“دختر آبی”، شعر از شمی صلواتی

ای دختر آبی!
من هم همچون تو،
از این جهان نابرابر- و
خالی از شعور عاصیم! ….

——————————————–

“دختر آبی”

ای دختر آبی!
من هم همچون تو،
از این جهان نابرابر- و
خالی از شعور عاصیم!
٭٭٭٭
من همچون تو
با دین و وطنی که
شعله شده در جان
میسوزد در آن وجودم
[بیگانه تر از بیگانه؛ عاصیم
٭٭٭٭
من با این  مردمان غلتیده در جهل
که به سوگ مرده ای در تاریکی تاریخ
اشک ریزان بیگانه تر از خویش
کله را بر زمین می کوبند
‌                      [بیگانه تر از بیگانه؛ عاصیم
٭٭٭٭
من همچون تو؛
به دنبال زندگی می زنم پر!
اما چه کنم
قلم ضعیف و
بغض گلو گیرم
که در سوگ دختران شهر!
[به زندان غم اسیر است
٭٭٭٭
مرگ تو را
بجز دفتر یادداشت
کجا باید نوشت!
تا حک شود روزی  بر دیوارهای شهر
[نام پرنده گانی که سوختند
بی صدا دردل شب.

شمی صلواتی
۱۰/۰۹/۲۰۱۹

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.