محمود طوقی: قوام السلطنه و حمید شوکت؛ در ترازوی داوری (قسمت دوم)

وقتی پای تقسیم غنائم پیش می آید؛ همانطور که قوام در نامه معروفش به شاه می نویسد،«در قضیه آذربایجان برای هیچ کس سهمی قائل نیست» و خود را فاتح آذربایجان می داند. اما وقتی صحبت از کشتار مردم پیش می آید و‌ آن جنایت هایی که در آن خطه اتفاق افتاد. شاه می گوید من نبودم و قوام می گوید ارتش تحت فرمان من نبود. ۲۰ هزار کشته که حداقل نام ۴ هزار نفر آن ثبت شده است. و۸۰ هزار نفر فراری و صدها نفر دستگیر و هزاران نفر آواره گمنام این ها ثمره درایت و نقشی است که تقدیر بعهده قوام گذاشته است. براستی سهم قوام در این جنایت های ثبت شده چیست؟ ….

——————————————————————————–

قوام السلطنه و حمید شوکت؛ در ترازوی داوری
قسمت دوم

نهضت دمکراتیک آذربایجان
در آذربایجان هم داستان به همین شکل بود. روس‎ها خودشان را چسباندند به خواسته‎های به حق مردم آذربایجان و بعد همه را به خیال واهی نفت شمال فروختند.
در آذربایجان هم مسئله تجزیه به شکل جدی مطرح نبود. برای تهدید حکومت بعضاً شعار ایرلندی شدن آذربایجان داده می‎شد. اما جدی نبود. پیشه‎وری تا به آخر زیر بار جدا شدن از ایران نرفت. روس‎ها هم به شکل جدی در پی این‎کار نبودند. شرایط جهانی نیز به روس‎ها اجازه این‎کار را نمی‎داد.
اما مشکل شوکت در آن است که گیلان و آذربایجان را خالی از مردم و خواسته‎های تاریخی و سرکوب شده آن‎ها می‎بیند تنها آمدن روس‎ها را می‎بیند که بوی تجزیه‎طلبی از آن به مشام می‎رسید.
با همین حربه نهضت آذربایجان سرکوب شد. وگرنه قوام و شاه سر سوزنی به خواسته‎های مردم باور نداشتند. هنوز هم ندارند. می‎گوئید این‎طور نیست.؟ از همین آقای شوکت بپرسید که آیا مردم آذربایجان و گیلان خواسته‎هایی داشتند یا نه. و اگر داشتند این خواسته‎ها به حق بود یا نه.

نقش قوام
در جریان آذربایجان هم قوام نقش داشت. دلال مظلمه بود. بازیگران شاه و امریکا و انگیس و قوام و مولوتوف بودند. هر کدام نقشی داشتند. مسئله آن بود که آکتور روی صحنه قوام بود اما این آشی بود که برای مردم آذربایجان با کمک همۀ این عوامل پخته می‎شد. فرجام نهایی کارش چه بود.؟
مردم و خواسته‎های تاریخی‎شان سرکوب شدند. روس‎ها به نفت شمال نرسیدند و شاه با یک لگد قوام را از مملکت  بیرون انداخت و همه چیز را به نام خودش تمام کرد.

یک بام و دو هوا
وقتی پای تقسیم غنائم پیش می آید؛ همانطور که قوام در نامه معروفش به شاه می نویسد،«در قضیه آذربایجان برای هیچ کس سهمی قائل نیست» و خود را فاتح آذربایجان می داند. اما وقتی صحبت از کشتار مردم پیش می آید و‌ آن جنایت هایی که در آن خطه اتفاق افتاد. شاه می گوید من نبودم و قوام می گوید ارتش تحت فرمان من نبود.
۲۰ هزار کشته که حداقل نام ۴ هزار نفر آن ثبت شده است. و۸۰ هزار نفر فراری و صدها نفر دستگیر و هزاران نفر آواره گمنام این ها ثمره درایت و نقشی است که تقدیر بعهده قوام گذاشته است. براستی سهم قوام در این جنایت های ثبت شده چیست.؟

تحلیل درست تاریخ
از مشروطه ببعد باید دید در صف بلند و بی پایان خلق و ضد خلق؛ آنانی که برای آزادی و عدالت مبارزه می کردند و آنانی که تلاش می کردند خواسته های بحق مردم را سرکوب کنند جای قوام کجاست .
برای این که حقی از قوام ضایع نشود چرا شوکت جای او را در جدال تاریخی خلق و ضد خلق نشان نمی دهد .
باید دید قوام از مشروطه به بعد نقشش در ایفای حقوق مردم و دمکراسی و عدالت اجتماعی و مبارزات ضداستعماری چه بوده است.
اگر حکومت کودتا در تمامی سال‎های بعد نتوانست چهره درخشان مصدق را مخدوش کند به خاطر آن بود که مصدق در جهت ایفای حقوق تاریخی مردم مجاهدی خستگی‎ناپذیر بود.

خائنین به انقلاب گیلان که بودند
قبل از آن‎که وارد تاکتیک‎های قوام برای خفه کردن جنبش جنگل بشویم. باید پیشاپیش یک نکته را روشن کنیم و به صراحت بگوئیم در این نبرد بزرگ حق با که بود، خادم که بود و خائن که.

دو زاویه دید هم بیشتر وجود ندارد:
۱- جنبشی در کار نبود. بلکه غائله مشتی مزدور و یاغی و راهزن بود که می‎خواستند انقلاب بلشویکی کنند و گیلان را تجزیه نمایند.
۲- جنبش جنگل یک نهضت دمکراتیک بود که در پی متحقق ساختن شعارهای انقلاب مشروطه بود.
دید نخست که مربوط است به راست ارتجاعی و رضاخان سردار سپه و قوام نمایندگان بارز آن هستند و دید دوم دید نیروهای ملی و انقلابی است.
از این به بعد تاکتیک‎های قوام را ما می‎فهمیم و می‎دانیم چرا قوام از ابتدا تا به انتها در پی نابودی انقلاب گیلان بود.
حمید شوکت نیز در همین جبهه قرار دارد با یک فرق جسارت قوام و رضاخان را ندارد. می‎خواهد با چاچول‎بازی از کنار قضایا عبور کند و در آخر قوام را ناجی ایران جا بزند. اما اگر از همان لحظه نخست به صراحت و شجاعت حرف بزند جای هیچ گله و شکایتی باقی نیست.
همین الان هم شما از طرفداران نظام گذشته بپرسید میرزا کوچک خان که بود به صراحت می‎گویند یک راهزن و یاغی بود.
عرصه تاریخ، عرصه ارائه حقیقت‎ها و اسناد است. وگرنه تاریخ و عملکرد آدم‌ها فهم نمی‎شود.

تاکتیک‎های قوام
تاکتیک‎های قوام درست مثل قضیه آذربایجان در چهار محور بود:
۱- فریب دادن رهبران انقلاب گیلان با فرستادن سید مهدی افجه‎ای و سیدجلیل اردبیلی برای ایجاد شکاف، انشعاب و انفعال در جبهه گیلان و گشودن باب مذاکرات بی‏حاصل با میرزا
۲- چانه‏ زنی با دولت شوروی و گرو گرفتن تصویب قرارداد ۱۹۲۱ ایران و شوروی به شرط خروج ارتش سرخ از ایران، درست مثل قضیه آذربایجان
۳- شکایت در سازمان ملل و کمک گرفتن از انگلیس
۴- آماده‎سازی ارتش و مهار کردن جناح نظامی برای حمله بی‎موقع

سیاست طبقاتی است
به قول لنین اگر کسی نفهمد که در پس پشت شعارها و ادعاها منافع طبقاتی نهفته است باید آن‎را برد و در باغ وحش در کنار بوزینگان نشاند. درایت و کفایت در سیاست معنای طبقاتی دارد. که بر علیه که؟ در این برد و باخت ملی باید دید چه کسی باخته است و چه کسی برنده شده است.
در جریان انقلاب گیلان، ملت باخت و دیکتاتوری برد. شوکت نمی‎فهمد که این مسابقه که تمام شد قوام و تمامی آن «کفایت و درایت» طبقاتی‎اش جاده صاف‌کن رضاخان میرپنج بود. در یک زدوبند کثیف، پسیان و کوچک خان را از جلو پای دیکتاتوری سیاه برداشت تا قزاقان رضاخان بتازند و پوست از گرده مردم بردارند و خود او بساط‎ش را بردارد و راهی فرانسه شود و در آن‎جا در «باباباغی» خودش بساط‎ش را علم کند. و هیچ از خود نپرسد که او در قدرت گرفتن رضاخان چقدر نقش داشته است.

خر مرد رندی روس‎ها
روتشتین سفیر وقت شوروی در نامه‎اش به میرزا بر دو نکته تأیید می‎کند.
۱- ترک مخاصمه و کمک به این‎کار به قطع نفوذ امپریالیسم انگلیس در ایران کمک می‎کند.
۲- دولت ایران ناچار است به دولت شوروی تکیه کند، و ارتباط بگیرد. و دولت شوروی در وقت مقتضی به انقلاب ایران کمک خواهد کرد.
البته شوروی جز این دو مورد چشم به ارتباط بازرگانی با انگیس نیز داشت که یکی از شروط آن کمک نکردن به جنبش جنگل بود.
روس‎ها کمک‎های لجستیک و مخفی و نظامی و معنوی خود را از پشت انقلاب برداشتند و رفتند آن سوی دعوا ایستاند و قنسول روس پابه پای رضاخان سردار سپه از این شهر به آن شهر رفت تا خلق‎اله بدانند سردار سپه پشتش به کدام نیرو گرم است.
و در آخر این بازی سوداگرانه و حقیر تمام رشته‎های خائنین پنبه شد.

روتشین آخر این بازی کثیف چنین می‎گوید:
«با خود قوام‎السلطنه چقدر ما برای استحکام او همراهی نمودیم تمامش را با من خلاف وعده نمود و دروغ گفت. در مسئله گیلان چقدر کمک کرده که دولت ایران را از شر میرزا کوچک خان خلاص نمودیم. درواقع همراهی در پیشرفت کارهای سردار سپه، وزیر جنگ نموده، این پیشرفت به نام او تمام شد. مع‎هذا با من خلاف می‎کند و دروغ می‎گوید.»۱
خر مرد رندی روس‎ها در همین حماقت ها وخیانت‎های آن‎ها است خیانتکار به جایی نرسید و دستش خالی ماند.
رضاخان و انگلیس و دیگر اجنه ها و شیاطین نیازی به معرفی ندارند.

اقدامات قوام در کابینه اول
کابینه قوام پس از ۸ ماه سقوط کرد و اما کرده‎های قوام :
۱- پایان بخشیدن به وقایع خراسان ـ کشتن پسیان
۲- پایان بخشیدن به وقایع گیلان ـ کشتن میراز کوچک خان
۳- بازگشایی مجلس چهارم بعد از ۷ سال
۴- تصویب معاهده دوستی با شوروی و افغانستان
۵- انحلال پلیس جنوب
۶- تأسیس ژاندارمری و پایه‎ریزی ارتش
۷- استخدام میلسیپو
قوام در تاریخ دوم بهمن ۱۳۰۰ استعفا می دهد و در خرداد ۱۳۰۱ مجدد به قدرت باز می گردد.

اقدامات قوام در کابینه دوم
۱- تصویب لایحه مطبوعات
۲- تصویب لایحه محاکمه وزرا در صورت تخلف
۳- گرفتن دو اداره مهم از وزارت جنگ؛ ریاست غله دولتی و ریاست اداره مالیه
۴- اعزام نیرو (تیر ۱۳۰۱) به خوزستان در جهت سرکوب شیخ خزعل
کابینه قوام بر سر سوءاستفاده از تمبر دولتی استیضاح شد و سقوط کرد.

توطئه ترور رضاخان
۱۶ مهر ۱۳۰۲ قوام به علت توطئه ترور رضاخان دستگیر شد.
سرانجام قوام با پادرمیانی احمدشاه آزاد و راهی خارج شد.

حق کمیسیون:۱۰۰ هزار سهم
بهار در تاریخ احزاب خود ضمن دفاع از دادن نفت به کمپانی استاندارد اویل می‎نویسد: «کمپانی نامبرده۱۰۰ هزارسهم از آن‎را به‎عنوان کمسیون به رئیس‎الوزرا وعده داده بود.»۲
این قرارداد که بانی آن قوام بود مدت ۵۰ سال امتیاز حق استخراج نفت در آذربایجان، استرآباد مازندران، گیلان و خراسان را به این کمپانی می‎داد و سهم ایران ۱۰ درصد از نفت استخراج شده بود.

امریکا کشوری غیراستعماری

در آن روزگار که هنوز امریکا چهره استعماری خود را نشان نداده بود. در بخشی از رجل سیاسی ایران این باور بود که ارتباط با امریکا به ایران کمک می‎کند تا از زیر نفوذ انگلیس و شوروی بیرون بیاید.
این باور در آن سال‎ها و حتی سال‎های بعد بین افراد جبهۀ ملی مثل دکتر مصدق عمل می‎کرد دادن امتیاز نفت شمال به یک کمپانی امریکایی در همین سو بود. البته گرفتن رشوه یا به قول فرنگی‎ها «حق کمیسیون» را هم نباید فراموش کرد که در بین رجل سیاسی ایران امری رایج بوده است و قوام در طول زمامداری‎اش از این «حق‎ها» و رشوه‎ها زیاد گرفته است و به قول حمید شوکت «به گرفتن رشوه و فساد مالی» متهم  بوده است.

یک نکته ظریف
در ممالک راقیه که فرنگستان باشد، هیچ سیاستمداری به فساد مالی متهم نمی‎شود مگر آن‎که این اتهام قابل اثبات باشد. و به زودی آن رجل سیاسی راهی سطل زباله تاریخ می‎شود. اما در کشورهایی غیر از فرنگستان، که کشورهای حاشیه باشند کرور کرور ثروت ملت در جیب سیاستمداران ریخته می‎شود. تمامی این دزدی‎ها در بایگانی اتهامات راهی سطل زباله می‎شود. و طیب و طاهر دزدهای سرگردنه می‎آیند و می‎روند.

چند نکته در مورد نان و مستشاران امریکایی و مجلس
۱- در تاریخ ۱۳۲۰/۳/۱۱ فرمان انتخابات روز سیزدهم مجلس داده شد انتخابات در نیمه خود بود که متفقین آمدند و دیکتاتوری سقوط کرد. اما فروغی که مأموریتی جز ابقای دیکتاتوری نداشت علیرغم تمامی اعتراضات به حق مردم که مجلس سیزدهم نه منتخبین مردم که عوامل تعیین شده توسط دیکتاتوری هستند، زیر بار نرفت و همین افراد را به مجلس سیزدهم آورد.

۲- افزایش قیمت معلول چند عام بود:
ـ اقتصاد بیمار یک حکومت توتالیتر
ـ سیاست‎های غلط و شخصی رضاشاه در کشاورزی، صنعت، صادرات و واردات و پایین نگه داشتن نرخ حقیقی بهره جهت سهولت تبدیل عایدات ریالی خود به ارزو انتقال آن به بانک‎های خارج، نخستین زمینه برای افزایش هزینه‎های زندگی بود.
ـ سقوط دیکتاتوری و آمدن متفقین که باعث کمبود ارزاق و کالاهای ضروری و افزایش قیمت‎ها شد.
ـ سیاست‎های غلط دولت فروغی

دکتر شرف نفیسی وزیر دارایی دولت فروغی قیمت لیره را از ۶۸  ریال به ۱۴۰ ریال بالا برد. به جای کوشش در پایین آوردن هزینه زندگی، ارزش حقیقی ریال را پایین آورد.۳
با شروع جنگ صادرات قطع شد پس دیگر ارزی وجود نداشت تا در اثر تقلیل بهای آن به تاجر ایرانی ضرر بخورد. در عوض متفقین ماهیانه چند میلیون لیره برای خرید کالا و ارزاق هزینه می‎ کردند. پایین آوردن قیمت لیره باعث افزایش ریال و پایین آمدن هزینه زنگی مردم می‎شد.
ـ کار دیگر دولت فروغی آزاد کردن صادرات مواد غذایی از ایران بود
ـ اقدام سوم انتشار ۳۵۰ میلیون تومان اسکناس برای تأمین احتیاجات ریالی متفقین بر مبنای قیمت لیره‎ای بود که دکتر نفیسی تعیین کرده بود. حال آن‎که قیمت واقعی طلا و نقره که به عنوان پشتوانه اسکناس بود ترقی نکرده بود. بلکه قیمت ریال تنزل کرده بود.

دکتر مصدق در جلسه پانزدهم تیرماه ۱۳۲۳ در مجلس چنین می‎گوید:
«در جنگ جهانی اول دولت انگلیس از بانک شاهنشاهی مطالبه وجوه نمود. بانک به خاطر آن‎که چاپ اسکناس موجب  تنزل پول ایرانی می‎شد نپذیرفت و تأدیه وجه را موکول کرد به ارسال نقره از انگلیس این بانک انگلیسی بود اما بانک ملی ایران (بانک ایرانی) ۵۲۰ میلیون تومان تا فروردین ۱۳۲۳ چاپ کرد مخارج زندگی را ۱۰ برابر بالا برد.»۴
ـ در۲۸آبان ۱۳۲۱ قوام به قید دو فوریت اجازه انتشار اسکناس را از مجلس گرفت و به هیئت نظارت سپرد و تا آذر۱۳۲۳چهارصد میلیون تومان اسکناس چاپ کرد.۵
آذر۱۳۱۸:    ۱/۱۱۵ میلیون ریال میزان اسکناس
آذر۱۳۱۹ –     ۱/۲۵۰میلیون ریال
آذر۱۳۲۰:        ۱/۸۵میلیون ریال
آذر۱۳۲۱:    ۳/۵۷۶میلیون ریال
آ‌ذر۱۳۲۲:     ۶/۳۲۰میلیون ریال
آذر۱۳۲۳:     ۷/۵۸۰میلیون ریال

پشتوانه اسکناس نرخ زر و سیم در بازار بین‎المللی شد.
تا آن روزگار یک لیره ۱۰۰ ریال پول ایران بود. براساس نرخ جدید یک لیره طلای انگلیس ۲۵۷ ریال ارزش پیدا کرد یک مثقال طلا که ۶۸ ریال بود ۱۵۵ ریال شد.

معیار قضاوت: منافع ملی
اگر بپذیریم که معیار قضاوت ما نسبت به دولت‎های بعد از شهریور ۱۳۲۰ منافع ملی است باید دید فروغی، قوام و دیگران تا چه حد در این راستا بوده‎اند و اگر باز هم بپذیریم، که به راستی چنین هم هست، دکتر محمد مصدق رجلی ملی بود. باید دید او در مورد مسئله چاپ اسکناس، و مستشاران چه نظری داشت. از یاد نبریم که مصدق هیچ گونه نظر سویی نسبت به قوام نداشت. در کابینه اول او وزیر مالیه قوام بود.
۱- انتشار ۵۲۰ میلیون تومان اسکناس تا فروردین۱۳۲۳ مخارج زندگی را ده برابر کرد.
۲- در این مملکت هر وقت دولت‎ها دوام داشتند و مورد اطمینان بوده‎اند دول مجاور نظریات خود را به وسیله آن‎ها به اجرا درآوردند و هر وقت دولت‎ها متزلزل بوده‎اند مستشار آورده‎اند.۶
۳«- به عقیده من ایرانی‎ها خودشان به خوبی قادر به اداره کلیه امور کشور خود هستند … و اگر امور مالی تحت نظارت و شور عده‎ای مستشار باشد که بتواند کاملاً بی‎طرفانه رفتار نماید خیلی بمورد و بجاست …. نه هر کس بدون مسئولیت و میل و اراده این و آن تحمیل شود.»۷

عملکرد مستشارها چه بود
ابتدا ببینیم عملکرد مستشارها چه بود تا برسیم به این‎که کار قوام تا چه حد منطبق بود با منافع ملی. در تاریخ ۲۱ آبان ۱۳۲۱ لایحه استخدام دکتر میلسپو در مجلس به تصویب رسید.
دکتر میلسپو یک بار در سال ۱۳۰۱ نیز به کوشش قوام به ایران آمده بود. اما رضاشاه در مجلس ششم با تجدید استخدام او موافقت ننمود.
قرار بر این بود که میلسپو به مدت پنج سال با حقوق ماهیانه ۱۸هزار دلار و کلیه هزینه زندگی ریاست دارایی ایران را به عهده بگیرد. با نگاهی به سه ماده از این قانون میلسپو همه کاره مالی ایران شده بود.
ماده ۸: هرنوع تصمیم مالی توسط دولت با اطلاع و رضایت رئیس کل دارایی است و او حق شرکت در هیئت وزیران را دارد
ماده ۹: پرداخت و انتقال هر وجهی و تقلیل مالیات یا الغا مالیات با تصویب رئیس دارایی ممکن است
ماده ۱۱: استخدام کار شناسان بیگانه با رضایت رئیس دارایی است

هدف از استخدام میلسپو چه بود:
۱- تعدیل بودجه
۲- تأمین خواروبار عمومی
۳- تثبیت قیمت‎ها و جلوگیری از ترقی ما
۴- حل مسئله حمل و نقل
۵- استفاده از قانون وام و اجاره
۶- تهیه مواد حیاتی لازم  حیاتی لازم از خارج
۷- ایجاد کار و تولید ثروت

باید دید آیا عاملین این‎کار از جمله قوام به این هفت خواسته رسیدند یا نه.
ناگفته نماند که کلید مالیه ایران در دست امریکایی‎ها گذاشته شد. پسر خاله ‏های میلسپو نیز در جاهای دیگر مشغول به کار شدند:
۱- سرهنگ شوارتسکف ـ مستشار ژاندارمری
۲- سرهنگ دوم توپمسون بول ـ معاون ژاندارمری
۳- مستر فیمرمن ـ معاون شهربانی
۴- سرلشکر ریدلی معاون ارتش
۵- سرهنگ دومن ـ معاون ارتش
۶- سرهنگ توماس ـ معاون ارتش
قدرت میلسپو گسترش یافت و طی لایحه‎ای در۱۳۲۲/۲/۱۳ برخلاف قانون اساسی به وی حق قانون‎گذاری هم داده شد.

مطابق قانون اختیارات
۱- واردات و صادرات اجناس غیرخوارباری
۲- واردات و صادرات کلیه مواد خام و مصنوعات
۳- انبار کردن حمل و نقل و توزیع
۴- صدور پروانه تولید و فروش
۵- انتشار کوپن
۶- تثبیت بهای اجناس و توزیع عادلانه
۷- ضبط اجناس در برابر پرداخت قیمت عادلانه
۸- تعیین مال‎الاجاره و دستمزد کلیه کارها و خدمات
در حیطه اختیارات دکتر میلسپو قرار گرفت.
ـ کمبود ارزاق و مایحتاج عمومی در اثر سیاست نادرست و سوءاستفاده‎های شخصی مستشاران تشدید شد.
ـ بهای اجناس سیر صعودی پیدا کرد.
در سال ۱۳۲۱ تبریز مرکز غله ایران دچار قحطی شد و مردم در ۲۶اسفند به استانداری حمله کردند و مستر دیویان مسئول این‎کار به تهران گریخت و به مدیریت کل نظارت صنعتی منصوب شد.
در تهران ورود گندم  و جو و آرد ممنوع شد و قاچاق آرد رواج یافت و قیمت آن بالا رفت علت آن بود که قیمت گندم در بازار آزاد خرواری ۲۰۰ تومان بود ولی دولت گندم را خرواری ۶۰ تومان می‎خرید. برای این‎که متفقین غله را به نرخ دولتی ببرند ورود آن به تهران ممنوع شد.
ـ تشکیل وزارت خواروبار و جیره‎بندی کردن روزانه نان؛ کارگران ۸۰۰ گرم و مردم عادی۴۰۰ گرم کودکان ۲۰۰ گرم
خوراک سالانه ۱/۵میلیون خروار تعیین شد تولید ایران ۷/۵ میلیون بود. دولت ۶ میلیون خروار را به متفقین فروخت.
در حالی که جمعیت ۱۲ میلیون نفره ایران حداقل مصرف آن‎۵/۵ میلیون تن بود این ارزیابی غلط بود.
ـ مبارزه با بازار سیاه و تجارت آزاد را مختل کرد و موجب بالا رفتن قیمت شد.
ـ با انحصار گرفتن توزیع کالا میلیون‎ها متر پارچه در انبارها پوسیدند.
ـ استفاده نکردن کمک‎های دولت امریکا تحت عنوان قانون وام و اجاره در سال ۱۳۲۲ چهل هزار تن و در سال ۱۳۲۳، سیزده هزار و تن از این کمک‎ها بلا استفاده ماند. به همین خاطر در سال ۱۳۲۳ سهمیه ایران قطع شد به علت آن‎که ایران کشوری ثروتمند حساب شد.
ـ به کار افتادن دستگاه عریض و طویل سکرتری و مترجمی و بالا آمدن افراد چاپلوس و کنار گذاشتن افراد لایق.
ـ دخالت میلسپو در سیاست به نفع ارتجاع و اخراج کارکنان که در احزاب مترقی جهان بودند.

دادن کمک‏های مالی به دارودسته سیدضیاء
ـ دادن ۹۰۰ هزار متر پارچه به قیمت دولتی به رشیدیان همکار سیدضیاء۸
ـ دادن۴ تن رنگ به کورس همکار دیگر سید ضیا  ۹
ـ دادن آگهی های دولتی به روزنامه های طرفدار سیدضیاء
ـ در تعدیل بودجه و ایجاد ثروت. در سال۱۳۲۲ مالیات بر درآمد تهران ۳۰۹ میلیون تومان بود در سال ۱۳۲۳در حالی که مالیات تا ۸۰ درصد بالا رفته بود ۳۰۲ میلیون تومان عایدات رسید.
ـ مخارج استخدام مستشاران سر به میلیون‎ها تومان می‎زد.
ـ بدهی دولت به بانک ملی در سال ۱۳۲۳مبلغ۴،۵۰۷،۳۷۰،۲۷۱/۳۰  ریال بود که نسبت به سال ۱۳۲۲مبلغ ۶۳۴،۵۳۵،۳۳۳/۷۵ افزایش یافت.۴/۵ بیلیارد بدهی بود که۶۳۴ میلیون افزایش داشت.
ـ اولین مخالف میلسپو دکتر مصدق بود.
از فروردین ۱۳۲۳ مبارزه با او شروع شد.
ـ حزب توده نظری مشابه دکتر مصدق داشت.
ـ در اثر مبارزات دکتر مصدق، حزب توده، جبهه آزادی، لغو اختیارات دکتر میلسپو در مجلس مطرح شد.
ـ دولت ساعد برای ۳ ماه وقت گرفت و آن هم تحویل منابع نفتی بلوچستان و سیستان به امریکا و انگلیس بود.
در ۱۳۲۳/۱۰/۱۹ مجلس اختیارات میلسپو را لغو و او ایران ورشکسته را ترک کرد.
دولت ایران مجبور شد تا آبان ۱۳۲۴ ماهی ۱۵۰۰ دلار به اوحقوق بدهد.

فصل پنجم

کودتا برعلیه رضاشاه
با وساطت فروغی و وثوق‎الدوله قوام از تبعید به ایران بازگشت و به املاک خود در لاهیجان رفت.
و با شروع جنگ دوم کمیته‎ای ۴۰ نفره تشکیل شد که قوام نیز در رأس آن بود و تصمیم داشت با کمک آلمان برعلیه رضاشاه کودتا کند.
آلمان از این طرح استقبال کرد. به خاطر آن‎که از بی‎طرفی ایران ناراضی بودند و تصور می‎کردند در صورت حمله شوروی به ایران رضاشاه با آن‎ها مقابله نخواهد کرد.

این کودتا به چند دلیل صورت نگرفت:
۱- نخست آن‎که حمله متفقین به ایران معادلات منطقه را به هم زد.
۲- بین اتل سفیر آلمان در ایران و شولنبورگ سفیر آلمان در شوروی در ارزیابی نیروها اختلاف بود.

ماهیت کودتا
مشکل حمید شوکت در آن است که وارد بحث روی ماهیت کودتا نمی‎شود. اگر کودتای اول قوام برعلیه رضاشاه را در آستانه قدرت‎گیری او که هنوز سردار سپه است را امری مثبت تلقی کنیم. که اگر موفق می‎شد، شاید شرایطی به وجود می‎آمد که حکومت احمدشاه ادامه می‎یافت و ایران از شر یک دیکتاتوری ۵۰ ساله نجات می‎یافت.
اما این کودتا ماهیتی به غایت ارتجاعی داشت، مسلم است که ما بین حکومت توتالیتر رضاشاه با یک حکومت وابسته به فاشیسم هیتلری، رضاشا ه را ترجیح می‎دهیم. بین بد و بدتر، انتخاب ما، روشن است.
اگر این کودتا با کمک آلمان به پیروزی می‎رسید. چه اتفاقی می‎افتاد.
قوام که نمی‎توانست سیاست رضاشاه را پی بگیرد. رابطه تجاری با آلمان و اعلام بی‎طرفی در جنگ مورد قبول آلمان نبود. اگر این‎گونه بود که در آن روزگار نزدیک‏ترین متحد به آلمان رضاشاه بود. رضاشاه تاج و تخت‎اش را بر سر همین دوستی گذاشت.
کودتای فاشیستی و روی کار آمدن دولتی طرفدار بی‎چون و چرای آلمان ایران را به ورطۀ ای هولناک می‎کشاند که می‎توانست منجر به تکه تکه شدن ایران شود.
اگر متفقین ایران را مؤدبانه ترک گفتند به خاطر آن بود که ایران در جنگ بی‎طرف بود. و اشغال ایران جز حماقت رضاشاه، مربوط به کمک‎های سوق‎الجیشی امریکا و انگلیس به شوروی بود. ایران پل پیروزی نام گرفت. نه یک کشور متخاصم و اشغال شده.
آیا قوام به عاقبت کار اندیشیده بود.؟ آیا این‏کار قوام منطبق بر مصالح ملی بود.؟
در تمامی این موارد حمید شوکت خاموش است تا بار دیگر دل قوام را برای وطن کباب کند.

فروغی که بود
«در پی استعفای فروغی که از شهریور تا اسفند ۱۳۲۰ زمان امور مملکت را در دست داشت خلأ بزرگی ایجاد شده بود کناره‎گیری فروغی به‎عنوان شخصیتی کاردان، آن هم در دوره‎ای بسیار حساس از اشغال ایران، دشواری تازه‎ای در راه حفظ استقلال و موجودیت کشور به شمار می‎آمد. دشواری تازه‎ای که جانشینی مناسب برای او را به ضرورتی فوری بدل می‎ساخت.»۱۰

در همین یک پاراگراف چند مغلطه بزرگ وجود دارد:
۱- فروغی شخصیتی کاردان بود.
۲- او حافظ استقلال و موجودیت کشور بود.
۳- جانشین او که قوام هست نیز حافظ استقلال و موجودیت کشور است.

محمد علی فروغی که بود
محمدعلی فروغی یکی از اخلاف حاج مؤمن اصفهانی بود. از یهودیان بغداد که برای تجارت به اصفهان آمده بود.
جد او مهدی ارباب بود که از راه وارد کردن تریاک از هندوستان به ثروتی رسید. یکی از پسران ارباب، محمدحسین بود که به ذاکءالملک معروف بود. و پدر محمدعلی فروغی بود.
ذکاءالملک یکی از خدمتگزاران دربار ناصری و یکی از اعضای فراماسونری بود. محمدعلی فروغی در زمان رضاشاه چند بار به مقام وزارت و سه بار نخست‎وزیر شد.
وی یکی از بنیانگذاران «لژ بیداری ایران» در سال۱۲۸۶ شمسی بود. و یکی از سه مترجم قانون اساسی فراماسونری به زبان فارسی بود.
در سال ۱۳۱۴ به دنبال درگیری‎های مشهد به خاطر کشف حجاب محمدولی خان اسدی که نیابت تولیت آستان قدس رضوی را داشت. به خاطر دست داشتن در این درگیری‎ها اعدام شد.
محمدولی خان پدر شوهر دختر فروغی بود. به همین خاطر فروغی نخست‎وزیر مغضوب و از کار برکنار شد.

مهره استبداد

فروغی در نوع خود اندیشمندی بزرگ بود. در تاریخ و فلسفه مطالعات و نوشته‎هایی داشت. اما تمامی این نبوغ و دانش در خدمت دیکتاتوری رضاشاه بود. او یکی از مهره‎های دستگاه استبداد و سرکوب ۲۰ ساله بود.
پس ملت ایران از این دانش و هوش بهره‎ای نبرد. آنچه برد دیکتاتوری بود و اگر برکنار شد نه به خاطر ملت که به خاطر درگیری‎های درونی استبداد بود.
پس کارنامه او تا سال ۱۳۲۰، کارنامه درخشانی نیست. و کاردانی او در چارچوب یک سیستم ضد مردمی مطرح است. که به خاطر آن به نان و نوایی هم رسیده بود.

دولت فروغی بعد از سقوط دیکتاتوری
سوم شهریور ۱۳۲۰ شمال و جنوب ایران مورد حمله شوروی و انگلیس قرار گرفت و در ۵ شهریور دولت منصور استعفا داد و محمدعلی فروغی مأمور تشکیل کابینه شد منصور به عنوان یک ژرمنوفیل جای خود را به فروغی انگلوفیل داد.
۶ شهریور دولت ایران اعلام ترک مقاومت کرد.
۸ شهریور در تهران اعلام حکومت نظامی شد.

اولین اشتباه: نخستین کاردانی
متفقین پس از اشغال ایران یادداشتی در سه بند تسلیم دولت ایران کردند:
۱- غرب و جنوب از ارتش ایران تخلیه شود.
۲- کلیه اتباع آلمانی به جز اعضای سفارت و چند کارمند فنی از ایران خارج شوند.
۳- تسهیلات لازم جهت حمل و نقل فراهم شود.

اما فروغی برای تحویل ندادن آلمانی‎ها شروع به دفع‎الوقت کرد.
۱۵ شهریور متفقین یادداشت دیگری را تسلیم وزارت امور خارجه کردند و درخواست شد تا در اسرع وقت سفارت آلمان، ایتالیا و مجارستان و رومانی تعطیل شوند.
اما باز دیکتاتور و نوکرش فروغی عمق ماجرا را نفهمیدند. ۱۸ شهریور سفارتخانه‎ها را تعطیل کردند و در ۱۹ شهریور در سر مقاله اطلاعات نسبت به این‎کار اعتراض کردند.
این مقاله اثر سوئی در سفارت‎خانه‎های متفقین داشت فروغی ناچار شد مدت ۳ روز اطلاعات را توقیف کند.
ولی رضاشاه و فروغی همچنان دفع‎الوقت می‎کردند و در ۲۵ شهریور نیروهای متفقین وارد تهران شدند و سفارت انگلیس دستور داد رضاشاه استعفا دهد.
این نخستین کاردانی فروغی بود، اشغال تهران توسط متفقین.

دومین کاردانی: فرار دیکتاتور
رضاشاه باید توقیف می‎شد تا پاسخ‎گوی ۲۰ سال زجر و شکنجه و اعدام و بالا کشیدن اموال مردم باشد.
فروغی در این‎جا دو کلک به مردم زد.
الف) نخست آن‎که قول داد خروج رضاشاه با اجازه مجلس باشد.
ب) با گرفتن یک هبه نامه اموال رضاشاه را به پسرش منتقل کرد و پسر او نیز این اموال را طی نامه‎ای به دولت داد تا صرف امور خیریه و یا شاکیان و مال‎باختگان از پدرش شود.
تلاش فروغی نجات دیکتاتور از محاکمه و نجات دیکتاتوری از فروپاشی بود.

دیکتاتور نه، دیکتاتوری آری

مشکل فروغی و قوام اگر بتوان نام مشکل را بر آن گذاشت اختلافات آن‎ها با دیکتاتور بود. وگرنه آن‎ها هیچ مشکلی با دیکتاتوری به‎عنوان یک سیستم نداشتند. و هر زمان که لازم بود با تمامی وجود به کمک آن شتافتند چه فروغی مغضوب شده و اعدامی داده و چه قوام مغضوب شده و به تبعید رفته.
وقتی فروغی به کمک رضاشاه شتافت که زندگی و حکومت رضا شاه به مویی بند بود. فروغی تلاش خود را برای نجات دیکتاتور کرد. وقتی سودی نبخشید تمامی «کاردانی» و «دانش» خود را به کار برد تا دیکتاتوری ادامه یابد رضاشاه نشد محمدرضاشاه. گرگ نشد توله گرگ.

تلاش برای متلاشی نشدن دیکتاتوری
۱- اولین کار او فراری دادن رضاشاه بود.
۲- دومین کار وجیه ‏المله کردن و بت کردن شاه بود؛ نگاه کنیم:
اعلیحضرت همایون شاهنشاهی مبلغ ۱۰ میلیون ریال از دارایی شخصی خود به وزارت فرهنگ اعطا فرمودند که همه مایه حقوق بازنشستگی این دسته از معلمان باشد. ۱۱
ـ اعلیحضرت چون زمستان نزدیک است برای تهیه لباس و روپوش مبلغی به بینوایان مرحمت فرمودند.
ـ اعلیحضرت همایونی از دارایی شخصی خود به هر یک از افسران ارتش ۷ کیلو برنج و ۳ کیلو قند  اعطا کردند. ۱۲
ـ حسن اسفندیاری ۲ مهر ۱۳۲۰ رئیس مجلس
راجع به بخش‎هایی که از دارایی همایونی برای ملت و کشور خودشان تخصیص داده‎اند… امیدوارم همگی یک صدا بگویند:
برومند باد آن همایون درخت                که در سایه آن توان برد رخت۱۳

دیکتاتوری یک سیستم است
دیکتاتوری یک سیستم است، فرد نیست. نماد و سمبل آن فرد است که این نهاد می‎تواند یک نظامی یا روحانی و یا حتی یک تکنوکرات و بوروکرات باشد.
اما به تنهایی دیکتاتور راه به جایی نمی‎برد. پس نیاز دارد به گزمه و جلاد و شکنجه‎گر ومبلغ و تئوریسین و هنرمند و ورزشکار.
نیاز دارد به عامی و روشنفکر و در یک کلام نیاز دارد به دست‎ها و پاهایی که این دیو آدمخوار را در سراسر یک کشور به حرکت درآورد. همان‎هایی که در مدت ۲۰ سال از یک قزاق بی‎سواد رهبر عظیم‎الشأن ساختند، خنجر او را تیز کردند تا بر پشت و جگرگاه ملت فرود بیاورد. همان‎ها بار دیگر دست به‎کار شدند تا از «شاه جوانبخت» ظل ‏الله بسازند.
حسن اسفندیاری و فروغی و دیگر اجنبه و شیاطین پیج و مهره ‏های این سیستم بودند.

دزد و بچه دزد
در حالی که دزد بزرگ فرار کرده بود. از اموال غصبی  مردم بچه دزد بذل و بخشش می‎کرد تا خاک در چشم حقیقت بپاشد و اموال دزدی در خزانه چهل دزد بغداد باقی بماند.
اگر مجلس سیزدهم مجلس بود. و اگر آن اراذل و اوباشی که روی صندلی‎های نمایندگی ملت نشسته بودند، نمایندگان واقعی ملت بودند. باید اموال دزدیده شده را به تمامی به صاحبان اصلی باز می‎گرداند و به محمدرضا و حسن اسفندیاری می گفتند: غلط اضافی موقوف، ملت خود قادر است اموال خود را بذل و بخشش کند.

کاردانی سوم: ابقای مجلس سیزدهم
فروغی با تمام قوا ایستاد و از تجدید انتخابات مجلس سیزدهم جلوگیری کرد تا نمایندگان فرمایشی دوران رضاشاه بر صندلی‎های نمایندگان ملت تکیه زدند.
فروغی به تمامی اعتراضات و شکایات مردم وقعی ننهاد در حالی او خود بهتر می‎دانست در دوران رضاشاه «طویله» مجلس از چه کسانی پر می‎شد.۱۴
طویله اصطلاحی بود که رضاشاه به مجلس شورای ملی اطلاق می‎کرد.

کاردانی چهارم:
فروغی تعهدات ریالی متفقین را به گردن گرفت و به قول دکتر مصدق اگر ورود متفقین به ایران و در اختیار گرفتن راه‏ها برای آن‏ها جنبه حیاتی داشت گرفتن ریال به منزله باج و خراج بود.
در دولت فروغی بود که وزیر دارایی او با بالا بردن قیمت لیره از ۶۸ ریال به ۱۴۰ ریال باعث کاهش ارزش ریال و بالا رفتن هزینه زندگی مردم شد.

کاردانی پنجم: ماست‎مالی کردن محکومیت جنایتکاران رضاشاه
دولت فروغی زیرفشار مردم مجبور شد چند نفر از آدمکشان رضاشاهی را دستگیر کند. اما این قضیه آنچنان ماست‎مالی شد که آب از آب تکان نخورد. آدمکشان به تمامی خلاص شدند و بدی در بد بودن خود پیروز ماند.۱۵

کاردانی ششم: مطهر کردن اموال غصبی
فروغی با یک «هبه نامه» که به شعبده‎بازی شبیه بود، اموال دزدی را از رضاشاه به عنوان اموال قانونی او گرفت و به پسرش دارد. پسرش برای آن‎که این اموال را به مردم و صاحبان اصلی آن ندهد به دولت واگذار کرد و «املاک اختصاصی» به «ادارۀ املاک واگذاری» تغییر نام دهد.
نمایندگان مجلس ۱۲ و ۱۳ که گماشتگان نظام دیکتاتوری بودند حاضر نشدند اعلام کنند این املاک غصبی است، بلکه رضاشاه این املاک را برای خدمت به کشور فراهم نموده و آنقدر در سال‎های بعد صاحبان واقعی املاک را دست به سر کردند تا پس از ترور شاه در۱۵ بهمن۱۳۲۷ با تصویب مجلس کلیه اموال به ملکیت محمدرضاشاه درآمد.
همان شاه بخشنده‎ای که فروغی و حسن اسفندیاری و قلم به دستان روزنامه ایران مبلغ آن بودند.

نوعی مغلطه
این هم نوعی مغلطه است که حکمی صادر شود. ؛ فروغی کاردان بود؛ و اثبات آن حواله شود به شرایط حساس کشور و از همین کاردانی، بزرگی قوام اثبات شود.
مردی فراماسونری در خدمت استبداد تا آخر عمر قدمی برای بهروزی مردم خود برنداشت و هوش و دانش و ذکاوت خود را فروخت و پولش را گرفت و خرج کرد.
حمید شوکت اگر عمری بیاید و زندگی فروغی را بنویسد بدون شک خواهد نوشت در حق فروغی چون قوام ظلم شد.

نخست‎وزیری قوام
در مرداد ۱۳۲۱ پس از استعفای فروغی و سهیلی قوام به نخست‎وزیری رسید «سفرای انگلستان، شوروی و امریکا بر آن شدند که چیرگی بر دشواری های فزاینده ایران تنها با قوام و به همت احترام امکان‎پذیر خواهد بود.»۱۶

برنامه قوام حول سه محور می‎چرخید:
۱- برقراری امنیت
۲- رفع بحران غله
۳- تحویل عوامل آلمان
دیری نپائید که قوام تنها چاره را در انحلال مجلس یافت. بعد چاره‎ای دیگر اندیشید در ۲۶ آبان ۱۳۲۱ طرح کسب اختیارات فوق‎العاده را برای ۹ ماه به مجلس عرضه کرد.
دشواری تازه تقاضای انگلستان برای انتشار اسکناس بود. که قوام حق انتشار اسکناس را از مجلس گرفته و به کمسیون ویژه داد.
قوام انتشار اسکناس را با تأمین غله گره زد و قول گرفت که متفقین برداشت محصول در سال آینده غله ایران را تأمین کنند.
قوام برای غلبه بر کمبود غله «اداره غله» را تشکیل داد و شریدان مستشار امریکایی را به ریاست آن گمارد. شریدان طرح جیره‎بندی و نظارت دولت را اجرا کرد.
در آستانه ناآرامی‎های آذر ۱۳۲۱ سیلوی تهران فقط برای دو روز گندم داشت.
۱۷ آذر مردم گرسنه به مجلس ریختند و کار با ۷۰۰ کشته و زخمی به پایان رسید. متفقین همچنان از نخست‎وزیری قوام پشتیبانی کردند و کابینه او دو ماه دیگر ادامه یافت.
آخرین اقدام قوام کوشش برای جلب نظر امریکا در پیوستن به قرارداد میان ایران و متفقین بود.
قوام می‎خواست با استخدام مستشاران نظامی امریکا «سیاست موازنه» مثبت را به اجرا درآورد سیاستی که می‎بایست حاکمیت و استقلال ایران تضمین شود.
ابتکار قوام عضویت ایران در سازمان ملل بود.
«قوام پیش از ترک صحنه خود را برای دور تازه‎ای از نبرد که با بود و نبود میهنش گره می خورد خود را آماده می‎ساخت مقابله با ادامه حضور نیروهای ارتش سرخ در آذربایجان.»۱۷

سیاست موازنه مثبت
قوام یک سیاستمدار آمریکائوفیل بود. او می‎پنداشت با آمدن امریکایی‎ها و یا به قول بهار در تاریخ مختصرش«اتازونی» درهای بهشت به روی ایران گشوده می‎شود.
پس تلاش کرد در زمان احمدشاه نفت شمال ایران را به آمریکایی‎ها بدهد که نشد و در همان روزگار دکتر میلسپو و لشکری عظیم از مستشاران و مترجم به ایران آورد تا ایران اتازونی دوم شود.
در این دوره او چنین کرد هم از آمریکا دعوت کرد که به همراه انگلیس و شوروی به ایران بیاید. و هم باردیگردکتر میلسپو و شریدان و شوارتسکف را وارد کرد تا با سپردن کلید ایران به این مستشاران ایران را گلستان کند.

حمید شوکت تاریخ را نخوانده است و اگر خوانده به دقت نخوانده است. و فکر کرده است که اگر در مقابل سیاست موازنه منفی دکتر مصدق سیاست موازنه مثبت قوام را بگذارد قوام را بالاتر از مصدق گذاشته است. شوکت فکر کرده است در سرزمینی است که مردم شکل مار را به نوشته مار ترجیح می‎دهند. مثبت در مقابل منفی است.
برخلاف تصور قوام و ملک‎الشعرای بهار و حمید شوکت آمریکایی‎ها به ایران آمدند با کرور کرور مستشار، نفت ایران را هم بردند کرور کرور اما ایران اتازونی نشد. قوام و بهار و شوکت معنای جهانی بودن سرمایه را تا به آخر نفهمیدند و فکر کردند نفتی‎چی آمرکایی بهتر است از نفت‎خوار انگلیسی. سرمایه‎دار آمریکایی بهتر است از سرمایه‎دار انگلیسی.

حل مسئله نان
قوام به قول شوکت به خاطر غرور و واقع‎گرایی، که این هم از آن مغلطه‎های بزرگ است مجلس را به چیزی نمی‎گرفت در تربیت استبدادی او، مجلس یعنی کشک، زینت‎المجالس کارهای او، پس مجلس را دور زد و اجازه انتشار اسکناس را در دست گرفت تا جیب متفقین را به بهایی ۵۰۰ برابر قیمت اجناس در بازار ایران پر کند و در آخر غله‎ای هم به ایران داده نشد. و بلوای نان که شورش مردم گرسنه به جان آمده و شیطنت شاه بود قوام را نه در آن روز بلکه دو ماه دیگر برکنار کرد.
پس ملت طرفی نبست، فلاکت‎زده‎تر و بدبخت‎تر شد. و قوام رفت به لاهیجان تا خودش را برای دور دوم قدرت آماده کند. و معلوم نیست به قدرت رسیدن این مفت‎خوران و نوکران اجنبی چه ربطی به بود و نبود میهن دارد.

شوکت چقدر ضجر کشیده است تا از قوام یک ناجی کشور بسازد که مدام «بود و نبود میهن» منوط بوده است به حضور او. اما کارنامه قوام در همین دور از انتشار اسکناس و آمدن مستشاران امریکایی در جلو چشم ما است.
شوکت چه خوب بود کمی تاریخ می‎خواند.
————————————————————————————————

۱-«یادداشت‏های رضا هروی بصیروالدوله
دو سال روابط محرمانه احمدشاه و سفارت شوروی»
۲- ملک الشعرای بهار؛تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران
۳- روزنامه رعد امروز؛شماره ۲۶۷- مورخه ۲۳/۷/۴
۴- روزنامه اقدام شماره ۵۲۰ مورخه۲۳/۴/۱۶
۵- روزنامه ایران شماره ۳۷۵مورخه ۲۳/۱۲/۱۵- دکتر حسین پیرنیا
۶- کتاب موازنه منفی- نطق مصدق در مجلس
۷- مرد امروز شماره ۱۶- مورخه۲۳/۲/۱۲
۸- روزنامه رهبر شماره  ۴۷۹مورخه۲۳/۱۱/۶
۹- روزنامه رهبر شماره ۳۰۹ مورخه۲۳/۳/۱۹
۱۰- در تیررس حادثه- صفحه۱۷۵
۱۱ ـ  روزنامه ایران۱۳۲۰/۷/۱۰
۱۲- روزنامه ایران۲۰/۷/۳
۱۳- روزنامه ایران: ۱۳۲۰/۷/۲
۱۴- رضا شاه مجلس را طویله خطاب می نمود و هرکس را می خواست مورد تفقد قرار بدهد دستور می داد او راهم وارد طویله نمایند . نقل ازروزنامه مرد امروز۲۳/۵/۷ شماره ۲۶ مقاله زندگی یک دیوانه بقلم مهجور
۱۵- روزنامه کوشش مورخه۲۰/۹/۱۱

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.