حسین اکبری: درک همبستگی ملی و بین المللی کارگران نشانه رشد آگاهی طبقاتی است!

اما در نزدِ کارگران و زحمتکشان ایرانی گرایش به سوی ایجاد این همبستگی ملی و بین‌المللی مشکلات ویژه ای هم وجود دارد. این مشکلات بیستر موانع‌ ذهنی و رشدنیافتگی دانش اتحادیه‌ای است که البته بسیار موجب بهره برداری مخالفین همبستگی قرار می‌گیرد. ….

———————————————————-

درک همبستگی ملی و بین المللی کارگران نشانه رشد آگاهی طبقاتی است!

حسین اکبری

بسیار ساده‌ و بدیهی است‌که‌ جهانی‌شدن سرمایه به‌ خلق موقعیت‌های‌ تازه‌ای برای سرمایه‌داران انجامیده است. نهادهای سرمایه نیز جهانی شده‌اند. امروز دیگر برای بسیاری از آگاهان کارگری این موضوع که سرمایه‌داران از طریق بکارگیری ابزار‌های قدرتمند خود درجهان به قانونمندکردن روابط کار در‌ نازلترین سطح آن از هیچ کوششی فروگزار نخواهند کرد، به‌عنوان نشانه‌های فلسفه سیاسی نیولیبرالیسم شناخته‌شده‌ است.

دیگر هیچ پیشرو کارگری، هیچ سازمان صنفی _ طبقاتی آگاه و هوشمندِکارگری و هیچ روشنفکر و جریان سیاسی که دل در گرو این طبقه عظیم اجتماعی دارد نمی تواند تاچریسم را فقط متعلق به انگلستان تصور کند‌ و برچیدن و ضعیف کردن اتحادیه های کارگری را صرفا در پرتو این روش در بریتانیا محدود ببیند!

پیشبرد همه سیاست‌های سرمایه‌داری‌ نئولیبرال گو اینکه ممکن‌است به‌ظاهر تفاوت‌هایی در مناطق گوناگون داشته‌ باشد اما دارای جوهره‌ای واحد است و این جوهره‌ی واحد معین می‌کند که نرخ مزد‌ پایین نگه‌داشته‌ شود، قراردادهای موقت با برتری فسخ آن از سوی‌ سرمایه جاری و ساری‌ باشد، اتحادیه‌های کارگری در میز مذاکره از توان‌ چانه‌زنی محدودی برخوردار باشند، کارگران در سازمان تولید و خدمات جز کارکردن آنهم به اختیار مطلق کارفرما اختیار دیگری نداشته باشند، شدت استثمار و نرخ آن به بالاترین حد ممکن ارتقا یابد و مخالفت با کار تعیین‌شده درزمان مورد نظرِکارفرما مجازاتی برابر فسخ یک جانبه قرارداد باشد. رفاه اجتماعی به نازل ترین سطح آن برسد، مراجع بین‌المللی چون سازمان بین‌المللی‌کار به دستگاهی که جز توصیه نامه ها خروجی دیگری ندارد بدل شده‌ باشد و اتحادیه های کارگری کشورهای جهان در این چانه زنی بین المللی توانی بیش از حد تصویب این توصیه نامه ها نداشته باشند.

آیا این موارد در جهان کارگری حساسیت برانگیز نخواهد بود؟ آیا کارگران سراسر‌ِ جهان در پی احیای قدرت چانه‌زنی خود تا حدی که بتوانند مقاوله نامه‌های بین‌المللی را مصوب و به اجرا درآورند برنخواهند خاست؟

آیا در شرایطی که دیگر معلوم شده‌ است پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی کشورهایی که در هرحال در مدار امپریالیستی قرار نداشتند وبه‌ عنوان بخش قابل توجهی از پشتوانه قدرت کارگری‌ در جهان‌، اسبِ سرکش و افسارگسیخته سرمایه جهانی را افسار‌ می‌زدند و امروز جایگاهشان را به یمن جهانی سازی مناسبات بین دولت‌ها از دست داده‌اند، نیازی به ایجاد نظام های مبتنی بر دموکراسی و عدالتخواهی را در مردم دنیا به ویژه کارگران و زحمتکشان سراسر عالم زنده و ایجاد نمی کند؟

واقعیت این است که جهان از تاخت و تاز سرمایه امپریالیستی به تنگ آمده است. جنگ این تمایل ذاتی سرمایه بیشترین خرابی‌ها را در جهان به ویژه در خاورمیانه ببار آورده و میلیون ها انسان را به نابودی کشیده است. جنگ اقتصادی نیز با سلاح تبعیض و عمق بخشیدن به فاصله طبقاتی زیرسایه آرامش‌ گورستانی به‌ظاهر زندگی‌ِ مسالمت آمیز بیشترین نقاط جهان را در نوردیده است. تروریسم این ابزار همیشگی سرمایه هرگوشه‌ای جنایت میافریند و بر سازندگان آن به بهانه مبارزه با آن به ترفندهای گوناگون نه رقیبان خود در کشورهای دیگر! که مردم سایر کشورها را باحربه تحریم به فقر و فلاکت میکشانند. این آن سوی دیگر چهره اهریمنی سرمایه جهانی شده ایست که پشت نقاب دفاع از دموکراسی و حقوق بشر، حقوق بشر را از انسان‌ها می‌ستانند.

درچنین شرایطی در ابعاد ملی و بین المللی آیا گزینه ای دیگر جز همبستگی ملی و بین المللی کارگران و زحمتکشان برای مبارزه با استثمار و بردگی و استبداد و استبداد زدگی متصور است؟

پاسخ کاملا روشن است. به ویژه آنجا که احزاب و سازمان های چپ و سوسیالیستی که طبقه کارگر را نمایندگی می کردند، به دلیل بحران های ایدئولوژیک دهه‌های اخیر هنوز هم نتوانسته اند نقش خود را در ترویج انترناسیونالیسم پرولتری ایفا کنند و به ویژه آنکه در نبود احزاب چپ و سوسیالیست و در مبارزات اجتماعی و سیاسی این کارگران هستند که آماج سیاست‌های سرمایه داری قرار می‌گیرند و احزاب سرمایه داری تمایل دارند آرای کارگران را در زمینه های گوناگون به سود خود جلب کنند، نقش کارگران و سازمان های صنفی و طبقاتی شان در ایجاد این همبستگی بسیار ضروری‌تر و حیاتی‌تر خواهد بود چرا که مسایل و مشکلات کارگران در سطوح ملی و بین المللی دارای مشابهات زیادی است و طبعا مبارزات آنها راه حل‌های مشابهی را می‌طلبد و این خود چراغ راهنما و تزازویی است تا به آن وسیله هرگونه سیاست ها در عرصه ملی با آن سنجیده شود و تاثیرات معینی که احزاب سرمایه داری و به ویژه بخش هایی از آن که شدیدا با گرایش به پوپولیسم می‌کوشند کارگران را فریب داده و آرای آنان را به سود خود جلب کنند، به این وسیله خنثی شود. از سوی دیگر به دلیل آنکه دولتهای سرمایه داری با ممانعت از ایجاد سازمانهای مستقل کارگری، توانمندی سازمانی و قدرت آنها در موازنه قدرت را همواره پایین نگه میدارند ارتقاء سطح همبستگی بین‌المللی کارگران و حمایت های ناشی از آن می‌تواند تا حدودی توان چانه زنی کارگران را افزایش دهد. موارد بیشماری از تاثیرات این حمایت های بین المللی درباره اعمال محدودیت های بیشتر در باره کارگران زندانی و دارای محرومیت های ناروای اجتماعی طی نزدیک به دودهه از شکل گیری این همبستگی‌ها، گواه این مدعا است.

از آنجا که سطح همبستگی ملی کارگران محدود و تحت شرایط پلیسی امنیتی و یا به‌دلیل رشدنایافتگی مبارزه اتحادیه‌ای از رشد کافی برخوردار نیست همواره این همبستگی بین المللی دچار مشکلات عدیده ای خواهد بود. عدم وجود ارتباطات موثر بین اتحادیه‌ای، دسترسی سخت به اطلاعات و داده‌های درست از فعالیت‌های متقابل اتحادیه‌ها در سطوح مختلف، مخالفت دولت‌ ها با هرگونه ارتباط بین این اتحادیه ها حتی از راه‌های قانونی و پذیرفته‌شده و در نهادهای مرجع بین‌المللی همچون سازمان‌ بین‌المللی کار، به‌رسمیت نشناختن فعالیت های اتحادیه‌ای و ممانعت از خروج فعالان اتحادیه‌ای از کشور برای حضور موثر در این گونه نهادها و بسیاری محدودیت های قانونی دیگر از موانع جدی ایجاد این همبستگی است.

اما در نزدِ کارگران و زحمتکشان ایرانی گرایش به سوی ایجاد این همبستگی ملی و بین‌المللی مشکلات ویژه ای هم وجود دارد. این مشکلات بیستر موانع‌ ذهنی و رشدنیافتگی دانش اتحادیه‌ای است که البته بسیار موجب بهره برداری مخالفین همبستگی قرار می‌گیرد.

ضرورت ایجاد چنین همبستگی‌هایی در وهله اول نیازمند توسعه گفتمانی زندگی اتحادیه‌ای کارگران است ممکن است این پرسش مطرح شود که آیا ما گفتمان اتحادیه‌ای داریم‌که حال بخواهیم آنرا رواج و توسعه دهیم؟ در پاسخ که اگر با این تعریف موافق باشیم که گفتمان یک دستگاه بینشی است که از راه واژگان و گفتارها نهادینه شده و بر ذهنیت‌ها اثر می‌گذارد و حتی گاهی بر یک دوران تاریخی سایه می افکند به‌این اعتبار ما بیش از یک قرن است‌ که گفتمان اتحادیه‌ای و سندیکایی داریم و این‌گفتمان از بسترِ گقتمان تاریخی بزرگتری برخاسته‌ است. زندگی اتحادیه‌ای‌ کارگران درجهان از قرن‌ پانزدهم میلادی با مبارزات کارگران انگلیس و سایر کشورهای صنعتی پاگرقته‌ است و تاریخ شاهد‌ است که دولت‌های سرمایه‌داری غرب به ویژه در بریتانیا حتی سخن گفتن از اتحادیه کارگری جرم و کیفری برابر اعدام داشت. پس به لحاظ تاریخی این گفتمان در جهان نهادینه شده‌ است و به لحاظ منطقی هم درست به این‌دلیل‌که کارگران برای احقاق حقوق خود چاره‌ای جزمبارزه از راه همبستگی سازمان‌یافته و آگاهانه در مقابل سلب کنندگان حقوق شان ندارند و به هزار دلیل دیگری که ناشی از وجود استثمار و بهره کسی و تبعیض است نیازمند تقویت این گفتمان از راه مبارزه صنقی _ طبقاتی متکی بر خِرَد، همیت و اراده جمعی خود می باشند. رواج و توسعه گفتمانی از شروع اقدام برای‌ نهادینه‌کردن این بینش در تمامی روابط بین انسا‌ن‌های کارگر با هم و همچنین نهادینه‌کردن این روابط بر ذهنیت جامعه‌ای‌ است که کارگران در آن زندگی می‌کنند.

آنچه که این روز ها در سازمان‌های کارگری اعم از کارگران بخش صنعت و کشاورزی مکانیزه، کارگران بخش خدمات به ویژه حمل و کارگران بخش آموزش نظیر معلمان شاهد هستیم، رویکردی است به سوی این همبستگی ملی و درعین حال تلاشی برای توسعه گفتمانی زندگی اتحادیه‌ای کارگران ایران و همچنین تلاشی برای ایجاد و تقویت روابط رادرانه با کارگران سراسر دنیا.

سفر پنج هفته‌ای نمایندگان سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی و نماینده ای از انجمن صنفی معلمان نمونه ای از این همبستگی بین المللی کارگران‌ِ ایران و کارگرانِ میزبان در سایر کشور ها بود که با تمام حاشیه های مثبت منقی پیرامونش جلوه ای موفقیت آمیز برای درک این گفتمان از سوی همه فعالان کارگری و همه کارگران دارد.

ماجرا با یک دعوت پس از سال ها حمایت میزبان از سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی آغاز شد که البته اولین دعوت نبود طی سال های گذشته از”مجتمع نیشکر هفت تپه” و از “شرکت واحد” نیز به دعوت کلکتیو به‌ فرانسه سفر کرده‌ بودند. این سفر اما از ویژگی خاصی برخوردار بود که توانست از رشد کمی و کیفی روابط بین المللی کارگران ایران و جهان و در عین حال تأثیرات معنی دار و معینی برخوردار باشد. درحالی که صد و هفتمین اجلاس سالیانه سازمان بین‌المللی کار پشت درهای بسته، با هیأت های سه جانبه کشورها برگزار می شد، آقایان رضا شهابی، داود رضوی و لقمان ویسی پس از دیدارها در فرانسه، توانستند به عنوان همراه سندیکاهای س.ژ.ت و س.اف.د.ت، اعضای فرانسوی حاضر در اجلاس، با چند تن از مسوولین سازمان بین‌المللیِ کار نیز دیدارهایی داشته باشند.

برابر دعوتی که‌ از سوی کلکتیو سندیکائی متشکل از سندیکاهای فرانسوی س.ژ.ت (CGT)، س.اف.د.ت (CFDT)، اف.اس.او (FSU)، اونسا (UNSA) و سولیدر( (Solidaires به‌عمل آمده بود، سه فعال سندیکائی ایرانی رضا شهابی و داود رضوی از اعضای هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، و لقمان ویسی از انجمن صنفی معلمان مریوان، از ۲۶ مه تا ۴ ژوئیه ۲۰۱۸ به فرانسه سفر کردند. طی این سفر علاوه بر کلکتیو فرانسوی، سازمان های کارگری و سندیکاهای کشورهای سوئیس، آلمان، نروژ، سوئد و انگلستان از فعالان جنبش کارگری ایران دعوت کردند که به منظور دیدار و آشنائی بیشتر آنان از مشکلات و در عین حال دستاوردهای جنبش کارگری ایران و برگزاری جلسات عمومی به این کشورها سفر کنند.

طی ۵ هفته حضور فعال هر سه نماینده کارگری کشورمان با صراحت و شفافیت بارها هدف از این سفر را در دیدارها، سخنرانی‌ها و پرسش و پاسخ‌ها، در همایش های عمومی چندین ساعته، در مصاحبه ها با روزنامه‌ها و رادیو بازگو و اعلام کردندکه به قصد آشناسازی برادرانِ‌ کارگر خود در این کشورها با وضعیت پیچیده و بسیار دشوار جنبش‌ کارگری، افشای ماهیت ضدکارگری‌ سیاست‌های همه جناح های سرمایه در ایران و دولت‌های تاکنونی مستقر در ایران، افشای سازمان‌های رسمی وابسته و غیرمستقل کارگری و نشان دادن این واقعیت‌که آنها نمایندگان واقعی کارگران‌ ایران در محافل و نهادهای مرجع بین المللی چون سازمان‌ بین‌المللی کار نیستند، تاکید بر استقلال طبقاتی سازمان‌های کارگری و ایجاد پیوند طبقاتی و پشتیبانی بین‌المللی از جنبش کارگری برای دستیابی به خواست های طبقاتی شان در ایران این سفر را به انجام خواست ضروری و تاخیر ناپذیر کارگران ایران نشان دهند.

نمایندگان‌ِ جنبشِ‌‌کارگری ایران و میزبانان آنها طی نشست‌های مشترک اظهار امیدواری کردندکه نتایج دیدارها با مسئولین اتحادیه‌های کارگری فرانسه، آلمان، نروژ و سوئد و گفتگوهای دو یاچند جانبه و نتایج نشست‌های چندین ساعته با نمایندگان مستقل‌ِ کارگران کشورهای‌ اروپایی، زمینه ایجادِ پیوند طبقاتی بیشتر و جلب پشتیبانی جنبش کارگری جهانی برای دستیابی به خواست های طبقاتی کارگران‌ در‌ ایران را هموارتر سازد.

ثمرات ارزشمندِ این همبستگی بین‌المللی کارگران به یقین مزاق سرمایه‌داری ایران را خوش نمی‌آید و کاملا روشن است‌ که نهادها و مراجع وابسته به سرمایه درایران از آنجا که بهر دلیل نتوانسته و یا نخواسته‌اند مانع از انجام این سفر گردند، پس از انجام سفر تلاش کنند که دستاوردهای این سفر و تاثیرات آن برروی فعالیت‌های آینده کارگران در ایران را تا حد ممکن خنثی سازند. بهمین منظور یک سلسله تلاش های هدایت شده به دست افرادِ فرصت طلب و برخی از کارگران ناآگاهی که سابقه اندک سندیکایی و روحیات کاسب‌کارانه آنها، زمینه پذیرش عاملیت کارفرمایان و حامیانشان را در آنها ایجاد کرده‌ است در صدد تخریب این دستاوردها برآیند و با رواج انواع اتهامات بی پایه که حتی در محاکم موجود هم نادرستی آن اتهامات مشخص‌ شده‌ است، نمایندگانِ اعزامی به این سفر را هدف قرار داده و کوشش کنند با پیشبرد روش هایی چون بی اعتبار بودن سندیکای موجود و یا فعالان شناخته‌شده‌ی آن، نتایج این سفر را در ایجاد همبستگی ملی و بین المللی کارگران که پشتوانه بزرگی برای ادامه مبارزات صنفی و طبقاتی کارگران ایران خواهد بود، از بین ببرند. برای درهم شکستن این همبستگی از سوی تعدادی از کارگران فریب خورده و فرصت طلبی که لومپنیزم‌ کارگری ایران را نمایندگی می‌کنند، ممکن است وقفه‌ای در روند افزایش گرایش به ایجاد سازمان‌های مستقل‌ِکارگری ایجاد کند و یا موانع ناپایداری را در رواج و توسعه گفتمان اتحادیه‌ای کارگران قرار دهد اما بی تردید قادر نخواهد بود جنبش کارگری ایران را که بر بستر نیازها و مطالبات جدی و اعتراضات هر روزه ناشی از بی پاسخ ماندن توجه دولت‌ و کارفرمایان مطالبات خود را فریاد می‌زند، به سکوت وا دارد! و جنبشی را که‌ آگاهانه پای در راه کسب مطالبات جدی و برحق خود می‌گذارد و میرود تا با وحدت اراده جمعی و همبسته خود راه های رسیدن به استقلال سازمانی اش را هموارتر سازد از مسیر درستی که با تجارب‌گرانقدر یافته است، از حزکت باز دارد.

بی‌تردید این تلاش ها موجب میگردد تا نمایندگان واقعی جنیش کارگری ایران در هر موقعیت و شرابطی باور به اتحاد و همدلی را از دست ندهند و نیاز به این باور را در وجود سایر کارگران ایران بارور سازند تا این همبستگی ملی کارگران آنچنان نیرومند و توانمند شود که نمایندگان‌ سرمایه و دولت های متبوع آنان ناگزیر از پذیرش حق تعیین سرنوشت کارگران ایران به دست خود آنان گردند.

آنچه امروز بیش ازگذشته باید مورد توجه پیشروان‌ِ کارگری در سازمان‌های‌ اتحادیه‌ای و سندیکایی قرار گیرد این واقعیت‌ است‌که سازمان‌های‌کارگری بی‌تکیه به‌کارگران و بدون مشارکت‌ دادن جدی آنان در تصمیم گیری‌هایی که قرار است در مورد زندگی و کارشان به عمل درآید، قادر نخواهند بود حتی مشکلات کوچک را از پیش پای موکلان خود بردارند. نمونه آشکار گرایشی تافته جدابافته از کارگران است که عنوان‌دار شوراهای اسلامی‌ کار و انجمن‌ها و نمایندگان کارگری هستند. از قضا به لحاظ ساختار ظاهری تشکیلاتی از شوراهای واحد تا کانون های استانی و سپس کانون های عالی سراسری را یدک می‌کشند، از انجمن های صنفی واحدهای کوچک تا کانون‌ انجمن‌های کارگری‌ِ استانی و سپس کانون عالی انجمن‌های کشوری را برپا داشته‌اند، از نمایندگان کارگر تا مجمع عالی نمایندگان‌ِ استانی و مجمع عالی نمایندگان‌ِ کشور را شکل‌ داده‌اند اما دریغ ازکوچکترین جسارت لازم برای ارائه یک تجمع یک ساعته سراسری در مقابله با سیاست‌های اقتصادی دولت ها که امروزه تداوم و اجرای آن سیاست ها رندگی کارگران را به فلاکت دچار کرده‌ است. دلیل این ناتوانی و نداشتن جسارت چیزی نیست جز این واقعیت که این سازمان‌های رسمی کارگری فاقد پشتوانه کارگری هستند و نخواسته و نتوانسته اند حمایت کارگرانی را که نمایندگی آنان را یدک می‌کشند، جلب کنند. آنان در وادی تمایلات فردی و رانت خوارانه در مناسبات و روابط کار تنها دلخوش به چانه‌زنی‌هایی هستند که برقراری آن نیز به خواست کارفرمایان و دولت کارفرمایی امکانپذیر خواهد بود و در همین موضوع ترمیم مزذی سال ۱٣۹۷ که به دنبال کاهش ارزش پول ملی رخ داد تاکنون نتوانسته اند شورای عالی کار را به برقراری نشست اضطراری و فوق العاده این ترمیم متقاعد و وادار سازند.

ضامن اصلی ایجاد و تداوم همبستگی ملی کارگران همانا همبستگی کارگری در واحدهای کوچک و بزرگ کار و تولید است و در همین سطح از مناسبات کارگری است که لزوم اتحادهای منطقه‌ای و سراسری شکل می‌گیرد و ضرورت حمایت های متقابل بین المللی کارگران درک میشود.

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.