تقی روزبه‌: سریال تمام نشدنی حباب های سیاسی!

با سرنوشت َعَلم کردن این گونه حباب های سیاسی در طی چندین دهه آشنائیم. هرکس یکی پس از دیگری به فراخور وضعیت و با شعار همه با هم و علم کردن لیستی و ادعاهای پر طمقراق و برافراشتن َعَلم و کتلی … از گرد راه می رسد و چند صباحی … و سرانجام هم زمان تخلیه حباب ها فرا می رسد و دیگر هیچ…. دریغ از یک درس واقعی از تجارب قبلی! ….

—————————————————

با سرنوشت َعَلم کردن این گونه حباب های سیاسی در طی چندین دهه آشنائیم. هرکس یکی پس از دیگری به فراخور وضعیت و با شعار همه با هم و علم کردن لیستی و ادعاهای پر طمقراق و برافراشتن َعَلم و کتلی … از گرد راه می رسد و چند صباحی … و سرانجام هم زمان تخلیه حباب ها فرا می رسد و دیگر هیچ…. دریغ از یک درس واقعی از تجارب قبلی! هر کدام هم بر موجی برخاسته از داخل و سوار بر آن …. آخرین آن ها حباب آقای حسن شریعمتداری و شرکاء بود بر اساس بیانیه پانزده نفر از داخل و خارج (نگاه کنید به مناظره رادیوئی با او در رادیو همبستگی و تاکید بر خصلت حبابین آن از جانب من) … قبل از آن بساط نوری علاء و رضا پهلوی .. .. فرشگرد و سلطنت طلبانی که می خواستند سوار بر موج خیزش دیماه بشوند و قبل تر سازگارها و لیست باقرزاده ها و … همینطور بروید به عقب … تا به بینید که چه سریال های  پرشکوه و پر طمقراقی از این دست اقدامات پشت سرداریم.

معضل اصلی آنها این است که هیچ کدامشان پایشان بر روی زمین بند نیست و ادعایشان با چثه واقعی اشان تناسبی ندارد. با شعار همه با هم ( البته بدون آن که به رویشان بیاورند با رهبری و فرادستی این یا آن جریان نهفته در آن که خود محل مناقشه پایان ناپذی بین مدعیان می گردد) و داشتن ادعای نمایندگی همه و یا اکثریت. چنان که این ها نیز هنوز نیامده خود را نماینده ۷۰٪ اعلام کرده اند و خواهان پیوستن همه به زیر چتر خود هستند. خلاصه آن که همه بدنبال یک اسب تروا می گردند و چون روی پای خود هم قرار ندارند چنانکه همین جریان نوپیدا هنوز هیچ نشده بساط رسانه ای خود را در یکی از حیات خلوت های سلطنت طلبان (تلویزیون شهرام همایون و خدمات قربتا خالص و بدون چشم داشت وی!) پهن کرده است که اخیرا هم به مناسبت سی و نهمین سالگرد مرگ شاه سابق در کنار گور او سخنرانی غرائی را به عمل آورد. بقول معروف سالی که نکوست از بهارش پیداست! باین ترتیب شاهدیم که گرچه با چهره های جدیدی به میدان می ایند و تباه کردن آن ها البته جای تأسف دارد، اما در بر همان پاشنه قدیم می چرخد و در این میان تنها امیدها و انرژهای تازه برانگیخته شده ای است که پایمال می شود و بیش ازهمه ضایع کردن همان جوانه های در حال رویش داخل کشور. یعنی بجای حمایت و تقویت واقعی و پایدار جنبش ها و تک جوش های داخلی سوار بر موج شدن و سرانجام ترکیدن و…

اگر در انقلاب بهمن می توانستیم خمینی را وادار کنیم که بنام خود و با گفتمان خود (ولایت فقیه و حکومت دینی) سخن بگوید، چه بسا انقلاب سرنوشت دیگری می یافت. بنابراین معضل اصلی حضور با لباس مبدل و به نام همه سخن گفتن است.

مشکل اصلی این رویکرد هم همانا تکرار ادعای «همه با هم» است. اما از آن جا که «همه» بسیط و یکدست در جهان واقعی وجود خارجی ندارد، لاجرم از یکسو ولو با لباس مبدل و ماسک بر چهره بطور احتناب ناپذیر هژمونی و پلاتفرم یک گرایش معینی را یدک می کشد و ثانیا به همان اندازه مهم به خود اجازه می دهد که بنام همه و از سوی همه سخن بگوید. و دقیقا ارائه و اصرار بر چنین معجون های ناموجودی است که بسهم خود مانع شکل گیری طبیعی و اجتناب ناپذیرآرایش جامعه و نیروها حول گفتمان های واقعی خود و سپس ایجاد مراوده و مناسبات و احیانا اتحاد عمل و همسوئی حول اشتراکات در برابر استبداد حاکم می گردد. این فاجعه حکومت اسلامی از قبل همه با هم و سخن گفتن به نام همه از انقلاب بهمن شروع شده و هم چنان دست از سر ما و مدعیان اپوزیسیون بر نمی دارد.

جالب است که آقای بهروز ستوده هنوز هیچ نشده مخالفت با «همه با هم» را تئوری ساخته و پرداخته اتاق فکر جمهوری اسلامی می داند و باین ترتیب به صراحت یا حداقل به تلویح به همه مخالفان پروژه خود انگ تحت نفود حکومت اسلامی بودن می زند! بدیهی است کسی که بخود اجازه دهد و خودخوانده از جانب کل جامعه و کل اپوزیسیون سخن گوید، نتیجه ای جز این هم نخواهد داشت. مسیر دموکراتیک آن است که هر جریان و هر چند نفری که با هم همگرا هستند پایشان را به اندازه گلیم خود یعنی گرایشی که واقعا نمایندگی می کنند دراز کنند و بر همین پایه به کنشگری سالم و غیر فرافکنانه بپردازند. در این صورت دیگر لازم نیست که از همین حالا گرایشات خود را سرکوب کنند و مثلا رویکرد خود به نظام جمهوری یا سلطنت را مسکوت بگذارند و یا پیوند جدا ناپذیر مطالبات آزادی و عدالت اجتماعی را که اکثریت بزرگ جامعه از کارگران و معلمان و دیگر زحمتکشان هر روز در خیابان ها و کارخانجات و محل کار فریاد می زنند نادیده بگیرند.

بنابر این در دو کلمه، در جامعه ما یگ گفتمان واحد وجود ندارد بلکه گفتمان های بشدت متفاوت و متضاد با سویه های مختلف وجود دارد. از همین رو لازم است و موازین دمکراسی می طلبد که انجماد مطالبات واقعا موجود جامعه، تمامیت خواهی و بنام همه سخن گفتن را بر خود ممنوع کنیم!

کنش راهگشا در چنین بستری آن است که هرجریانی قبل از آن که ادای راه رفتن و خرامیدن کبک را در بیاورد با هویت و گفتمان و نام خود قدم بزند و هنراولش آن باشد که گرایشات و خرده جریان های همسو وهمگرا با گفتمان خود را جمع کند و ثانیا اگر اشتراکاتی در مبارزه علیه سیستم حاکم به عنوان مانع مقدم برای همه وجود داشت که قاعدتا اگر واقعا خواهان سرنگونی و تغییر رادیکال سیستم و شرایط باشند طبعا به درجاتی وجود خواهد داشت حول آن ها به حرکات و اقدامات و همسوئی ها و هماهنگی ها برای اقدامات سراسری ممکن مبادرت ورزند. چنین مسیری با واقعیت متکثر و واقعیت آرایش گفتمانی جامعه ما بیشتر خوانائی دارد تا تلاش برای قالب گیری کردن آن ها در یک رویکرد و یا گفتمان واحد.

تقی روزبه‌
۳ اگوست ۲۰۱۹

رمزپیروزی:

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.