هژیر پلاسچی: در باره مصاحبه مهدی فلاحتی (برنامه‌ی صفحه‌ی آخر تلویزیون فارسی صدای آمریکا) با مهدی خزعلی

مهدی خزعلی در برنامه‌ی صفحه‌ی آخر تلویزیون فارسی صدای آمریکا در مصاحبه با مهدی فلاحتی خاطراتی را به نقل از دیگران روایت می‌کند، کمی به همراه مجری برنامه آه و ناله می‌کند و بعد جماعت شروع می‌کنند که «بیگ لایک» و «با اجازه شیر می‌کنم» و «درود بر شرفت». وضع نکبت ما را ببینید که تاریخ خودمان را، تاریخ خونبار خودمان را باید از زبان جلادان بازنشسته‌ی شاه و شیخ و معاشرانِ آنها بشنویم. آن هم نه اعتراف به جنایت و بازگو کردن واقعیت، که آمیخته‌یی از جعل و کذب و دروغ. ….

1611

در فضای غبارآلود بعد از انتشار فایل صوتی آیت‌الله منتظری برنامه‌سازان و چیزنویسان از هم سبقت گرفتند که چیزی در این مورد بسازند و بنویسند و حتا آن رای‌دهنده‌گان سلحشورِ چند ماه قبل به فهرست جانیان، یحتمل هم‌زمان با تامل درباره‌ی این‌که چرا باید در انتخابات سال آینده شرکت کنند و به دولتی رای بدهند که وزیر دادگستری‌اش از جلادان حاضر در همین فایل صوتی است، در رسای خاوران و خاورانی‌ها هم چند قطره‌یی اشک ریختند و لایکی دشت کردند. از آن سو هم از شیخ اصلاحات و مرجعیت منتقد و نوه‌ی منور حضرت امام تا چهره‌های معتدل و محافظه‌کار و فلان متحد شدند و دوباره به رسم دیرینه از تخت قصابی دفاع کردند تا کور شود هرآن‌که نتواند دید. در این میان هم بودند کاسبان حرفه‌یی که تلاش کردند از این نمد کلاهی برای خود بسازند و در فرصت مهیای رسانه‌های تشنه‌ی مصاحبه، خودشان را پای میکروفون رساندند. آخرین نمونه‌ی آن کسی نیست جز شارلاتان ارقه‌یی به نام «دکتر» مهدی خزعلی که پیش از این هم رکورد جهانی اعتصاب غذا را به نام خودش ثبت کرده است.

مهدی خزعلی در برنامه‌ی صفحه‌ی آخر تلویزیون فارسی صدای آمریکا در مصاحبه با مهدی فلاحتی خاطراتی را به نقل از دیگران روایت می‌کند، کمی به همراه مجری برنامه آه و ناله می‌کند و بعد جماعت شروع می‌کنند که «بیگ لایک» و «با اجازه شیر می‌کنم» و «درود بر شرفت». وضع نکبت ما را ببینید که تاریخ خودمان را، تاریخ خونبار خودمان را باید از زبان جلادان بازنشسته‌ی شاه و شیخ و معاشرانِ آنها بشنویم. آن هم نه اعتراف به جنایت و بازگو کردن واقعیت، که آمیخته‌یی از جعل و کذب و دروغ.
مخلص کلام «دکتر» مهدی خزعلی در این برنامه چند خاطره از دوستان و اطرافیانش تعریف می‌کند تا نشان دهد چه جنایتی و در چه ابعادی اتفاق افتاده است. او البته به خوبی می‌داند برای این‌که کسی یقه‌اش را نگیرد باید در شمار کشته‌گان تابستان ۶۷ اغراق کند تا در لوای آن دسته از مخالفینی که روایت جعلی او را تائیدی بر فهرست جعلی خودشان می‌بینند، اصل ماجرا مخدوش و به دست فراموشی سپرده شود.

یکی از خاطراتی که خزعلی آن را نقل می‌کند، خاطره‌یی است از سیدحسین مرتضوی، رییس وقت زندان اوین در دوران کشتار تابستان ۶۷٫ (این «خاطره» را می‌توانید از دقیقه‌ی ۲۵:۴۳ تا دقیقه‌ی ۳۱:۲۰ از لینک انتهای متن بشنوید) در این «خاطره» که نقل آن کمتر از ۶ دقیقه طول می‌کشد، هیچ‌چیز غیر از جعلیات نمی‌شنویم. ماجرا از یک جعل آشکار آغاز می‌شود. سید حسین مرتضوی در دفتر کار خود در اوین نشسته و سیر آفاق‌وانفس می‌کند و بیرونِ در، دسته دسته زندانیان را ماموران «اطلاعات» به دار می‌کشند و «کار خودشان» را می‌کنند که ربطی به زندان ندارد. با این وجود اصرار یکی از «طلبه‌های عزیز» که ظاهرن اتفاقی از زندان اوین می‌گذشته موجب می‌شود او برای یک بار از در اتاق بیرون بیاید، برای نجات یک زندانی تواب پادرمیانی کند، یک زندانی سر موضعی او را بور کند و بعد برود دوباره توی اتاقش، دیگر دخالتی نکند و به سیر آفاق و انفس ادامه دهد.

حتا اگر همین روایت را هم بپذیریم وضعیت به اندازه‌ی کافی دهشتناک است. یک لحظه تصور کنید در اتاقی نشسته‌یید و در چند قدمی شما دسته دسته زندانیان تحتِ اختیار شما را به دار می‌کشند و شما در نهایت دخالتی نمی‌کنید. با وجود این اما حتا همین روایت هم کذب است. سید حسین مرتضوی نه تنها مانند دیگر مسئولان و کارکنان زندان در دوران کشتار ۶۷ در کشتارها شرکت کرده، بلکه از قضا نقش موثری هم در این کشتارها داشته است. تمامی زندانیان جان به در برده از کشتار ۶۷ شهادت می‌دهند که مسئولان زندان چه نقش موثری در راهنمایی اعضای «هیات مرگ» برای صدور احکام اعدام داشته‌اند، تمامی زندانیان جان به در برده شهادت می‌دهند تاکتیک حکومت برای درز نکردن اخبار به بیرون از زندان درگیر کردن تمامی کارکنان بدون حتا یک استثنا بوده است، آنها شهادت می‌دهند حتا ماموران سالن ملاقات هم در به دار کشیدن زندانیان مشارکت داشتند چه برسد به رییس مهم‌ترین زندان ایران در مهم‌ترین روزهای تاریخش. علاوه بر این در فایل صوتی منتشر شده از دیدار هیات مرگ با منتظری به صراحت گفته می‌شود که وقتی اشراقی در امضای حکم مرگ «احتیاط» می‌کرده، اعضای هیات با «برادران دیگری» که در زندان بودند، مشورت می‌کردند. ( فایل صوتی منتظری دقیقه‌ی ۲۴:۱۵) یعنی در واقع آن هنگام که دیگر اعضا، نمی‌توانستند اشراقی را به صدور حکم اعدام راضی کنند، از مسئولان زندان کمک می‌گرفتند تا به او ثابت کنند، زندانی مستحق اعدام است.

من مرتضوی را بارها در زنجان دیده‌ام. در نشریات محلی می‌پلکید و لودگی می‌کرد و پول خرج می‌کرد که خبرنگارها و صاحبان نشریات را بخرد، شاید برای بالا رفتن از پلکان قدرت به کارش بیایند. از وقتی فهمیدم چه نقشی در کشتار ۶۷ داشته است با او بنای تندی گذاشتم. خوب به یاد دارم شبی در دفتر یکی از نشریات محلی با دوستان دیگری نشسته بودیم. آن روزها دو خبرنگار جوان به مرتضوی آویخته و او را حسابی مچل کرده بودند. به او وعده داده بودند در موردش فیلمی مستند خواهند ساخت و به این ترتیب هم دائم او را می‌دوشیدند و هم با حماقت و زرنگ‌بازی‌های قدرت‌طلبانه‌اش تفریح می‌کردند. این دو هم در آن جمع بودند که ناگهان گوشی یکی‌شان زنگ خورد و بعد از مکالمه‌ی کوتاهی خبر داد که «حاج آقا مرتضوی» به دفتر نشریه می‌آید. آن شب تندترین برخورد بین ما اتفاق افتاد. به صراحت در جمع از نقشش در کشتار ۶۷ پرسیدم و گفتم بهتر است خودش تا دیر نشده در این مورد حرف بزند وگرنه روزی، با سر تراشیده، در پیشگاه دادگاه حرف‌هایش را خواهد زد، و در آن شور جوانی گمان می‌کردم آن روز خیلی نزدیک خواهد بود. القصه کمی سکوت کرد و بعد با لبخند موذیانه‌یی گفت من می‌دانم این حرف‌ها را از چه کسانی شنیده‌یی. برو به تقی رحمانی و [محمدعلی] عمویی بگو کاری نکنند دهان باز کنم و بگویم چرا این همه زندانی اعدام شدند اما آنها زنده ماندند. و بعد کار به فریاد کشید و دیگر هرگز او را ندیدم. یکی دو نفر از کسانی که آن شب در آن جمع بودند اگر لازم باشد صحت این ماجرا را تائید خواهند کرد.

مرتضوی آن شب به ذهنش نمی‌رسید می‌تواند چنین خاطره‌یی جعل و با همکاری شیاد دیگری به نام «دکتر» مهدی خزعلی آن را از تریبون تلویزیون فارسی صدای آمریکا برای دیگران روایت کند. مهدی فلاحتی هم قیافه‌ی همه‌چیزدانی به خود بگیرد و این خاطره‌ی جعلی را نشانه‌ی کذب حرف‌های نیری در مورد «دقت» کردن در صدور حکم اعدام برای زندانیان بداند. از این بگذریم که مجری امروزی تلویزیون فارسی صدای آمریکا، کار گویندگی را از رادیوی راه کارگر آغاز کرده است و قاعدتن به عنوان یک چپ سابق باید با تاریخ کشتار ۶۷ آشنا باشد، سهل‌انگاری زیر سایه‌ی فرهنگ روزنامه‌نگاریِ کپی‌پیست آنقدر جا افتاده است که جناب مصاحبه‌کننده حتا به خودش زحمت نداده نام سید حسین مرتضوی را در گوگل سرچ کند تا بفهمد چه روایت تحریف‌شده‌یی را دارد به خورد جماعت می‌دهد. عجیب این‌که بسیاری از اعضا و هواداران سابق و فعلی سازمان‌های چپ و مجاهدین این مصاحبه را به اشتراک گذاشته‌اند و از آن تعریف کرده‌اند، بی‌آنکه توجه کنند به این ترتیب در شانه‌خالی‌کردن از زیر بار جنایت به یکی از جنایتکاران یاری رسانده‌اند.

مرتضوی اما تنها جنایتکاری نیست که در این مصاحبه دست‌هایش را می‌شوید. «دکتر» مهدی خزعلی، مدیر انتشارات حیان در این گفت‌وگو می‌گوید کسانی که واقعیت را می‌دانند «تکلیف» دارند که دانسته‌هایشان را بیان کنند (دقیقه‌ی ۳۹:۵۹) و به ویژه که به «قتل‌های زنجیره‌یی» هم اشاره می‌کند. بسیار خب! خوب است که جناب «دکتر» بیان واقعیت را از خودش آغاز کند. او باید توضیح بدهد چه نقشی و چه جایگاهی در تولید و تدوین برنامه‌ی هویت، یکی از چندین برنامه‌یی که توسط وزارت اطلاعات تولید شد تا هم ذهنیت جامعه را برای حذف روشنفکران آماده کند و هم بستر همراه کردن بخش‌های محافظه‌کارتر حکام را با انجام این قتل‌ها فراهم آورد، داشته است. برنامه‌یی که متن مکتوب آن بعد از پخش کامل برنامه توسط انتشارات حیان، یعنی انتشارات «دکتر» منتشر شده است. مصاحبه‌کننده‌گان ذوق‌زده‌ی رسانه‌های فارسی هم بهتر است به جای این‌که از «دکتر» دعوت کنند تا در مورد چیزی که به او مربوط نیست حرف بزند، از او در مورد چیزی پرسش کنند که صلاحیت و «تکلیف» پاسخ دادن به آن را دارد: از نقش خودش در تیم فرهنگی‌ای که بستر ربودن و قتل روشنفکران را آماده کرد.

——————————————————————–

لینک مصاحبه‌ی خزعلی:
https://www.youtube.com/watch?v=pJ_edwFVMe8

لینک فایل صدای منتظری:
https://www.radiozamaneh.com/293225

——————————————————————–
منبع: صفحه فیس بوک هژیر پلاسچی
facebook.com

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.