آناهیتا اردوان: سیستم غارتگر در تعارض با نیروی کار و طبیعت

بحرانهای خودساختۀ رژیم پیوسته فضا را برای غارتگری و سرکوبگری افزونتر و شانتاژ تبلیغاتی، مکر و فریبکاری رسانه ای، مهیا میسازد. بر اساس اظهارات شاهدان عینی که سریعاً با وقوع سیلاب در روزهای آخر اسفند ماه سال گذشته برای  مساعدت  کارگران و زحمتکشان به برخی استانهای سیل زده حرکت کردند؛ ” سرکوب سیل زدگان در صورت اعتراض یا اصرار به داشتن سرپناه و لوازم ضروری و الزامی بوفور از سوی نیروهای سرکوبی صورت گرفته و  تنها اندکی از آنان انتشار عمومی پیدا کرده اند. ….

1275

سیستم غارتگر در تعارض با نیروی کار و طبیعت

آناهیتا اردوان

تداوم سیلاب در کالبد طبیعت بموازت زلزله های پیاپی، خشکسالی، رانش زمین، توفان شن، آلودگی هوا، فرسایش خاک، امحاء گونه های حیوانی- گیاهی- تنوع زیستی و دیگر اختلالات مهلک زیست محیطی،  یادآور هشدار هوشمندانۀ ” انگلس ” است:
« اجازه بدهید پیرامون پیروزی انسان بر محیط زیست چرب زبانی و چاپلوسی نکنیم. محیط زیست با قدرتی افزونتر درمقابل هر چیرگی از ما، انتقام خواهد گرفت. در گام نخست، برآیند سلطه بر محیط زیست هماهنگ با انتظار و توقعات، خواهد بود. اما، پیامدهای دوم و سوم غیرقابل پیش بینی و بسرعت رضایت بخشی نخست را بیهوده و مردود میسازد».

سیل اخیر برغم حدت و شدت افزونتر چالشهای اکولوژیستی در ایران و جهان نسبت به دوران تئوریسینها و رهبران مارکسیست – لنینیست، گواه درستی و راستی کلامِ اندیشمند و فیلسوف انقلابیِ ماست.
سرمایه داری به رهبری علی خامنه ای بلحاظ ایدئولوژیک و شیوۀ تولید، کلیۀ سوخت و ساز انسان با محیط پیرامونی- “اجتماعی و اکولوژیستی”- را مختل ساخته است. فرایند سوخت و ساز انسان با محیط پیرامونی توسط طبقۀ حاکم، تنظیم، کنترل و نظارت میشود و هر گونه ارتباط انسان با زمین و محیط پیرامونی، تخریب و ویران شده است.  محیط زیست به عرصۀ تاخت و تاز سیستماتیک، حرص و آز نامحدود ملاها، آقازاده ها، سپاه، ناجا، واجا، فتا، طلاب حوزه و …از برای کسبِ سود سریع، “هر چه بیشتر بهتر”، مبدل گشته است. طبیعت فشار ناشی از نیروی محرکۀ اقتصاد دیکتاتوری را تا بینهایت تاب نمیآورد. مسلماً، زمین، آبها، کوهها، و .. ساکت نمی نشینند و با نیرویی صد برابر بر اساس هنجارها و قوانین حاکم بر طبیعت، عصیان میکنند. پدیده ای برآمد بهره کشی سبعانه از زمین و محیط زیست مبتنی بر مکانیزم انباشتگی ثروت ساختهای تاریک اندیش؛ سلطنتی و مذهبی، چیرگی افسارگسیختۀ سرمایه داری بر کارگر، کار و زیستگاهِ اوست.  بی گمان، پیامدهای بحران زیست محیطی در دامنۀ تملکِ استبداد آسیایی با رویکردی خداگونه و غایت انگارانه به نیروی کار و محیط زیست بموازات ممانعت و سرکوب  وحشیانه هر گونه کنش عدالتخواهانه با رویکردی ماده باورانه برای صیانت از طبیعت، بمراتب بسیار حادتر و وخیم تر از دیگر کشورهای دهکدۀ جهانی، نمایان میگردند. جان باختن کودکان، زنان، کارگران و کشاورزان، آوارگی و سرگردانی در گل و لای، مظهر گسست وحدت ارگانیک آدمی با طبیعت و همانا آدمی با آدمی است و بطور پیاپی در شکل فاجعه بار و دردناکِ سیل و زلزله، حیات شهروندان عاری از قدرت اقتصادی- سیاسی، را بچالش کشیده است. محیط زیست سبزفام با شگفتیهای گوناگون در چنبرۀ سرمایه داری مالی- انحصاری، تخریب، به چرک و کثافت آلوده و آنچنانکه کارل مارکس در دست نوشته های اقتصادی- فلسفی اظهار میدارد؛ به عنصری از زندگی کارگران تبدیل شده است.
برخی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی با رخداد سیل، کم به بیراهه نمیروند و پیوسته به بحران مدیریت، اشاره دارند. معلوم نیست بر چه اساسی از ساختاری با ایدئولوژی و شیوۀ تولید ناهمساز با طبیعت، از نظام سلطۀ بی چون و چرا بر انسان، کار، ابزار کار و محیط پیرامونی او، باعث و بانی بحران پیچیدۀ اکولوژیستی و تبعات جانگداز آن، انتظار مدیریت دارند و در سرتیتر مطالبشان مینویسند ” با برنامه های صحیح حوادث طبیعی قابل پیشگیری است”؟!!

مگر ماهیت  تباه کنندگی اجتماعی و اکولوژیستی رژیم سرمایه داری میتواند سربزنگاه به ماهیتی صانع، سازنده و آبادگر، مبدل گردد؟ پس از دهه ها استثمار مادر طبیعت و سیاستهای ضد محیط زیستی- نئولیبرالیستی، از سرشتی همگون و همساز با کار و کارگر و محیط زیست برخوردار گردد؟ نگرشهایی از این دست جزم اندیشی و کماکان آرزوی رفرم آنهم دربارۀ بغرنجترین چالشهای دوران، در سر می پرورانند. دکارت بدرستی عنوان کرد: « خطا، بصورت خطا خود را نشان میدهد »
دیکتاتوری، تنها سیستمی سرمایه داری به نمایندگی خامنه ای نیست. سیستمی مبتنی بر پیوندهای گوناگون اجتماعی ست و چگونگی ارتباط انسان با جامعه، انسانها با یکدیگر، با جهان خارج و همچنین با محیط زیست را مشخص و معین میکند. رویارویی با بحران زیست محیطی و تبعات مخرب آن با تغییر رادیکال این ارتباطات و ازجا کندنِ پروسه های پیشبرد آن، مربوط است.  بحران زیست محیطی نه مشیت الهی، نه بلایای طبیعی، بلکه ، بحرانی “سیاسی” و ریشه در شیوۀ تولید، توزیع و مصرف نظام سرمایه داری حاکم دارد که کارگر، کار و طبیعت ، پیوند دیرینۀ تاریخی انسان و طبیعت را از طریق بت وارگی سود و سرمایه، در کلیتی عظیم و عینیتی غیرقابل انکار، از ارزش ویژه اش بی بهره می سازد. مواجهه با بحران زیست محیطی بدون گذارِ رادیکال و موثر از منطق شیوه تولید سرمایه داری، اولویت و ارجحیت قائل شدن برای منافع طبقۀ کارگر و طبیعت، نفی عملی و انقلابیِ امتیاز سود و سرمایه، اندیشه ای باطل و عاطل است. چشمداشتِ پیشگیری و مدیریت بحران از رژیم بحران زا و بحران زی تنها از سوی مدافعان سرسختِ مالکیت خصوصی و انحصار ، « پدیده ای از دیرباز در تعارض با کارگر و کارگاه طبیعی او»، اتخاذ میشود. گرایشاتی، پَر زاغی را به کف دارند و پندارند، زیر چتر دم طاووس آرمیدستند و در تجزیه و تحلیل آشفتگیهای زیست محیطی فراموش میکنند: رویکرد تمامی نظامهایی در گنداب مالکیت خصوصی و سود و سرمایه رشد و نمو میکنند در حکم تحقیر واقعی طبیعت، اضمحلال تام و کمال و به تباهی کشاندن عملیِ آن است. جمهوری اسلامی نظیر تمام نظامهای سرمایه داری با  چیرگی بر نیروی کار و استثمار کارگر است به سیطره بر زمین و محیط زیست فائق آمد و موجودیت و تداوم حیاتش با تباهی جهان انسان و جهان طبیعت، گره خورده است.

کلید فهم بحرانِ فزاینده و رو به رشد زیست محیطی که سراپای جوامع جهانی و جامعۀ ما را فرا گرفته است در درکِ نقد اقتصاد سیاسی کارل مارکس نهفته است. انسان تخریبگر محیط زیست نیست، شیوۀ تولید سرمایه داری است. تباهی و نابودی محیط زیست از زمان پیدایش مالکیت خصوصی، مراحل انباشت اولیۀ ثروت سرمایه داری، انهدام تمام مراودۀ انسان با زمین و امحاء رابطۀ پایدار انسان با خاک، تفکیک تعارض آمیز شهر و روستا، انحصار زمین و محیط زیست بعنوان ارزش و منبع ثروت بادآورده پیوسته تا کنون ادامه دارد. سیل، زلزله، افزایش ذرات معلق در هوا، عبور شاخص آلودگی از مرز سیصد در پنج کلانشهر، افزونی غلظت گرد و غبار ششصد برابر حد مجاز در شهرهای استان خوزستان و سیستان و بلوچستان، بی آبی، نشست زمین، خشکسالی، توفان شن، از بین رفتن تالابها، دریاچه ها، خاکستر شدن جنگلها و درختان و بخصوص درختان بلوط مولد آب بطریق جذب رطوبت در هوا و  بازدارندۀ سیل ،عصیانی ماحصل ناسازگاری آشتی ناپذیر زمین و طبیعت پیروِ تقسیم و توزیع ناعادلانۀ سود و سرمایه و کالایی سازی نیروی کار، محیط زیست- ابزار کار انسانهاست. استثمار نیروی کار از بدو تقسیم طبقاتی جوامع نه تنها کار آفریننده و آفرینندگان نعمات مادی و معنوی- بلکه، محیط زیست و عناصر اساسی زندگی شان را قربانی سود و سرمایه ساخت و از ارزش بی بهره و با ذات خود بیگانه ساخت. این نکته بسیار حائز اهمیت است؛ طبیعت بواسطۀ تولید و همچنین  مستقیماً تولید ابزار کار بمثابۀ فراورده های دیگرگونی طبیعت توسط انسانها وارد تاریخ انسان میشود. بنابراین، انسانها با محیط زیست خود رابطه ای اندام وار دارند و رابطه خودشان را با طبیعت از طریق تولید ابزار زندگی پدید می آورند و طبیعت را تولید و بازتولید میکنند. تولید در این فرآیند  به فعالیتهای اقتصادی محدود نمی گردد. بلکه، انسانها دقیقاً بر طبق قوانین زیبایی طبیعی و رابطۀ اندام وار با محیط پیرامونی، بدین عمل مبادرت می ورزند و ارزش می آفرینند. بنابراین، توان ممانعت و مدیریت در این قلمرو، کاهش یا حل تضاد انسان و طبیعت، تنها زمانی بطور عملی و واقعی احراز میگردد که تولید کنندگان مشترک، به شیوه ای عقلایی بر سوخت و ساز خود با طبیعت حاکم گردند و محیط پیرامونی را زیر نظارت جمعی خود درآورند. نقطۀ عزیمت بسوی ارج نهادن به کار و کارگر و ایجاد وفاق و هماهنگی انسان با خود، با انسان دیگر و با محیط زیست، در چارچوب نظریۀ “ماتریالیسم تاریخی” و نشاندن “انقلاب” و “سوسیالیسم” بمثابۀ یک “ضرورت” و نه “احتمال” یا “شفقت”، “ترحم”، “تمنایی عرفانی و عامیانه”، یا “رفرم و حتی براندازی” نهفته است. این توضیح مطمح نظر است که انقلاب و براندازیِ صرف، دو مفهوم مجزا از یکدیگر دارند. از مزیتهای براندازی همین کافی که نیروهای امپریالیستی در سراسر تاریخ با کودتا، براندازی کرده اند. برعکس، انقلاب به رهبری پیشروان طبقۀ کارگر در راستای نابودی چیرگی سرمایه بر نیروی کار ناگزیر با ایجاد رابطه ای پایدار با زمین و طبیعت- انقلاب اکولوژیستی-  همراه خواهد بود. هنگامیکه از منطق سرمایه داری عبور کنیم، کلیۀ راهها، شیوه ها، الزامات و فرصتهای تازه و مدرن پاسخگویی به نیازهای واقعی انسان همراه با صیانت محترمانه از محیط زیست، گشایش میابند. بدین سبب، مهار بحران فزایندۀ زیست محیطی در چارچوب برنامه هایی که “قاطعانه” با مناسبات سرمایه داری ، اقتصاد کالایی، و قانون ارزش مرزبندی نکنند و تازه بشکل تلفیقی خواستار “تعمیم” آنان باشند، جایی و راهی ندارد.

در بحبوحۀ روز جهانی کارگر، اگر تئوری بجد هم و غم محرومان سیل زده  را دارد، بالاجبار جهت تسهیل مسیر عاملیت پیشرو طبقۀ کارگر تا سرحد احراز رهبری ایشان، میکوشد. پیشتازان طبقه کارگر ایران آنچنان “قدرتمند و آگاهانه و ساختاریافته” “باید” قد بکشند، سهم عظیمی در انقلاب و تحول بنیادین ایفاء و بر مدیریت بحران فراگیر زیست محیطی را با اتکاء به فن آوری و تکنیک نوین، غلبه کنند. هر گونه  قرینه سازی و فریبکاری و تزویر طبقاتی ضد نقش راهبردی پیشرو انقلابی و سازمان یافتۀ طبقۀ کارگر –[ درون کشوری]، منافع متعالیِ اکثریت شهروندان ایران را در نبرد طبقاتی مجددآ به ببلع بورژوازی می سپارد. آنگاه، آشفتگیهای زیست محیطی همگام با ژرفایش فزایندۀ کالایی سازی نیروی کار و طبیعت، تداوم میابد. به بیان صریحتر، بورژوازی بشاش، بورژوازی مهربان، بورژوازی اکولوژیک، یا بورژوازی فراتر از بورژوازی به رهبری خامنه ای، بهره مند از توانِ مدیریت بحران زیست محیطی و پیامدهای آن، « منتج از تضاد کار و سرمایه»، وجود ندارد. چشم انداز فروبردن دوبارۀ جامعۀ ایران در سرمایه داری آنهم در کشور شدیداً وابسته به سوخت فسیلی حتی اگر کوس برابری با ژوپیتر زمان بزند، کارگزار سرمایه داری جهانی  و سیاستهای نئولیبرالیستی، پاسدار استیلاء سرمایه بر کار و انحصار نیروهای عنصری طبیعی  و در تعارض با کار و  طبیعت خواهد بود.  تمامی تولید و ابزار تولید آنگونه کارل مارکس در گروندریسه اعلان میدارد در چنین جامعه ای؛ ” تصرف از جانب یک فرد و یک طبقه در درون جامعه است”. بدین سان، محیط زیست همانند نیروی کار تا حد کالایی برای  خرید و فروش در دستان نامرئی بازار برای استخراج حداکثر ارزش اضافی، تنزل می یابد و چیزی بجز توفان شن، زلزله، سیل و …پشت سر خود بجای نخواهد گذاشت. هر کوشش و تقلایی اگر در راستای لغو کار مزدی نباشد، بر صحیفه و برنامه و منشور و اساسنامه و .. به ” مالکیت خصوصی بر ابزار تولید”، گردن نهد، در نهایت پیرو سیاستهای نولیبرالیستی به تبعیت از سیاستهای نظم نوین جهانی  بمثابۀ حرکتِ افزونتر بیگانگی انسان از نیروی کار، از زمین، خاک و طبیعت عمل میکند.

وانگهی، بحرانهای خودساختۀ رژیم پیوسته فضا را برای غارتگری و سرکوبگری افزونتر و شانتاژ تبلیغاتی، مکر و فریبکاری رسانه ای، مهیا میسازد. بر اساس اظهارات شاهدان عینی که سریعاً با وقوع سیلاب در روزهای آخر اسفند ماه سال گذشته برای  مساعدت  کارگران و زحمتکشان به برخی استانهای سیل زده حرکت کردند؛ ” سرکوب سیل زدگان در صورت اعتراض یا اصرار به داشتن سرپناه و لوازم ضروری و الزامی بوفور از سوی نیروهای سرکوبی صورت گرفته و  تنها اندکی از آنان انتشار عمومی پیدا کرده اند. از شاهدان عینی، دانشجو با داشتن مدارک مستند و موثق در این باره که بسرعت برای استطاعت از زحمتکشان به یکی از استانهای سیل زده رفته است اظهار میدارد: سرکوبگران در روستایی واقع در استان سیل زدۀ ( ….) را بخاطر طلب بطری آب آشامیدنی بشدت کتک زدند و تنها با اجتماع دیگر شهروندان از محوطه دور شدند. برق و آب روستاها و شهرهای استانهای سیل زده کماکان قطع و شهروندان در کاشانه های مخروبه سرگردان، زندگی سپری میکنند و بیرحمانه رها شده اند تا جان بسپارند. مسیر امدادرسانی به مناطق سیل زده را شدیداً کنترل میکنند و اجناس اتوبوسها را قانوناً سلب و خودشان بقیمتی گزاف به سیل زدگان می فروشند. در حقیقت، خیرخواهان و سیل زدگان را برای کسب حداکثر پول در شرایط بحرانی، غارت میکنند. کنترل و نظارت راههای ارتباطی به بهانۀ  سیم کارتهای بی نام و نشان شدیدتر گشتند. درحالیکه شهروندان بویژه روستایی با دستان خالی میکوشند از ورود سیل جلوگیری بعمل آورند، سپاه، ارتش، مدافعان حرم و سایر ارگانهای غارتگر و سرکوبگرِ حکومتی پویش امدادرسانی را بر اساس ماهیت استثماری به جولانگاه دلالی، قاچاق، احتکار، ربایش، سرقت، سرکوب، کنترل، تبدیل ساختند. برادران قاچاقچی در پایاب  مرگ و میر و ویرانی جگرسوز زندگانی بی چیزترینها با عکس انداختن در پی فریب اذهان عمومی به برادران قاچاقچی- سلبریتی، دگردیسی کرده اند. امدادرسانی برغم پیشروی سیلاب به شهرها و روستاهای استانهای دیگر از جمله استان خوزستان تا همین امروز ۲۲ فروردین ۱۳۹۸  و خبر بارندگی در روزهای آینده، شکستن دایکها و سیل بندها، از سازوکارهای نژادپرستانۀ جمهوری اسلامی، تبعیت میکند و زندگی و جان زحمتکشان خوزستانی بشدت در معرض خطر است. در حال حاضر، در استان سیل زدۀ … حضور داریم که وحشت اپیدمی بیماریهای عفونی- انگلی، گوارشی، پوستی، سالک، مالاریا، تب دنگی، تب تیفوئید، حصبه، وبا، هپاتیت ای، لپتوسپیروزیس و بیماریهای مسری، اختلالات استرسی، روحی- روانی نظیر پی تی اس دی بر ویرانه ها و خرابیها سایه افکنده است . تخریب زیرساختهای بهداشتی – پزشکی، عدم معدوم سازی صحیح و بموقع جسد حیوانات تلف شده موجب رشد میکروارگانیسمها شده است. مصرف آبهای آلوده، خروج فاضلاب، زندگی در میان گل و لجن، در نبود سرویس بهداشتی و حمام، مار و عقرب زدگی بسبب جابجایی حیوانات درنده،  تاثیر مخربتر و دیرپاتر از سیلاب دارد. زیرساختها، کارگاه و کارخانه ها تخریب و کارگران بیشماری بیکار شده و با سیلاب و ویرانی دست و پنجه نرم میکنند. خلاصۀ کلام، بانگ مونتسر، رهبر انقلابی جنبشهای دهقانی در استانهای سیل زده طنین انداز است: « دیدگان تان را باز کنید! شرّ چه چیز در سر می پروراند که از آن تمامی رباخواری، دزدی، راهزنی سرچشمه میگیرد جز این فرض [ سرداران سپاهی- بسیجی و ارتشی جمهوری اسلامی؛ سلبریتی های جهادی] که همۀ آفریدگان جزو دارایی ما هستند؟!»

سیل، از پیامدهای گرمایش زمین است و موجب انباشت رطوبت بیشتری در هوا میگردد، بارندگی بسیار کاهش و  خشکسالی پدید می آید. معضل زیست محیطی که در  اقلیم خشک و نیمه خشک ایران بسیار حائز اهمیت است. زمین خشک هنگامیکه هوا، رطوبت انباشت شده را بصورت بارندگی شدید آزاد میکند بعوض جذب آب، باعث جاری شدن آن در سطح میگردد و سیل بوجود می آید. بر اساس گزارش موسسه جهانی مدیریت اقیانوسها و اتمسفر، میزان دی اکسید کربن سه برابر سال گذشته افزایش یافته و برای بار دوم رکورد سال دو هزار و پانزده را شکسته است. انتشار گازهای گلخانه ایی در جو زمین، بین سال دو هزار و پانزده تا دو هزار و هفده به اندازۀ پنجاه و نه سال گذشته، صعود داشت. « آقای پیتر تَنس »، محقق و از مدیران شبکه جهانی گازهای گلخانه ایی اضافه میکند: « سطح دی اکسید کربن طی دهه اخیر دویست برابر سریعتر از آنچه زمین از عصر یخ تا کنون، انتظار دارد، ارتقاء یافته است. بطور متوسط از چهارصد پی پی ام در سال دو هزار و پانزده،” چهل و سه درصد” افزایش نسبت به سالهای گذشته”، به چهارصد و هفت پی پی ام در جهان، افزایش یافته است. انتشار و انباشت بی سابقۀ گازهای گلخانه ایی در اتمسفر  بجهت استفادۀ بی رویه از سوخت فسیلی از سال دو هزار و یازده بی وقفه و بشتاب رو به فزونی دارد».
گاز دی‌اکسیدکربن با سهم ۶۵ درصدی از کل گازهای گلخانه‌ ای، بخش چشمگیری در گرمایش زمین دارد؛ موضوعی که نگرانیهای جهانی نسبت به تبعات زیست‌محیطی و اقلیمی آن طی سالهای گذشته افزایش یافته است. ایران بعد از چین، آمریکا،هند، روسیه، ژاپن و آلمان، بیشترین مصرف کننده سوختهای فسیلی است.  مصرف گاز طبیعی در ایران معادل مصرف گاز در کشور چین و همچنین معادل کل مصرف کشورهای حوزه اتحادیه اروپا و هفتمین کشور تولید کننده گازهای گلخانه‌ای- بالای ۷۰۰ میلیون تن- در جهان است.

شایان توجه است که سرمایه داری در فاز نئولیبرال از سوی برخی محققان و نویسندگان به ” سرمایه داری سوخت فسیلی” شهرت یافته است. استهزاء و به سخره گرفتنِ پدیدۀ گرمایش زمین از جانب ترامپ، خروج از پیمان کیوتو، در مسیر سلسله یکجانبه گریها در رقابت با کمپهای دیگر سرمایه داری جهانی برای تثبیت هژمونی خود بعلاوۀ  جنب و جوش نیروهای راست و محافظه کار نیز دربارۀ بحران جهان شمول زیست محیطی درخور توجه و اهمیت است.  پدیدۀ گرمایش زمین نیز از شاهراههای آکادمیک علوم طبیعی بورژوازی فراتر می رود و به تجزیه و تحلیل نقادانۀ سیستم سرمایه داری، وصل می گردد. دهه ها پژوهش نشاندهندۀ پیوند افزایش فشار بر محیط زیست با روند افزایشی انباشته گی سرمایه، است. فرایندی که با رقابت آزاد، تعمیق نابرابریهای اجتماعی- طبقاتی موجبات تحمل ناپذیری محیط زیست را فراهم آورده است. فشار بر محیط زیست در فاز سرمایه داری نولیبرال، بخاطر وابستگی شدید سیستم به تولید سوخت فسیلی، بمثابۀ موتور پیش برنده و بی چون و چرایِ انباشت سرمایه در جهان، شکل نوین و البته مرگباری بخود گرفته است. مضاف بر این، علاقۀ محرز به ثروت و قدرت مسیر گذار به جایگزینی منابع تولید انرژی تجدید پذیر و پاک و کارآمد را، مسدود ساخته و خواهد ساخت. اگرچه تولید و بهره گیری از انرژیهای مزبور در اُفق دید منصفانه در چارچوب شیوه ی تولیدی جهانی کنونی، نمی گنجد. اما، حتی خوش بینی پست مدرنیستی به سیستم سرمایه قادر نیستند زمین را از وضعیت کنونی نجات دهد. راه برون شد، جایگزینی مدل اقتصادی جهانی کنونی با مدل اقتصادی کاملا متفاوتتری در مسیر ممانعت از تخریب محیط زیست و عواقب ویرانگر آن- است.
بحران اکولوژیستی، مشکلی مزمن، در شرایط تحریم امپریالیستی و رکود تورمی،به پاشنۀ آشیل جمهوری اسلامی بدل شده است. این بحران، با اتکاء به نیروی ساختاریافته متشکل از آگاه ترین قربانیان ، [ آنانی که چیزی بجز زنجیرهایشان برای از دست دادن ندارند و تنها با نفی خود بعنوان یک طبقه، انسان و محیط زیست را رها میسازند]  میتواند تا سرحد بخاکسپاری عاملان و آمران ریز و درشت آن، ارتقاء یابد.

براستی اگر موضوع تفسیر جهان نیست. بلکه، پیرامونِ تغییر آن است. آنچه برابرمان قد میکشد، استیلای انسان بر محیط زیست نیست. بلکه، چگونگی بهره برداری و بکارگیری از منابع غنی طبیعی بر پایۀ اصل حفاظت از ” اندام غیر ارگانیک انسان” است. اکنون، “محیط زیست از غول آساترین بحرانهای عصر ماست” و تلقی آگاهانه و عقلانی از زمین و منابع طبیعی بمنزلۀ دارایی همگانی به مهمترین شرط مسلم هستی و بازتولید زنجیرۀ نسلهای آینده، بدل شده است. مگر میتوانیم در خلاء زندگی کنیم؟ آب، هوا، خاک، جنگل و .. همه عرصه های حیاتمان را احاطه کرده است. فرسایش خاک، مرگ مرال سُرخ، پونه ها، سوسنبرها و انقراض انواع گونه های گیاهی و جانوری، فرسایش، انقراض و مرگ خود ما و جامعۀ ماست. بانگ و شیون محیط زیست در شکل زلزله، سیل، توفان و ..بانگ عدالت طلبانۀ انسان و جامعه  انسانی ست. سازگاری در کدامین طرف معادله باید صورت بگیرد؟ آیا مادر طبیعت بایستی پاسخگوی عطش سیری ناپذیر شرکتهای فراملیتی سرمایه داری جهانی؛ نیروهای امپریالیستی و ارتجاع حاکم و کارتلهای امنیتی – سرکوبی چون سپاه پاسداران، باشد؟ آیا نظام غارتگر در تعارض با نیروی کار و طبیعت  قادر است از حرص و ولع سیری ناپذیر خود بکاهد؟! بی تردید، سازگاری نمیتواند از سوی طبیعت تحت فشارهای غیرقابل تحمل، صورت پذیرد. پس، راه برون شد در سوی دیگر معادله است: رویارویی با آشفتگیهای اقتصادی- سیاسی- زیست محیطی از گذرگاه جنبشی وسیع درون کشوری از پایین، واقعی، انقلابی –  ضد سرمایه داری بمساعدت و رهبری پیشتازان سازمان یافتۀ طبقۀ کارگر بمنظور هستی پذیری نظم اجتماعی از بیخ و بن متفاوت، ممکن است: همبودی عالی تر، برخوردار از پارامترهای مدیریتِ چالشهای زیست محیطی، [ پس از انقلاب].

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.