راهکار ما سوسیالیست ها در تلاش رهایی زنان
هیچ سوسیالیستی را نمی یابید که وجوه فرهنگی و پیشینه سلطه مردانه را از طریق آیین و دین و رسوم مقدس شده انکار کند و راه مبارزه با آنرا ببندد. در کشور ما این سوسیالیست ها هستند که اتفاقا در استخوان بندی مبارزه برای حقوق زنان علیه باورهای خرافی و سلطه گرانه ی مرد سالارانه قرار دارند و پیگیر ترین یاران زنان مبارز و آزادی می خواهند. ….
—————————————————————
مبارزه در راه امنیت، حقوق فردی و اجتماعی، آزادی و برابری زنان از مبارزه طبقاتی برای رهایی اساسی از اصلی ترین سلطه بر سرنوشت و آزادی بشر جدایی شدنی نیست. این نظر سوسیالیست ها و تلاشگران مارکسیست برای رهایی رنان، به ویژه زنان سوسیالیست است.
میدانیم که از حدود سی و پنج سال پیش یعنی از میانه دهه هشتم قرن گذشته میلادی جریان های سوسیالیستی یا به ظاهر سوسیالیستی مسیرهایی را برای مبارزه سیاسی مطرح میکردند که درواقع جنبه های رفرمیستی و سوسیال دمکراتیک راست و میانی داشته، منابع و مایه های اصلی پندارسازی آنها، لیبرالیسم (گیریم لیبرالیسم رادیکال ونسبتا چپگرا) بود . به گمان آنها
- سیالیستهای مارکسیست _ لنینیست، هواداران تجربه های انقلابی و مبارزاتی بیامان سوسیالیستی جهان، جریان های ضد امپریالیستی، ضد سلطه کاپیتالیستی جهان، همه چیز را صرفا با الویت و ارجعیت و پیش نیاز قطعی مبارزهی طبقهی کارگر علیه سرمایه داری توضیح می دهند و مبارزات مستقل دموکراتیک، از جمله مبارزات رهایی بخش زنان را حقیر، بی ثمر یا سطحی به حساب می آورند.
- گویا سوسیالیستها وقتی قدرت را به دست میگیرند قطعا هر گونه دموکراسی_ شامل دموکراسی کارگری و مشارکتی را به نفع دیکتاتوری رهبران کاملا رده بالای حزبی به فراموشی می سپارند. در این میان حقوق زنان و تشکل های دموکراتیک و صنفی آنان نیز حتما فدا میشود.
- تجربههای خشونت، چه بسا خشونت های ناگزیر ولی تحمیل شده و برخوردهای کشنده و بازدارندهی سخت امری داتی در نظام سوسیالیستی و در اندیشهی مارکسیستی است. این تجربه ها تکرار خواهد شد و از جمله متوجه زنان نیز خواهد بود.
- نظام فکری مارکسیسم و سوسیالیسم مارکسیستی اساسا مردانه است و چندان روی به زنان نشان نمی دهد.
- مساله زنان که به جز جنبههای سلطه طبقاتی در نظام سرمایه داری از فرهنگ و گذشتهی فرهنگ مرد سالانه ناشی میشود، مورد قبول سوسیالیستها نیست آنان نمیدانند که به جز نظام طبقاتی که گویا باید همهی مسائل زنان و راه رهایی زن را نشان دهد نظام سلطه فرهنگی، جنبه های جنسیتی و مرد سالارانه وجود دارد و در نظام های سوسیالیستی نیز بقا خواهد داشت.
- و بالاخره در مجموع نمی توان گفت با الگوهای مارکسیستی و سوسیالیستی رادیکال، سلطه بر زنان و راه های نجات از آن را یافت و در عمل به کار برد .
این جنبه های انحراف آمیز فقط از منشاء فکری فمنیست های لیبرال یا فمنیست های رادیکال (مبتنی بر جنبههای جنسیتی مرد سالاری ) بیرون نیامده اند. در واقع آثار زیادی در میان چپ گرایان و سوسیالیست های پیشین وجود دارد که از تحمیل و راه مبارزه طبقاتی برای حل اساسی مسائل اجتماعی ناامید شده و دل بریده اند. آنان در واقع در آنچه به سوسیالیست ها ی مارکسیست منتسب می کنند یا دروغ می گویند یا نادانند و یا به شدت تحت تاثیر فضای لیبرال جهان سرمایه داری صنعتی قرار دارند و نمی دانند که دراین جهان سلطه های آشکار و پنهان و جدید و قدیم ضد زن برقرار است و به خصوص در سطح جهانی به نوعی برقرار میشود تا بتواند به افق دستیابی به حداکثر سود پاسخ دهد، شامل برقراری بازار کار زنان؛ برخی آزادیهای محدود و سطحی، ناآگاهی از واقعیت سلطه جهانی، الگو کردن زنان موفق در عرصه سیاست و تجارت و نمایشی و جز آن.
تا آنجا که ما میدانیم مبارزه طبقاتی _ چه بسا در موقعیت های اجتماعی بسیار زیادی حتی نمی تواند به جریان قالب و جاری تبدیل شود _ جدا از مبارزات دموکراتیک اساسی مانند مبارزه با دیکتاتوری، نبرد برای رفع ستم به زنان، مبارزه برای آزادی اندیشه و بیان و جز آن نیست. سوسیالیستها با تلاش های دموکراتیک سطحی که رهبری آن را به فرصت طلبان سیاسی و مرتجعان با لباس مبدل، لیبرال های ناپیگیر، کارگزاران نئولیبرالیسم و اصلاح طلبان ناپیگیرو تابع قدرت می دهد، مخالف است . اما هرگز از مشارکت برای دموکراتیسم پیگیر دست برنداشته و نخواهد داشت . هیچ استدلالی را به قوت حضور زنان و دختران سوسیالیست در مبارزات دموکراتیک و نیز برای حقوق زنان در یکی دوسال اخیر نمی بینیم . دیگر زنان نیز در این عرصه فعالند و معمولا پر شمارتر، اما رشد حضور نمایندگان زن چپ انواع فعالیت های کارگری ، دانشجویی و حقوق زنان نیز رشد جنبههای استدلالی و اعتقادی این زنان چیزیست که نظر و نگرانی حاکمیت و سلطه را سخت برانگیخته است سخت گیریها و بگیر و ببند ها روزافزون دلیل مهمی براین امر است.
این نامنصفانه ترین داوری در باره سوسیالیست ها امروز در قرن بیست و یکم است که انها وقتی قدرت را به دست گیرند دیکتاتوری برقرار می کنند و اصلا گویا هدف آنها همین است. غرضورزانهترین بخش این حرف آن قسمت است که هشدارهای رزا لوکزامبورگ به مبارزه بی امان سوسیالیست و طرفداران انقلاب اکتبررا برای پرهیز دادن از درغلطیدن حزب به سمت دیکتاتوری و دیکتاتوری رهبری به جای قدرت پرولتاریا دلیل حکم خود می کنند .رزالوکزامبورگ چیزی را تذکر میداد که ازنظرلنین پنهان نبود اما تحمیل بیامان امپریالیستها و خطاکاریهای حزبی، البته که تجربهای ناخوشایند را در اتحاد شوروی ایجاد کرد. اما این تجربه درخور گرانمایه ترین گرایشها به سمت دموکراتیسم واقعی را داشت . برابرحقوقیزنان درعرصه های شغلی ،انتخابات و فعالیت اجتماعی در واقع آنچه اروپا را به سوی به رسمیت شناختن حق رای و حق دستمزد برابر سوق داد ، یادگارهای اجتماعی و عینی انقلاب اکتبر وسرایت خواستهای آن به اروپا بود .تا زمانی که مداخلههای امپریالیستی و تهدید سوسیالیسم و حقوق اکثریت کارگری و نیروی کار هر کشور مصمم به ایجاد نظام نظام سوسیالیستی وجود دارد احتمال سختگیریهای ناگزیر نیز به وجود میاید . با این وصف ما امروز در مقطعی قرارداریم که با صدای رسا آمیختگی سوسیالیسم با آزادی – نه آزادی و دموکراسی ریاکارانهی بورژوایی را خواهانیم و پیگیری میکنیم . برتارک این خواست دستیابی به برابری حقوق زنان است که با حذف سلطه طبقاتی می تواند ریشهدار و ماندگار باشد . آزادی زنان در سوسیالیسم جز با مشارکت قاطع و بی تردید و بی تنعیض آنان در تمام شئون زندگی اجتماعی میسر نمیشود. اشتباههای گذشته سوسیالیسم در برابر تصمیمگیریهای جنایت کارانه کاپیتالیسم ناچیز است، اما همان نیز دیگر نباید تکرارشود. همه دستاوردهای زنان در همه جهان باید بالندهتر و ماندگارتر شوند . این با حذف هر نوع تبعیض جنسیتی ، حقوقی، دینی و جز آن و ایجاد دموکراتیسم مشارکتی پی گیر میسر میشود .
نه تجربههای خشونت، هرچقدر هم گرایشهای پرهیز پذیر دوره استالین و مائو را بخواهند غلوآمیز کنند و به عنوان نهایت ماهیت سوسیالیسم تحویل دهند، تجربه های ذاتی سوسیالیسم نیست. سوسیالیسم نجات میلیاردها مردم از فقر و گرسنگی را که اصلی ترین کشنده آزادی و آزادی زنان است را برعهده داشتهاست. این تجربه سترک تاریخی در کنار میلیون ها کشته در راه رهایی بشر از عفریت فاشیسم نه خش.نت که ضد خشونت است . با این وصف امروز دیگر میتوان از تجربه های بد دست کشید . اما نه میتوان و نباید از رشد دستاورد های بزرگ همهی تاریخ سوسیالیسم در رهبری جهان چشم پوشید . مبارزه برای حقوق زنان به عنوان بخشی پیگیر از مبارزه دموکراتیک و سوسیالیستی بهترین تضمین برای بستن راه تکرار خشونت ها و از همه مهمتر تحمیل خشونت های کاپیتالیسم به شمار میاید .
نظام فکری مارکسیستی نظام به غایت انسان گرا است در چنین نظامی بی تردید بیشترین تضمین برای استقرار حقوق برابر برای زنان نهفته است . مانیز می پذیریم که در آثار کلاسیکهای مارکسیست پرداختن به گونه ای مستقل ، مبارزات دموکراتیک زنان چندان جدی نبوده است اما این به معنای فراموش کردن این مبارزات نیست . این نظریه پردازان انقلابی تحت شرایط تاریخی یا عمر کوتاه خود فرصت پرداختن به جنبه های مهمی از مبارزات فرهنگی را نداشته اند و نمونه اصلی آن مبارزات زنان است با این وصف در همان دوران شخصیت هایی مانند کلارا زتکین این قهرمان رهایی زنان ، موجودات فضایی نبودند. ادامهی راه مارکسیستها در زمینه های حقوق زنان، آزادی رسانهای، حفاظت از محیط زیست و مبارزه با سلطه و مداخله امپریالیستی به معنای راه جدا از سوسیالیسم نیست و اتفاقا بنایی جز پرداختن ریشه ای به دردها و گام زدن در مسیرهای پیگیر دموکراتیک در جریان گونه های طبقاتی و غیر طبقاتی مبارزات رهایی بخش در متن جامعه سرمایه داری هستند .
هیچ سوسیالیستی را نمی یابید که وجوه فرهنگی و پیشینه سلطه مردانه را از طریق آیین و دین و رسوم مقدس شده انکار کند و راه مبارزه با آنرا ببندد. در کشور ما این سوسیالیست ها هستند که اتفاقا در استخوان بندی مبارزه برای حقوق زنان علیه باورهای خرافی و سلطه گرانه ی مرد سالارانه قرار دارند و پیگیر ترین یاران زنان مبارز و آزادی می خواهند. تفاوت در این است که سوسیالیستها که هدف رهایی زنان را رسیدن به جایگاه جنایت کارانی چون اعضای تیم سیاسی و نظامی دولت های امپریالیستی و صهیونیزم و نیز جایگاه سرمایه داران جهانی نمیدانند و با آن قاطعانه مبارزه می کنند . این تفاوتمبارزه رهایی جویانهیزنان سوسیالیست با فمنیست های لیبرال است.
سوسیالیست ها به مبارزات رهایی بخش زنان که روی از قبله و ناموس کاپیتالیسم سلطه گر می گیرد و رهایی زن را به مثابه بخشی از رهایی انسانی میداند. اعتقاد داریم و در آن چونان پیشگامان این مرحله پا به پای زنان رهایی جو مشارمت می کنیم . دموکراسی خواهی و رهایی جویی زنان نمی تواند و نباید نمونه های عینی خواست خودرا در جوامعی که دکوکراسی آنها ریاکارانه و رهایی زنانشان پیروزی سود و انباشت ظالمانه است بیابند ، اما از میان زنان و مردان آزادی خواه این جوامع البته می توانند و می باید.
—————————————————————
منبع: راهکار سوسیالیستی
https://www.s-rahkar.org
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.