علی آزاد: مشکلات و معضلات پناهندگی و مهاجرت گسترده و توده ای درابعاد جهانی به کجا ختم می شود؟

در سیاست گذاری کلان باید پذیرفت که جهان این کره زمین از آن همه انسان‌ها ست. اگر امنیت و آسایش و رفاه چیزهای خوبی هستند،  که مسلماً  چنین است، پس باید  پذیرفت که آنها برای همه‌ی عموم مردم خوب و ضروری است. این حق همه ی انسانها  است که طالب آن باشند و برای بدست آوردن آن تلاش کنند. در جهان نا امن هیچ کس در‌امان نخواهد بود. زندگی انسانی زندگی مشترک و نوعی است، شادی و غم ، امنیت و آسایش امری عمومی و همگانی و انسانی است. ….

—————————————————————–


مشکلات و معضلات پناهندگی و مهاجرت گسترده و توده ای درابعاد جهانی به کجا ختم می شود؟

هرسال صدها هزار و شاید میلیونها نفر به دلایل سیاسی و سرکوب دولتی یا جنگ و قحطی و نداشتن دورنمای روشن از آینده خود  و… دل به دریا می زنند تا شاید در مکانی امن‌تر در سرزمین دیگری زندگی تازه ای را شروع کنند. “بنا به آمارهای  آژانس پناهندگی سازمان ملل فقط  ۲۰۶ میلیون نفراز پناهجویان در اردوگاه ها و کمپ های پناهندگی زندگی می کنند”، بخشی از آنها  دو یا سه نسل است که در این اردوگاه ها متولد شده‌ا‌ند و سرانجام  در همان کمپ های پناهندگی پیر و در نهایت در جوار همان کمپ ها به خاک سپرده می شوند و جای آنها را نسل دیگری از آوارگان پر می کنند. برای مثال آوارگان فلسطینی ۶۰ سال است که در اردوگاه های کشورهای همسایه زندگی می‌کنند، آنهم  بدون چشم انداز روشنی برای آینده خود و فرزندانشان .
از سوی دیگر نزدیک به ۳۰۰ میلیون نفر در جهان به عنوان مهاجر و پناهنده زندگی می کنند جمعیتی که همچنان به شدت در حال افزایش است. بدون شک با تغییرات اقلیمی و ویران شدن زیست بوم طبیعی بسیاری از مناطق خشک و نیمه خشک بسیاری از شهرها و روستاها غیر مسکونی خواهند شد بخصوص مناطقی که اقتصاد آنها به دامداری و کشاورزی  و طبیعت وابسته  می باشند. در نتیجه سرزمین‌های وسیعی از جهان  در حال خالی شدن از سکنه  می باشد. این حق طبیعی آنهاست که ناگزیر به  صورت دسته جمعی  به سوی مناطق بهترمهاجرت کنند.

جامعه جهانی و دولت ها چگونه به این مسئله مهم پاسخ خواهند داد؟
هم اکنون کاروان ده‌ها هزار نفر از پناهجویان از مناطق مرکزی قاره امریکا به سمت شمال امریکا با پای پیاده در حرکتند. صحنه‌های دل خراش این آوارگان و برخورد غیر انسانی دولتمداران امریکا و مکزیک و.. در مدیا جهانی  بخصوص سوسیال مدیا انعکاس یافته است، به همین خاطر نیز با واکنش  مردم  در داخل و خارج از امریکا و مکزیک  روبروشده است.
برخورد غیر انسانی مقامات دولتی دور از انتظار نبوده و نیست، زیرا دولت مداران هرروز قوانین مهاجرت و پناهندگی را سخت ترمی کنند. و به همین دلیل  هرسال مسیر راه  دشوارتر و خطرناک تر می‌شود. آمار تلفات انسانی بالاتر می رود ، با این وجود  این موج “گریزنا گزیر” سر پایان ندارد و هر  روز گسترش می یابد.
تصور اینکه  دولت‌ها بتوانند با سیاست “مشت آهنین” و احداث  دیوار و سیم خاردار بلند  یا وضع قوانین  و مجازات‌های خشن و سخت تر بتوانند جلوی کاروان های چند ده هزارنفره  یا میلیونی  پناهندگان و مهاجرین را بگیرند دوراز واقعیت است. شاید روش های خشونت بار کنونی، مثل زندانی کردن پناهجویان و  بدررفتاری  با آنها و  بلا تکلیقی  و چشم انتظار نگاه داشتن طولانی مدت آنها، یا  در نهایت گلوله باران گازهای اشک آور و حتی گلوله‌های واقعی و جنگی بتواند در مقابل جمعیت کوچک  صد نفره و هزار نفر پاسخی  باشد به نیاز بازار سیاست احزاب راست افراطی، ولی با سیل کاروان های  صدها هزار نفره و میلیونی چه خواهند کرد؟

تجربه سیل مهاجرت دو سه سال گذشته مانند فرار دهها یا  صدها هزار نفره از میانمار به بنگلادش ، یا فرار صدها هزار نفره از سوریه و عراق، افغانستان و ایران  که مانند سیل هر روزه  در پشت مرزهای ترکیه انباشته  می شد،  دولت ها و مرزبانانشان  چه می توانستند بکنند، جز اینکه درها را باز کنند  تا قدری از فشار کاسته شود.
از سویی باید توجه داشت، مردم کشورها ی پناهنده پذیر نیز خالی از عاطفه و احساس انسانی نیستند. بخشی از مردم  ولو اقلیتی در خور توجه و کم وبیش سازمان یافته با آغوش باز به کمک و استقبال پناهجویان سوری و امریکای مرکز  و … شتافتند ، هم اکنون نیز همین انسان های آگاه و خوش قلب  تلاش می کنند تا کاروان های هزارن  نفره را از امریکا مرکزی تا مرز مکزیک و حتی در داخل خاک امریکا حمایت کنند. آنها برای  پناهجویان و مهاجرین غذا، آب ، لباس و سایل بهداشتی تا آسایشگاه های موقت و… فراهم می کنند.

هیچگاه جهان خالی از انسانیت نخواهد شد. دولتمداران و حاکمان نیز می دانند این جاده یک طرفه نیست که تنها دولتمداران و احزاب راست  افسار گسیخته ویراژ دهند، جهت مخالف  آنها مردم آزاده و انسانهایی  قرار دارند که به سرنوشت بشریت به شکل جهانی و عمومی می اندیشند.

این پروسه  جابجایی در ابعاد میلیونی آغازی برای یک تحول بنیادی در عرصه جامعه جهانی است. این  پدیده تنها بخشی از محصول تلخ  چند دهه از سیاست و اقتصاد  جهانی سازی “گلوبالیزاسیون” سرمایه داری است. دوران خوش جابجایی بدون موانع سرمایه و درهای باز سرمایه  مالی که با سرعت نور از یک نقطه جهان به آنسوی جهان در رفت و آمدند، اگر تمام نشده باشد به نقطه بحرانی رسیده است، اکنون محصول تراژدی انسانی آن  به پشت دروازه ها و حصارهای مرزی  آنها رسیده است. همانگونه  که عوارض  ناشی از تخریب زیست محیطی ناشی از گرمایش زمین و موج گرما و خشک سالی پیاپی همراه با طوفان های سهمگین اقیانوس ها و  قاره ها و کشورهای مختلف را بی توجه به مرز و محدوده در می نورد، اکنون مدتی است که توده های  گرسنه و بی آینده و محروم جوامع سرکوب شده و جنگ زده، ملت‌های تحت حاکمیت دیکتاتورهای  نظامی پلیسی  یا  حکومت های مذهبی و فاشیستی، آوارگان زیست محیطی و قحطی زدگان با پای پیاده دشت ها و اقیانوس ها در می نوردند تا در سرزمین دیگری زندگی  جدیدی ازسر گیرند.

سیاست های ناسیونالیستی و راسیستی  احزاب و جریانات راست افراطی و فاشیستی در کنار سیاست مشت آهنین  دولت ها و احزاب راست و میانه  همگام با سیاستهای کاسبکارانه کارفرمایان برای  سوء  استفاده از نیروی کار حاضر و آماده  و ارزان  تنها می تواند جوابگوی دوره ای کوتاه و موقت باشد

باید قبول کرد با پاک کردن صورت مسئله مشکل واقعی حل نمی شود. مسئله مهاجرت بخشی از هویت جهان معاصر است. البته این اولین بار نیست که مهاجرتی این چنین گسترده در تاریخ بشریت صورت می گیرد. از زمانی که انسانهای نخستین از قاره افریقا به سمت اسیا و اروپا  و سراسر جهان را در نوردیدند شاید دوراز ذهن وحافظه عمومی باشد، اما مهاجرت گسترده اروپائیان در چند قرن اخیر به امریکا، اسیا، افریقا و استرالیا و نیوزیلند چندان دور از ذهن و حافظه  بشر امروز نیست. یک اقلیت ثروتمند، صاحب اسلحه و جنگ افزار با دانش و سرمایه کافی توانستند سراسرجهان را در نوردند، آنها توانستند در مدت زمانی کوتاه برای خود دولت و نظام اداری و اقتصادی و حتی کشوری جدیدی در سرزمین جدید (”کشف شده” ) بوجود آوردند.

اکنون چرا  باید تحول دیگری در ابعاد جهانی به سبب مهاجرت عظیم میلیونی دور از انتظار و غیر واقعی  و فاجعه بار پنداشته شود؟
این بار نه یک اقلیت ثروتمند با سلاح و قدرت و زور، بلکه اکثریت عظیم ازتوده کاردر حال جابجایی هستند. آنها نه اسلحه دارند و نه قدرت و بضاعت مالی و نه دانش برتری، تنها سرمایه آنها  نیروی کار است پس این همه وحشت از چیست؟
موج سوم مهاجرت به صورت دسته جمعی و میلیونی و “گلوبال” با پای پیاده به سبک گذشتگان دور راه  خودشان را در سراسر جهان بازمی کنند،  ولو اینکه از همه امکانات مدرن حمل نقل  جهان معاصر محروم شوند، آنها با قایق‌های پلاستیکی با قایق های درهم شکسته و اسقاط  دریاها و اقیانوس ها را در می نوردند، آنها  با پای پیاده  از کویر وحشت تا جنگل‌های انبوه، از کوره را‌ه‌های پرخطر تا شاهراه‌های بین الملی را در می نوردند، نگاهشان روبه پیش است، آنها در سرزمین موعود  به دنبال زندگی لوکس نمی شتابند، ولی امنیت را دست یافتنی می دانند، زیرا در پشت ‌سر خود جز خاطره ای گرد گرفته و کهنه که همراه  و همزاد  با جنگ و قحطی، سرکوب و وحشت است، چیزی برایشان نمانده  تا ذهن شان را به خیال آن شیرین کند.
آنها  چون مهاجران دو قرن پیش به بیماری “تب طلا” و الماس مبتلا نیستند، آنها  برای انباشتن سرمایه و غارت ملتی به آنسوی آبها کشانده  نشدند. آنها برای غارت سرزمین کسی نمی آیند تا  ساکنان بومی و ملی را وادار به کوچ  اجباری کنند، و کشور  و دولت جدیدی به وجود نمی آورند. آنها  اگر فرصت و امکانی یابند در جامعه ادغام می شوند، و پس مدتی به‌سختی می توان تفاوت ظاهری آنها را  تشخیص داد که آنها مهاجرند یا شهروند بومی.

آنها به دنبال کشف سرزمین های جدید نیستند، آنها به دنبال امنیت و زندگی درخور انسان، مهاجرت می کنند، آنها جویندگان کار هستند، البته اگر همین اندک نیز دست یافتنی باشد و سرابی نباشد. باید توجه داشت آنها از مدتها پیش آمدند و اکنون نیز می آیند، و در آینده بیشتر خواهند آمد و سرانجام چهره جهان نیز تغییر می کند، بدون آنکه جغرافیای جهان تغییری کند. دراین  پروسه  تغییرات و دگرگونی های ژرفی  در ابعاد جهانی صورت خواهد گرفت. مردمانی گوناگون با فرهنگ‌ها و لایه‌ها و رنگ‌‌های گوناگون و با توانایی های بی شمار در کنار هم زندگی خواهند کرد. جهان در این مسیردگرگونی  فقیر وغارت نمی شود، بلکه بر بضاعت و غنای فرهنگی و اجتماعی و انسانی آن افزود ه تر خواهد شد و بی شک انسانی تر نیز خواهد شد.
متاسفانه  این مسیر تحول  خالی از درد و تنش نیست. همانگونه که هیچ مهاجرتی با ابعاد گسترده در تاریخ بشریت بدون تنش و درد و تلفات انسانی نبوده است. فراموش نکنیم که نیمی از جمعیت بومیان قاره امریکا در اثر ورود اروپائیان به این “سرزمین موعود” آگاهانه یا ناآگاهانه تلف شدند. ولی این بار بشریت  از هر نظر قوی تر و آگاه تر است، به بشرطی که بتواند شیادان  مردم فریب را افسارزنند. هم اکنون قربانیان اصلی این تراژدی مهاجرین و پناهجویان هستند. سالیانه ده ها هزار نفر در این مسیر خطرناک جانشان را از دست می دهند.

از سوی دیگر مسئله جذب و یکی شدن  و با هم زیستن چون شهروندانی واحد  و برابر نیز دغدغه جدی و چالش بر انگیز است. زیرا در هردو سو”میزبان و مهمان” با مقاومت و ترمز و مزاحمت های آگاهانه افرادی که منفعت  سیاسی و اقتصادی دارند روبرو می باشد. بدون شک نقش عناصرنااگاه با پیش داوری‌های گوناگون در باره ملیت‌ها و افراد مختلف و برداشت وارونه از تاریخ تکامل اجتماعی انسانها و توهمات برتری نژادی و…  درد سرسازخواهد بود. با این وجود با ید از دو نگرش خشونت گرا نگران بود و برای آنها چاره اندیشید. تجربه تلخ تاریخ نه چندان دور به  فاصله سالهای دهه ۱۹۳۰ تا پایان جنگ دوم جهانی    ۱۹۴۵  را نباید فراموش کرد. میلیونها نفراز بین رفتند و ده ها هزارشهر و روستا با خاک یکسان شدند. ظهور فاشیسم در بستر شرایط عینی جامعه  سرمایه داری امری نه حتمی ولی ممکن و محتمل است.

از سوی دیگر جریان سیاسی و مذهبی با نگرش  به غایت عقب مانده و ارتجاعی با بیرق اسلام سیاسی همراه موج پناهندگی  براه افتاده است. این جریان از یک سو از طرف دولتهای سرکوبگر و نظام های دیکتاتوری به شکل قانونی و علنی حمایت می شوند، و  از سوی دیگر آنها بخشی از جنگ سالاران  وحوش اسلامگرایان افراطی  هستند، که به شکل  پنهانی همراه آوارگان کشورهای اسلامی همراه می شوند. این هردو گروه همانهایی هستند که خود عامل مستقیم پناهنده سازی و آوارگی میلیونی مردم  از “کشورهای اسلامی” هستند. اهداف این جماعت با پناهندگان و مهاجرین یک سان  نیست، آنها “مسیونرهای” دولتی و شبه دولتی هستند که برای ترویج اسلام و دمیدن بر آتش تفرقه  و نفرت پراکنی مذهبی تلاش می ورزند، آنها برای تحقق شعار”نصر من الله وفتح قریب” در سراسر جهان ماموریت دارند.  آنها سعی می کنند که قربانیان خود را از میان بخشی از آوارگان  و مهاجرین که به لحاظ روحی و روانی در شرایط دشوارمهاجرت  نا توان و آسیب دیده یا آسیب پذیر هستند انتخاب کنند.
از سوی دیگر شرایط دشوار زندگی از ابتدای آغاز  مهاجرت تا زمانی که آنها بتوانند در جامعه جدید مستقر شوند، برای بسیاری  از آنها ناشناخته  و بیگانه است. از این نظر مذهب برای آنها هم تکیه گاه  وهم مسکنی برای زندگی پر درد است.  در شرایطی که  سرنوشت پناهندگان و مهاجرین تنها  به تصمیم  سیاستمداران مقتدر و ناشناخته  گره خورده است، آنهایی که قدرت آن را دارند تا  با  چرخش قلم شان چنان نیشی بزنند که  که آوارگان را دوباره  بر گردانند به نقطه آغازین راه، یا برعکس به  آنها موفقیتی عطا کنند که برای آن  این همه خطر کردند.

این پروسه  “نا سوتی” بیگانه شدن انسان از خویش و هم نوع خویش به راحتی  در بیگانه  شدن انسان مستاصل  در مذهب  جا و ماوایی می یابد. برای اینکه انسان مستاصل و بیگانه از خویش و هم نوع خویش  به خود بازگردد و توانایی خود را باز یابد و بر سرنوشت خود آگاهانه تاثیر گذارشود زمان و امکانات لازم و حمایت هم نوع و هم سرنوشت نیاز دارند. درفقدان  دست یاری رسان و هم سرنوشت، و عدم قدرت  و امکان پناهنده  در تیین  سرنوشت و زندگی و آینده خود طبیعی است دستان بسته  و نا توان به سوی خدا بالا می رود.

طبیعی است که مبلغان مذهبی از فرصت  بحرانی و مشکلات روحی و روانی و اجتماعی مهاجرین و پناهندگان سوء  استفاده  کنند و مانع جذب شدن آنها  در جامعه جدید شوند. وظیفه مبلغان اعزامی  که از سوی دولت های سرکوبگر با آن همه امکانات  و بودجه  کلان  به کشورهای مهاجر پذیرمی فرستند، در خدمت شکل دادن به جامعه ای اسلامی در کنار جامعه رسمی است. به همین سبب در همه جا در حاشیه جامعه میزبان  جامعه ای موازی موجودیت یافته است که در آن بخشی از مردمی که از  جامعه پس زده شده اند، در جامعه موازی هویت کاذب می گیرند. اینها  چالش های جدی پیش روی هستند، اما جامعه  و نیروهای مترقی توانایی افسار زدن بر این انوع گرایشات خطرناک را دارند. باید به آینده روشن امیدوار بود و برای  مشکلات آن اندیشه کرد  و برای آنها  تلاش  و پیکار نمود.

در سیاست گذاری کلان باید پذیرفت که جهان این کره زمین از آن همه انسان‌ها ست. اگر امنیت و آسایش و رفاه چیزهای خوبی هستند،  که مسلماً  چنین است، پس باید  پذیرفت که آنها برای همه‌ی عموم مردم خوب و ضروری است. این حق همه ی انسانها  است که طالب آن باشند و برای بدست آوردن آن تلاش کنند. در جهان نا امن هیچ کس در‌امان نخواهد بود. زندگی انسانی زندگی مشترک و نوعی است، شادی و غم ، امنیت و آسایش امری عمومی و همگانی و انسانی است.

علی آزاد
اول دسامبر ۲۰۱۸

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.