جهانی را پیدا کرده است، پس جواب این که بدون این که ما بخواهیم به این سئوال البته قدری خیرخواهانه (نه از طرف شما مقصودم از طرف کسانی که این سوال را می‌ کنند) جواب تند و بی ‌اعتنایی بدهیم این توضیحات را من به شما دادم.» (منابع: آرشیو روزنامه اطلاعات، مهر ۱۳۵۰؛ آخرین سفر شاه، ویلیام شوکراس، ترجمه عبدالرضا هوشنگ انصاری، نشر البرز؛ جشن‌ های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، موسسه مطالعات و پژوهش‌ های سیاسی و…)
***

دوم نگاهی به کوروش دوستی حکومت اسلامی:
«محمود احمدی نژاد رییس ‌جمهوری وقت حکومت اسلامی ایران و مورد تایید خامنه ای رهبر این حکومت، کوروش را «شاه جهان» نامید؛ مشایی گفت اندیشه، مرام و ادبیات کوروش از جنس پیامبران بوده. منشور کوروش هفته گذشته از بریتانیا به ایران آورده شد تا برای چهار ماه در موزه ملی ایران به نمایش درآیدو» (خبرگزاری داخل ایران «فردا»، ۲۱ شهریور ۱۳۸۹)
رییس‌ جمهور اسلامی ایران و رییس‌ دفتر وی از منشور حقوق بشر کوروش و پادشاه هخامنشی تمجید کردند.
به گزارش «فردا»، محمود احمدی‌نژاد روز ۲۱ شهریور ١٣٨٩، در مراسم رونمایی از منشور کوروش در ایران گفت منشور کوروش «منشور عشق» است و کوروش «شاه جهان.»
رییس جمهور، منشور کوروش را یک معیار بسیار ارزشمند برای ارزیابی ‌های تاریخی و عملکرد سیاست مداران و حاکمان تاریخ و تاکیدی بر آزادگی و آزادی دانست.
احمدی ‌نژاد، فتح بابل بوسیله کوروش و تدوین منشور حقوق بشر را «همان چیزی که همه پیامبران و یگانه پرستان فریاد می ‌زدند» خواند.
او با بیان این‌ که رونمایی از منشور کوروش در ایران «تاکید مجدد بر ارزش ‌ها و اصولی که بشر امروز به شدت به آن نیازمند است» گفت جلسه امروز هشدار و بیدارباشی به  همه حاکمان، مدیران و مدعیان است که اگر می ‌خواهند در آنان جاوید بمانند، راه این است.
احمدی‌ نژاد در این جلسه که خبرگزاری وابسته سپاه پاسداران حکومت اسلامی «فارس» در آن زمان گزارش کرده، به قرائت بخش ‌هایی از منشور کوروش پرداخت:
جلسه رونمایی از منشور کوروش در ایران در پی تحویل این منشور به موزه ملی ایران از سوی موزه ملی بریتانیا صورت گرفت. جمعه ۲۹ شهریور، این منشور تحت تدابیر امنیتی و حفاظت ویژه وارد ایران شد و قرار است تا ۴ ماه در ایران بماند.
گفته می شود «منشور حقوق بشر کورش» که نام استوانه کورش نیز شناخته می‌شود، استوانه ‌ای سفالین است که در سال ۵٣٩ پیش از میلاد به فرمان کورش دوم هخامنشی، فرمان‌روای وقت ایران ساخته شده است.
دور تا دور این استوانه که ٢٣ سانتیمتر طول و ١١ سانتیمتر عرض دارد، در حدود ۴٠ سطر به خط میخی بابلی، مجموعه ‌ای از سخنان و فرمان‌ های کورش دوم، ملقب به کورش کبیر حک شده است.
رییس ‌جمهور، رییس ‌دفتر وی و رییس سازمان میراث فرهنگی، نمایش منشور کوروش را یک «موفقیت دیپلماتیک» و «قابل توجه» می ‌دانند.

2035

اسفندیار رحیم مشایی، رییس‌ دفتر رییس ‌جمهور وقت نیز در مراسم رونمایی از این منشور در موزه ملی ایران گفت امروز برای ملت بزرگ ایران روزی با غرور و افتخار است؛ برای مردم و زنانی که در سراسر تاریخ به نیکی شناخته شده ‌اند و به زیبایی سیرت و صورت شهره آفاق هستند؛ ملت بزرگی که از اصلی ترین پایه‌ گذاران تمدن بشر و آشکار کننده حکمت متعالی آفرینش و خلقت و پاسدار ارزش ‌های کثیر الهی و انسانی است.
او جلسه رونمایی از منشور کوروش را «جمع خداگرایان» نامید.
بنابر گزارش منتشره خبرگزاری فارس، مشایی با بیان این‌ که «منشور کوروش امروز بیش از همیشه تاریخ ذی ‌قیمت است» گفت ایرانیان از دیرباز این ‌گونه بودند که سر به آسمان داشتند.
او گفت توجه به ارزش‌های اصیل الهی و انسانی که ریشه در آسمان دارد، دلیل اهمیت منشور کوروش است. امروز منشور کوروش مایه فخر و مباهات هر انسانی و هر از قوم، قبیله، نژاد‌ و سرزمین‌ است که به ارزش ‌های الهی و انسانی افتخار می کند.
به اعتقاد مشایی، گرایش به خوبی ‌ها و نیکی ‌ها انسان را به ارزش ‌گذاری به منشور کوروش و مفاد ماندگار تاریخی آن ملزم می ‌کند.
رییس ‌دفتر رییس ‌جمهور تاکید کرد منشور کوروش «سند رفاه، ‌آزادی و اعتقادات ارزشمند آسمانی و تولیدی و الزامات انسانی و بشری» است.
او بار دیگر سخنان خود در مورد «تکریم تجلیل انسان یعنی تکریم و تجلیل خداوند» گفت اگر بخواهیم علم خدا را ببینیم باید علم انسان را ببینیم و اگر بخواهیم جمال الهی را زیارت کنیم باید جمال انسان را زیارت کنیم.
او افزود عظمت خداوند در انسان متجلی شده است.
مشایی گفت  درس گرفتن امروز ‌از منشور کوروش بسیار بزرگ تر از فرصت ‌هایی است که در گذشته برای درس ‌آموزی وجود داشت.
او در ادامه گفت چرا منشور کوروش را آیت خدا ندانیم؟
هم چنین رییس کمیسیون فرهنگی دولت نیز در این رابطه گفت  هزار و ۳۰۰ سال پیش منشور کوروش ظاهر و کشف شد و ۲۴۰۰ سال از فنا محفوظ ماند، چرا این را آیت و نشانه خدا ندانیم؟ اگر جسد فرعون باقی می ماند تا نشانه ‌ای برای عبرت آیندگان باشد، چرا این منشور را نشانه ‌ای ندانیم که آری مرد و زن! امروز بعد از ٢ هزار سال پس از میلاد مجددا در رفتار و گفتار، ‌منطق، مرام، اندیشه‌ ها، کردار و عمل خود ‌بازنگری کنید.
او بازگشت به اندیشه کوروش را «بسیار بسیار ضروری» دانست.
مشایی معتقد بود که اندیشه، مرام و ادبیات کوروش از جنس پیامبران بوده است.
او افزود برخی از علمای بزرگ گفته‌ اند که کوروش پیامبر بوده است، البته من در مقام اثبات یا نفی این موضوع نیستم، اما آن چه می توان در مقیاس حداقلی بر آن تکیه کرد و تاکید داشت، این است که اندیشه و مرام و ادبیات کوروش از این جنس بوده است و امیدوارم این فرصت برای ملت بزرگ ما به‌ خوبی قدر شناخته شود و مورد قدردانی قرار بگیرد.
***

منشور کوروش به خط «اکدی» نوشته شده است. چه کسی امروز به این زبان آشنایی دارد و آن را دقیق ترجمه کرده است. در حالی که گفته می شود منشور کوروش بیش از ٢٣۵٠ سال پیش نوشته شده است.
ظاهرا این منشور در سال ۱۲۵۸ خورشیدی در عراق، جایی نزدیک شهر باستانی بابل در کاوش‌ های باستان ‌شناسی از زیر خاک بیرون آمد. نام باستان شناسی که این منشور را پیدا کرد «هرمزد رسام» بود.
منشور کوروش پس از کشف، به موزه بریتانیا منتقل شد و از همان زمان در این موزه نگه‌ داری می‌ شود. چرا که موزه بریتانیا به کنوانسیون استرداد آثار تاریخی نپیوسته بود و منشور را که برای بررسی به آن جا فرستاده شده‌ بود پیش خود نگه داشت.
این منشور تا کنون دو بار به ایران آمده، اولین بار در زمان پهلوی دوم برای جشن‌‌ های ٢۵٠٠ ساله که در برج  آزادی به نمایش درآمد و بار دوم در سال ١٣٨٩ که در موزه ملی جای گرفت.
در برخی از ادعاهای تاریخ آمده است کوروش پس از فتح بابل بر خلاف آن چه رایج بود نه مردم شهر را غارت کرد و نه اجازه داد که معابد و پرستشگاه‌ های مردم مورد آسیب قرار بگیرد. او در سخنرانی خود به مردم بابل گفت که آزاد هستند خدایان خود را بپرستند و زندگی خود را داشته باشند و… حالا فرض کنیم این سخنان کوروش درست است اما بلافصله این سئوال پیش می آید که لشکریان کوروش چگونه برای چه کاری و به چه منظوری این دیار رفته بودند؟ عیر از جنگ و کشورگشایی و آدم کشی!؟
***

هفته نامه «اشپیگل» چاپ آلمان در شماره ٢٨ سال ٢٠٠٨ نوشته ای به نام «فرمانروای قلابی صلح» به قلم ماتیاس شولتس Matthias Schulz منتشر کرده است. در این مطلب، نویسنده می گوید که کوروش پیام آور صلح و حقوق بشر نبوده است و یکی چون دیگر دیکتاتورهای زمان خویش بوده است و در این راستا منشور حقوق بشر کوروش را یک «سند تبلیغاتی» می خواند.
این نوشته که در هفته نامه معتبر «اشپیگل» چاپ شده بود، توجه همگان را جلب می کرد. ایرانیان آلمانی زبان، چند واکنش به این نوشته نشان دادند.
نوشته «اشپیگل»، شماره ٢٨-٢٠٠٨؛ این بود که تا هر کس درک مستقل خود را از نوشته اصلی به دست آورد.

ماتیاس شولتس:
در سازمان ملل متحد در نیویورک در ویترینی شیشه ای لوح ٢۵٠٠ ساله به خط میخی نام «منشور باستانی حقوق بشر» وجود دارد که به آن احترام فراوان می گذارند. اکنون آشکار می گردد: این لوح را یک دیکتاتور باستانی نوشته است که مخالفان خود را شکنجه می کرده است.
قرار بود آن چه که محمد رضا شاه پهلوی در نظر داشت، جشن رکوردها گردد.
او نخست «انقلاب سفید» (اصلاحات ارضی) را اعلام کرد و خود را «آریامهر» خواند. حال، در سال ١٩٧١ نیاز آن را حس کرد که «٢۵٠٠ سال پادشاهی ایران» را جشن بگیرد و این گونه بود که اجرای «بزرگ ترین نمایش جهان» اعلام گشت.
او دستور داد که پنجاه خیمه باشکوه بر ویرانه های تخت جمشید (پرسپولیس) برپا سازند. ۶٩ نفر از سران کشورها و پادشاهان و در میان آن ها پادشاه ژاپن به آن جا رفتند. در آن جا ٢٠٠٠٠ لیتر شراب نوشیده شد به همراه خوراک بلدرچین، طاووس و خاویار در ظرف طلا. بر روی میزها نیز بطری های شراب «شاتو لافیت» Château Lafite گردانده می شد.
در نقطه اوج جشن شاه به سوی آرامگاه کوروش دوم گام نهاد که در سده ششم پیش از میلاد در یک جنگ درازمدت خونین بیش از پنج میلیون کیلومتر مربع را تسخیر کرده بود.

2036

با بیش از صد میلیون دلار هزینه، ستایش از پادشاه باستانی ایرانیان امری پرهزینه و مورد انتقاد بود. شاه در پاسخ با این انتقادها گلایه وار گفته بود: «یعنی با نان و تربچه از سران کشورها پذیرایی کنم؟»
… در روز ١۴ اکتبر که جشن در تخت جمشید در اوج خود بود، خواهر دوقلوی او (اشرف پهلوی) گام به بنای سازمان ملل متحد در نیویورک نهاد. در آن جا او کپی لوح منشور حقوق بشر را به «سیتو اوتانت»، دبیر کل سازمان ملل هدیه داد. او نیز برای این هدیه تشکر کرد و آن را به عنوان «منشور باستانی حقوق بشر» مورد ستایش قرار داد.
اکنون این دبیر کل سازمان ملل بود که می گفت: پادشاه پارسی این «هوشمندی را در احترام به تمدن های دیگر نشان داد.» سپس اوتانت دستور داد این لوح گلی را که بیانیه این کوروش دوم به اصطلاح انسان دوست سال ۵٣٩ پیش از میلاد را در بر دارد، در یک ویترین شیشه ای در بنای اصلی سازمان ملل به نمایش بگذارند. این لوح هنوز آن جاست، در کنار قدیمی ترین قرارداد صلح جهان.
به نظر می رسد که سازمان ملل متحد قربانی یک حقه بازی شده است. بر خلاف ادعای شاه، جوزف ویزهوفر (Josef Wiesehofer) شرق شناس پرسابقه از شهر کیل می گوید که این لوح خط میخی بیش از یک «پروپاگاند» (تبلیغ) نیست. او می گوید: «این که نخستین بار کوروش اندیشه های حقوق بشر را طرح کرده است، سخنی پوچ است.»
هانس پتر شاودیگ (Hanspeter Schaudig)، آشورشناس از هایدلبرگ نیز در این فرمانروای باستانی، مبارز پیشاهنگ برابری و احترام نمی بیند. زیردستان او باید پاهای او را می بوسیدند.
این فرمانروا، نزدیک به سی سال شرق را به جنگ کشید و میلیون ها انسان را در بند مالیاتی خود اسیر ساخت. به دستور او بینی و گوش نافرمایان را می بریدند. محکومان به مرگ را تا سر در خاک می کردند و خورشید کار را به پایان می رساند.
آیا سازمان ملل این دروغ تاریخی ساخته و پرداخته شده توسط شاه را بدون تحقیق پذیرفته است؟
کلاوس گالاس (Klaus Gallas) متخصص تاریخ هنر که در شهر وایمار گرم تدارک فستیوال فرهنگی آلمان و ایران «دیوان غربی – شرقی، تابستان ٢٠٠٩» بود این بحث را به افکار عمومی کشاند. در تدارک این فستیوال بود که او متوجه ناهمخوانی هایی در این منشور شد. او می گوید: «سازمان ملل یک خطای بزرگ مرتکب شده است.»
با وجود درخواست های فراوان «اشپیگل» سازمان ملل حاضر به ابراز نظر در این مورد نیست. «سرویس اطلاعات سازمان ملل» در وین کماکان بیان می دارد که این سنگ نبشته شرقی توسط بسیاری به عنوان «نخستین سند حقوق بشر» پذیرفته شده است.
پیامدهای این کار بسیار سنگین است. در این میان حتی در کتاب های درسی مدرسه های آلمان نیز این ایرانی باستانی (کوروش) به عنوان پیشاهنگ سیاست بشردوستی تدریس می شود. در اینترنت نیز یک ترجمه جعلی پخش شده است که در آن کوروش حتی حداقل دستمزد و حق پناهندگی را نیز تدوین کرده است. «برده داری باید در تمام جهان برچیده شود. هر کشوری می تواند آزادانه تصمیم بگیرد که آیا رهبری مرا می خواهد یا نه.» این ها سخنانی هستند که در آن جا گفته شده اند…
دانشمندان حیرت زده مانده اند که یک شایعه چگونه خود به خود گسترش می یابد. تا این میزان روشن است که در مرکز این بلوف بزرگ چهره ای ایستاده است که شرق باستان را بیش ار هر کس دیگری به لرزه درآورد.
«گالاس» فاش ساخت که: «حتی چندی پیش از پارلمان آلمان درخواست شده بود که نمونه این لوح را در یک ویترین شیشه ای در پارلمان به نمایش گذارند. این درخواست البته بازپس گرفته شده است. اما خدشه سازی تاریخ متوقف نشده است. با این ستایش منحوس از سوی سازمان ملل متحد، شایعه ای متولد شده است که کماکان تغذیه جدید می یابد.
یک ضرب المثل شرقی می گوید: «یک نادان سنگی را در چاه می اندازد که ده عاقل نمی توانند آن را بیرون آورند.»
***

سرمایه گذاری ها برای جا انداختن تاریخ کوروش و ایدلوژی پهلوی، محدود به این روزهای جشن نبود، بلکه تقریبا حکومت پهلوی در ابعاد جهانی در همکاری دولت های وقت و نهادهای بین المللی، این سیاست را دنبال می کرد.
جشن‌ های دوهزار و پانصد سال بنیان گذاری شاهنشاهی ایران، در روزهای ۱۷ تا ۲۶ مهر ماه ۱۳۵۰ در سی ‌امین سال گرد حکومت محمدرضا شاه پهلوی برای برجسته کردن هویت «ایرانی – پهلوی»، برگزار شد. اما مدت ها قبل از برگزاری این مراسم پرهزینه برای مردم ایران، بنیادی تشکیل شده بود که در سطح جهانی مشغول سازمان دهی آن بود.
در واقع بنیاد کمیته عالی جشن ‌های بنیان گذاری ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی، گام بعدی نوشتن کتاب‌ هایی درباره تاریخ ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ایران و زندگی کوروش هخامنشی به زبان های فارسی و دیگر زبان ‌ها بود. مسئولین این کمیته با حمایت سفارتخانه ها و کنسولگری ها و سایر نهادهای حکومت پهلوی در خارج کشور، سراغ بسیاری از نویسندگان و اندیشمندان جهان رفتند.
در این جشن، بیست پادشاه و امیر عرب ، چهار معاون رییس جمهوری و دو وزیر خارجه و ۶٩ وزیر کشور شرکت کردند. علاوه بر مقامات مذکور، ده ها تن از شخصیت های علمی، هنری، صنعتی، فرهنگی و نمایندگان رسانه های خبری جهان و نیز نخبگان ایرانی در جشنی که یک هفته طول کشید، حضور یافته بودند.
مدعوین در سه چادر عظیم و پنج چادر بزرگ که از خارج تهیه شده بود، پذیرایی شدند. برای تامین روشنایی محل از تهران و شیراز شش هزار مایل کابل کشی و بیست مایل حلقه گل زمینه شامل ٠٠٠/١٣٠ لامپ چراغ مصرف شده بود. غذا شامل تخم بلدرچین با خاویار، خوراک خرچنگ، کباب بره با قارچ، طاووس بریان انباشته از جگر غاز و دسر تمشک تازه محصول فرانسه با لعاب انجیر و تمشک مخصوص بود.
ماکس باوئه فرانسویط که با ٢۵٩ سرآشپز، آشپز و پیشخدمت، از ده روز پیش از برگزاری مراسم جشن از فرانسه آمده بود، سرپرستی پذیرایی ها را به عهده داشت. رستوران ماکسیم پاریس، غذا و مشروب از جمله ٢۵٠٠٠ بطری شراب مخصوص تهیه دیده بود.
در مراسم جشن پرسیولیس، ۶٠٠ روزنامه نگار، عکاس و فیلم بردار از اکناف جهان به تخت جمشید آمده بودند و بیش از یک میلیون کلمه خبر به سراسر دنیا مخابره کردند. شبکه تلویزیونی NBC از ‌آمریکا مراسم جشن را با استفاده از ماهواره برای ده ها میلیون بیننده امریکایی پخش کرد. در پرسپولیس، شاه بر سرمزار کوروش رفت و نطقی ایراد نمود: «کوروش بزرگ، شاه شاهان، شاه هخامنشیان، شاه سرزمین ایران آسوده بخواب زیرا ما بیداریم و پیوسته بیدار خواهیم ماند.»
مدعوین جشن ٢۵٠٠ ساله شاهنشاهی، صدها تن میهمان خارجی و گروهی از نخبگان مورد اعتماد دستگاه بودند ولی مردم ایران به آن جا راه نداشتند. همه راه هایی که به تخت جمشید منتهی می شد، به وسیله افراد نظامی و امنیتی بسته شده بود. صدها زن و مرد ایرانی که نسبت به آن ها سوء ظن می رفت، مطبوعات امریکا مطالب انتقادی را پیرامون بی نظمی های آن نوشتند و برخی شاه و حکومت او را به باد حمله گرفتند. دنباله انتقاد به محافل و شخصیت های سیاسی کشیده شد.
جورج بال معاون وقت وزارت خارجه امریکا، گفت: «چه مناظر پوچ و زننده ای! فرزند یک سرهنگ و فوج قزاق در کشوری که درآمد سرانه مردم آن ٢۵٠ دلار در سال است. مانند یک امپراطور جشن برپاکرده و با ادعای رفورم و نوگرایی البسه و پوشاک دوران استعداد باستانی را به نمایش گذاشته است.»

از هارولد آلبرت لمب، تاریخ‌ نویس و نویسنده آمریکایی که زبان پارسی را به خوبی می ‌دانست خواسته شد که کتاب «کوروش بزرگ» را بنویسد. این کتاب نخستین کتاب درباره کوروش بزرگ در سال ۱۹۶۰ برابر با ۱۳۳۹ در نیویورک چاپ شد که هم زمان با تشکیل شورای جشن‌ های ٢۵٠٠ ساله بود. کتاب کورورش از سوی دکتر رضازاده شفق به فارسی برگردانده شد و با همکاری «موسسه انتشارات فرانکلین» در تیرماه ۱۳۴۰ در تهران به چاپ رسید.
با تلاش ‌های بی وقفه این کمیته و دبیر آن شجاع الدین شفا، کمیته‌ های کوروش در بسیاری از کشورها جهان تاسیس شد. در خرداد ماه سال ۱۳۳۸ خورشیدی، یک «کمیته کوروش بزرگ» در ایتالیا به ریاست باستان ‌شناس و شرق ‌شناس نامی ایتالیا «جوزپه توچی» بنیان گذاری شد. هم چنین در همین سال، در فرانسه «کمیته فرانسوی کوروش بزرگ» بنیان نهاده شد.
اتحادیه فرهنگستان‌ های ۲۷ کشور بزرگ جهان در بروکسل، خبر داد که به در بزرگ داشت جشن ‌های ۲۵۰۰ سال بنیان گذاری شاهنشاهی ایران، پروژه نوشتن و چاپ فرهنگ علمی بزرگی با همکاری دانشمندان کارشناس از نوشتارهای کتیبه‌ های هخامنشی و برگردان و تفسیر رسای آن ها به چندین زبان زنده دنیا آغاز می ‌شود. هم ‌چنین اتحادیه جهانی سازمان ‌های آموزگاران و استادان دربرگیرنده ۱۴۰ سازمان ملی، آموزگاران و دبیران و استادان از ۸۷ کشور با ۱۸ میلیون هموند، در نشست سالانه خود در «جاماییکا» شرکت این اتحادیه را در آیین بزرگ داشت ۲۵۰۰ ساله ایران به آگاهی رسانید.
سرانجام کمیته عالی توانست در ۴۵ کشور، ۵۰ کمیته کوروش بزرگ و جشن ‌های ۲۵۰۰ سال بنیان گذاری شاهنشاهی ایران را بنیان نهد که ریاست و هموندی آن ها با ۲۹ شاه و رییس جمهور، ۱۳۴ نخست ‌وزیر و وزیر، ۱۲۸ عضوپارلمان، ۳۸۱ تن دانشگاهیان و ۳۶۲ تن سیاست مدار، ۱۲۴ تن کارخانه‌ دار و ۱۲ روزنامه ‌نگار بود.
بیش از ۶۰۰ خبرنگار، فیلم بردار، و عکاسان از ایران و دیگر کشورها و گروهی از میهمانان ایران‌ شناس در درازای جشن ‌ها حضور داشتند.
کمیته اندونزی کوروش بزرگ جایزه ‌ای به مبلغ ۷۵۰۰۰ روپیه برای دو تن که بهترین سرود و موسیقی درباره جشن‌ های شاهنشاهی ایران و بهترین نوشته پیرامون شناساندن و معنا و ارزش اعلامیه کوروش را بسرایند تعیین کرد. هم چنین نشست ‌هایی برای دو ماه برای سخنرانی درباره فرهنگ و تمدن و شاهنشاهی کهن ایران در دانشگاه اندونزی برپا شد.
موزه متروپلیتن از روی ۲۶۵ مینیاتور عالی شاهنامه خطی شاه تهماسب، فیلم رنگی ساخت. این فیلم و دیگر فیلم های سینمایی و تلویزیونی و چاپ کتاب ‌های ارزنده عملی پیرامون فرهنگ و هنر ایران از برنامه هایی بود که دولت وقت آمریکا فراهم ساخت.
دولت دانمارک، چاپ و پخش کتاب انقلاب شاه و مردم به زبان دانمارکی و یک نوشتارهای پژوهشی درباره ایران امروز و پخش برنامه‌ های رادیویی، تلویزیون و سینمایی را آغاز کرد. از روز ۱۵ مهر ماه ۱۳۵۰ «هفته ایران» در دانمارک آغاز شد.
دولت سوئد، کنفرانس‌ های علمی پیرامون فرهنگ و تمدن برگزار کرد و هم چنین با چاپ کتاب «ایران»، گشایش یک «چای خانه» در موزه ملی سوئد و پخش گفتارهای رادیویی و نمایش فیلم‌ های مستند درباره ایران «از کوروش تا به امروز» را جشن گرفت. نمایشگاه «چهارهزار سال هنر ایران» در موزه‌ های سوئد برپا شد. در روز ۴ آبان ماه ۱۳۵۰ برابر با زادروز محمدرضا شاه، ولیعهد سوئد در موزه ملی نمایشگاه قالی‌ های ایرانی پادشاه سوئد را گشود، این نخستین نمایشگاه در بزرگ ترین موزه سوئد بود که درباره هنر یک کشور خارجی است.
ولت سویس، کتاب «پارس باستانی» کتابی درباره ایران کهن با فرتورهای بی مانند، و کتاب «ایران سازندگان» نوشته یکی از دانشمندان برجسته سویس را در بزرگ داشت ۲۵۰۰ ساله ایران به چاپ رساند. هم چنین نمایش فیلم «انسان در جست و جوی گذشته خود» درباره میراث فرهنگی ایران و برگزاری نمایشگاه‌ هایی از صنایع دستی، نقاشی، برجای ماندنی‌ های باستانی و برگزاری یک سری کنفرانس‌ های علمی در دانشگاه‌ های معتبر بخشی از برنامه‌ های گسترده دولت سویس در بزرگ داشت جشن های ۲۵۰۰ ساله بود.
نمایشگاه بزرگ برجای ماندنی ‌های باستانی ایران در موزه «آرمیتاژ» لنینگراد گشوده شد. این نمایشگاه برای دو ماه همراه با دیگر نمایشگاه‌ ها، کنگره‌ ها و نشست ‌های علمی، چاپ کتاب ‌های بی شمار درباره ایران امروز و پیشرفت‌ های آن و پخش برنامه‌ های فرهنگی و تمدن ایران، برگزاری هفته فیلم‌ های ایرانی در مسکو و ایراوان بخشی از آیین بزرگ داشت جشن‌ های شاهنشاهی ایران در شوروی سابق بود.
سازمان فروشگاه‌ های بزرگ فرانسه، شهریور ماه ۱۳۵۰ برابر با سپتامبر ۱۹۷۱ را «ماه ایران» نامید و به آگاهی رساند که در این آیین فروشگاه‌ های بزرگ فرانسه با هنر کهن ایران آذین بسته خواهد شد و به خریداران غذاهای ایرانی می ‌دهند.
از سوی مرکز علمی کاتولیکی واتیکان، برای بزرگ داشت جشن ‌های شاهنشاهی ایران نشستی با ۵۰۰ تن از کاردینال ‌ها و رییس‌ های نمایندگی ‌های سیاسی در دربار واتیکان با ایراد کنفرانسی به نام «کوروش بزرگ و بیست و پنج قرن تمدن» برگزار شد. در روز ۷ مهر ماه ۱۳۵۰، نمایشگاه کتاب ‌های خطی پارسی کتاب خانه واتیکان همراه با کلکسیون یک هزار تعزیه ایرانی که سفیر پیشین ایتالیا در ایران گردآوری و به کتاب خانه واتیکان داده بود، گشایش یافت.
شورای جهانی کلیساهای دربرگیرنده ۲۳۹ سازمان کلیسایی غیرکاتولیک در ۸۰ کشور جهان، در نشست سالانه خود در شهر ژنو همه کلیساهای وابسته به این شورا را فراخواند تا در یکی از روزهای یک شنبه ۱۸ مهر ماه و یا ۲۵ مهر ماه در دهه بزرگ داشت بنیان گذاری شاهنشاهی ایران از سوی کوروش بزرگ در آیین مذهبی از کتاب مقدس آیه‌ هایی که درباره کوروش شاهنشاه هخامنشی و بزرگ داشت ایران است خوانده شوند و برای ملت و کشور ایران در پیشگاه خداوند دعا کنند.
یونسکو – سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد، بزرگ داشت جشن‌ های ۲۵۰۰ ساله ایران را یک رویداد جهانی جهانی خواند که به همه «بشریت» تعلق دارد. یونسکو یک سری برنامه رادیویی پانزده دقیقه ‌ای به زبان ‌های گوناگون پیرامون فرهنگ و تمدن ایران برای پخش در رادیوهای جهان را فراهم ساخت. هم چنین یک شماره «پیام یونسکو» با تیراژ دو میلیون نیم به دوازده زبان به شناساندن تاریخ و هنر ایران از زمان باستان تا به امروز به چاپ رسید.
برای برگزاری جشن‌ های ۲۵۰۰ ساله ایران از سوی سازمان ملل متحد، دو لوحه کوروش بزرگ یکی در تالار کمیسیون حقوق بشر در نیویورک و دیگری در ساختمان ملل متحد در ژنو در آیین ویژه ای قرار داده شده است.
جشن‌ های ۲۵۰۰ ساله ایران بیش تر جنبه سیاسی داشت و جنبه فرهنگی آن چاشنی ماجرا بود. در این زمان، بیش از ۱۰۰ کمیته در سراسر جهان تاسیس شد که ریاست آن ها با برجسته ترین شخصیت ‌های علمی و فرهنگی و ادبی و هنری آن کشور بود. صدها آکادمی، دانشگاه، انستیتوهای پژوهشی، موزه ‌ها، نگارخانه‌ ها و کتابخانه‌ ها با برگزاری کنگره ‌ها و سمینارها و سمپوزیوم‌ ها جلوه ‌های گوناگون فرهنگ و هنر چند هزار ساله ایران و نقش بنیادی آن را در تمدن و فرهنگ گیتی به میلیون ‌ها تن از مردم دنیا نشان دادند. البته با سرمایه گذاری های کلان حکومت پهلوی!
چاپ ۲۶۰ کتاب و نشریه پژوهشی به ۳۰ زبان زنده در ۴۲ کشور درباره تاریخ و تمدن و فرهنگ ایران.
چاپ ۱۰۰۰ مقاله علمی و پژوهشی نوشته شده از سوی ۷۰۰ دانشمند و پژوهش گر بلندپایه از ۴۳ کشور به ۳۰ زبان در زمینه ‌های گوناگون تاریخ، باستان شناسی، زبان شناسی، دین ها، علوم، ادبیات، هنرها، حکمت و فلسفه و مسایل اجتماعی و اقتصادی ایران. هم چنین قرار بود که نوشتارها و برگردان ‌ها به زبان پارسی در ۱۰۰ پوشینه (جلد) در ۵۰٬۰۰۰ رویه از سوی کتابخانه پهلوی چاپ شود. فهرست این نوشتارها پس از برگزاری جشن‌ ها در ۲۴۰ رویه از سوی کتابخانه پهلوی به چاپ رسید.
چاپ Acta Iranica دانشنامه تمدن و فرهنگ ایرانی که از سال ۱۹۷۲ از سوی دانشگاه لیژ در بلژیک آغاز شد؛ بیش از ۳۰ پوشینه این دانشنامه پیاپی از سوی یکی از سرشناس ‌ترین چاپخانه ‌های جهان به چاپ رسیده است.
برگزاری ۵۷ نمایشگاه کتاب‌ های خطی پارسی و اوستایی و پهلوی. افزون بر آن ۱۱۲ دانشگاه از ۵ قاره گیتی آیین‌ های ویژه ‌ای در برپایی نمایشگاه‌ ها برگزار کردند.
گشایش دومین کنگره جهانی ایران ‌شناسان در ۲۱ مهر ماه ۱۳۵۰ در دانشگاه پهلوی شیراز، با سخنان محمدرضا شاه پهلوی. در این کنگره، بیش از ۵۰۰ دانشمند سرشناس بودند و این کنگره بزرگ ترین کنگره بین المللی ایران شناسی هزاره کنونی نامیده شد.
رژه ۲۵ قرن تاریخ ایران در تخت جمشید که از سوی صدها فرستنده تلویزیونی برای میلیاردها تن در سراسر جهان پخش شد و…
برپایی دو کپی از لوحه کوروش یا «نخستین اعلامیه حقوق بشر» در تاریخ جهان، در تالار کمیسیون حقوق بشر در نیویورک و در دفتر اروپایی سازمان حقوق بشر در ژنو.
گشایش برج شهیاد آریامهر و موزه.
فیلم برداری جشن‌ ها با هنر شاهرخ گلستان و نمایش فیلم مستند «فروغ جاودان» با صدای اورسن ولر به انگلیسی برای جهانیانو

تخمین بزنید که چند میلیارد دلار به پروژه طرح «حقوق بشر کوروش» در جهان، اختصاص داده شده بود؟!
در سال‌ های ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۴ تولید ناخالص ملی ایران از ۱۳.۴ به ۴۵.۴ میلیارد دلار افزایش یافت. شاه تنها از بابت فروش نفت طی سال‌ های ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۷ نزدیک به ۸۵ میلیارد دلار درآمد کسب کرد و این رقم در نوع خود بی ‌نظیر بود.
قیمت نفت پیوسته کاهش یافت اما شاه همان درآمدهای میلیارد دلاری کاهش یافته را هم با تمام توان به ویژه برای ارتش خرج می‌ کرد. در سال ۱۹۷۷ بودجه نظامی کشور در حال توسعه ایران به ۸ میلیارد رسید و از این نظر جایگاه هفتم را در میان کشورهای جهان به خود اختصاص داد.
دسترسی حیاتی به آب ‌های خلیج فارس را ناوگان جنگی هاورکرافت‌ ایران تضمین می ‌کرد. این ناوگان تنها ناوگان هاورکرافت در جهان سوم محسوب می ‌شد. ۴۰ هزار آمریکایی تلاش داشتند که به سربازان شاه نحوه استفاده از دستگاه‌ ها و تجهیزات الکترونیکی فوق پیشرفته را بیاموزند، دستگاه‌ هایی که گاه پیش از آن که در ارتش آمریکا استفاده شود، به ارتش ایران راه یافته است.
محمدرضاشاه در پاسخ به پرسش ‌ها در مورد دلایل توسعه بیش از اندازه ارتش با تلخی تکرار می ‌کند که کشورش مرزهایی طولانی و غیرقابل کنترل دارد. اما این گزارش محرمانه سیا بود که در سال ۱۹۷۵ توسط روزنامه‌ نگار آمریکایی یعنی «جک اندرسون» منتشر شد و توانست پاسخی مفصل در این مورد ارائه دهد: «تصورات جنون‌ آمیز شاه به مراتب فراتر از امکانات مالی کشورش است.» در این گزارش، سیا ادعا شده است که عشق شاه به اسلحه ریشه در عقده‌ های دوران کودکی وی دارد و شاه می‌ خواهد خود را «به رخ دنیا بکشد.»
حکومت پهلوی هم چون حکومت اسلامی ایران، یک حکوم فاسد بود. تنها در سال ١٣۵۴ – ١٣۵٣، فرمانده نیروی دریایی به خاطر اختلاس مبلغ ٧/٣ میلیون دلار و فرمانده نیروی هوایی نیز به خاطر اختلاس ۵ میلون دلار مقصر شناخته شدند. فساد مالی ، دزدی، اختلاس و رشوه خواری در نیروهای مسلح، خروج ارز از کشور توسط سازمان هایی همچون بنیاد پهلوی، شرکت ملی نفت ایران و اختلاس های مشابه در هواپیمایی ملی ابعاد گسترده ای داشت. حتی برآوردهای محافظ کارائه نشان می دهد که میزان مبالغ اختلاس شده بین سال های ١٣۵۴- ١٣۵١ از یک میلیارد دلار بیش تر بوده است. در نتیجه می بینیم که قسمت اعظم افزایش قیمت های نفتی در سال های دهه ۵٠ به جیب هیئت حاکمه و خانواده های اقماری رفت، کسانی که در بهترین کالج های داخل و خارج تحصیل می کردند، بهترین خانه ها، ماشین ها، لباس ها، و… را در اختیار و حتی به حقوق مردم محروم نیز رحم نکردند و ارز حاصل از نفت را از کشور خارج نمودند و در بانک های خارجی انباشته ساختند.
این ولخرجی‌ ها و اتلاف سرمایه ‌های ملی در حالی انجام می ‌شد که مردم ایران در فقر و تنگدستی به سر می ‌بردند. در اکثر شهرها و روستاهای کشور، اثری از وسایل اولیه و مقدماتی رفاه عمومی و حداقل امتیازات زندگی ساده برای عامه مردم وجود نداشت‌. حتی «تایمز» و «نیوزویک‌» تحسین کنندگان همیشگی شاه، هر دو گزارش‌ های انتقادی در مورد وقایع تخت جمشید منتشر کردند.
حتی برخی از عناصر درگاه شاه نیز زبان به اعتراض و تعجب گشودند. سپهبد فریدون سنجر که خود یکی از آجودان‌ های سران کشورهای آفریقایی در جشن بود، در خاطراتش چنین می ‌گوید:
«وقتی چشمم به آن بلوار زیبا و درخت های زینتی و گلکاری‌ ها و فواره ‌ها و آب نماها در شهرک چادرها که به این مناسبت (جشن ٢۵٠٠ ساله‌) برپا کرده بودند، افتاد در دلم گفتم برای ساخت این ویلاهای چادری و این بلوارها و گلگاری‌ ها چقدر انرژی و پول مصرف شده است‌؟ آیا نمی‌ شد این پول ها را در راهی خرج کرد که به درد جامعه بخورد؟…»
***

«جونا لندرینگ»، مورخ هلندی نگاهی دیگر به کوروش و منشور معروف او دارد و می ‌گوید: «تمامی آن چه در تاریخ در مورد کوروش، پادشاه هخامنشیان نقل شده دروغی بیش نیست؛ یک دسیسه تاریخی.»
لندرینگ معتقد است که استفاده از نام و هویت کوروش کبیر تنها ابزار تبلیغاتی محمدرضا شاه پهلوی، آخرین پادشاه ایران بود. محمدرضا شاه با تبلیغاتی ساختگی از نام کوروش و استوانه برجای مانده از او تنها برای تثبیت حکومت پهلوی استفاده کرد و بس.

لندرینگ درباره سخنان و نقل ‌های تاریخی مطرح شده در رابطه با دوران حکومت کوروش کبیر در بین ‌النهرین و رفتار متعادل و مسالمت ‌آمیز وی در مواجهه با تمامی ادیان و اقوام در منطقه می ‌گوید: «همه این ها تبلیغات است. تبلیغاتی که در دوران حکومت پهلوی و آغاز جشن ‌های ۲۵۰۰ ساله به اوج خود رسید. کسانی که این موضوع را قبول ندارند فعالان سیاسی هستند که به گونه ‌ای درگیر بازی تبلیغاتی پهلوی محمدرضا شاه شده بودند. استوانه کوروش بیش ترین نقش تبلیغاتی را در جشن ‌های ۲۵۰۰ ساله محمد رضاه ایفا کرد. یک نسخه از این استوانه به عنوان پیشکش به سازمان ملل متحد داده شده تا شاه از این طریق از کشورش، ایرانی سکولار با نمایی از آزادی مذهبی به نمایش بگذارد. کاری که استوانه کوروش به راستی برای او انجام داد.» وی می ‌افزاید: «تفسیری که از منشور شد و از آن به عنوان منشور حقوق بشر نام برده شد، تفسیری اشتباه بود که بسیاری از حقایق در آن نادیده گرفته شد. با این حال گویی هم چنان بر روی این موضوع که منشور کوروش نقش به سزایی را در تاریخ حقوق بشر ایفا کرده، سماجت‌ های زیادی می‌ شود.» لندرینگ همین طرز فکر خود را در دسامبر ۲۰۰۶ به شرح صفحه انگلیسی ویکی ‌پدیای منشور کوروش اضافه کرد.
اما این فقط لندرینگ نیست که به آنچه تاکنون درباره نخستین پادشاه هخامنشیان نقل شده و یا حتی متن ترجمه شده بر روی منشور برجای مانده از وی، کوچک ‌ترین اعتقادی ندارد.
«متیوس شولز»، مورخ آلمانی هم از جمله افرادی بود که در سال ۲۰۰۸ در مقاله‌ ای در مجله اشپیگل آلمان نوشت: خیرخواهی و سخاوتمندی که در تاریخ به کوروش کبیر نسبت داده شده، تنها یک شوخی فریبنده است.
شولز افزود: «استوانه ‌ای که در حال حاضر از آن به عنوان نخستین سند حقوق بشر یاد می‌کنند و یک کپی از آن را به عنوان نماد حقوق بشر در سازمان ملل متحد قرار داده‌ اند چیزی جز یک نماد تبلیغاتی بی‌شرمانه نیست.» شولز در اشپیگل به این موضوع اشاره کرده است که حتی بعضی از خطوط میخی هک شده بر روی استوانه کوروش به درستی ترجمه نشده ‌اند.
در سال ۲۰۰۳، روزنامه دیلی ‌تلگراف گزارشی درباره استوانه معروف برجای مانده از نخستین پادشاه هخامنشی به قلم «هری دی کویته ویله» منتشر کرد. گزارش دیلی‌ تلگراف با امانت گرفتن استوانه کوروش از موزه بریتانیا از سوی محمدرضا شاه در جریان جشن ‌های‌ ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی آغاز شد و افزود پس از پایان این جشن نمونه‌ ای مشابه منشور کوروش ساخته و از سوی اشرف پهلوی به سازمان ملل متحد اهدا شد تا برای همیشه در جایگاهی ویژه‌ از آن به عنوان نخستین سند حقوق بشر یاد شود.
سه محور اصلی در گزارش دیلی تلگراف برجسته شد:
۱- این که کوروش یکی از پادشاهان ظالم و خون خوار بود که مردم را به زور مجبور به فرمان برداری از خود کرد.
۲- سیاست ‌های نسبت داده شده به کوروش که همگی حاکی از احترام او به حقوق بشر و تمدن‌ های مختلف ذکر شده، دروغ و تبلیغاتی بیش نیست. دروغی که خاندان پهلوی در سال ۱۹۷۰ آن را مطرح کردند.
۳- تمامی آن چه از آن تحت عنوان تاریخ و متون بابلی یاد شده، تبلیغی بیش نبوده است.

دیلی تلگراف گزارش خود را این‌ گونه آغاز کرد: «گویا آن چه از منشور کوروش تاکنون در تاریخ نقل شده، از سوی مورخ آلمانی به چالش کشیده شده است.‌‌ همان منشوری که از موزه بریتانیا به امانت گرفته شد تا در زمان برگزاری جشن ۲۵۰۰ ساله توسط محمدرضا پهلوی در خاک ایران باشد و به نمادی برای افتخار ملی بدل شود. منشوری که یک کپی از آن به عنوان نماد حقوق بشر در مقر سازمان ملل متحد نگه داری می‌ شود و تا کنون به شش زبان ترجمه شده است.
«کلائوس گالاس»، مورخ آلمانی معتقد است که سازمان ملل متحد مرتکب اشتباه بزرگی شده و این که بزرگ‌ نمایی طومار نگاشته شده بر روی منشور از سازمان ملل کاملا نادرست است. او معتقد است سازمان ملل به کوروش اقتدار کاذب اعطا کرده است.»
دیلی تلگراف نوشت: «متخصصان آلمانی اکنون مصرانه در تلاشند تا سوء برداشت‌ها از آن چه در اذهان در رابطه با کوروش و منشور برجای مانده از وی هک شده را کمرنگ کنند.
«پروفسور ژوزف ویشفر»، روز گذشته منشور را با تمسخر یک «کتیبه تبلیغاتی» معرفی کرد و گفت: منشور در حال حاضر به یک سند مجلل بدل شده. باید گفت که کوروش تنها برای این که خود را پرهیزگار و درست کار معرفی کند دستور ساخت این استوانه را صادر کرد. اما حقیقت این است که کوروش واقعی در غارت و ستم گری هیچ تفاوتی با دیگر شاهان قبل و بعد از خود نداشته است. کوروش نیز فردی چون خشایارشاه بود. البته کمی باهوش ‌تر از او.»

دیلی تلگراف در ادامه گزارش خود، با استناد به نظر یک مورخ دیگر در ارتباط با استوانه کوروش نوشت: «تام هلند»، نویسنده و مورخ بریتانیایی هم به تقدس حقوق بشری منشور کوروش اعتراض دارد. او می ‌گوید این ها چرندیات هستند. آن چه مطرح می ‌شود چیزی جز مزخرفات نیست. مطمئنا فتح امپراتوری به این بزرگی در آن دوره بدون تصور غارت و کشتار و خونریزی امکان پذیر نیست. کوروش نیز مطمئنا بابل را به سادگی فتح نکرد.
«دی کویته ویله» گزارش خود در دیلی تلگراف را با این گفته پرفسور «هلند» این گونه خاتمه داد: «علی‌ رغم تمامی نقدهای مطرح شده در رابطه با منشور، مردم ایران حاضر به تغییر دیدگاه خود در مورد کوروش و منشور برجای ماده از وی نیستند. آن ها کوروش را یک افتخار و غرور ملی می ‌دانند. اما این نیز مانند خیلی چیزهای بی‌ خود دیگری است که در مورد ایرانیان در ایران نقل می‌ شود.»
از اواخر سال ۱۹۷۰ میلادی شمار اندکی از مورخان سعی کردند تا چهره های متفاوت از آن چه در تاریخ به ثبت رسیده از کوروش و میراث برجای مانده از وی ارائه دهند. آغازگر این حرکت پروفسور «روت» بود که در کتاب خود در سال ۱۹۷۹ میلادی از واژه «تبلیغات» استفاده کرد و بزرگ نمایی کوروش را تنها یک اقدام تبلیغاتی خواند. بعد از روت، پروفسور «ون در اسپک» در سال ۱۹۸۲ میلادی، در نظریات تاریخی خود در رابطه با کوروش و حکومت او گفت: «کوروش هیچ ‌گونه طرح و یا سیاست نوینی را در مقابل مردمی که تنها مطیع او بودند اجرا نکرده است. به دستور او معابد تخریب شدند. هگمتانه غارت زده شد. کوروش پس از یکی از بزرگ ‌ترین نبردهای خود (اوپیس)، چپاول و غارت گری کرد و شمار زیادی از مردم را به کام مرگ فرو برد.»
پروفسور «امیلیه کوهرت» نیز اولین زنی بود که از چهره معرفی شده از کوروش در سازمان ملل انتقاد کرد و آن را تحریف تاریخ خواند و گفت تصور این که امپراتوری فارس یک امپراتوری برجسته و تحسین برانگیز است، نشات گرفته از ضعف اطلاعاتی از سیاست ‌های پارسیان است. وی گفت: آن چه در رابطه با کوروش مطرح می ‌شود تنها یک بزرگ ‌نمایی تبلیغاتی است.
استناد سخنان روت، وان در اسپک و کوهرت تفسیر و ترجمه برجای مانده از «گریسان» در سال ۱۹۷۷ از نبرد اوپیس (در کنار دجله) کوروش است؛ نبردی که کوروش در ده اکتبر ۵۳۹ در آن پیروز شد. گریسان معتقد است که پیروزی کوروش در این نبرد با تصرف غنایم فراوان و کشتار کسانی که مقاومت می ‌کردند همراه بوده است و این که بعید به نظر می ‌رسد که بابل بی ‌مقاومت سقوط کرده باشد.
اندیشه آریایی و اعتقاد به یک پادشاه مقتدر و یک دیکتاتور مصلح از اصول ایدئولوژی حکومت پهلوی بود و اشخاصی نظیر محمدعلی فروغی به تبیین آن پرداختند و بدین سان جلوس کوروش هخامنشی بر اریکه قدرت مبدا تاریخ ایران قرار گرفت و این جریان در دو دهه پایانی حکومت پهلوی شدت گرفت.
محمدرضا پهلوی در مهر ماه سال ١٣۵٠ به رویاهای خود جامه عمل پوشاند و یکی از عظیم‌ ترین و پرهزینه ‌ترین جشن های تاریخ معاصر ایران و جهان را در تخت جمشید شیراز در کنار آثار به جا مانده از کاخ‌ های پادشاهان هخامنشی برگزار نمود.
یکی از برنامه های این جشن نمایش این سنگ نوشته و استوانه برای حضار به عنوان اولین متن حقوق بشر بود. دستگاه فرهنگی محمدرضا پهلوی از این متن ترجمه‌ ای رسمی فراهم کرده به شش زبان ترجمه نمود و بدل استوانه را به سازمان ملل به عنوان اولین منشور حقوق بشر فرستاد. دستگاه تبلیغاتی باستان گرای  پهلوی متن استوانه را به شرح زیر اعلام کرد:
یکی از برنامه های این جشن نمایش این سنگ نوشته و استوانه برای حضار به عنوان اولین متن حقوق بشر بود. دستگاه فرهنگی محمدرضا پهلوی از این متن ترجمه ‌ای رسمی فراهم کرده به شش زبان ترجمه نمود و بدل استوانه را به سازمان ملل به عنوان اولین منشور حقوق بشر فرستاد.
***
به گفته باستان شناسان و زبان شناسان، استوانه کوروش آسیب‌ هایی جدی دیده است. بسیاری از سطرهای آن از بین رفته و یا بر اثر فرسودگی بیش از اندازه قابل خواندن نیستند. نوشته ‌های بخش‌ های آسیب ‌دیده را تنها با توجه به اندازه فضای خالی و برخی حروف باقی مانده در آن می ‌توان تا حدودی بازسازی کرد که در این بازسازی نیز، بی ‌گمان احتمال اشتباه‌ هایی وجود دارد. بدین لحاظ و نیز به دلیل این که در خوانش و ترجمه نبشته‌ های بابلی، هنوز نیز اتفاق نظر وجود ندارد؛ متن منشور کورش در ترجمه‌ های گوناگون به تفاوت ‌هایی دچار آمده است. با این نگرش، هیچ یک از ترجمه ‌‌های امروزی کتیبه، معادل دقیق معنای عبارت‌ های اصلی آن را ارائه نمی ‌کنند.
اوج توجه به منشور کورش به سال ‌های پایانی دهه ۱۳۴۰ هجری شمسی و مقدمات برگزاری جشن ‌های دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی باز می ‌گردد. در آن سال ‌ها که قرار بود تبلیغات و بهره ‌برداری ‌های گسترده ‌ای بر روی کورش و منشور منسوب به او انجام شود و هویتی تاریخی به خاندان سلطنتی بدهد، ترجمه ‌ای فارسی و بدون امضاء از سوی اشرف پهلوی و جزو سلسله «انتشارات شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ایران» تهیه و منتشر شد. عموم ترجمه های فارسی که پس از آن منتشر شدند (و از جمله ویرایش نخست این نگارنده*)، دانسته یا نادانسته تا اندازه زیادی تحت تاثیر آن ترجمه و شدت تبلیغاتی که بر روی آن انجام شد، قرار داشته و دارند. سپس به دستور همو، ترجمه‌ ای به زبان انگلیسی بر اساس همان متن فارسی انجام شد و در کشورهای بسیاری توزیع گردید. اشرف که در سال ۱۳۵۰ -۱۹۷۱ میلادی، رییس هیئت نمایندگی ایران در مجمع عمومی سازمان ملل بود، نسخه ‌ای از متن خودساخته کتیبه را همراه با نسخه بدلی از استوانه که موزه بریتانیا آن را ساخته بود، به اوتانت دبیرکل وقت سازمان ملل متحد تحویل داد تا در ضمن اشیایی که همه کشورها به دل خواه و تصمیم خود به سازمان تقدیم می‌کنند، در ویترین گذارده شود.

اشرف پهلوی در سال ۱۳۴۷ – ۱۹۶۸ میلادی، رییس بیست و ششمین نشست کمیسیون حقوق بشر، و در سال ۱۳۴۹ – ۱۹۷۰ میلادی) رییس کنفرانس بین ‌الملی حقوق بشر بوده است.
اشرف پهلوی در سال ۱۳۴۸ هجری شمسی، ضمن دعوت از تعدادی حقوقدان و برگزاری مراسمی در مشهد مادرسلیمان (پاسارگاد احتمالی)، از منشور کورش با عنوان «منشور آزادی» و «نخستین منشور جهانی حقوق بشر» یاد کرد و ترتیبی داد تا نام کورش به عنوان «نخستین بنیاد‌گذار حقوق بشر جهان» بر سر زبان‌ها بیفتد.۴ در حالی که چنین ادعایی نمی‌ توانست درست باشد و محتوای منشور کورش ارتباط و شباهتی با مفهوم امروزی یا دیروزی حقوق بشر ندارد.
به طوری کلی می ‌توان گفت ادعاهایی که یک «فاتح» برای توجیه حمله خود و یا برای کسب مشروعیت بیان می ‌دارد، مشمول قاعده ‌ای می‌ شود که اعتراف و ادعای هر شخص را فقط علیه خودش دارای اعتبار می‌ داند و نه به نفع خودش. بر همین اساس، آن چه کوروش در متن منشور نوشته است، فقط علیه او- و نه به نفع او- کاربرد دارد. از هیچ فتح‌ نامه ‌ای که یک مهاجم مسلح در شرایط غلبه و برخورداری از قدرت نوشته است، نمی ‌توان به نفع آن مهاجم و به زیان کشور یا مردم مغلوب استفاده کرد.

*(نویسنده: رضا مرادی غیاث‌آبادی. در ویکی پیدیا، درباره رضا غیاث آبادی این چنین آمده است: رضا مرادی غیاث‌آبادی پژوهش گر و نویسنده کتاب‌هایی در زمینه باستان شناسی، اختر باستان شناسی، گاهشماری، باستان شناسی پسااستعماری و انسان گرایی است. او نظریه ‌پرداز کاربرد بناهای تقویمی و سازه ‌های خورشیدی (هم چون چهارتاقی نیاسر) در ایران است و فرضیه وی در زمینه کاربرد خورشیدی بناهای باستانی است.
رضا مرادی غیاث ‌آبادی در دومین همایش بین ‌المللی باستان‌ شناسی تمدن (هلیل رود جیرفت) به ارائه مقاله ‌ای پرداخت که طی آن یکی از کهن‌ ترین سنگ‌ نوشته‌ های ایران به نام خط هندسی را معرفی کرد. کتیبه کفترلی از لحاظ شکل و سبک با کتیبه کن ‌چرمی متفاوت است.)
رضا مرادی غیاث آبادی «کمبود منابع» و «تردید در فهم درست منابع مکتوب باستانی و کتیبه ‌ها» را دو دلیل اصلی شکل‌گیری روایات متناقض از زندگی کوروش می ‌داند و در گفت‌وگو با «تاریخ ایرانی» می ‌گوید: «کوروش یک شخصیت مبهم تاریخی است که مجموع اطلاعات قطعی تاریخی در پیرامون او از چند سطر فراتر نمی ‌رود.»
این پژوهش گر فرهنگ ایران باستان و نویسنده کتاب «منشور کورش هخامنشی» نقد و بررسی‌ ها در زمینه دست یابی به واقعیت ‌های زندگی کوروش را بسیار گسترده دانسته و خاطرنشان می ‌کند: «هیچ کدام از این روایات واقعیت محض یا کذب محض نیست بلکه همگی کوششی برای دست یابی به واقعیتی است که فعلا مبهم و دور از دسترس است.» (تارنمای تاریخ ایرانی، ۴ اردیبهشت ١٣٩٠)
وی در گفتگویی که از وی در این تارنما منتشر شده است در جوای سئوالی چنین می گوید:
«کوروش یک پادشاه و شخصیت تاریخی است. پادشاه سرزمینی که بعدها ایران نامیده شد و در زمان خودش چنین نامی به کار نمی ‌رفت و متداول نبود. کوروش مانند هر شخصیت تاریخی دیگر قابل نقد و بررسی است. پژوهش گران کوشش می ‌کنند تا با واقعیت ‌های مرتبط با کوروش آشنا شوند. کاری که به دلیل کمبود و نقصان منابع بسیار دشوار و حتی غیرممکن است. در آثار و منابع ایرانی تقریبا هیچ یادی از کوروش نشده است و ایرانیان تا این اواخر به کلی با او بیگانه بوده‌ و او را نمی ‌شناخته ‌اند. این نشان می ‌دهد که از نظر سابقه تاریخی، کوروش در اندیشه ایرانیان یک قهرمان یا شخصیت برتر نبوده است. نام کوروش حتی در اوستا، متون پهلوی و شاهنامه نیز نیامده است.»
وی در جای دیگری در همین گفتگو نیز می گوید:
«آن چه که ماتیاس شولتس در هفته ‌نامه اشپیگل – چاپ آلمان- نوشت، در واقع اعتراض و واکنش به متنی قلابی از منشور کوروش است که در سال‌ های اخیر به فراوانی منتشر شده و نسخه‌ ای تحریف شده از متن واقعی منشور است. این روش سنجیده ‌ای نیست که ما هم متنی قلابی تهیه و منتشر کنیم و هم با فحاشی و تهمت به مقابله با معترضان برویم. این متن قلابی در سخنرانی بلندپایه ‌ترین شخصیت دولتی در مراسم افتتاح نمایشگاه کوروش خوانده شد و اسباب حیرت همگان را فراهم آورد.»
***
بسیاری از مورخین قدیمی و معاصر درباره مرگ و مقبره منتسب به کورش هخامنشی در پاسارگاد تردید کرده ‌اند و آن را متعلق به فرد دیگری و یا حتی زمانه دیگری دانسته ‌اند.
درباره مرگ کورش دوم (مشهور به کورش کبیر یا کورش بزرگ) در سال ۵٢٩ پیش از میلاد، امروزه موضع ‌گیری ‌هایی زیادی وجود دارد. برخی این مسئله را یک رخداد سخت در تاریخ دانسته و معتقدند که مرگ کورش، مرگ یک انسان بزرگ بود. از سویی بسیاری نیز معتقدند که مرگ کورش، نقطه پایان بسیاری از جنگ ‌ها، خشونت ‌ها و خون خواری‌ ها بود. به این دلیل که او شخصیتی بود در پی قدرت و بخش عظیمی از زندگی خود را صرف تجاوز به دیگر سرزمین‌ ها نمود. گذشته از این قضاوت ‌ها، نکته ‌ای که جالب به نظر می ‌رسد، چگونگی مرگ کورش کبیر است.
گزنفون (یکی از مورخین یونانی) معتقد است که کورش در بستر بیماری از دنیا – به مرگ طبیعی – رفت. از سویی دیگر، اکثر مورخین قدیم معتقدند که کورش کبیر در جنگ کشته شد.
هرودوت (مورخ مشهور یونانی) درباره مرگ کورش می‌ گوید که کورش دوم، پس از فتح بابل (بابیلون)، خواست ماساژت‌ ها (قومی سلحشور در حوالی آراکس – رود سیحون در ازبکستان امروزی-) را مطیع و سرزمین آن‌ ها را تصاحب کند. هرودوت معتقد است که دلیل تجاوز کورش کبیر به سرزمین ماساژت‌ ها این بود که کورش کبیر، خود را از جهت نژاد برتر از دیگران می ‌دانست. هم چنین بر سرزمین ماساژت‌ ها ملکه ‌ای (به نام تومیریسTomyris) ) حکومت می‌ کرد، که کورش قصد داشت او را به مالکیت خود دربیاورد! ملکه ماساژت‌ ها در ابتدا، پیامی برای کورش فرستاد و او را از جنگ و خونریزی برحذر داشت، لیکن کورش توجهی به سخن تومیریس نکرد، او با تمام قوا در فکر حمله و تصاحب سرزمین ماساژت‌ ها بود. ارتش هخامنشی به سرزمین ماساژت‌ ها وارد شد، در مراحل اولیه نبرد، هخامنشیان پیروزی ‌هایی کسب کردند، اما در ادامه پیروزی از آن ماساژت‌ ها شد. بخش عظیمی از ارتش متجاوز هخامنشی تارومار شد، کورش کبیر نیز کشته شد. جنازه کورش هم به دست تومیریس افتاد، سر از بدن کورش جدا کردند، سپس آن سر را درون ظرفی پر از خون گذاشتند، تومیریس در این هنگام گفت: «هرچند من تو را در جنگ شکست دادم، ولى تو از راه فریب مصیبتى بر من وارد کردى و پسر مرا از من گرفتى (به کام مرگ فرستادی). ای کوروش! چنان که به تو گفته بودم، اکنون تو را از خوردن خون سیر می‌ کنم.»
هرودوت این نقل تاریخی را معتبرتر و صحیح ‌تر از دیگر نقل ‌ها می ‌داند.
کتزیاس، دیگر مورخ یونانی، می‌ گوید که کورش کبیر به جنگ قوم دربیک (Derbikkes) رفت. جنگی که ده ‌ها هزار نفر در آن کشته شدند. کورش نیز در این جنگ زخمی شد، لیکن توانست بر دربیک‌ ها پیروز شود. به گفته کتزیاس، کورش پس از پیروزی در این نبرد، وصیت کرد و حکومتش را میان فرزندان تقسیم نمود و پس از ٣ روز از دنیا رفت.
برس،‏ مورخ کلدانى هم معتقد است که کورش کبیر در میدان جنگ علیه قوم دها (که یک قوم سکایی در شمال و شمال شرق فلات ایران بودند) کشته شد.
نقاشی‌ هایی از کشته شدن کوروش در موزه‌ های اروپایی، که سر بریده او در تشتی از خون، وجود دارد.

2037

نتیجه این که از تمام روایات، غیر از روایت گزنفون، چنین استنباط می‌ شود که کوروش در انتهای زندگی به سرزمین‌ های شمال شرقی فلات ایران یورش برد، لیکن درباره جنگى که در آن کشته شده یا زخم برداشته گفته‌‏ هاى مورخین اندکی مختلف است، یعنى قومى را که با کوروش طرف بوده، هرودوت آن ‌ها را ماساژت‏ مى ‏‌نامد، کتزیاس آنان را دربیک‏ و برس کلدانى نیز آنان را دها نامید. در جغرافیاى استرابون نیز دیده مى ‌‏شود، که این مردمان هر سه از اقوام سکایى بوده‏‌ اند. (https://www.adyannet.com/fa/news/16058)
گفتنی است که بنا بر نقل هرودت، ارتش هخامنشی در نبرد ماساژت‌ ها شکست سختی خورد و به دستور ملکه ماساژت‌ ها سر از بدن کورش جدا شد، و از این روی، بعید است که مابقی ارتش شکست خورده و فرار کرده هخامنشی جسد کورش را از ماساژت ‌ها پس گرفته باشند و از همین روی، دفن کوروش در پاسارگاد – نقطه ‌ای هزاران کیلومتر دورتر از سرزمین ماساژت‌ ها – معقول به نطر نمی آید.
در دوران پس از اسلام، مورخین اسلامی کم تر به آرامگاه پاسارگاد پرداخته ‌اند، به طوری که اشاره به آرامگاه کوروش در این منابع مختصر و محدود است. نخستین مورخ به اصطلاح مسلمانی که به آرامگاه پاسارگاد اشاره کرده «ابن بلخی» است که در حدود ۴٩٨ تا ۵١١ هجری قمری کتاب فارس ‌نامه را نگاشته است. ابن بلخی در کتاب «فارس ‌نامه»، شرح آرامگاه کوروش را چنین بیان می ‌کند: «مرغزار کالان نزدیکی گور مادر سلیمان است طول آن چهار فرسنگ، اما عرض ندارد مگر اندکی و گور مادر سلیمان از سنگ کرده ‌اند.»
پس از ابن بلخی، «حمد الله مستوفی» صاحب کتاب «نزهةالقلوب» در حدود سال ٧۴٠ هجری قمری از این آرامگاه یاد کرده است، اما تشابه بسیار نوشته‌ های او با توضیحات ابن بلخی نشان می‌ دهد که احتمالا از روی کتاب «فارس ‌نامه» نگاشته شده باشد. او این مکان را متعلق به مادر «حضرت سلیمان» می ‌داند.
حاج میرزا حسن حسینی فسایی در کتاب «فارس‌ نامه ناصری» این بنا را به نام «مشهد ام‌ نبی» یاد کرده است.
اولین جهانگرد اروپایی که از این آرامگاه یاد می‌ کند جوزپه باربارو (Barbaro Josafat)  جهانگرد ونیزی است که در سال ١۴٧۴ میلادی بازدیدی از آن داشته است. جوزپه باربارو در این باره می ‌نویسد: گوری است که گویند قبر مادر سلیمان است و بر فراز آن کلیسای کوچکی است که خطوط عربی بر آن کنده ‌اند، ایرانیان آن را مادر سلیمان خوانند و این بنا رو به مشرق است. (http://yon.ir/coQyB)
در این جا اختلاف نظر وجود دارد که مادر سلیمان، منظور مادر «حضرت سلیمان» است یا فرد دیگری. برخی این سلیمان را یکی از خلفای اموی یا عباسی می ‌دانند و برخی نیز سلیمان را فرد مومنی می‌ دانند که در آن منطقه می ‌زیسته است.
نخستین کسی که نظریه آرامگاه کورش برای این بنا را اظهار داشت، جیمز موریه بود که دو بار در سال‌ های ١٨٠٨ و ١٨١١ میلادی بدان ‌جا سفر کرده بود. با این که موریه بعدها از این نظر خود پشیمان شد و آرامگاه کورش و پاسارگاد را جایی در اطراف فسا گمان داد، اما دیگرانی هم چون سِر رابرت کرپورتر در سال ١٨١٨ میلادی و کلودیوس جیمز ریچ در سال ١٨٢١ میلادی نظریه او را پذیرفتند. این در حالی بود که عده ‌ای دیگر و از جمله دلاواله، اوزلی، لاسِن، اوپرت، سایس و ژان دیولافوآ آرامگاه کورش و پاسارگاد را در اطراف فسا می ‌دانستند. علاوه بر این، عده‌ ای دیگر نیز نظرات متفاوتی داشته‌ اند.
آلبرشت فون ماندِلسو، در سال ١۶٣٨ میلادی و به تاسی از روحانیون مسیحی مقیم شیراز، این مقبره را مدفن مادر سلیمان چهاردهمین خلیفه پس حضرت علی دانسته است. سِر ویلیام اوزلی در سال ١٨١١ میلادی مدعی می ‌شود که تخت ‌جمشید یا پرسپولیس همان پاسارگاد / پارسه‌گرد و محل آرامگاه کورش است و زاکارتی نیز بنای موسوم به زندان سلیمان را آرامگاه او دانست. چریکف در سال ١٨۴٧ مقبره مادر سلیمان را قبر بهمن پادشاه کیانی معرفی کرد. مارسل دیولافوآ آن را مقبره ماندانا (مادر کوروش) و اوپرت نیز آن را مقبره کاساندان (زن کوروش) دانسته ‌اند. ویسباخ بدون آن که نظری در مورد محل آرامگاه کورش بدهد، بنای فعلی موسوم به مقبره مادر سلیمان را آرامگاه کورش نمی ‌داند.
از جمله دلایل کسانی که مقبره مادر سلیمان را آرامگاه کورش نمی ‌دانند، این است که گزارش ‌های مورخان یونانی (بنایی در یک منطقه کوهستانی با کتیبه و ده سکوی مطبق و اطاق بزرگی که بتواند تابوت و تخت و میز و ساغرها و هدایای گوناگون را در خود جای دهد) با وضعیت ظاهری این منطقه هموار و مقبره ‌ای با شش سکوی مطبق و اطاق بسیار کوچک و بدون کتیبه یا جای کتیبه، سازگاری ندارد. (http://irania.ir/ie/4234)
پروفسور عبدالمجید ارفعی (نخستین مترجم استوانه کوروش از زبان اصلی بابلی ‌نو به فارسی) در خصوص آرامگاه کوروش در پاسارگاد معتقد است: هیچ سندی برای آن که تایید کند که این آرامگاه در پاسارگاد، مقبره کوروش است، در دست نداریم. عده ‌ای براساس شواهد گفتند که این آرامگاه منسوب به کوروش است. حال آن که پاسخی برای سئوالاتی از جمله این که این بنا واقعا آرامگاه است یا خیر! بعد از کوروش ساخته شده یا خیر و ده‌ ها سئوال دیگر نداریم. این آرامگاه با توصیفی که در کتاب ‌های یونانی آمده، مطابقت ندارد. این بنا نوشته ‌ای مبنی بر تایید آرامگاه کوروش بودن در خود ندارد.
مسعود گلزاری (باستان شناس) نیز در خصوص واقعیت ‌های تاریخی که در خصوص آرامگاه کوروش مطرح می ‌شود و این که آیا این بنا آرامگاه کوروش هست یا خیر می‌ گوید: می ‌دانیم کوروش این آرامگاه را برای همسر خود ساخته است. اما در این آرامگاه و حتی زیر شیروانی آن جز چند قطعه استخوان چیز دیگری پیدا نکردیم. هیچ اطلاع دقیقی هم در این خصوص نداریم. فقط می ‌دانیم که در دوران کهن این بنا را به عنوان گور صخره ‌ای یا سنگی برای کوروش در نظر گرفته ‌اند و ساخت این بنا براساس بناهای اورارتویی است.
ارفعی و گلزاری بر این مهم تاکید دارند که بنای پاسارگاد نمی‌ تواند آرامگاه کوروش باشد. کامیار عبدی (باستان‌ شناس متخصص در حوزه هخامنشیان) نیز در این باره معتقد است: در متون باستانی و در کتیبه ‌ها به این اشاره شده که این آرامگاه را کوروش ساخته البته در آن زمان سنت بر آن نبود که برای مرده‌ ها سنگ قبر بگذارند؛ در خصوص داریوش نیز استثنا وجود دارد. البته در متون یونانی آمده که در گذشته کتیبه ‌ای در این مکان وجود داشته و اسکندر آن را خوانده و مضمون آن کتیبه آن بود که این بنا آرامگاه کوروش است. البته مدارک مکتوب و باستان ‌شناختی داریم که این بنا مربوط به دوران کوروش است، اما این که آرامگاه همسرش بوده یا خیر را بعید می ‌دانم. البته کمی آن ‌سوتر بنایی به نام زندان سلیمان قرار دارد که گفته می شود ممکن است این مکان آرامگاه همسر کوروش باشد که البته به آن هم مطمئن نیستیم. (http://yon.ir/dmWkb)

جشن ‌های ۲۵۰۰ ساله در تخت ‌جمشید نمایشی از رویا‌ها و بلندپروازی‌ های محمدرضا پهلوی بود. او بیش از پیش دچار توهم فکری درباره سلطنت خود و اهمیت جانشینی مستقیم خود بر اریکه کوروش بود. شاه با برگزاری جشن‌ های ۲۵۰۰ ساله و تعریف و تمجید متقلبانه اش، در واقع بزرگ داشت خود و حکومتش را به رخ مردمی می کشید که در فقر و بیکاری و گرانی و یا حلبی آبادها زندگی می کردند؛ نویسندگان و هنرمندان مترقی و همه مخالفین حکومت شاه از نیروهای چپ تا راست در زندان های مخوف زیر شکنجه های سیتماتیک ساواک قرار داشتند. ساواک، آن چنان ترسی بر جامعه حاکم کرده بود که اگر شاه خالی می گفتید احتمال داشت تحت تعقیب قرار بگیرید که چرا اعلیحضرت و معظم له و شاه شاهان نگفته اید! اگر کوروش افسانه نیست و واقعیت است سیاست هایش اگر از سیاست های خاندان پهلوی بدتر نبود هرگز بهتر هم نبود. اگر کوروش پیامبر یهود بوده هیچ تفاوتی با محمد پیامبر اسلام در جنگ طلبی، کشورگشایی، کشتار، ویرانی، تجاوز و غارت کم نداشته است.
***

تاریخ ١۴٠٠ سال اسلام در شبه جزیره عربستان را نیز به تاریخ ایران پیوند زده اند. امام خمینی، که روزگاری حتی دیدن تصوریش در ماه، از رادیو بین المللی فارسی زبان بی. بی. سی انگلستان هم پخش شد در واقع پیامبر وقت اسلام بود و همه سیاست های دوران بربریت بشر در شبه جزیره عربستان محمد را تقدیس می کرد و تلاش هم می کرد تا همه سیاست های جنایت کارانه و غیرانسانی ١۴٠٠ سال محمد را در این قرن پیاده کند و منشور حقوق بشر اسلامی تدیون کند! محدرضا هم با تقدیر و تقدیس از کوروش، تمام تلاش خود را به کار بسته بود تا با تهدید، ترور، سرکوب، زندان و اعدام سیاست ها و تاریخ کوروش را تکرار کند و منشور حقوق بشر بنویسید!
برای مثال برخی از ملی – مذهبیون، کمی قوانین اسلامی را ملایم تر می کنند تا بگویند بین اسلام و دموکراسی، اسلام و آزادی، اسلام و برابری و اسلامی عدالت، تعادل بر قرار کرد بنابراین، اسلامی معایرتی با مفاهیمی چون دموکراسی، آزادی، برابری و عدالت ندارد در حالی که این یک دروغ بزرگ و تزویر و ریاکاری است و عملا خاک پاشیدن به چشم جامعه. چرا که کسی که مسلمان است و به خدا و قراآن و پیامبران و امامان و ظهور امام زمان باور دارد نمی تواند آن ها به نرخ روز تغییر و بالا و پایین کند.
همه آن قوانین جنایت کارانه ای که گروه داعش، حکومت عربستان سعودی و حکومت اسلامی ایران انجام داده اند و می دهند هم چون سرکوب سیتماتیک زنان، دخالت در امر خصوصی انسان ها حتی در نوع لباس پوشیدن آن ها، ازدواج دختربچه ها، قوانین قصاص چشم در مقابل چشم، بریدن دست و پای دزدان نیازمند، شکنجه، اعدام، ترور، گروگان گیری زنان و کودکان در جنگ ها و تقسیم آن ها بین لشکریان اسلامی به عنوان غنایم جنگی، امر به معروف و نهی از منکر، کشتن فردی و جمعی اسرا و زندانیان سیاسی، جنگ و جهاد دایمی با کفار، سنگسار، زن باید در کنترل و تحت فرمان مرد باشد، چند همسری، صیغه، تلاش برای تشکیل امپراطوری اسلامی و…، جر. قئانین الهی و قرآنی است و هیگ مسلمانی مجاز نیست آن ها را تغییر دهد.
برای اجرای مجازات سنگسار محکوم مرد را تا کمر و محکوم زن را تا گردن در زمین دفن می کنند و سپس بدنش را هدف پرتاب سنگ قرار می دهند. این سنگ ها نباید آن قدر بزرگ باشد که محکوم را در جا بکشد، بلکه باید به تدریج باید سبب مرگ او شود.
ماهیت و ذات وجودی اسلام دقیقا همین است که سالیان سال مظاهرغیرانسانی آن را شنیده و دیده ایم، وقتی امام علی، امام اول شیعیان در یک شب (به روایت خود اسلامیون) چند صد نفر مسلمان نماز شب خوان را گردن می زند و خمینی با آمدنش که مجری حکومت اسلامی و رواج دهنده عدل علی است برای کسی که به مقدسات اسلامی توهین کند حکم مفسد فی الارض صادر کرده و در کوچه و خیابان مجوز مرگش را صادر می کرد و دست به قتل عام های چند هزار نفری می زد، همان مظهر اسلام ناب محمدی است که مردم ١۴٠٠ سال است آن را بر گرده خود کشیده اند، ترکیبی از بی عدالتی و خوی غیرانسانی که متولیان آن از بدو ظهورش تا کنون با جنایت های هر روزه خود زندگی مردم را تباه کرده اند.
دستاورد اسلام ناب محمدی از همان ابتدا تا به امروز که پایش به هر جای جهان رسید جنایت های هولناک و تکان دهنده و ویرانگری آفرید.
آیه ۱۷۹ سوره بقره. آیه ‌ای که بر اساس آن، قصاص به قوانین مجازات اسلامی در ایران افزوده شده است. مجازات مجرم به همان شیوه‌ ای که او جرم را مرتکب شده است؛ چشم در برابر چشم، اعدام سازمان یافته دولتی در مقابل قتل اتفاقی فردی.
در قرآن در سوره احزاب در آیه شماره (۵۰) به «هبه و هدیه» کردن زنان بر محمد اشاره شده است:
«و نیز زن مومنه ای که خود را به رسول بی شرط و مهر ببخشد و رسول هم به نکاحش مایل باشد که این حکم هبه و بخشیدن زن و حلال شدن او مخصوص تو است دون مومنان که ما حکم زنان عقدی و کنیزان ملکی مومنان را بیان کرده ایم. این زنان همه را که بر تو حلال کردیم.»
همانطور که می بنید هبه نمودن زنان بر محمد در قرآن آیه دارد. این آیه شده است سندی برای مومنان و مسلمانانی که خود را امروزه در این جایگاه قرار بدهند و زنان به اصطلاح مومنه را بر خود هبه و هدیه نمایند!
برابر روایات اسلامی گویند: ام شریک همسر شماره بیستم محمد به همراه میمومنه – زینب – خوله جز چهار زنی بودند که خود را هبه محمد نمودند. عایشه زن محبوب محمد، در اعتراض بر نزول احزاب(۵۰) می گوید: «می بینم خدایت به انجام خواهش های نفسانی تو می شتابد.» محمد بالای ۵٠ سال سن با عایشه حدود هشت و سال و نیم و یا نه ساله ازدواج کرد و همبستر شد.
محمد از این سخن عایشه برآشفته می گردد و احزاب(۵۱) را رو می کند. احزاب(۵۱): «تو ای رسول هر یک از زنانت را خواهی نوبتش را موخر دار و هر که را که خواهی به خود بپذیر.»
در سوره نساء آیه ٢۴ آمده اگر زنان کفار به اسارت مسلمانان درآیند بر مسلمانان حلال است و زناشویی با آن ها اشکال ندارد. چون با اسارت آن ها عقدشان باطل می شود .

آیا سربازان گمنام امام زمان به چه شکلی فروهرها، مختاری، پوینده، زال‌ زاده، حاجی زاده و فرزند ده ساله وی، بختیار، فرویدن فرخزاد، صدیق کمانگر، غلام کشاورز، کاظم رجوی، نقدی، زهرا رجبی، حمید بهمنی، اویسی‌ ها و… را ترور کردند؟ آیا تروریست ‌های حکومت اسلامی، چگونه شرفکندی و همراهانش را در رستوران میکونوس برلین به چه شکل هولناکی کشتند و حتا به کله آن ‌ها تیر خلاص زدند؟ این تروریست‌ ها چگونه قاسملو و همراهانش را در اتریش و در سر میز مذاکره کشتند؟ لیست ترورهای حکومت اسلامی بسیار بلند بالاست و کارنامه سیاه سنگینی دارد.
اگر به این همه جنایات چهل ساله حکومت اسلامی ایران، سیاست ‌ها و اعمال امروز داعش و جبهه النصره، طالبان، القاعده، بوکو حرام، حزب ‌الله لبنان، و هم‌ چنین حکومت سوریه، شیوخ خاورمیانه که هر کدام در راس ٢٢ کشور عربی قرار گرفته ‌اند اضافه کنیم آن موقع است که عمیقا معنی «دینی رحمانی» را درک می ‌کنیم؟! دین رحمانی، یعنی دست و پا بریدن و چشم درآوردن با اتکا به قوانین اسلامی قصاص، سنگسار، تجاوز به زندانیان به ویژه دختران «باکره»، بریدن سر روزنامه‌ نگاران، دار زدن انسان‌ ها در خیابان ‌ها، پاشیدن اسید به صورت زنان در خیابان ‌ها، راه ‌انداختن قتل‌ های زنجیره‌ ای زنان، قتل‌ های زنجیره ‌ای فعالین سیاسی و نویسندگان، تشویق دختربچه‌ ها برای ازوداج، سرکوب سیتماتیک زنان، داشتن چهار زن و ده‌ها صیغه برای مردان مسلمان و…
اسلام یعنی مانند محمد پیامبر و علی امام اول مسلمانان که در طول یک روز گردن زدن ٨٠٠ یا ٩٠٠ نفر از مخالفین و یا اسرا زدند. خمینی نیز در سال ١٣۵٨، در یکی از سخنرانی‌هایش به خودش انتقاد کرد که چرا هنوز در یک روز به اندازه محمد و علی اعدام نکرده‌اند. او تاکید کرد چرا از همان روزهای نخست به قدرت رسیدن شان زبان‌ها را بنریدند و قلم‌ها نشکستند و در هر کوی و برزن محالفین را اعدام نکردند و… به همین دلیل خمینی، خلخالی را که بیش از خود او جنون آدم‌کشی داشت بر راس دادگاه‌های انقلاب اسلامی، به عبارت دیگر همان دادگاه‌های نظامی صحرایی قرار داد تا هر کس را هر جا گیر آورد اعدام کند. پورمحمدی که در حال حاضر وزیر دادگستری دولت شیخ حسین روحانی است فقط در سال ۶٧ با فتوای خمینی، در کشتار هزاران زندانی سیاسی نقش مستقیم داشت. اسلام، یعنی اسیر گرفتن کودکان و زنان و تقسیم آن‌ها مانند غنایم جنگی بین نیروهای «خودی» و… اگر این اعمال حکومت اسلامی محمد و علی و ابوبکر و عمر و عثمان در ١۴٠٠ سال پیش بود امروز این پرچم را داعش، بوکو حرام، حکومت اسلامی ایران، حکومت عربستان، حکومت عراق، القاعده و دیگر گروه‌های تروریستی اسلامی بر دوش گرفته‌اند.
چند ماه پیش گروه اسلامی بوکوحرام در نیجریه، حدود ٣٠٠ دختر ١۶ تا ١٨ ساله را ربود. دست‌کم ٢٢٣ نفر از این دختران هنوز گرفتارند و در ویدئویی که ابوبکر شکائو‌(رهبر گروه) اعلام کرد که آن‌ها را خواهد فروخت.
بوکو حرام به معنای «حرام بودن تحصیل به روش غربی حرام» است. بوکو حرام یک گروه مسلح اسلامی تروریستی در کشور نیجریه است که خواستار تعطیلی تمامی مدارس و علوم نوین و هم‌چنین اجرای قانون شریعت به روایت خودشان در تمامی نیجریه است.
اعضای گروه اسلامی – تروریستی طالبان، روز سه ‌شنبه ١۶ دسامبر ٢٠١۴ – ٢۵ آذر ١٣٩٣، به یک مدرسه ‌در شهر پیشاور پاکستان حمله کردند و دانش‌آموزان ٩ تا ١۴ ساله را کشتند. دست ‌کم ۸۴ دانش‌آموز و تعدادی از معلمان در این حمله کشته شدند. طالبان ۵۰۰ دانش ‌آموز ابتدایی را گروگان گرفته ‌اند. این مدرسه وابسته به ارتش پاکستان است.
در این حمله تروریستی، دست ‌کم‌ ۳۶ دانش‌آموز دیگر مجروح شد‌ه‌اند که به نقل از مقامات بیمارستان محلی پبشاور وضعیت سلامت تعدادی از آن‌ها و هم‌چنین تعدادی از معلمان مجروح، بحرانی است.
در یک گزارش سازمان ملل تاکید شده که از سال ۲۰۱۴ و از زمانی که داعش به شهرستان سنجار در شمال عراق یورش برد، حدود ۳۰۰ هزار ایزدی آواره شدند. طبق برآوردهای سازمان ملل، حدود ۲۵۰۰ تا ۵۵۰۰ ایزدی در حمله داعش به شهرستان سنجار کشته شدند و هم چنین ۶۳۰۰ ایزدی از زن و مرد ربوده شدند.
ایدئولوژی اسلامی، انسان‌ها را از خود بی‌خود می ‌کند، مغزشان را شستشو می‌ دهد، به آن‌ها «جهاد»، یعنی کشتن و کشته ‌شدن در راه خدا، یعنی هیچ و پوچ یاد می ‌دهد. اسلام، به خصوص برای مسلمانانی که زمینه‌اش را دارند سیرت و خوی درنده‌ خویی می‌ دهد تا بتوانند سر انسان ‌ها ببرند، تیرباران کنند، به دختربچه‌ ها تجاوز نمایند و…
***

در پایان به این نتیجه گیری می رسیم که با مطالعه متن واقعی استوانه کوروش واقعیت‌ های مهمی برای خواننده آشکار می‌ شود. در ابتدا از تحریف محتوا و بزرگ نمایی بخش هایی از آن توسط برخی دست اندرکاران فرهنگی سابق شگفت زده می شویم.
اگرچه محتوا به ظاهر یکی است اما جا به جایی جملات، حذف تاکیدات، پررنگ سازی برخی بخش ‌ها، متن جدیدی ارائه می ‌دهد که حاوی عناصری مانند لغو برده ‌داری، آزادی مذهبی، صلح جهانی و … باشد. این متن قرن بیستمی بیش تر تامین کننده نیازهای دستگاه‌ های فرهنگی دولت پهلوی برای نزدیکی با غرب بود.
یک سئوال مهم این است که چرا با وجود گذشت بیش از ٢۵٠٠ سال از تاریخ منشور حقوق بشر منتسب به کوروش، هنوز حقوق بشر در ایران، وجود خارجی ندارد؟
نهایتا در ابعاد جهانی، سابقه تدوین و تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر به سال ‌های ١٩۴٨ و پایان جنگ جهانی دوم بازمی ‌گردد. پس چگونه ادعا می شود در سال ١۵٣۴ پیش از میلاد، کوروش مبادرت به تنظیم و تصویب قانونی جامع برای بشر طرح ‌ریزی کرده است که به ویژه منشور کوروش، به عنوان نخستین اعلامیه حقوق بشر، تلقی شود؟!
چرا منشور کوروش پس از قرن‌ ها، در ایران تبدیل به قانون نشد تا ماندگارتر شود و در تاریخ ایران نقش عملی بیش تری ایفا کند؟
درست است که آدمی ‌نباید در گذشته زندگی کند، ولی باید از گذشته استفاده کرده و از اشتباهات عبرت گرفت که اگر در گذشته خوب عمل نشده، چرا چنین بوده است و براساس آن تاریخ حال و آینده موفقیت تر ساخت.
نمی ‌توان گذشتـه را نفی کرد و یا تغییر داد، ولی می ‌توان از آن درس گرفت. وقتی جامعه در موقعیت مشـابه قرار گرفت می‌تواند به طرز متفاوتی عمل کند و در زمان حال بهتر و موفق ‌تر گام بردارد.
درس گرفتن از گذشته به معنای یادآوری و تکرار آن نیست، بلکه به معنای آگاهی، بیداری و عدم تکرار اشتباهات است. گذشته، یعنی تجربه و آینده، یعنی ساختن. این همان تعبیر زیبا از زندگی و مبارزه است، مفهومی که به سادگی می توان به آن دست یافت، به شرطی که اراده و همت داشته و باور کرد که «گذشته ارزش عبرت، حال ارزش زیستن و آینده ارزش ساختن را دارد.»
نهایتا کسانی که امروز درباره کوروش و منشور آن و تقلید تکراری قلم فرسایی، سخن رانی و تبلیغ و ترویج می کنند جدا از موقعیت و جایگاه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شان، متاسفانه تاریخ جامعه ما را آگاهانه و ناآهانه، به بیرانه می برند!
به علاوه مهم تر از همه، کسانی که از دل تاریخ کهن حقوق بشر دوستی شاهان را بیرون می کشند تا عظمت طلبی «ایرانیان باستان» را به جهانیان نشان دهند بهتر است کمی هم درباره تاریخ کنونی و جنایت های بی شمار خاندان پهلوی پدر و پسر که دستاوردهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی انقلاب مشروطیت را نابود کردند و با کودتا و ساواک حاکمیت خود را بر مردم تحمیل نمودند و حکومت اسلامی که از دل سرنگونی حکومت اسلامی مانند هیولایی بیرون جهید و دلیل به قدرت رسیدن این هولا نیز، ریشه در سیاست ها و عمکردهای حکومت پهلوی ها دارد نیز کمی حقوق بشر کشف کنند تا شاید به درد کسی بخورد!
تاریخ ایران از برده داری کوروش تا برده داری نوین حکومت اسلامی ایران، چه ربطی به «حقوق بشر» دارد؟! بنا به مواردی که ذکر شد، مشخص است که نه تنها مستندات کافی برای منشور حققو بشر کوروش در ایران باستان، در دست نیست، بلکه شواهدی نیز در دست هست که نشان گر جنگ ها و کشتارهای امپراطوری هخامنشی همانند همه امپراطوری هاست!

2038

بحث دیگری که درباره منشور کوروش مطرح است، لغو برده داری است. به راستی آیا کوروش برده ‌داری را لغو کرد؟ تاریخ ٢۵ قرن پیش و اوضاع جهان در آن دوره و اسناد معتبر تاریخی و هم چنین علم و منطق به ما می گوید که کورش هیچ‌ گاه برده‌ داری را لغو نکرد. بنابراین، روشن است که برده‌ داری در عصر هخامنشیان، امری کاملا رایج بود. بردگان، همواره بخشی از بدنه‌ جامعه‌ طبقاتی بودند، بردگان و کنیزان، رسما خرید و فروش می‌ شدند، و در مقابلِ دریافت جیره ‌ای بسیار اندک، مجبور به کارکردن برای اشراف و ثروتمندان بودند.
حتی در جهان امروز، که به ظاهر برده داری در همه کشورهای جهان ممنوع است، بیش از ۴۰ میلیون برده در جهان وجود دارد. بیش تر این برده ها را زنان و کودکان تشکیل می دهند. ایران و افغانستان جزء ۱۰ کشوری هستند که بیش ترین شمار برده را نسبت به جمعیت ‌شان دارند.
گزارش «شاخص جهانی برده‌داری مدرن» نشان می‌ دهد که حدود ۴۶ میلیون نفر در جهان در بردگی به سر می ‌برند. ایران، کره شمالی، گینه استوایی و اریتره از جمله کشورهایی هستند که در این زمینه از  بدنام‌ ترین کشورها هستند.
این گزارش جدید که توسط بنیاد «واک فری» (Walk Free) منتشر شده  از تعداد انسان هایی که در سراسر جهان در «بردگی مدرن» به سر می ‌برند پرده برداشته است. این گزارش پیرامون «شاخص جهانی برده‌ داری» در دوران معاصر است.
«بردگان مدرن» اشخاصی هستند که بر اثر تهدید، خشونت و نیرنگ نمی توانند برخی کارها را رد کنند و یا به طور کلی دست از کار بکشند. آن ها هم چنین به دلیل استثماری که قربانی آن هستند حتی امکان تصمیم گیری در مورد بدن خود را نیز ندارند.
بنا به گزارش بنیاد «واک فری»  ۷۱ درصد قربانیان «برده داری مدرن» را زنان و دختران نوجوان تشکیل می دهد. بیش از ۱۵ میلیون نفر از این «بردگان مدرن» قربانی ازدواج اجباری و ناخواسته بوده اند.
بر اساس این گزارش، تخمین زده می شود که ۲۶ درصد برده‌های مدرن را کودکان تشکیل می دهند. برده‌ های مذکر بالغ، اغلب به خاطر بدهی‌ های مالی مجبور به بیگاری می ‌شوند، در حالی که زنان اغلب برای روسپی گری مورد بهره‌ کشی قرار می ‌گیرند.
قاچاق انسان در ایران به مثابه برده‌ داری عصر جدید، رشد نگران ‌کننده‌ای در طی سال های گذشته داشته است.

چهارشنبه بیست و چهارم آبان ١٣٩٨ – سیزدهم نوامبر ٢٠١٩

——————————————————-

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.