اعتصاب هفتتپه: یک ارزیابی ۵ روزه
پنج روز اعتصاب کارگران نیشکر هفتتپه آن هم در یکی از امنیتیترین لحظات تاریخ این کارخانه، نشان داد که چرا هفتتپه هنوز و علیرغم سرکوبهایش در صف پیشتاز جنبش کارگری قرار دارد. ….
———————————————-
پنج روز اعتصاب کارگران نیشکر هفتتپه آن هم در یکی از امنیتیترین لحظات تاریخ این کارخانه، نشان داد که چرا هفتتپه هنوز و علیرغم سرکوبهایش در صف پیشتاز جنبش کارگری قرار دارد. این ادعا زمانی روشنتر میشود که این «اعتصاب علیه اخراج» در مقام مقایسه با بنگاههایی قرار گیرد که روزانه دسته دسته در گروههای ۵۰ و ۱۰۰ نفره کارگرانشان را اخراج میکنند، اما در سکوت و انفعال کامل همکاران. در روزهای اخیر اما اتفاق مهمتری هم افتاد که مستقیماً باید آن را در امتداد آذر ۹۷ ترجمه کرد: اعتصاب کاغذپارس در همبستگی با اخراجیهای هفتتپه.
سنت همبستگی کارگری که پارسال با اعتراضات مشترک هفتتپه و فولاد زنده شد، در روزهای اخیر دوباره سر از خاک اراک درآورد و کارگران دو کارخانۀ آذرآب و واگن پارس را به هپکو وصل کرد. و حال بار دیگر به خوزستان آمده تا یادآور شود چرا کارگران جز خودشان نقطۀ دیگری برای اتکا ندارند.
این دومین بار است که در چند سال گذشته کارگران هفتتپه با چنین اتحادی «علیه اخراج» همکارانشان دست به اعتراض میزنند. اگر سال پیش همین موقع مجمع نمایندگان، با فشار اعتصاب کارگری، اهرمی برای بازگرداندن اخراجیهای خوراک دام شد؛ این بار کارگران بلاواسطه جلو آمدند تا درس اصلی را بدهند که چه با تشکل، چه بیتشکل، چه با نماینده و چه بینماینده، چه پارسال و چه امسال، سلاح اصلی کارگران که نتیجۀ نهایی جنگ را تعیین میکند یکی است: اعتصاب.
کشیده شدن اعتصاب به روز پنجم در کنار همبستگی کاغذپارس، یعنی خشت اول جای اصلیاش گذاشته شده. بیخود نیست که بالاییها چنان ترسیدهاند که از «محجوبِ خانه کارگر» تا «رئیس هیأت مدیرۀ شوراهای اسلامی کار کشور» و «ادارۀ کار شوش» و «رئیس قوه قضائیه» به صرافت افتادهاند تا بگویند «بله بله شما درست میگویید و نه اسدبیگی»! دریغا که دروغگو کمحافظه است و یادشان رفته که تا چندروز قبلتر میگفتند که اسدبیگی در زندان است!
این ۵ روز اعتصاب تا اینجای کار یعنی آنهایی که آیۀ یأس میخواندند که اعتصاب، «توطئۀ» طرف مقابل برای هجوم بیشتر است، عقب زده شده. با اینحال و علیرغم این پیشروی اگر خشت اول به خشت دوم و سوم نرسد، دیواری در برابر تیرهای کارفرما و دولت نمیسازد. حرفی که دیروز به درستی از بالای سنگر هفتتپه فرموله شد: کاری را شروع نکنیم مگر اینکه تا تهش برویم.
به نظر ما ۳ ملاحظه اساسی درباره این اعتصاب وجود دارد:
حافظۀ تاریخی هفتتپه و مسألۀ نمایندگی:
در طول سه سال گذشته حکومت چندین بار تاکنون به حافظۀ تاریخی کارگران هفتتپه یورش برده. تنها تشکل مستقل و سایر ارگانهای داخلیشان (گروهها و کانالها) که نقش «جمجمه» را برای حفظ این «حافظه تاریخی» داشتند، سرکوب و منحل و سانسور کرده. امروز شاید به یادآوردن اینکه چه کسانی در چه مقاطعی، چه مواضعی گرفتند سختتر باشد، اما آذر ۹۷ در هر حال یک معیار تعیینکنندهاست. کسانی که فعالانه در آن مقطع اعتصابشکنی کردند و حتی کارگران را تهدید به کتک در صورت عدم بازگشت به کار میکردند، امروز نمیتوانند آن کارنامۀ تاریک را با یک سخنرانی آتشین بالای سنگر و یک احضار چندساعته پاک کنند. به عنوان یک قاعدۀ کلی نباید به این توهم دامن زد که هرکس بالای سنگر میرود، تلویحاً حق نمایندگی در مذاکرات را با خود دارد. آن هم در شرایطی که از تنها نمایندگانی که تا این لحظه ثابت کردند خریدنی نیستند، امروز یکیشان زندانی است و دیگری در شُرف اخراج و زندان. پس در این شرایط مسألۀ طرح نمایندگی جدید در مذاکرات بلاموضوع است و هرگونه نمایندگی جدید باید مشروط به آزادی و بازگشت به کار بخشی و خنیفر، برگزاری انتخابات آزاد کارگری و انحلال شورای اسلامیِ «جرینگیها» شود.
دست کم گرفتن خطر جلو انداختن نمایندگان قلابی جدید، تبعات مهلکی دارد؛ بالاخص الان که با رسوایی اخیر جرینگیها و افشاگری خنیفر، «شورای اسلامی کار» عملاً کارکرد نمایشی قدیم خود را از دست داده. پس منطقی به نظر میرسد که بالاییها در فکر یارکشی و جلو انداختن چهرههای جدید باشند.
تعیین نسبت کف مطالبات با سقف مطالبات:
اعتصابی که بدواً با جرقۀ «نه به اخراج» شروع شد، امروز و فقط در عرض ۵ روز باز به همان نقطهای رسیده که پارسال ناتمام مانده بود: مطالبۀ لغو خصوصیسازی. پس مبالغه نیست اگر بگوییم هر اعتراضی در هفت تپه به این مطالبه گره خورده و دست آخر هم به آن میرسد. برخی کارگران میگویند الآن وقت گفتنش نیست، چون داستانِ «سنگ بزرگ علامت نزدن» میشود. برخی حتی تا جایی پیش میروند که طرح این مطالبه در شرایط کنونی را انحرافی میدانند. اما تجربه نشان داده هر وقت اعتراضات هفت تپه اهداف بزرگتر را نشانه رفته، حاکمیت هم سراسیمه به برخی مطالبات فرعی و کوچکتر دیگر تن داده تا کارگران از مطالبۀ اصلیتر کوتاه بیایند. این یعنی کارگران هر وقت مالکیت بخش خصوصی را تهدید کردند، امتیازاتی گرفتند و هر وقت مطالباتی را بدون این تهدید جلو گذاشتند، جدی گرفته نشدند. بنابراین اگر کارگران واقعاً میخواهند خواست جلوگیری از اخراج همکارانشان جدی گرفته و عملی شود، ناگزیر باید «لغو اخراج» را علاوه بر «آزادی بخشی» به تهدید و فشار به لغو خصوصیسازی پیوند بزنند. اگر صدای «لغو خصوصیسازی» باز از هفت تپه بلند شود، کارگران خواهند دید که چطور گوشهای کر مقامات به سرعت شنوای مطالبات کوچکترشان هم خواهد شد!
تمرکز صرف بر مطالبۀ حداقلی این مخاطره را دارد که پس از طولانی شدن روزهای اعتصاب و بالارفتن فشار تهدیدها و هزینهها، احتمال ریزش هم بیشتر شود؛ پس حفظ بقای اعتصاب در گروی پیوندش با مطالبات اصلیتری است که در آذر ۹۷ بر روی زمین ماند. پیوند این دو مطالبه در عین حال باعث میشود که این انرژی اعتراضی صرفاً به پای این ریخته نشود که هفتتپه بعد از اعتصاب تازه به نقطۀ دو هفته پیشش (قبل از اخراجها) برگردد! حکایت به مرگ گرفتن و به تب راضی!
ابراهیم رئیسی و کارکرد آن در هفتتپه
دو هفته پیش در چنین روزهایی سر و صورت کارگران هپکو را زیر مشت و لگد گرفتند تا ریختن خونشان صرف چانهزنی جناحهای بالایی برای تصاحب کارخانه از طرف مالک جدید شود! در اینجا هم «مبارزه با فساد»، «عدم اهلیت»، «تغییر مدیر» یا «تغییر مالک» به همان اندازه اسم رمز «ابقای خصوصیسازی» است که نام «ابراهیم رئیسی».
بدون پس و پیش شعار «لغو خصوصیسازی» را باید در نهایت دقت و شفافیت داد تا بالاییها و تریبونهایشان همانطور که شعار کارگران هپکو را پس از دو سال از «لغو خصوصیسازی» به «تغییر سهامدار» استحاله دادند، این بلا را سر هفتتپه نتوانند بیاورند. و تازه شعار لغو خصوصیسازی، بدون احیای مجمع نمایندگان هم باز از نقطۀ یکسال پیش هفتتپه عقبتر است. پس اولی بدون دومی تکمیل نیست.
اما الان دیگر تردیدی نیست که تبلیغات پر سر و صدا بر سر رئیسی، یک دستورالعمل حسابشده از بالاست که دارد در هفتتپه ترویج میشود. در این شرایط هرگونه دخیل بستن به رئیسی این خطر جدی را دارد که مبارزۀ هفتتپه را به جای اتکا بر اعتصاب کارگری از پائین، اسیر دوندگی اداری و کاغذبازی و جلسه پشت جلسه و وعده و وعیدهای توخالی کند که بارها ثابت شده آبی از آن گرم نمیشود. این یعنی آدرس غلط دادن به کارگران، آن هم درست در لحظهای از اتحاد و همبستگی که با سختی زیاد بعد از ۹ ماه میسر شده.
پرداختن به اینکه چرا امروز ابراهیم رئیسی با ژست توخالی «مبارزه با فساد» به میدان اقتصادی آمده و مدام به این شهر و آن شهر سرک میکشد، تحلیلی سیاسی میطلبد که به وقتش در آینده به آن میپردازیم؛ اما حداقل تا جاییکه مربوط به هفتتپه میشود توهم محض است اگر تصور کنیم رئیسی در جایگاهی قرار دارد یا حتی ارادۀ آن را دارد که برنامههای کلان اقتصادی کشور را که وضع نزار هفتتپهها و هپکوها عارضۀ آنست با یک چرخش قلم تغییر دهد. برعکس، «مبارزه با فساد» به معنای راه انداختن شوی تبلیغاتی زردی در جلوی صحنه است که تدارکات کودتای تمام عیار اقتصادی پشت پرده دیده نشود (مطلبی که به زودی به آن خواهیم پرداخت).
کمیته عمل سازمانده کارگری – ۵ مهر ۹۸
https://ksazmandeh.wordpress.com
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.