سوسن صالحی ـ ناصر برین: سرگذشت یک ترجمه

عباس منصوران یک ناشر کتاب‌ساز است، که بارها آن را انجام داده تا خود را در جرگه‌ی نویسندگان جای دهد. برایش چندان اهمیتی ندارد که موضوع کتاب و فحوای درونی آن چه می‌باشد! برای نمونه نگاه کنید به کتابهای”بمب و حزب‌الله” و “اتحادیه‌های صنفی، نهادهایی برای گذشته”، که برای اعتباربخشی به آن از جمله نام ناصر برین را بدون اطلاع او ضمیمه‌ی آن نموده است. این نوشته بعدها توسط آقای مهدی کوهستانی به نقد کشیده می‌شود ….

—————————————————————

سرگذشت یک ترجمه
سوسن صالحی ـ ناصر برین

انگیزه‌ی این نوشته، مطلبی است که به تاریخ ششم اکتبر ۲٠١٨ در سایت پروبلماتیکا با نام “شوق یک خیز بلند” نقد/معرفی کتاب کارگران بی‌طبقه (توان چانه‌زنی کارگران در ایران پس از انقلاب) نوشته آقای علیرضا خیراللهی توسط نویسنده‌ای به نام آقای روزبه آقاجری منتشر شد [http://problematicaa.com/book-review] که از جمله به فاکتى از کتاب “نیروهاى کار” نوشته خانم پروفسور “بورلی سیلور” هم اشاره‌ای شده بود که به‌درستى مترجم آن را خانم “سوسن صالحى” ذکر کرده بود، لیکن در نشر بعدى آن در ١۲ اکتبر از جانب نشر ژرف نام مترجم تغییر یافته و با نام “سپهدار منصورى» باز تکثیر شده است. در نوشته مذکور از چند منابع بهره گرفته شد، از جمله کتابى با نام “نیروهاى کار”  (Forces of Labor) نوشته خانم پرفسور بورلى سیلور، همسر اقتصاددان مارکسیست، جیوانى آریگى. در واقع مترجم اصلى این کتاب خانم “سوسن صالحى” است که با ویراستارى “ناصر آذرپو” در زمستان ١٣٩۲ در ایران از طرف انتشارات دات (اختران) منتشر گردید.

پیش از توضیح پروسه‌ی آغاز تا پایان سرگذشت این ترجمه و نشر آن، نخست بایستی به دو نکته‌ی مهم در اینجا اشاره نمود، ابتدا درباره‌ی ترجمه به‌طور کلی، و دوم نقش کاربردی واژگان در فهم و درک هر نوشته‌ای و اینجا کتاب “نیروهای کار” که می‌تواند در دریافت و محتوای درونی آن نقش پراهمیتی پیدا کند. اشکالات عباس منصوران در فهم مطلب، تنها به نظام مفاهیم و مباحث اساسی متن اصلی مربوط نمی‌شود، بلکه وی اهمیت واژگان و جایگاه آن‌ها در عبارت‌های فارسی را نیز ندانسته و در موارد بسیاری با ادب‌نمایی، پرده‌ی بی‌اعتناعی به مبانی نظری ترجمه انداخته است. این لغت‌پراکنی در کسوت لغت‌بازی به مانعی دست و پاگیر در فهم اندیشه تبدیل شده است. آنچه بیشترین اهمیت را برای ع. منصوران قرار می‌دهد، لغت‌سازی بوده و یگانه اولویت او در کار ترجمه‌ی این کتاب هم همین علاقمندی بوده است. وی با پرداختن به ادب فارسی فرمالیستی با لغت‌سازی‌های بی‌رویه و فاقد معنا، به خود اجازه داده که هر تصرفی را که مایل بوده، با کتاب بکند و از آنجا که در سرزمین گل و بلبل این‌گونه موضوعِ مباحث حوزه‌ی نسبتا  مشخصی را دربرمی‌گیرد، هیچ کس پاسخگوی یاوه‌ای که بافته می‌شود، نیست. چه بسا حتی همین نقد افشاگرانه‌ی ما به گونه‌ای «حسادت مغرضانه» و «اقتضای طبیعت» تلقی گردد که «جز نیت کینه‌جویی» هنر دیگری نداریم.

از این ملاحظه‌ی کوتاه، این نتیجه را می‌توان دریافت که نه تنها ترجمه‌ی متن‌های مهم تاریخ اندیشه، حتی متنی هم‌چون کیفیت این کتاب که به ظاهر آسان می‌نماید و به زبانی روشن و ساده نوشته شده، کار آسانی نیست و به ویژه با تفنن نمی‌توان به چنین مهمی در ترجمه دست زد. آنچه در این صفحات به آن اشاره می‌کنیم، اشاره‌هایی کمابیش پراکنده و اجمالی به چند فقره از برخی فصل‌های کتاب “نیروهای کار” می‌باشد و هر بار کوشش می‌کنیم با آوردن توضیحی درباره‌ی آن نشان دهیم که مترجم (عباس منصوران) تا چه حد مطلب کتاب را نفهمیده است و این نفهمیدن موجب نشده است که حتی در مواردی خود به نظریه‌بافی نیز دست نزند و این نظریه‌بافی را با تکیه بی‌رویه بر ادب “پارسی” که در مواردی نیز ابعاد فاجعه‌باری پیدا کرده پیش نبرد [مثال: «دور شو، کور شوهای سراسری»، «فرایندهای همچندی ناسرراست»، «دَوَران سپسینی»، «چشم‌داشت‌های واگرا»، «کارگر چابک»، «سرمایه‌گذاری یک‌راست»، «مرزهای ریش ریش»، «برخورداری از درون‌کوچی باز و سرکش»، « گذار‌واری درگردشی»، «به سبب رفوزگی در پایان‌دهی به شِماهای پوششی»، «چهره‌نمای آنگونه پویه‌های از سرگرفته بازگشتی»، «گرایش فزاینده‌ی نبودِ بی‌دغدغه‌گی پدیده‌های نوجلوه‌یابی تاریخی»، «شدیدترین سایش‌ها (پشم‌شویی)ها»، «ستیزهای درونگر و ستیزه‌های متجاوز»، «با چشمی خوش‌باشانه به صندوق بین‌المللی پول»، «نیروهای جنباننده‌ی پافشار بر"نسل به انتها رسیده"»، «پهن‌تر شدن شاخه شاخگی‌های گسستگی‌ها در پتانسیل جغرافیایی»، «به چشم نگرندگان یقین‌مند»، «مسیر گلوله‌ی تمامی اعتراض‌های جهانی کارگری»، «دگرسازی همراه با فوردیسم بی‌برو و برگرد مرگ جنبش‌های کارگری را در شیپور داشت»، «سیر پس‌نگرایانه‌ای به چشم می‌آیند که شکفته‌شدگی یک "لحظه آشکارگی کمیاب"ی را نشان داده‌«، «گونه‌‌های دیگری از نقطه‌ی چرخش را هنوز باید چشم به راه بود» و...] و نیز در متنی مانند نیروهای کار، که بحث نقد اقتصاد سیاسی و مبارزه‌ی طبقاتی در کانون آن قرار دارد، در جاهایی واژه‌هایی را به استناد “فردوسی پارسی‌گوی” ترجمه نماید (برای نمونه: بروزهای آشکار رزم‌جویانه، پایه نهادن کوبش‌آهنگ و…). او حتی در بسیاری جاها در ترجمه، ضابطه‌ی یگانه‌ای را رعایت نکرده و هربار یک واژه‌ی مشخص را با معانی مختلفی ادا می‌نماید و ترجمه‌اش مبتنی بر قواعدی منسجمی قرار نمی‌گیرد. عباس منصوران، به‌مناسبت و بی‌مناسبت واژه‌های ناب پارسی را می‌پراکند، چونان قرینه‌ای بر بذرافشانی در زراعت دیم. تردیدی نیست که خواننده‌ی امروزی و آن هم در حوزه‌ی جنبش کارگری و نه دانش مبارزه‌ی طبقاتی، دغدغه‌ی ناب بودن زبان پارسی و حفظ ظرافت‌ها و دقایق ادب فارسی را ندارد و ضرورتی هم ندارد که داشته باشد، آسانتر است که مقاله‌ای در باب یک اعتصاب و یا مشاجره‌ی قلمی درباره‌ی موضع‌گیری‌های سیاسی را بخواند و البته نیات طرفین مشاجره را نیز بفهمد.

اما کتاب «Forces of Labor»، که نخستین بار به زبان انگلیسى در آمریکا انتشار یافت، در سال ٢٠٠٣ در شهر فرانکفورت توسط جریان «wild cat» رونمایى گردید که ناصر برین در معرفى این کتاب در آن جمع حضور داشته و یک جلد از آن را تهیه نموده و بلافاصله موضوع این کتاب و آرزوی ترجمه‌ی آن را با عباس منصوران که با او همکارى نزدیک گروهی و مطبوعاتى داشت، در میان گذاشت [در دوران ١٩٩۵ تا  ۲٠١۲ ناصر برین همراه با عباس منصوران سازه‌ایی را آغاز کردند با نام "شورای کار" که جایگاه انسان باشد و بتوان به حقیقت آن تکیه کرد. در این میان انسان‌های حقیقت‌جویی نیز با اعتماد به آن پیوستند و ادعاهای بسیاری نیز کردند، که بماند]. این کتاب هنوز به آلمانى ترجمه نشده بود و عباس منصوران (که در ضمن صاحب انتشارات آلفابت ماگزیما نیز هست) هم جز ترجمه‌ی آزاد برخى مقالات ساده و غیرتخصصى، تجربه‌ی ترجمه‌ای نداشته و تصور بر این بود که مطلقا از پسِ چنین کارى برنمى‌آید، با این‌حال در میان گذاشتن این آرزو خالى از فایده نبود. ایشان اظهار داشت که  با یارى یکى از دوستان فیلولوگ‌ خود که در استکهلم می‌باشد، مى‌تواند آن را امتحان نماید، شاید که موفق شوند. از این پیشنهاد استقبال و قرار شد پس از اتمام ترجمه، با نام “شورای کار” منتشر گردد.

متأسفانه دوست فیلولوگ ایشان همکاری جدی با وی به عمل نیاورد و یا از پسِ ترجمه متن کتاب برنیامد. عباس منصوران دوست دیگرى را جای‌گزین همکار فیلولوگ نمود و آن مترجم “گوگل” بود، بعد از مدتی طولانی و بعد از پرسش‌هاى مکرر ناصر برین، وی بخشی از ترجمه‌ی خود را در سال ۲٠٠٧ برای او ارسال کرد، با این خواهش که در ویراستارى آن تلاش بسیارى نماید، لیکن مطالعه‌ی چند صفحه اول ترجمه چنان شوک‌آور بود که انسان نمی‌توانست باور کند که یک فرد چگونه مى‌تواند همکار و رفیق‌اش را بعد از چند سال سر دواندن این چنین به تمسخر و استهزأ بگیرد. (هر خواننده‌ای با کمی حوصله‌ با مراجعه به نخستین ترجمه‌ی ایشان درخواهد یافت که چنین مترجمانی را چه می‌توان نامید! متن ترجمه عباس منصوران به صورت PDF ضمیمه‌ی این نوشته می‌باشد تا خوانندگان خود قضاوت نمایند). با این‌حال، اولین ویراستارى با وجود مشغله‌هاى فراوان و با حوصله به انجام رسید، و به ع. منصوران گفته شد این ویراستاری اولیه نه براى انتشار که فقط برای مطالعه درونى مى‌تواند باشد. اولین ویرایش در واقع تنها برای تغییر کلمات ناآشنای “پارسی” خودساخته‌ی عباس منصوران بود و می‌بایست واژگان متعارفی جای‌گزین آن کلمات می‌شد.

عباس منصوران دوباره اوایل سال ۲٠٠٩ دومین بازنگری را برای ن. برین فرستاد، که ضمن ویرایش ترجمه‌ی ایشان از شکل اولیه به‌طور کلی تغییر داده شد و مجددا برای او ارسال گردید.

در این ایام خانم صالحی، که با این جمع آشنا شده و آشنایی خوبی به زبان انگلیسى و سابقه ترجمه داشته و دارد، درخواست شد که به اصلاح ترجمه‌ی عباس منصوران بپردازد، اما ایشان بعد از چندى تلاش، کار را متوقف ساخته و اظهار نمود که ترجمه مجدد کتاب سریع‌تر و راحت‌تر پیش خواهد رفت. با پذیرش این پیشنهاد، به خانم صالحى اطلاع داده شد که ترجمه ایشان با ترجمه آلمانى نیز مطابقت خواهد شد. تمام این وسواس برای این بود، که نمی‌خواستیم کاری ناپخته را به نام گروه منتشر نماییم. تلاش بسیار خانم صالحی سرانجام به نتیجه رسید و بعد از پایان ترجمه‌ی ایشان و همچنین مطابقت دقیق آن با ترجمه‌ی آلمانی توسط آقای “سعید حسینی” دانش‌آموخته‌ی فلسفه و علوم سیاسی در دانشگاه “گوته” فرانکفورت، آن را به عباس منصوران ارسال کردیم، با این تذکر و هشدار که در متن ترجمه هیچ‌گونه تغییری ننماید و تنها ملاحظات خود را در اختیار ما قرار دهد تا با توافق مترجم کتاب (خانم سوسن صالحی) در متن قرار داده شود و ایشان نیز پذیرفت و کتاب آماده‌ی چاپ گردید.

چنان‌که گفته شد، پیش‌تر با عباس منصوران توافق شده بود که این اثر به عنوان کار گروهی و با نام “شورای کار” در خارج از کشور چاپ گردد [ص. ٢ ضمیمهPDF ]، با این حال و در این فاصله، توانسته بودیم با ناشر انتشارات “دات” تماس حاصل نموده و قول چاپ آن را در ایران جلب نماییم. چنین بود که این موضوع را با ع. منصوران نیز در میان گذاشتیم، اما در حقیقت برای او اهمیت چاپ آن در ایران چندان مطرح نبود، ایشان با نگاه کالایی به کتاب به دنبال سود حاصل از انتشار آن در خارج از کشور بود [زیرا همان‌طور که گفته شد ایشان صاحب انتشارات آلفابت ماگزیما می‌باشد، که البته در کنار کتاب به فروش ظرف و ظروف و... هم می‌پردازد]. این جا بود که ایشان به بهانه محال بودن چاپ آن در ایران به‌شدت مخالف می‌کرد. ما هم این اختلاف را برای حل به بعد از تأیید کتاب توسط “وزارت ارشاد” موکول کردیم.

عباس منصوران بعد از این که آخرین متن ترجمه را دریافت کرد، چنان امر برایش مشتبه گشت که کار ترجمه را از آنِ خود تلقی کرده و بی‌آن که ما از نیت اصلی ایشان مطلع شویم، اعلام نمود که هر کس می‌تواند کتاب را با نام خود و در هر کجا که می‌خواهد به چاپ برساند. طبیعی است که چاپ کتاب در ایران به اراده‌ی ما بستگی نداشت، زیرا که می‌بایستی مراحلی را طی می‌نمود (که از سال ۲٠١۲ تا ۲٠١۴ طول کشید)، ولی ایشان کتاب را با عجله و شتاب و در سال ۲٠١١/١٣٩٠ در سوئد و با نام «عباس منصوران» چاپ و منتشر نمود. ترجمه‌ی خانم سوسن صالحی هم چنانچه گفته شد در اول زمستان ١٣٩۲ در ایران به چاپ رسید. عباس منصوران بعد از آن که سود خود را در سوئد و توسط انتشاراتی خود (آلفابت ماگزیما) به جیب زد، در بهار سال ١٣٩۴ مجددا با برداشت‌های بیشتر از ترجمه‌ی خانم صالحی آن را توسط “نشر ژرف” و این بار با نام «سپهدار منصوری» منتشر نمود.

عباس منصوران در پیش‌گفتار مترجم و انگیزه‌ی برگردان و نشر این کتاب، با وقاحت تمام داستانی را می‌گوید که واقعیت ندارد. وی ادعا می‌کند که پروفسور سیلور “برای چاپ کتاب به زبان فارسی ابراز خشنودی کرده و پذیرفت که پیش‌گفتاری ویژه‌ی چاپ فارسی فراهم آورد. اما از آنجا که خوش‌بینانه به چاپ زود هنگام کتاب خبر داده بودیم، سیلور با توجه به مسئولیت‌های زیاد و درنگ در پی‌گیری من، از تنظیم این پیش درآمد بازماند. دریغ آن که، برگردان فارسی کتاب از این پیش‌گفتار برخوردار نشد”. در واقعیت امر، قرار بر این بود که ناصر برین این پیش‌گفتار را بنویسد، ولی این پیش‌گفتار همراه با آخرین ترجمه‌ی خانم صالحی برای او ارسال نشد و کتاب از پیش‌گفتار باز ماند و در انتشار آن در ایران با ترجمه‌ی خانم سوسن صالحی هم این پیش‌گفتار به چاپ نرسید، زیرا که ناشر اعلام نمود که با این پیش‌گفتار احتمال چاپ کتاب میسر نخواهد شد و ما از آن چشم پوشیدیم!

طنز ماجرا اینجا است که وی در انتهای پیش‌گفتار مترجم، فرصت را غنیمت شمرده و می‌نویسد: “از همراهی دوستانی که برگردان فارسی را با متن انگلیسی بازخوانی کرده و دوستانی که در بازگرداندن کتاب به فارسی دلگرمی داده و همراهی داشته و خواهان آن هستند که نامی از آن‌ها برده نشود، سپاس‌گزاری کنم. با این همه، اجازه می‌خواهم تا بی‌اجازه از همراهی انسانی به معنا سوسیالیست و مهربان و کریمی که پیوسته در این چالش‌ها(!)، یاری‌رسان بود و هست، سپاسگزاری کنم، برگردان واژه «ره‌یافت» به جای «تثبیت‌سازی» به پیشنهاد او در رسایی مفهوم، جایگزین و یاری‌رسان شد”.

احتمالا نام خانم “سوسن صالحی” و “ناصر برین”، جزو آن کسانی است که “خواهان آن هستند که نامی از آنها برده نشود”! در واقع ارزش‌گذاری به‌خاطر یک چنین کاری غیرقابل قیاس است در مقایسه با کارهای سترگ انسان‌هایی که در مسیر و بستر مبارزه‌ی طبقاتی تاکنون انجام گرفته و در راه پرسنگلاخ آن انسان‌ها و دانشمندان بزرگی همچون کارل مارکس، انگلس، لنین، رزالوگزامبورگ و صدها انسان دیگر فرهیخته که مشعل دانش مبارزه‌ی طبقاتی را تاکنون روشن نگاه داشته و یا رفیقانی که در راهپیمایی بزرگ و طولانی این مبارزه جان نهاده‌اند در این جایگاه، مطرح شدن یا نشدن نام ما هیچ اهمیتی ندارد. اما اگر مسأله ما ساخت و پرداخت دیالکتیک بالفعل رهایی است، بایستی، هوشیار بودن به خصلت‌ها، نیات، و ضرب‌آهنگ اهداف همراهانی که در مسیر این راهپیمایی پیموده می‌شود و تجربه تاکنونی انحرافات و ضربات هولناکی که در دل تفرد خفته‌ی انسان‌هایی که روزگاری در پی قدرت‌یابی به خروش درآمد و بوخارین‌ها و راداک‌ها، روبین‌ها و ریازانف‌ها و دهها هزار انسان انقلابی را به سینه دیوار نشاند، برای ما طنین فریاد هشدارباش‌ها می‌تواند باشد.

اشاره و تأکید به نکته‌ی بسیار با اهمیت: کسی که کتاب “نیروهای کار” را به دقت مطالعه کرده باشد، متوجه خواهد شد که کلیدی‌ترین مفهوم این پژوهش توسط سیلور که دیدگاهش مبتنی بر سیستم جهانی [Weltsystem] می‌باشد، بر کدام واژه استقرار می‌یابد. از این دیدگاه است که سیلور آلترناتیو جهانی سرمایه در برابر بحران را در “ساماندهی” اشکال مختلف بخش‌های سرمایه مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد. سیلور صورت‌بندی‌های نظری مارکس را، که نقص تمامی این‌گونه پدیده‌ها را با تبیین قوانین اساسی نظام سرمایه‌داری و با عنوان “صعود ترکیب ارگانیک سرمایه و نرخ نزول سود در حال کاهش” فورمول‌بندی نموده بود، با مبحث  گذار از بحران با “سامان‌دهی تولید” (production fix) تبیین مناسبات سرمایه‌دارانه، انتقال تولید صنعتی و جابجایی‌های کنونی روشن می‌نماید. کوشش وی این است که بتواند این نکته‌ی اساسی را توضیح دهد: که چگونه ساختار اقتصادی سرمایه‌داری و بنیان‌های متضاد کار و سرمایه در این انتقال و جابجایی‌ها، ضمن تداوم امواج رونق و رکود و هم‌چنین رویکردهای گوناگونی که سرمایه‌داری در گرایش به هدف دست‌یافتن به سود دست پنجه نرم می‌کند، همواره تداوم تناقضات درونی نظام در تمامی این چرخه‌ها و سامان‌دهی‌های گوناگون، سبب خواهد شد که این نظام هر بار در پسِ مرحله‌ای از رونق و شکوفایی به دوران‌های جدیدی از بحران‌ها فروغلطیده و هم‌چنین هر بار مراحل شکل‌گیری چرخه‌های تولید و سامان‌دهی‌ها کوتاه‌تر گردد. دیگر آن‌که سرمایه ضمن جهان‌گستری و پویایی‌اش در فرایند همین “سامان‌دهی”ها، چه رویکردی نسبت به رشد طبقه‌ی کارگر و تکامل نیروهای مولد دارد. حقیقت این است، که نظریه‌ی مارکس درباره‌ی بحران‌ها و نیز اوج‌یابندگی مبارزات طبقاتی تشدیدیافته هربار بیشتر در روی صحنه تاریخ پدیدار می‌گردد.

در این کتاب به دفعات زیاد از مفهوم fix استفاده می‌شود. مفهوم spaitial fix را دیوید هاروی، جغرافی‌دان اقتصادی مارکسیست، در اوایل دهه‌ی هشتاد مرسوم نمود و با آن تناقضات سامان‌دهی بحران سرمایه‌داری را با تکیه بر چندمعنایی بودن مفهوم fix، به شکلی آلترناتیو بیان کرد. سرمایه‌ی مازاد برای رفع معضل انباشت اضافی، بایستی در جای دیگری به‌عنوان سرمایه‌ی ثابت توزیع و سرمایه‌گذاری گردد. اما بدین طریق، معضل و گرایش ذاتی سرمایه به انباشت اضافه هرگز نمی‌تواند به‌صورت بنیادی حل شود، بلکه این مسأله فقط از لحاظ مکانی به جای دیگر و از لحاظ زمانی به وقت دیگری موکول می‌گردد. این وضعیت را می‌توان هم‌چنین به کمک معنی دیگر fix به‌صورت مجازی (استعاره‌ای) بیان کرد: معنی دیگر fix از این قرار است: خسارتی، آسیبی، صدمه‌ای، خرابی را ترمیم نمودن و موقتا تعمیر کردن، to fix a problem در بردارنده‌ی این منظور است که خسارتی یا آسیبی سریعا و به‌صورت سردستی، اندک و موقت تعمیر یا ترمیم گردیده است. منظور از fix هم در این کتاب، قبل از هر چیز دیگری به همین معنی است. مفهوم fix به استراتژی‌هایی بسط داده می‌شود، که سرمایه با تکیه بر آن‌ها بر مشکلات مبارزه‌ی طبقاتی و انباشت سرمایه واکنش نشان می‌دهد، بدون آن‌که بتواند به‌صورت دائمی و بنیادی این مشکلات را حل نماید.

این کلید مفهومی را عباس منصوران هرگز درک نکرد و چنین بود که مفهوم کلی نوشته سیلور برای او ناشناخته ماند، و او در تمامی ترجمه‌ی نخستین خود این کلید مفهومی را به واژه‌ی «پایه‌مندی» معنی می‌کند. اما هنگامی که متوجه می‌شود با این واژه بی‌معنی نمی‌توان موضوع کتاب را به خواننده منتقل نمود، آن را سپس به واژه‌ی «تثبیت‌سازی» تغییر می‌دهد. تا این که ترجمه کتاب توسط خانم سوسن صالحی از نو آغاز می‌گردد و ایشان کلمه “ساماندهی” را برای مفهوم fix انتخاب می‌کند، تا این کلید مفهومی، ابهام و رمزآمیزی کتاب را برای ما بگشاید. بدون درک از “ساماندهی” اشکال مختلف بخش‌های سرمایه، توسط نظام جهانی سرمایه‌داری حتی آن توضیح نظری مارکس که می‌گوید “بزرگترین مانع پیشرفت سرمایه در برابر بحران‌ها همانا خود سرمایه می‌باشد”، قابل درک نخواهد بود.

اما هنگامی که عباس منصوران با ما حجت را برای چاپ کتاب توسط انتشارات آلفابت ماگزیما تمام کرد، در مورد استفاده‌ی او از این مفهوم (ساماندهی) در ترجمه‌ی خودش به او هشدار داده شد و این که اجازه استفاده از این مفهوم و هم‌چنین هیچ بخشی از ترجمه‌ی خانم صالحی را نخواهد داشت. این بود که وی در بی آلترناتیوی برای جایگزین این مفهوم کلیدی، دست به‌دامن دوست گرانقدر و «انسانی به معنا سوسیالیست و مهربان و کریمی» می‌شود، که مورد احترام ما نیز هست، که ایشان واژه‌ی «ره‌یافت» را به جای «تثبیت‌سازی» به او پیشنهاد می‌دهد. یادآوری این عدم درک مفهومی کتاب در آغاز آن چنان که عباس منصوران صادقانه گفت، حتی برای دوست گرامی “کریم” نیز چنین معضلی را در اوایل ویرایش پیش آورده بود، و خود عباس منصوران در آن نخستین ایام با تائید این مساله اظهار داشت که: من (ناصر برین) درباره‌ی مبهم بودن این کتاب درست می‌گویم، چون‌که رفیق کریم نیز با خواندن متن ترجمه، همین را گفته است! [مگر این که دوست گرامی کریم این ادعای مرا تکذیب نماید] ولی با تأسف، این واژه‌ی پیشنهادی دوست گرامی “کریم” نیز «در رسایی» این مفهوم «کمک رسان» نیست. زیرا، ره‌یافت به معنی ساماندهی نمی‌تواند باشد.

بنابراین هم اکنون هر خواننده‌ی این کتاب می‌تواند با مقایسه مفهوم‌شناسی کلیدی میان “ساماندهی” با «تثبیت‌سازی»، «پایه‌مندی» و یا «ره‌یافت» خود در این مورد قضاوت نماید.

اما عباس منصوران کتاب را در سوئد چگونه به چاپ رسانید؟

وی با دستپاچگی و عجله، چنان به چاپ کتاب در سوئد اقدام نمود که بدون مطالعه‌ی منظم و دقیق کتاب، بخش‌های ٣ تا ۵ فصل سوم و بخش‌های ١ تا ۵ فصل چهارم را در چاپ کتاب حذف نموده و به جای آن صفحات ١٠١ تا ۲١۴ را دوباره تکرار می‌کند و با شلختگی تمام کار را به زعم خود به‌ انجام می‌رساند.

اما این تمام ماجرا نبود. عباس منصوران، با سرقت تمام عیار ترجمه‌ی خانم صالحی و با دستکاری‌های ناشیانه در تنطیم آن، چاپ کتاب را هم در سوئد و هم در نشر مجددش در ایران توسط “نشر ژرف” از اول تا آخر دچار دوگانگی‌های متعددی ساخته است. تنها چند نمونه، که در ادامه بیان خواهد شد، برای نشان دادن این دوگانگی کافی است و خواننده پرحوصله خود می‌تواند با مطالعه PDF که در ضمیمه می‌آید و هم‌چنین مقایسه‌ی چاپ‌های چندگانه کتاب موضوع را دریابد:

الف: خانم س.صالحی در ترجمه‌ی خود وضعیت «صفر ـ یک» را در صفحه ٣۲ کتاب آورده و آن را در پانوشت توضیح می‌دهد. اما عباس منصوران در صفحه ٣٨ چاپ سوئد و صفحه ۲٩ چاپ ایران توسط نشر ژرف، با دستکاری در متن کتاب از این مفهوم به عنوان شرایط «صفر ـ مجموع» نام می‌برد، ولی در پانوشت با کپی کردن نوشته خانم س.صالحی آن را  وضعیت “صفرـ یک” می‌نویسد.

ب: تمامی جدول‌های نموداری کتاب را که خانم صالحی با استفاده از اصطلاحات صحیح آماری تهیه کرده، عباس منصوران در کتاب خود بدون هیچ زحمتی استفاده نموده است. برای نمونه، در نمودارهای فصل سوم، خانم س.صالحی (به‌طور مثال در ص. ١۴۶) از «چرخه‌ی عمر تولید» نام می‌برد. عباس منصوران در نخستین ترجمه (PDF) از “سیکل زندگی” و سپس در چاپ سوئد ص.١٧٩ و چاپ ایران ص. ١۵٠ از «چرخه زندگی تولید» نام می‌برد، اما همان نمودار خانم صالحی را با عنوان «چرخه عمر تولید» استفاده کرده است.

پ: اصطلاح مهم (Race to the Bottom) را که به معنای “رقابت تا حد سقوط” می‌باشد، در نخستین ترجمه (ص. ١٢ PDF) به عنوان «نسل پایان یافته» و یا «در حال انقراض» ترجمه نموده است! که نشان از آشنایی ایشان به زبان انگلیسی و فهم مطلب دارد. سپس در ویرایش دوم و در چاپ سوئد [ص. ٣٠] و ایران [ص. ۲۲] به عنوان “مسابقه تا آخر خط” ذکر می‌شود!

ت: در توضیح تئوری “مایر” و “والراشتاین”، سیلور از طرح ذهنی (mental map) این دو تئوریسین سخن می‌گوید. عباس منصوران در ترجمه‌ی اولیه‌ی خود آن را به‌عنوان “نوار مغزی” مایر و والراشتاین (ص. ٣٨ PDF) ترجمه کرده که بعدا با استفاده از ترجمه‌ی خانم صالحی آن را به طرح ذهنی تغییر داد. چاپ سوئد (ص. ٨٢)، چاپ ایران (ص.۶٧)

ج: مفهوم “Labor as Fictitous Commodity” که سیلور از مارکس نقل کرده، عباس منصوران در ترجمه‌ی خود به‌عنوان “کارگر به‌عنوان یک کالای ساختگی” (ص. ٢۵ PDF) ترجمه کرده بود که بعدا ترجمه‌ی خانم صالحی را برگرفته و در (چاپ سوئد ص. ۵۶) و (چاپ ایران ص. ۴۴) از آن به‌عنوان “نیروی کار به سان کالای مجازی” نام می‌برد.

چ: دو اصطلاح “Lumping” و “Splitting” را در ترجمه‌ی نخست “وَرَم و دردسر” (ص. ٣۶ PDF) جنبش کارگری جهانی ترجمه کرده بود که بعدا با مراجعه به ترجمه‌ی خانم صالحی آن را به “ناهمسانی‌ها و همانندی‌های” جنبش جهانی کارگری تغییر داد. (چاپ سوئد ص. ٧٩) و (چاپ ایران ص. ۶۴)

ح: مفهوم “encompassing comparison” را که در (ص. ٣٧ PDF) به عنوان “هم سنجی به هم پیوسته” ترجمه کرده بود با ترکیب “مقایسه‌ی فراگیر” که از ترجمه‌ی خانم صالحی عینیا کپی نموده، جایگزین کرده است. (چاپ سوئد ص ٨١)، چاپ ایران (ص. ۶۶)

خ: مفهوم “master narrative” را که به‌عنوان “شاه قصه” (ص. ٣٩ PDF) فهمیده بود، در چاپ سوئد (ص.٨۶) و چاپ ایران (ص. ٧٠) با کپی کردن از ترجمه خانم س.صالحی با عنوان “کلان روایت” ذکر می‌کند.

این‌ها نمونه‌هایی اندک برای نشان دادن نحوه‌ی ترجمه و درک مفهومی عباس منصوران از کتاب بورلی سیلور است، که دوبار توسط ناصر برین ویرایش شده و بار سوم با برداشت‌های مکرر و کپی از ترجمه‌ی خانم سوسن صالحی توسط ایشان به چاپ رسیده است.

عباس منصوران یک ناشر کتاب‌ساز است، که بارها آن را انجام داده تا خود را در جرگه‌ی نویسندگان جای دهد. برایش چندان اهمیتی ندارد که موضوع کتاب و فحوای درونی آن چه می‌باشد! برای نمونه نگاه کنید به کتابهای”بمب و حزب‌الله” و “اتحادیه‌های صنفی، نهادهایی برای گذشته”، که برای اعتباربخشی به آن از جمله نام ناصر برین را بدون اطلاع او ضمیمه‌ی آن نموده است. این نوشته بعدها توسط آقای مهدی کوهستانی به نقد کشیده می‌شود، او می نویسد:
“منصوران نماینده کلی گرایشات سابقا چپ است و کاتالیزور نگاه حزب توده در رابطه با بلوک شرق سابق است که هنوز آینده خود را در گذشته جست و جو می‌کنند. کسانی که سالها در غرب زندگی کرده‌اند ولی تولید نظری‌اشان غایب است… فقط کافی است به کتاب منصوران: اتحادیه‌های صنفی، نهادهایی برای گذشته، پیش به سوی سازمانیابی طبقاتی کارگران! که منبع تمامی نظرات این دوره ایشان است، نگاهی انداخت تا عمق فاجعه را فهمید.

ایشان پانزده سال بعد از سقوط حزب کمونیست لهستان دست به تالیف و نگارش کتابی می‌زند که کل منابع نوشته ایشان بر اساس کتاب لخ والسا: راه امید، ساخت اقتصادی، جنبش کارگری لهستان در نشریه نیولفت ریویو و سه مقاله از نیویرک تایمز و واشنگتن پست است. اگر می‌رفت آنجا و یک سال زندگی می‌کرد و سفرنامه می‌نوشت شاید بیشتر بدرد نسل جوان امروز ایران می‌خورد”. [http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-66444.html ]

آخرین اثر وی کتابی است که توسط نشر ژرف به چاپ رسیده و با عنوان “بحران فراگیر سرمایه/نقد اقتصاد سرمایه‌داری”، با “تألیف و گردآوری سپهدار منصوری” معرفی می‌گردد. اما این دوپهلونگاری “تألیف و گردآوری” معنای دوپهلویی هم دارد، آنجا که لازم آید، توسط ایشان تألیف گردیده و آنجا که از مفهوم بحران پرسیده شود، “گردآوری” شده است! به هر حال در مناسبات سرمایه‌دارانه، از جان آدمی‌زاد تا کتاب و نیروی زنده‌ی کار تماما به‌عنوان کالا در بازار عرضه می‌گردد و هر کدام به گونه‌ای  سودآور است.

انتشار کپی شده‌ی کتاب “نیروهای کار” توسط عباس منصوران پایان همکاری مشترک ما را بعد از ١٧ سال رقم زد. وقتی که این تجربه همراه با تجارب قبلی، جدایی فکری و عملی میان ما را تکمیل ساخت، با انتشار بیانیه‌ای انحلال “شورای کار” را اعلام نموده و با توافق نوشتیم:

جمع ما….
- حزب سنتی و روایت‌های روسی و چینی انستیتوی کمینترنی و روایتی از م – ل را الگوی سازمان‌یابی خودآگاهانه پرولتاریا ندانست،
- سازمانیابی را از تشکل‌یابی متمایز دانست،
- هسته‌های کارگری ـ سوسیالیستی را پایه‌های شبکه‌مند سازمانیابی انقلابی پرولتاریا اعلام کرد،
- سازمان انقلابی یا حزب کمونیست کارگران را نه پایگاه طبقه کارگر و نه ارگان سیاسی قدرت دولتی طبقه دانست،
- حزب کمونیست را ارگانی اعلام کرد که در پی انقلاب کارگری و سرنگونی بورژوازی از حاکمیت سیاسی و افتصادی، و قدرت‌یابی نه- دولتِ شورایی‌تراز کمون، در بیرون از نهاد سیاسی، به‌سان ستاد انقلابی و آموزشی و نظارتی طبقه کارگر کارکرد می‌یابد.

اما عباس منصوران بلافاصله بعد از انحلال شورای کار به حزب کمونیست ایران پیوست تا همراه این حزب در تصرف قدرت سیاسی شرکت نماید و به تمامی باورهایش پوزخند بزند!

ما نیز با مطالعه و نوشتارهایی گاه به گاه مشغول دل‌مشغولی‌هایمان هستیم.

سوسن صالحی ـ ناصر برین
اکتبر ٢٠١٨

—————————————-
لینک ترجمه
http://azadi-b.com/J/file/Labor.force.pdf

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.