نامه‌ای سرگشاده به اسماعیل بخشی: عدالت را با تکیۀ اسماعیل‌ها بر قدرت از پایین می‌سازیم و نه با ابراهیم‌ها از بالا

در آخرین ساعات شامگاه پریروز، نامه‌ای سرگشاده رو به «ابراهیم رئیسی» منتشر شد که امضای اسماعیل بخشی را پای خود داشت. با گذشت یک روز و نیم، تا این لحظه تکذیبیه‌ای در کار نبوده و راه دیگری هم برای بررسی صحت و سقمش نداریم؛ بنابراین به‌عنوان یکی از حامیان او خود را ملزم و مسئول به یادآوری چند نکتۀ رفیقانه می‌کنیم تا باشد که از پشت دیوار بلند زندان به دستش برسد. ….

————————————————-

عدالت را با تکیۀ اسماعیل‌ها بر قدرت از پایین می‌سازیم و نه با ابراهیم‌ها از بالا
نامه‌ای سرگشاده به اسماعیل بخشی

کوتاه به جای مقدمه:
در آخرین ساعات شامگاه پریروز، نامه‌ای سرگشاده رو به «ابراهیم رئیسی» منتشر شد که امضای اسماعیل بخشی را پای خود داشت. با گذشت یک روز و نیم، تا این لحظه تکذیبیه‌ای در کار نبوده و راه دیگری هم برای بررسی صحت و سقمش نداریم؛ بنابراین به‌عنوان یکی از حامیان او خود را ملزم و مسئول به یادآوری چند نکتۀ رفیقانه می‌کنیم تا باشد که از پشت دیوار بلند زندان به دستش برسد.

1723
متن نامه منتشر شده از سوی اسماعیل بخشی به همراه دو تن دیگر از زندانیان اندرزگاه هفت زندان اوین

بخشی عزیز!
اسماعیل، اسماعیل شد، چون جنبش کارگری این مقام نمایندگی را به امانت به او واگذارد. «اسماعیل» از جنبش کارگری اعتبار گرفت و این اعتبار را هم با ثبات قدم، اولویت منافع جمعی به فرد، جسارت و فداکاری‌ و انبوهی از خصوصیات فردی‌اش ارتقا داد. چشم هزاران کارگر از سراسر کشور که صدای خودشان را در فریاد او و صدها نفر دیگر از کارگران هفت‌تپه پیدا کردند، به سمت اوست. صدایی که دربارۀ دولت و کارفرمایان می‌گفت: «ما به آن‌ها احتیاجی نداریم، آن‌ها به ما احتیاج دارند».
صدایی که ترس بر سر تا پای جبهۀ بالایی‌ها انداخت. این همه بگیر و ببند و این همه رقابت توأمان جناحی برای مصادرۀ مبارزات کارگران، محصول همین ترس است. رسانه‌هایی که تا دیروز عطسۀ این یا آن مقام دولتی و شاهزاده و آقازاده و امثالهم تیترِ یک اخبارشان بود، ۹ ماهِ تمام است به طمع این مصادره و یارکشی، مرکز توجه خود را کرده‌اند اخبار کارگری. اینست تأثیری که هفت‌تپه بر تغییر معادلات گذاشت!

اگر جناح‌های مختلف حاکمیت امروز از رسیدگی به تو و سایر کارگران دم می‌زنند، فقط به آن خاطرست که اعتبارت را برای گرم کردن تنور به‌اصطلاح «انتخابات»شان نیاز دارند.
آنانی که بر قدرتند با همان لبی که بوسه‌ بر دست کارگر می‌زنند، فرمان شلاق و حبس هم می‌دهند. آنانی هم که به دنبال قدرتند، طومار «رفراندوم» و امضا جمع کردند و به حاکمیت پند دادند که: «تا دیر نشده تغییری حاصل کنید، توده‌ها در جوش و خروشند!»

اینست رعشه‌ای که هفت‌تپه بر اندام بالایی‌ها انداخت.
اگر بدانی چه بسیار چشمانی از جبهۀ پایینی‌ها و بالایی‌ها به تو خیره شده، می‌دیدی میلیمتری خطای محاسباتی‌ات می‌تواند کیلومترها تبعات و جابه‌جایی سیاسی و طبقاتی با خود از پی بیاورد. اگر می‌دانستی در همین روزهایی که کارگران هفت‌تپه زیر بدترین فشار امنیتی هستند، چه انرژی تبلیغاتی کاذبی صرف دوختنِ دروغ «عدالتخواهی» به ردای «ابراهیم رئیسی» در هفت‌تپه شده، آن وقت تردید نمی‌کردی که کوچکترین اشارۀ مشروط تو به «مسیر عدالت و انصاف» هم صرف سوخت و ساز کمپین تبلیغاتی آن‌ها می‌شود.

اسماعیل عزیز؛ این بازی هم همان بازی «افشار» و «رستمی» و «بیگی‌»ها است، اما در مقیاسی عظیم‌تر و با این تفاوت که این بار بازیگرانش هزار برابر ‌گنده‌ترند. قواعد بازی اما یکی است: می‌زنم و می‌کشم، اما اگر هم مجبور شوم با یک دست امتیاز می‌دهم ولی با دست دیگر ده‌تا ده‌تا پس می‌گیرم.

اگر می‌بینی آنانی که تا دیروز اسدبیگی را عزیزدردانه می‌کردند امروز با اشارۀ انگشت دستگیرش می‌کنند، چون او را عددی نمی‌بینند که حفظش به بهای منفعت کل طبقۀ حاکم تمام شود. اما حتی این دستگیری هم از تبعات جنگ کارگران بوده و نه از سر ارادۀ بالایی‌ها به «عدالت و انصاف».

اگر استقلال از کارفرما و دولت و بخش خصوصی اصل اول مبارزۀ کارگری در هفت‌تپه بود، در این جنگ بزرگتر هم استقلال از قدرت و تمام جناح‌هایش همان اصل اول است. وگرنه گرگ‌ها آمادۀ بلعیدن تو هستند تا این اعتماد‌به‌نفسی را که با نیروی «جمعی» حاصل شد، با خُرد کردن و بدنام کردن شخصِ تو بشکنند. کما اینکه از دیشب تا به حال دو کارزار را برایت راه‌انداخته‌اند: هم مصادره و تحبیب؛ هم تخطئه و تخریب.
این نامه را درست در چهارمین سالگرد قتل شاهرخ زمانی در زندان رجایی شهر به تو روانه میکنیم تا همین مناسبت به تو یادآوری کند که ابراهیم رئیسی‌ها، از چه جنس آدمکشان ضدکارگری هستند. اگر شاهرخ را با حذف فیزیکی کشتند، اسماعیل را میتوانند با بی‌اعتبارسازی و کشاندنش به بازی‌های جناحی بکشند.

البته این را هم می‌دانیم که فضای زندان مناسبات خاص خودش را دارد. کم نیستند زندانیانی با دیدگاه‌های سیاسی متعارض و گوناگون که به اسم «اتحاد» و «تاکتیک»، با نامه‌نگاری و امضا و استدلالات حقوقی و با «من بمیرم-تو بمیری»ها و تعارف، دست فرد را در پوست گردو می‌گذارند تا چیزی نوشته شود که انعکاسی از میانگین همۀ نظرات آن‌ها بر روی کاغذ باشد. اما مبارزۀ طبقاتی، تعارف و «رودربایستی» نمی‌شناسد. در اصول، جای نرمش نیست.
اینجا برای ما نه اصلِ نامه نگاری با مقامات، که محتوای این نامه‌نگاری محل نقد است. چرا که پیش‌تر سوابق درخشان تو در انتشار نامه‌های سرگشاده به «رئیس ادارۀ اطلاعات شوش» و «رئیس دادگستری شوش» و «وزیر اطلاعات» موجود است. لحن افشاگرانه و موضع آشتی‌ناپذیر تو کاری کرد که کلمات اسماعیل، کلمات یک جنبش شود. به همین خاطرست که امضای تو، بعد از آن رأی اعتمادی که ۹ ماه پیش از کارگر و بازنشسته و دانشجو به سویت سرازیر شد، دیگر برای خودت نیست؛ بلکه برای جنبشی است که پشت تو ایستاده؛ و ما موظفیم آن چشمان دوخته از پشت دیوار زندان را به تو یادآوری کنیم. به تو یادآوری کنیم که تو متعلق و برآمده از یک جنبش هستی، پس نمی‌توانی در تصمیم‌گیری‌ها و محاسبات سیاسی‌ات «فردی» عمل کنی.

برای ما دفاع از میراث همان جنبشی که امروز به خاطرش هزینه‌های سنگین می‌دهی مهم است؛ ولو این دفاع در گروی نقد به کلمات خودت باشد.
سخن راندن از ترمیم «اعتماد از دست رفته» خطاب به ابراهیم رئیسی، عقبگرد از مواضعی است که ۲ سال قبلتر در دفاع از جنبش دی‌ماه جسورانه فریاد زدی و به فاصلۀ چند ساعت بعد از آن سخنرانی هم زیر تیغ قمه و پنجه بوکس رفتی. جنبشی که شعارش «تمومه ماجرا» بود و تو با جسارتت در دفاع از آن ایستادی و نمادی شدی از همین جنبش. ما موظفیم از این میراث دفاع کنیم و از تو بخواهیم که از این میراث دفاع کنی و فراموش نکنی چشم بسیاری به توست.
از طرف حامیان و دوستدارانت – کمیته عمل سازمانده کارگری – ۲۲ شهریور ۹۸
https://ksazmandeh.wordpress.com
—————————————————-

** رونوشت به رفقای سوسیالیست: بارها گفته‌ایم باید ترسید از دگم‌اندیشانی که نبرد طبقاتی را با آیین پرستش در خانقاه اشتباه می‌گیرند و سختی‌ها و فراز و فرودهای یک مبارزۀ طولانی را نمی‌بینند، در عوض به دنبال قهرمانانی هستند که از آسمان بیافتند و نجات‌شان دهند. به همین خاطر نمی‌بینند و نمی‌خواهند ببینند که یک کارگر پیشرو چون در عملِ مبارزه ساخته می‌شود، بنا به طبیعتِ این مبارزه، هم آزمون و خطا می‌کند و هم زیگزاگ می‌زند. این زیگزاگ تاحدی قابل پیش‌بینی و طبیعی است؛ اما آنچه طبیعی نیست، سکوت آنانی است که از یک طرف هم وظایف یک حزب انقلابی سوسیالیستی را از یک کارگر پیشتاز منفرد انتظار دارند، هم از طرف دیگر از ادای کمترین وظایف سیاسی و طبقاتی‌ خودشان (یعنی نقد) صرف نظر می‌کنند.
مسأله برای ما ساده است: در جریان مبارزۀ عملی همان‌قدر که باید از کارگران پیشرو حمایت کرد، به همان اندازه هم باید به موقعش به آنان فشار آورد و نقدشان کرد. ادای یکی بدون دیگری خطاست.

نه باید با اولین زیگزاگ کسی را تخطئه کرد و کارنامه‌اش را زیر سوال برد و نه بالکل سیاست سکوت پیشه کرد. نقد کردن در عین تداوم حمایت و فرصت دادن به کارگران پیشتاز وظیفۀ ماست.
به همین خاطر ما از تمام رفقایی که فعالانه در ۹ ماه اخیر جزو حامیان ثابت اسماعیل بخشی بودند درخواست می‌کنیم که مخاطرات و تعدد جریاناتی را که در کمین و طمع مصادرۀ مبارزات کارگری هستند به اسماعیل گوشزد کنند و این پیام را به گوش او برسانند که آنچه اسماعیل را به جایگاه و اعتبار بی‌سابقۀ امروزش در جنبش کارگری ایران رسانده، تأکید آشتی‌ناپذیرش بر استقلال طبقاتی تا این نقطه بوده و بس.

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.