جدال گرایش‌ها در جنبش معلمان

صدای اعتراضِ بحقِ حمید رحمتی شنیده شد؛ اما او نیست که باید یک‌تنه و به بهای جسم نحیفش در مقابل یک حکومت بایستد. این جسم‌ها باید حفظ شوند؛ تجربه بارها و بارها نشان داده که حکومت هیچ مروت و انعطافی در قبال کسانی که اعتصاب غذا ‌میکنند قرار نیست نشان دهد، خبر مرگ وحید صیادی در این هفته که پس از شصت روز اعتصاب غذا در زندان و در اوج غربت جان باخت، شاهد زندۀ این مدعاست. ….

———————————————-

جدال گرایش‌ها در جنبش معلمان

این روزها معلمان در چندین جبهه در حال جنگ‌اند. از یک سو هنوز تعدادی از فعالین صنفی به خاطر اعتصاب سراسری آبان ماه در بندند و از سوی دیگر هیچ‌یک از مطالباتِ دو دور اعتصاب آنان پاسخ نگرفته. هم کمبود نیرو و سرشکن کارها بر سر معلمان و کلاس‌های شلوغ پابرجاست، هم چشم‌انداز افزایش ساعات کار در آتیه، هم شکاف درآمدی زیر خط فقر و هم نهایتاً بگیر و ببندها و تهدیدها و پرونده‌سازی‌ها.

پس از دومین دور اعتصاب سراسری معلمان، تعداد زیادی از فعالین صنفی زیر هجمۀ نیروهای امنیتی رفتند و تا هفته‌ها بعد، جنبشی که توانسته بود در عرض یکی دو ماه جهش ناگهانی رو به جلو کند، موقتاً مهار و متحمل ضربات سختی شد.

با این‌حال و علیرغم این ضربات، بدنۀ فعالین صنفی در این مدت سعی کرد علیرغم تغییر اوضاع، مبارزه را –ولو به همان شکل تدافعی‌- به هر هزینه‌ای زنده نگه دارند. در همین حال و هوا بود که ۱۰ آذر معلم شریف و دلسوزی از شهرضا (حمید رحمتی) در اعتراض به زندانی کردن معلمان، روبروی ادارۀ آموزش و پرورش دست به اعتصاب غذای نامحدود زد. همین معلم تنها یک هفته بعد در ۱۸ آذر، به خاطر این اعتصاب غذا دستگیر و وسایل الکترونیکی‌اش ضبط شد و ۷ ساعت مورد حبس و بازجویی قرار گرفت. در ادامه حتی معلمانی که برای دلداری و حمایت معنوی از او به دیدارش می‌رفتند هم از این دست تعرضات، دستگیری موقت، ضرب و شتم و بازجویی مصون نماندند.  این دست تعرضاتی که در پی حمایت از این اعتصاب غذا وارد شد، نشان داد که چرا حتی بابت خنثی‌ترین و مسالمت‌آمیزترین فعالیت‌ها هم معلمان وادار به پرداخت هزینه‌های سنگینی می‌شوند؛ هزینه‌هایی که کم از بهای سازماندهی‌های گروهی ندارد.

کمیتۀ ما قبل‌تر موضعش را نسبت به تاکتیک «اعتصاب غذا» در بیرون از زندان به قدر کافی توضیح داده. ما معتقدیم پیشتازِ کارگری به جای کانالیزه کردنِ نمادینِ خشم خود به سوی جسمی که برای مبارزه با دشمن به آن نیاز دارد، باید آن را به شکل مادی به سمت دشمن طبقاتی‌اش هدف می‌گیرد. این تن‌ها نه نحیف و رنجور که باید مقاوم و استوار نگه داشته شوند. معلمی که ده‌ها دانش‌آموز عاصی، هر روز گوش و چشم به دهان او دوخته‌اند سلاحی در دست دارد بسیار برنده‌تر از آنکه نیازی به آسیب زدن به تن ضعیفش داشته باشد.

حد بالای خشونت و استثمار و سرکوب دستگاه حاکم گاه برخی فعالین را به این نتیجه میرساند که تنها راه مبارزه با این حد از ظلم و رذالت در «از خودگذشتگی‌ فردی» و دادن درس اخلاق در برابر سرکوبگران است. معلمانی مانند حمید رحمتی که جواب تهاجم و سرکوب را با عواطف انسانی و صلح می‌خواهند بدهند، سعی دارند شرافتمندانه از تن دادن به مناسبات و روابط ضدانسانی نظام حاکم سرباز زنند. اما خشونت چنان در سامان و تار و پود دستگاه حاکم تنیده شده که به صلح‌آمیزترین فعالیت‌های اعتراضی هم رحم نمی‌کند و اینجاست که متأسفانه خصلتِ منفعلانه، غیر قهری و انفرادیِ «اعتصاب غذا» برخلاف ابزارهای مبارزۀ جمعی سازمان‌یافته مثل اعتصاب و تحصن و تجمع گروهی، نه بُرشی در مقابل سرکوبِ حاکم دارد و نه قادر است مطالباتی را محقق کند که قاعدتاً به شیوه‌ای قهری تحقق‌پذیرند. هرچند اعتصاب غذای «حمید رحمتی» باعث رسانه‌ای شدن صدای معلمان در فضای بعد از سرکوب اعتصاب آبان‌ماه بود، اما وقتی تاکتیک «اعتصاب غذا» را در کنار ابتکارات عمل اخیر معلمان می‌گذاریم-مثل حضورشان در حلقۀ اعتراضات خیابانی کارگران فولاد یا سازماندهی دو اعتصاب سراسری-آنگاه عدم تناسب تاکتیک اعتصاب غذا یا سایر روش‌های عرفانی «مبارزه» با ریتم و سطح کنونی جنبش در چشم می‌زند و چه بسا بتوان آن را با روش‌های عقب‌تری مثل آتش زدن فیش حقوقی در نیمۀ اول سال مقایسه کرد.

اما این همۀ ماجرا نیست. تجمع خیابانی که دیروز معلمان همدانی در خیابان‌ها به راه انداختند، دانش‌آموزان را به جلوی صف راندند و پلاکاردهای اعتراضی خود را علیه «صدا و سیمای کثیف ضدمردمی» بالا گرفتند، لحظاتی نه چندان دور  از مبارزۀ دوشادوش معلم و دانش‌آموز را در  اعتصابات مهر و آبان زنده کرد. درحالیکه بگیر و ببندهای معلمان در یک ماهۀ اخیر برای آن بوده که حکومت این جنبش را از فاز تعرضی وارد فاز تدافعی کند و چه از حیث مطالبات و چه از حیث تاکتیک‌های مبارزاتی به عقب براند، تصاویر تجمع دیروز تکرار ناخودآگاه این شعار در بین جمعی از معلمان است که «به عقب برنمی‌گردیم»!

با این مقدمات می‌توان گفت چندان جای تعجب نیست که جنبش معلمان بعد از تحمل ضربات امنیتی آبان، تا مدتی محمل جدال گرایش‌های مختلف درونی شود. از یک سو گرایش‌هایی که معتقدند بگیر و ببندهای فعالین صنفی، نتیجۀ اجتناب‌ناپذیر اعتصاب آبان بود، پس وقت عقب‌نشینی و روی گردانی از این دست آکسیون‌های گروهی و تعرضی است و وقت بازگشت به سوی تاکتیک‌های نمادین و انفرادی. و در سوی دیگر گرایش‌هایی که از گسترش اتحاد معلمان با سایر بخش‌های اعتراضی حمایت می‌کنند، معتقدند که حامیان اصلی معلمان در میان کارگران و دانشجویان و دانش‌آموزان‌اند. به چشم می‌بینند که حتی یک حمایت تک نفره در حلقۀ اعتراضات خیابانی فولاد اهواز هم تریبون معلمان را صدها برابر رساتر و قوی‌تر از گرفتن پلاکارد در خانه می‌کند. به چشم می‌بینند که شرایط جنبش مستعد پیشروی است و نه عقب‌نشینی. و نهایتاً حتی باور دارند که بگیر و ببندهای آبان‌ماه و زندانیانی که تا این لحظه هم آزاد نشده‌اند، نه نتیجۀ پیشروی اعتصاب، بلکه نتیجۀ عقب‌نگه داشتن آن در شرایطی بود که اعتصاب باید از قالب نمادین (دو روزه) خارج می‌شد و به اعتصاب کارگران هفت‌تپه و فولاد گره می‌خورد.

اعتصاب غذا: تنها سلاح زندانیان در بند
در برابر هیچ تاکتیکی (اعم از اعتصاب غذا) نمیتوان همیشه فرمولی ازلی و ابدی را به کار برد؛ تحلیل مشخص از شرایط مشخص است که درستی یا نادرستی یک تاکتیک را مشخص می‌کند. مثلاً زمانی که یک مبارز از همۀ ابزارهای مبارزه‌اش خلع سلاح شده، هیچ مجرایی برای بیرون رساندن صدایش باقی نمانده و در حبس و تحت شرایط فشار قرار گرفته‌ و نمی‌تواند امر سازماندهی را هم به شیوۀ معمولش از درون زندان پیش ببرد، در این صورت استفاده از «اعتصاب غذا» می‌تواند برای فشار بر پیگیری مطالبات زندانی، به‌عنوان آخرین راه‌حل به کار گرفته می‌شود. این دقیقاً همان کاری است که روح الله مردانی (دانشجو-معلمی) که به خاطر شرکت در اعتراضات دی ماه تاکنون در حبس است، از ۱۶آذر دست به انجام آن زده است. وظیفۀ ما در برابر این دست از معلمان زندانی که در درون زندان دستشان به هیچ بلندگو و ابزار سازماندهی بند نیست، آنست که صدایشان در بیرون از زندان را تقویت کنیم. بدیهی است که این تقویت صدا باید با ابزارهایی صورت گیرد که زندانی در حبس از آن خلع شده؛ یعنی ابزار سازماندهی! تجمع! تحصن! و بردن صدای او در میان بخش‌های مختلف اعتراضی جنبش!

کلام آخر اینکه صدای اعتراضِ بحقِ حمید رحمتی شنیده شد؛ اما او نیست که باید یک‌تنه و به بهای جسم نحیفش در مقابل یک حکومت بایستد. این جسم‌ها باید حفظ شوند؛ تجربه بارها و بارها نشان داده که حکومت هیچ مروت و انعطافی در قبال کسانی که اعتصاب غذا ‌میکنند قرار نیست نشان دهد، خبر مرگ وحید صیادی در این هفته که پس از شصت روز اعتصاب غذا در زندان و در اوج غربت جان باخت، شاهد زندۀ این مدعاست. وظیفه داریم از این معلم شریف بخواهیم که اکنون اعتصابش را بشکند و در عوض روی همراهان و حامیان معلمان در جنبش دانشجویی و کارگری برای تداوم دفاع از معلمان زندانی حساب باز کند.

کمیته عمل سازمانده کارگری – ۲۳ آذر ۹۷
——————————————

منبع:
https://ksazmandeh.wordpress.com

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.