اطلاعیه کمیته فعالین کارگری سوسیالیستی به مناسبت اول ماه مه
بر ما است که لحظهای از دریافت و ادراک هر دو سطح سلطهگری و ضعف سرمایه چشم برنداریم. این که سرمایه بهدنبال بحران دایمی در همه ابعاد خود است و بهخاطر سودآوری بهدنبال ایجاد یک وضعیت اضطراری و امنیتی دایمی در قالب نئوفاشیسم، جنگ و… میباشد، پیش از هر چیز بهخاطر شکنندگی بیش از پیش آن است. ….
———————————————————————–
در تلاطم زمان ناآرام، هنگامهی انقلاب است
به مناسبت اول ماه مه
بُن مایهی سرمایه برای خودگستری در دوران جدید بعد از سقوط سوسیالیسم دولتی، دچار بحران عظیمی شده است. سرمایهداری و تمدن مدرنیته شکست خورده و واپسین تلاش آن به مثابه نولیبرالیسم از طریق جنگها و ویرانسازیها جهان را به سوی نابودی سوق میدهد. شکوهمندی جهان مدرن به سرحدات خود رسیده و مفهوم “پسا”، به عنوان بدیل کاربردی خروج از بحران و رفع دو جهان متضاد کار و سرمایه، در محدودیت متناقض خویش درهم فرو رفته است. وجه تولیدِ کاپیتالیسمِ نولیبرال در ابعادی جهانی هم متاثر از مبارزات طبقاتی است و هم سعی در تثبیت و به بیراهه کشاندن این مبارزات دارد. از زاویه و دید مبارزات کنونی، درک از چگونگی فراشد و واکنش سرمایه در دهههای اخیر در قالب نولیبرالیسم ضروری میباشد. مبارزاتی که در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی علیه خطوط متصلب و ریتم ماشینیِ کار و سلسلهمراتب و تخصصِ هرمیِ ناشی از آن بهوقوع پیوست، بحرانی را موجب شد که نولیبرالیسم اصلیترین پاسخ سرمایه برای دفع خطر مبارزات بود.
توافق در قلبِ کاپیتالیسم لیبرال (سیستم رفاه/ فوردی) میان دولت، سرمایه و کارگر با مرکزیت کار صنعتی، که کار تجسدیافته در پیکرهی محصولاتی بود که زمانِ کار و نقطهی شروع و انتهای آن منفک بود، تعین پیدا میکرد. همچنین زمان کار، زمان فراغت، زمان خصوصی و زمان عمومی انعکاس خود را در پیکرهی سیاسی جوامع در سپهر سیاسی و اجتماعی در قالب ارگانهای واسطهگر و منفکِ احزاب، اتحادیهها و پارلمانتاریسم نشان میداد. «جامعهی مدنی» نقطهی اتصال و توافق قلمروهای منفک کاپیتالیسم رفاه بود. اینک، در وجهی از وجوه تولید نولیبرالی، این دیگر نه ارزش کار صنعتی که ارزش دانش و کار شناختی/غیرمادی است که جهتدهندهی فرمان کنترلِ کاپیتالیسم گردیده است. دانش و خرد عمومی بر خلاف کار تجسدیافته و مادی نزد تولیدکننده، مصرف شده و به اتمام نمیرسد. نیروی کار همواره آن را با خود دارد و از این رو زمان کار در جایگاههایی که کارِ شناختی غلبه یافته، سرتاسری گشته و دیگر قلمروهای کار با زمان غیرکار منفک از یکدیگر قابل تمیز نیستند. این صورت مسالهای است که در آن سپهر بازار از قلمرو اقتصاد میتواند به مثابه پیکریافتگی یک جامعه بروز پیدا کند. اکنون کاپیتالیسم و بازار نولیبرال یک فرم زیستی است: پیکریافتگی جامعه به مثابه کسب و کار دائم، بی تمایز و ادغام زمان زندگی در زمان انتزاعی کار. جامعهی مدنی همان جامعهی شرکتی است و دولت/ملت مباشر شرکتهای فراملی نولیبرال.
اما این واقعیت بههیچ وجه تغییر نمیکند، که جنبش برای آزادی در گوشه و کنار سرزمینهای در بند کار مادی و هژمونیِ کارِ شناختی سرشار از امیال رهایی، از پایین فوران کرده و به دنبال خود، شناختهای جدیدی بههمراه میآورد.
این طبیعت جریان دیالکتیک جهانشمول امر واقع است که امیال رهایی، حرکت و تکامل مبارزات جاری طبقهی کارگر ایران را نیز در یک دههی اخیر تشدید کرده و آن را به نوزایی جنبش کارگری معاصر پیوند داده و درگیر عمل برساختن خویش نموده است. ایدهی خوداندیش، این ژرفترین مفهوم تاریخی، در درون جنبش کارگری ایران نه تنها تاریخ در حال تکوینِ زمان حال، بلکه آینده را نیز دربرگرفته است. طبقهی کارگر دمکراسی در کار و تولید را به طور عینی کشف نموده و بر همین اساس ایدهی کنترل و ادارهی شورایی کارخانه و هدایت کار در محل تولید را در خودجنبی برخاسته از مبارزات اقتصادی به سیاست طبقاتی خود گره میزند. این نه یک تئوری پیشینی، بلکه حاصل تحققیابی جنبش عملی کارگران نیشکر هفت تپه میباشد، که به گسترشیابی عمومی جنبش اجتماعی بدل شده است.
مبارزه برای دخالت در ادارهی تولید و دمکراسی در کار این موقعیت را برای جنبش طبقهی کارگر فراهم میآورد که از خود، هویتی را تاسیس نماید، تا به مثابه سوژهای در شرایط کار ضمن این که جامعه و هستی اجتماعی را در گذران معیشت بازتولید میکند، برای خویشتن خویش نیز امکان نهادینهسازی امر مشترک برای برساختن کمونیسم و لغو کار دستمزدی را ایجاد نماید. جنبش کارگری بدون گذار از این فرایندها، مورد تهدید و تحریف انواع اَعمال انحرافی در قالب بازتولید نظم موجود و تأیید آن در تقلیل سوژگی تاریخی خویش تنها به عنوان یک نیروی عینیتیافته عمل خواهد کرد. بدون از سر گذرانیدن دمکراسی در کار خودگردانی، هرگونه تلاش کارگران میتواند به آلت دست مدیریت/کارفرما و تثبیتشدگی در بورکراتیسم دولتی گرفتار آمده و از کشف قدرت برسازندهی طبقاتی خود در مقام قدرت مؤسس مشروع که کمترین وجه مشترکی با دمکراسی های نمایندگی رایج دارد، متصلب شود. اشکالی از بازنمایی دمکراسی که غیر از نفی قدرت طبقهی کارگر و پروراندن سیاست منتج از دوگانهی هراسِ تروریستی از امر شرّ فرایندهای دروغین و خِیر نمایندگان سرمایه نمیباشد، و تا ابد درون قانون ارزش و حداکثر ساعات پرداخت نشدهی کار برای ایجاد آن گرفتار مانده و رهایی از ضرورت کار تنها یک توهم رازآلوده باقی میماند.
اما تحریف و بازدارندگی حرکت خوداندیش طبقهی کارگر تنها در بیرون آن قرار نگرفته است؛ مهمترین این تحریفات درون جنبش کارگری، علاوه بر ابزارهای سرکوب بورژوازی در اشکال قوانین دستمزدی تا سازمانهای همدست، اخراج، بیکاری، بازداشت، شکنجه و زندان، از جانب نیروهایی است که در خطوط تثبیتگرای “شبهمارکسیستی” و “چپ”، طبقهی کارگر را به مثابه نیروی عینیتپذیر برای بازساختارمندی یک قدرت طبقاتی دیگر زیر هژمونی خویش قرار میدهند. گسست طبقهی کارگر از قدرت برساخته بورژوازی، همچنین بایستی بتواند گسست از نیروهایی باشد که خوداندیشی و تفکر انتقادی طبقهی کارگر را در دوپارهی کالاشدگی و خودبیگانگی گرفتار نموده و ایستایی را بر جنبش کارگری و همینطور قدرت برساخته نظام طبقاتی را بر قدرت برسازنده و آفرینشگر طبقهی کارگر مسلط نموده و از آن سلب توان میکنند.
مبارزه برای دمکراسی در کار، امکان درک قدرت برسازندهی طبقهی کارگر را به شناخت ریشهای از امکان فهم و تغییر هستی موجودش از ترس به شادمانی، از مرگ به زندگی، و ارتجاع به انقلاب را رشد خواهد داد. از درون دمکراسی در کار، محیطی فراهم میآید که نیروهای تکین و ترسخورده به انبوهی از کارگران خودسازمانیاب بدل میگردند که میتوانند با تکیه بر قدرت جمعی خویش از قدرتِ مسلط بگسلند، و از بطن آن سیاست امر مشترک حاصل میشود.
تاریخ جنبش کارگری به طور جهانشمول و در جریان پیوستهی متکامل خود از یک سو چنان فرازهای درخشان و مشترکی را واقعیت بخشیده که توانسته به امکانهای جدیدی فراروید، و از سوی دیگر به دست نیروهای تخریب سرمایه چنان آلوده گشته که به ضد خود دچار گشته و از خویش سلب قدرت نموده است. اکنون در زمانهی یورش بحرانها و سبعیت قدرت سرکوب، هنگام فوریت بیامان تبدیل هر گونه مطالبه به مبارزهی سیاسی بلاواسطه و سازشناپذیر به مقاومتی جمعی و تبدیل آن به آنتاگونیسم طبقهی کارگر در برابر طبقهی بورژوازی است. طبقهی کارگر در فرایند مبارزات خود و با اتکا بر منابع تاریخی جنبش خویش، اکنون با فهمی سرشار از پویایی در مقاومت جمعی برای مبارزهی خلاقانه با هرگونه فرمانبری، مبارزهی مستقیم سیاسی با تفکیکشدگی، مبارزهی کمونیسم عملی با حزبیت و دولت، تصویری جدید از پراکسیس انقلابی را پدیدار ساخته است.
اینک جنبش کارگری بازدارندگی و ماندگاری دیدگاههای سیاسی متمایل به مارکسیسم ایدئولوژیک را که دستگاه حزبی، آپارات قدرت برساخته و محدودساز فرماندهی عمودی و بیاراده را بر فعالیت خودسازمانیابی و افقی مبارزهی طبقاتی طبقهی کارگر اِعمال نموده است، تاریخاً درک مینماید. حرکات جنبش کارگری به وضوح نشان میدهد که تا چه اندازه واقعیات مبارزهی طبقاتی سرشار از میل خودتحققبخشی بوده و هر لحظهی جنبش طبقاتی خود درگیر عمل برساختن خویش میباشد. مبارزهی طبقاتی اکنون در این نقطه، هم سلسلهمراتب کهن کاپیتالیسم فوردیستی را دچار اخلال کرده است و هم ماهیت نظمپذیری مبتنی بر نمایندگی و وساطت مدرن از جمله حزب/اتحادیه را آشکار ساخته است.
اکنون درون چنان تحول جهانی در اشکال کار و مبارزات طبقاتی هستیم که میزان استخراج وحشیانه و ستمبار ارزش از زمان کارِ نولیبرالیستی در کار مادی و غیرمادی به ساختاربندی درآمده است، اما از آنجا که قلمروهای متمایز شروع و پایان کار در این شیوهی تولیدی در هم ادغام گشته، سرمایه هم اکنون به دنبال مصادره و حق ثبت برای جریان و سیلان کار منعطف و شناور است. زمان در سرمایه مانند جریان اطلاعات غیرمادی در اینترنت و تکنولوژی یک دور باطل و غیرخطی است و از اینرو، کار اینک پیشبینیناپذیر، بیثبات و حاویِ فلاکتِ عمومی گردیده و زمان سرقت شده، تعیینکنندگی جهت و فرمان کاپیتالیسم را در اختیار گرفته است. به این ترتیب، کار پیشبینیپذیر فوردیستی هر روز با رباتیزه کردنِ خود سهم هژمونیِ (کیفی) کار بیثبات را افزایش داده و کار منعطف را به پسماند اپلیکیشنهای خدماتی و استارتاپهای مجازی فروخواهد کاست.
بر ما است که لحظهای از دریافت و ادراک هر دو سطح سلطهگری و ضعف سرمایه چشم برنداریم. این که سرمایه بهدنبال بحران دایمی در همه ابعاد خود است و بهخاطر سودآوری بهدنبال ایجاد یک وضعیت اضطراری و امنیتی دایمی در قالب نئوفاشیسم، جنگ و… میباشد، پیش از هر چیز بهخاطر شکنندگی بیش از پیش آن است.
مبارزات طبقاتیِ عصر ما در جلوهها و نطفههای نوین، بدون سلسلهمراتب کلاسیک، با درهم تنیدن کار ذهن و بدن، علیه زمان انتزاعی و تشدید استبداد کار خواهد بود.
اینک با در اختیار داشتن دانش تولیدی و تجاربی از کار متکثر، طبقهی کارگر بیش از پیش شرایط امکان کمونیسم به مثابه فوران خلاقیت و استعداد و فعالیت آزاد و داوطلبانه بدون سلسلهمراتب را دارا است. مبارزات طبقاتی به میزان گسترش وجه تولیدی جدید در نولیبرالیسم و تبدیل همه شئون زندگی به اصل موضوعهی «کار» اینک بیش از پیش مساله ما است و بیش از گذشته یادآوری جمله «مانیفست کمونیست» مبنی بر اینکه: تاریخ تمامی جوامعِ تاکنون موجود، تاریخ مبارزات طبقاتی بوده است، اهمیت و ضرورت دارد.
محو مناسبات طبقاتی و الغای کار دستمزدی از طریق کمونیسم شورایی تحققپذیر است
سرنگونی سوسیالیستی رژیم سرمایهداری ج.اسلامی تنها آلترناتیو راستین رهایی است
کارگران جهان متحد و همبسته شویم !
کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد !
زنده باد استقلال طبقاتی کارگران
ادارهی شورایی
کمیتهی فعالین کارگری سوسیالیستی
اول ماه مه ۲۰۱۹
https://komitee.wordpress.com
http://criticalmethod.blogfa.com
https://t.me/kkfsf
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.